دری

با اینکه دو سریال پربیننده و استراتژیک «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را در کارنامه دارد اما چهار سال است که فیلم یا سریالی نساخته، نه با تلویزیون نه با سازمان سینمایی و نه با هیچ نهاد دیگری کار نکرده.

به گزارش مشرق،‌ با اینکه دو سریال پربیننده و استراتژیک «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را در کارنامه دارد اما چهار سال است که فیلم یا سریالی نساخته، نه با تلویزیون نه با سازمان سینمایی و نه با هیچ نهاد و ارگان انقلابی و غیرانقلابی دیگر. همین کم‌کار بودن بهانه خوبی بود برای اینکه چند ساعت پای حرف‌های سینمایی ضیاء‌الدین دری بنشینیم و از اتفاقاتی بشنویم که بعضی‌هایش حیرت‌انگیز است. گفت‌و‌گوی «جوان» با این کارگردان پیش روی شماست.

برخی آفت اصلی سینمای ایران را منطبق نبودن با منافع ملی می‌دانند. شما دو سریال ساخته‌اید که می‌توان آن را در قالب سینمای به اصطلاح استراتژیک طبقه‌بندی کرد؛ آثاری که مانند بسیاری از سریال‌های بدون راهبرد تلویزیون فقط به قصد سرگرم کردن و صرفاً پر کردن اوقات فراغت ساخته نشده بودند بلکه دو موضوع پراهمیت تاریخ معاصر را دستمایه کار قرار داده بودند. به نظر شما چرا سینمای ایران برخلاف سینمای هالیوود با منافع ملی کشور گره نمی‌خورد؟ سینمای ایران تقریباً ساز خود را می‌زند، البته منظورم از منافع ملی صرفاً پیروی از سیاست و فرهنگ رسمی نیست.

من این را بارها گفته‌ام ولی حرف‌های آدم‌هایی مثل من در رسانه‌ها بایکوت می‌شود. سینماگران در ایران به خاطر برخی محدودیت‌ها مدام مظلوم‌نمایی می‌کنند، محدودیت‌هایی که به نظر من اهمیت زیادی ندارند. مثلاً در هالیوود به ظاهر می‌توانند سیاستمداران را در فیلم‌هایشان به چالش بکشند و ما هنوز نمی‌توانیم خیلی مستقیم وارد این مقوله بشویم هر چند به طور غیر‌مستقیم این کار انجام می‌شود. به نظرم اینها بهانه است. دلیل اصلی گره نخوردن سینما با منافع ملی این است که بخش قابل توجهی از سینماگران ما خیلی راهبردهای نظام را قبول ندارند. جالب است که بخش عمده بودجه سینما را هم همین‌ها به خود اختصاص می‌دهند.

این تئوری مسخره و بی‌مبنای هنر برای هنر را آن وری‌ها برای شبه‌روشنفکران کشورهای جهان سوم ساخته‌اند، الان هم دیگر این شعارها از حیز انتفاع افتاده است. دیگر خودشان هم زیاد این حرف‌ها را تکرار نمی‌کنند. بله آنها در سینما آزادی‌های بیشتری دارند و ما هم به مرور بخشی از این آزادی‌ها را که منطقی باشند به دست خواهیم آورد. هنرمند در غرب هرقدر تند هم از مسائل سیاسی و اجتماعی انتقاد کند ولی یک مسئله درباره او روشن است و آن اینکه خواهان تغییر نظام سیاسی کشور نیست. اینکه در اینجا هنرمند ژست اپوزیسیون می‌گیرد یک آفت فرهنگی است، مختص به پس از انقلاب هم نیست، پیش از انقلاب هم برخی فیلمسازها نمی‌دانستند سینما باید چه نسبتی با منافع ملی داشته باشد، فکر می‌کردند و می‌کنند اگر فیلم منطبق با منافع ملی باشد تبدیل می‌شوند به فیلمساز سفارشی‌ساز و آدم حکومت، بنابراین برای اینکه بگویند ما روشنفکر هستیم باید در اثرشان یک فحش یا طعنه‌ای به جایی بدهند تا بگویند ما مستقلیم.

از سریال کیف انگلیسی شما در زمان پخش استقبال بی‌نظیری شد که شاید درباره یک سریال با موضوع تاریخ معاصر بی‌سابقه‌ باشد.

بله، استقبالی بی‌سابقه بود. ارزیابی سازمان این بود که درجه سنی بالای 20 سال مخاطب سریال باشند اما کیف انگلیسی سنین بالای 12 سال را درگیر خود کرده بود. اساساً در تلویزیون و سینمای ما برای بزرگسالان فیلم می‌سازند و بر خلاف غرب اصلاً به این توجه ندارند که اثر اگر بتواند همزمان سنین پایین‌تر را نیز درگیرکند، مؤثرتر خواهد بود.

چرا این اتفاق درباره کلاه پهلوی نیفتاد؟

درباره کلاه پهلوی هم اتفاق افتاد اما فضاسازی رسانه‌ای که ضد کلاه پهلوی از سوی هر دو جناح سیاسی کشور شکل گرفت، عجیب بود. هفته ششم، هفتم از سوی روزنامه‌های اصولگرا برای مصاحبه دعوت شدیم‌. انتشار روزنامه تازه چند ماه بود که آغاز شده بود و در آن صحبت‌های خیلی جدی و تخصصی‌ای هم درباره سریال مطرح شد. اصلاً هم اینطور نبود که بخواهیم زیر بغل انقلاب و نظام هندوانه بگذاریم. همان موقع آقای قوچانی قراری با من گذاشته بود تا به بهانه سریال با ماهنامه مهرنامه مصاحبه کنم. ایشان پس از این ماجرا سراغی از ما نگرفت. بعضی رسانه‌ها جو رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای علیه سریال درست کرده بودند تا تظاهر کنند این کار زمین خورده طوری که قوچانی هم کنار کشید، درحالی که مردم کار را دوست داشتند و دنبال می‌کردند. آقای ضرغامی و رسانه ملی هم احتمالاً چون با این سریال می‌خواستند از ژست دموکرات خود بیرون نیایند در مقابل هجمه‌های ناروایی که علیه سریال انجام می‌شد عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. از چند دانشگاه با من تماس گرفتند از جمله تهران و شریف تا برای بحث درباره سریال بروم ولی جا زدند. یک سال پس از پخش کلاه پهلوی دو جوان در جشنواره فیلم فجر جلو آمدند و سلام و علیک کردند و گفتند ما همان‌هایی هستیم که سال 91 با شما برای آمدن به دانشگاه تماس گرفتیم، گفتم بله ولی چرا دیگر پی ماجرا را نگرفتید؟ گفتند متأسفانه دانشگاه اجازه نداد.

انتقادها از یک جایی از سوی رسانه‌های هر دو جناح شدت گرفت، آنهایی هم که باید حمایت می‌کردند و مقابل فضاسازی می‌ایستادند، یا سکوت کردند یا همراهی نشان ندادند. یک رسانه‌ای انتقاد کرده بود که چرا لباس خانم گوهر خیراندیش اینقدر تنگ است. ایشان کمی چاق شده بود و ما همان لباس قدیمی را بر تن ایشان می‌کردیم. سال 85 لباس دوخته شده بود و مثلاً سال 88 ایشان جلوی دوربین رفته بود، آن هم در یک نمای لانگ شات. بعد آقایان هم یادشان می‌رود که پول چه جوری می‌دهند، با چه وضعی می‌دهند و تهیه‌کننده در چه فشارهایی قرار دارد. ما را صدا و برای همین جریمه کردند. گفتم اولاً من متوجه نشدم چون آن طوری نگاه نمی‌کنم. گفتم اگر خیلی بد بود خب چرا سانسور نکردید.

چرا هیچ وقت فیلم سیاسی نساختید؟

چون ژانر سیاسی در ایران نداریم. عده‌ای نشسته‌اند در شورای پروانه ساخت و سلیقه خودشان را اعمال می‌کنند. وقتی شما فیلمنامه را ارائه می‌دهید، سلیقه آن چند نفر تعیین‌کننده است. مثلاً من می‌خواهم نقش نیروهای خارجی در کودتای 28 مرداد را در یک فیلم به تصویر بکشم...

یعنی ضیاء الدین دری پس از این همه سابقه هنوز نتوانسته برادری‌اش را ثابت کند؟

بله، متأسفانه همینطور است. البته به عده‌ای اعتماد کردند، بودجه دادند ولی نتیجه خوب نشد.

مثلاً همین سریال سرزمین کهن؟

بله، شما ببینید هنوز شروع نشده می‌رفت چه چالش امنیتی در میان عشایر کشور درست کند.

حتی کارگردانی مثل کیومرث پوراحمد دو فیلم دفاع مقدسی ضد‌جنگ در کارنامه دارد.

بله، بودجه‌ها صرف می‌شود. گاه ممکن است چیزی عاید شود. من فیلم ضد جنگ نمی‌سازم، من در فیلمم سیاست‌های استعماری را می‌زنم، سیاست‌هایی را که ایران را وابسته می‌کند مورد حمله قرار می‌دهم. عده‌ای این را دوست ندارند، علنی هم عنوان نمی‌کنند. روششان این است که آدم را بایکوت می‌کنند. آنها که من بهشان در فیلمم انتقاد می‌کنم، دوست ندارند که فعال باشم. وقتی تنگ‌نظرانه نگاه می‌کنند خود من هم عقب‌نشینی می‌کنم چون حاضر نیستم تن به هر کاری بدهم. فیلم یک موجود جاندار است، به محض اینکه شما دست به خودسانسوری بزنید، مخاطب متوجه می‌شود. من قصد داشتم زندگی هویدا را بسازم اما اجازه ندادند. راستش دردسرهای ساخت فیلم سیاسی شما را از کار منزجر می‌کند. شما فکر می‌کنید معمای شاه را اجازه می‌دادند کسی به غیر از ورزی بسازد؟ چون هر کس دیگری بود این کار ساخته نمی‌شد. کلاه پهلوی برای من کلی دردسر ایجاد کرد، یکی از تبعاتش این بود که چهارسال کار نکردم.

موضوعی که من سوژه کار قرار دادم خیلی سخت بود، چه کسی حاضر است چنین ریسکی بکند؟ همان زمان یک روحانی از مشهد به من زنگ زد و گفت ما با دیدن کلاه پهلوی احساس تکلیف و دین کردیم تا با شما تماس بگیریم. نامش یادم نیست، زمانی جزو مشاوران آقای ضرغامی هم بود، دوست دارم اگر این مصاحبه را می‌خواند به من زنگ بزند. به من گفت: ما در مشهد طلبه‌هایی داشتیم که حتی تماشای سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی را هم گناه می‌دانستند. گفت شما با این سریال طلبه‌ها را پای تلویزیون کشیدید، حالا هنوز سریال درحال پخش بود، گفتم چطور؟ گفت: خانم‌های آن طلبه‌ها سریال را دنبال می‌کردند و به تدریج همسرانشان را هم پای تلویزیون کشیدند. اصلاً هم مبالغه نمی‌کرد، می‌گفت ما جلسه‌ای در صحن امام رضا (ع) گذاشتیم و با هم قرار گذاشتیم تا با شما تماس بگیریم و به خاطر این سریال از شما تشکر کنیم. البته آقای علم‌الهدی سه تا جمعه پشت سر هم ما را نواخت. آن طلبه می‌گفت ما شماره شما را برای آیت‌الله علم الهدی هم فرستادیم و گفتیم از این سید دلجویی کنید.

آیت‌الله علم‌الهدی چه ایراداتی به کلاه پهلوی گرفته بودند؟

من فکر می‌کنم ایشان اصلاً سریال را نمی‌دیدند. عده‌ای احتمالاً به ایشان اطلاعات غلط داده بودند که بله خانم‌ها در این سریال آنچنانی هستند.

واکنش رسانه‌های اصولگرا چگونه بود؟

اغلب خیلی عجیب بود و همان خط تخریب را دنبال و از چپ و راست به من حمله می‌کردند.

نقد جدی هم مشاهده کردید؟

به هیچ وجه، منتقدان جدی و صاحبنام به طور کلی سکوت و شبه روشنفکران کاملاً بایکوت کردند. تنها مجله تخصصی که آن هم پس از تمام شدن سریال با من مصاحبه کرد، دنیای تصویر علی معلم بود. مرحوم علی معلم جایی به یکی از فرزندان من گفته بود که پس از درج عکس سریال روی جلد مجله تماس‌های زیادی از رسانه‌های دیگر با من گرفته شد که چرا شما این کار را کردید. با کلاه پهلوی معامله بدی کردند ولی شما همین الان ببینید چه بهره‌برداری‌هایی از این سریال می‌شود. نسخه کیف انگلیسی هنوز درحال تقلید شدن و منبعی است برای ساخته شدن دهها فیلم، اینکه برای به تصویر کشیدن یک عشق باسمه‌ای کمی هم سراغ سیاست بروند، شد کلیشه.

یعنی شما برای اولین بار رابطه بین جنسیت، زن و مرد با سیاست را به طور پررنگ و نه حاشیه‌ای در متن یک سریال جدی با ته‌مایه‌های سیاسی و تاریخی وارد کردید؟

بله، فکر می‌کنم همینطور باشد. به جز این مورد، کیف انگلیسی اولین اثر رسمی در جمهوری اسلامی است که پایان آن باز است. در تلویزیون پخش شده و 16 سال از آن می‌گذرد. این هیچ جا مطرح نشد، دو سال پس از پخش سریال دو تا خانم در نمایشگاه کتاب به طور اتفاقی به من مراجعه و سؤال کردند که چرا پایان این سریال باز بود؟ گفتم: خودتان چه فکر می‌کنید؟ گفتند: ما تا به حال دوسه بار سریال را دیده‌ایم: گفتم مسئله من در سریال این نبود که خانم مستانه و آقای ادیبان به هم برسند. من کاری کردم که همین پایان باز شما را وادار کند تا سریال را از ابتدا ببینید. هربار که ببینید یک برداشت تازه‌ای می‌کنید. فیلم یک موجود زنده است و اگر پنج سال دیگر آن را ببینید، به برداشت جدیدی دست پیدا می‌کنید. برای نمونه یک نفر از منتقدان به این اشاره نکردند، چرا؟ چون آن زمان فکر می‌کردند کیف انگلیسی برای این ساخته شده تا روشنفکران و تحصیلکرد‌گان خارج از کشور را زیر سؤال ببرد. در صورتی که نگاه من این نبود، حرف من چیز دیگری بود. من خودم تحصیلکرده خارج از کشور بودم.

یعنی سوء‌برداشت از سریال کیف انگلیسی شده بود؟

نه، اینها سوء‌برداشت نیست، اینها مواضع تنگ‌نظرانه است، چون آن زمان دولت دوم خرداد روی کار بود و خیلی از آنها در حد فاصل پایان جنگ تا دولت دوم مرحوم آقای هاشمی مزایایی کسب کردند و برای تحصیل به خارج از کشور رفتند و آن زمان مدعی اصلاحات بودند، بیشتر به اینها برخورده بود. این در طول تاریخ پارلمان کشور بی‌سابقه است که نمایندگان مجلس در بیش از 130 نطق پیش از دستور به کیف انگلیسی حمله کردند، تا حدی که من می‌خواستم متنی بنویسم و عنوان کنم این همه حمله از تریبون خانه ملت به سریالی که از رسانه ملی پخش شده کارگردان را محق می‌کند تا به مجلس رفته و از خود دفاع کند اما این نامه را هیچ‌گاه ارائه نکردم.

کمیسیون فرهنگی هیچ‌گاه نخواست که به مجلس بروید؟

نه، به جز مسئله تحصیل در خارج از کشور آنها چون رابطه خیلی خصمانه‌ای با سیمای تحت مدیریت آقای لاریجانی داشتند، سریال را می‌کوبیدند. در صورتی که اگر این سریال در دوره پیش از دوم خرداد پخش می‌شد، احتمالاً همه آنها دفاع می‌کردند. آن وقت شما سؤال می‌کنید چرا فیلم سیاسی ساخته نمی‌شود؟ البته من آدمی هستم که ریسک می‌کنم و واهمه ندارم. سیاست برای من جذاب است، من به انقلاب اسلامی علاقه دارم. پیش از انقلاب اروپا را دیدم،  با پول این نظام هم اروپا نرفتم، به خاطر انقلاب درسم را رها کردم و به ایران برگشتم و اسیر زرق و برق غرب نشدم. ماهیت آن در همان دوره جوانی برایم روشن شد. بچه‌های مطبوعات به من می‌گفتند آقای دری ما به برخی نشریات درباره کلاه پهلوی مطلب دادیم اما سردبیرها گفتند ما بنا به کوبیدن کلاه پهلوی داریم.

معتقدید قربانی یک جنگ رسانه‌ای شدید؟

بله، البته من یقین دارم تاریخ به کلاه پهلوی ادای احترام خواهند کرد. من وظیفه شرعی، ملی و مذهبی خود را انجام دادم.

یعنی به دست‌های پشت پرده‌ای اعتقاد دارید که کار را تخریب می‌کردند؟

بله، البته من دایی‌جان ناپلئون نیستم، توهم هم ندارم، ولی این را می‌دانم که عناصری قصد داشتند کار زمین بخورد.

تیم و مشاور رسانه‌ای قوی کنار سریال نداشتید؟

چرا بود، من به این چیزها اعتقاد دارم ولی تصمیمش با من نبود چون بالاخره هزینه‌بر است. آن آقایی که برای سریال سایت زد می‌گوید هنوز سازمان پس از چهار سال پول من را نداده است. البته ایشان در دوران پخش سریال روابط عمومی بودند نه دوران طولانی فیلمبرداری و لازم بود ما پیش از پخش فضاسازی به نفع کار می‌داشتیم. سازمان باید این مسائل را پیش‌بینی می‌کرد اما یک بار در روزنامه جام جم سه کارشناس که مدرس دانشگاه بودند درباره سریال نظر مثبت دادند و پس از آن به طور کلی ماجرا را جمع کردند، یعنی در روزنامه خود سازمان هم دوست نداشتند از کار تعریف و تمجید بشود. این اتفاقی نبود، نقد جدی هم نمی‌کردند چون می‌دانستند با من به سادگی نمی‌توانند طرف شوند. البته بخش عمده‌ای از منتقدان جدی که دوستان من هستند ترجیح دادند در آن زمان سکوت اختیار کنند، موضوع سریال چون حقانیت فرهنگ و هویت بومی و ملی ما را افشا می‌کرد ( تأکید وجه اجتماعی آن بر سبک زندگی اسلامی بود) و به مخاطب جوان ما این پیام را انتقال می‌داد که فکر نکنید که اجداد شما در یک فرهنگ غربی زندگی می‌کردند و انقلاب آمد و این را از شما گرفت، این نبوده، از کل ماجرا 70 سال بیشتر نمی‌گذرد، پیش از آن همه زن‌ها چادری بودند، اگر عده‌ای چادر برداشتند این با اختیار خودشان نبوده بلکه با زور چادر از سرشان برداشتند، یعنی فرهنگ غربی را با چماق به زنان ما تحمیل کردند، اگر جوان ما این را بداند برای عده‌ای خوشایند نیست.

شما در جریان پخش کیف انگلیسی از حمایت یک جناح سیاسی برخوردار بودید اما مدعی هستید در جریان پخش کلاه پهلوی از سوی رسانه‌های هر دو جناح سیاسی کشور به شما حمله می‌شد. چرا این اجماع اتفاق افتاد؟

بله و این برای من مایه حیرت بود و از سویی مایه سربلندی، زیرا حداقل ثابت می‌کند آدم مستقلی هستم. البته بخشی از خانواده‌های حزب‌اللهی اصیل گلایه داشتند و می‌گفتند چرا کاراکترهای خانم که غربزده هستند در این سریال اینقدر پوشیده هستند، در واقع انتظار داشتند ما خانم‌هایی را که به عنوان نماینده فرهنگ غرب نشان می‌دهیم یک مقدار حجاب‌هایشان را باز می‌کردیم تا با زنان محجبه متفاوت باشند. می‌گفتند وقتی بچه‌هایمان از ما می‌پرسند اینها که زیاد مشکلی نداشتند، جوابی نداشتیم به آنها بدهیم.

ولی ظاهراً انتقادهایی مثل انتقاد آیت‌الله علم‌الهدی خلاف این مسئله بوده است؟

بله، همانطور که عرض کردم به نظرم به ایشان اطلاعات غلط می‌دادند چون شما در کلاه پهلوی حتی یک تار مو هم نمی‌دیدید منهای صحنه‌هایی که در اروپا گرفته شده بود، برخلاف سریال سرزمین کهن که در این مورد از کلاه پهلوی جلوتر است. البته از دید آقای علم‌الهدی نشان دادن زن‌هایی که فرهنگ غربی دارند هم غلط است ولی ما اگر می‌خواستیم کاملاً این زن‌ها را حذف کنیم و همینقدر هم به آن نمی‌پرداختیم اصلاً نمی‌شد موضوع را برای مخاطب جا بیندازیم.

کیف انگلیسی و کلاه پهلوی چند سال از عمر شما را به خود مشغول کرد؟

10سال، ولی خیلی به کار جفا شد. بخش عمده گلایه من از رسانه‌هایی است که ما فکر می‌کردیم انقلابی هستند، بخشی هم به مدیرانی که سنگ جلوی پای ما می‌انداختند. از شیراز همین الان به من زنگ می‌زنند می‌گویند آقای دری اینجا مردم دی وی دی کلاه پهلوی می‌خواهند ولی نیست، دو روزه تمام می‌شود. من هم می‌گفتم بله کم می‌دهند، سروش مثلاً صدتا بیشتر برای استان فارس نمی‌داد، ولی شما یقین بدانید کلاه پهلوی مرجع است و خواهد بود، البته موقع ساخت یک لطمه جدی هم به فیلم زدند، بخش‌های جذاب سه قسمت اول را حذف کردند که یک روایت عشقی بود.

یعنی با عشق مشکل داشتند؟

لابد داشتند دیگر.

عشق از خیانت و طلاق و از این قبیل چیزها بدتر که نیست.

بله عشق که چیز بدی نیست. الان شما ببینید این همه طلاق در جامعه زیاد شده چون جوان‌ها بلد نیستند عاشقانه زندگی کنند. می‌گفتند عشق در این فیلم زیاد است. یکسری صحنه‌ها هم اساساً گرفته نشد، یعنی پیش از فیلمبرداری آنها را از فیلمنامه درآوردند، همین شد که حجم و بار سیاسی سه قسمت اول سریال که در فرانسه اتفاق می‌افتاد سنگینی کرد. در واقع بخش‌های اروپا را گروکشی کردند. درست این بود که ابتدا بخش‌های اروپا گرفته می‌شد ولی وقتی بخش‌های ایران را گرفتیم، تازه پول دادند برویم بخش‌های اروپا را بگیریم. بعد چون دوران پهلوی بود، اینها انتظار داشتند عده‌ای در فرانسه بنشینند و به رضا شاه بگویند زن‌ها را بی‌حجاب کنید، مدام با اینها کلنجار می‌رفتم که این اتفاق نمی‌تواند بیفتد، مثل همین گل‌درشت‌هایی که در برخی کارهایشان هست، من مقاومت می‌کردم. یادم نمی‌رود یک سال از فیلمبرداری گذشته بود همین آقای برازش شد مدیر شبکه و آقای میرباقری هم معاون سیما چون تازه مسئول شده بودند کار را خواباندند. یک شش ماه، یک سه ماه، یک دوماه، دوتا یک ماه حین فیلمبرداری برای اعمال اصلاحات جدید کار را متوقف کردند. در واقع آقایان می‌خواستند دانش خودشان را در فیلم مشاهده کنند، 600 دقیقه هم گرفته بودیم. من برای کلاه پهلوی خیلی زحمت کشیدم، عمرگذاشتم.

قرار نیست فیلم تازه‌ای بسازید؟

من فیلمنامه‌های زیادی دارم، دوست ندارند من کار کنم. ظاهراً دست روی نقاط حساسی گذاشته‌ام. عده‌ای ترجیح می‌دهند درباره مسائل استراتژیک یا کار نشود یا کار اصیل ساخته نشود و خیانت به فرهنگ کشور از همینجا نطفه‌اش منعقد می‌شود.

برخی معتقدند سینمای هند بیش از سینمای ایران منطبق بر منافع ملی است؟

حتماً همینطور است، البته شما اگر این مقایسه را انجام بدهید، شبه‌روشنفکرهای سینمای ایران می‌گویند آنها آزادی دارند و ما نداریم، یعنی اگر داشتیم ما هم آن نسبت را رعایت می‌کردیم درحالی که راست نمی‌گویند. آزادی بهانه است، البته معتقدم محدودیت‌ها بعضی وقت‌ها دست و پای آدم را می‌بندد و برای من هم اتفاق افتاده ولی مشکل سینمای ایران پیچیده‌تر از این است. چند سال پیش من در فرانسه فیلمی هندی دیدم به نام خراج که در سال 2001 برای اولین بار نامزد بهترین فیلم غیر‌انگلیسی زبان اسکار شده بود. یک فیلم کلاسیک خوش ساخت که در سطح خیلی بالایی ساخته شده است و آن هندی‌بازی‌های معمول را ندارد. البته رقص و آواز دارد ولی خیلی شیک، حرفه‌ای و استاندارد ساخته شده است.

امریکایی‌ها این اشتباه را مرتکب نشدند که به این فیلم هندی اسکار بدهند چون همین حالا هم نمی‌توانند جلوی پیشروی صنعت فیلم هند را بگیرند. در واقع دوست ندارند به بخشی از سینمای هند مشروعیت هنری بدهند، اینکه در ایران و دانشگاه‌های سینمای ما فیلم هندی را مسخره می‌کنند، بی‌دلیل نیست. دست‌هایی وجود دارند که نمی‌خواهند سینمای ایران صنعتی شود، همین حالا در هند فیلمی با بودجه یکصد میلیون یورو درحال ساخت است، این شوخی نیست، ما با یک صنعت مواجهیم. آنها یک سینمای ملی دارند که فرهنگ هند را عرضه می‌کند. به این سینما اسکار نمی‌دهند چون می‌دانند اگر به آن میدان بدهند بازار هالیوود را تحت تاثیر قرار می‌دهد ولی به سینمای ایران اسکار می‌دهند چون می‌دانند قرار نیست حالا حالاها این سینما صنعتی شود. البته هندی‌ها در سال، بالای هزار فیلم می‌سازند و اغلب هم فیلم‌های نازل است اما جریان کلان سینمای هند روی ریل منطقی‌تری نسبت به ایران قرار دارد چون برای مخاطب عام فیلم می‌سازند نه جشنواره‌ها.

شما دیدید یک فیلم محصول مشترک ایرانی و هند که کار متوسطی هم بود در جامعه امروز ایران چقدر با استقبال مواجه شد. من آن زمان عضو شورای پروانه نمایش بودم، سر آن چند دقیقه رقص فیلم بحث بود، برخی از اعضا هم بودند، گفتند این سکانس طولانی است، چه‌کار کنیم. من گفتم این چهار دقیقه و نیم است، شما حداکثر می‌توانید دو دقیقه از این را بیرون بیاورید. اگر بیشتر بیرون بیاورید به فیلم لطمه می‌خورد. گفتند یعنی چه؟ گفتم این موسیقی دو و نیم دقیقه است، دو دقیقه آن از یک جایی که مخاطب متوجه نمی‌شود تکرار می‌شود، اگر دو دقیقه بیشتر حذف کنید تماشاگر متوجه می‌شود و به لحاظ فنی سکانس خراب و ضایع می‌شود. این خوف وجود داشت که مردم به بهانه این سکانس در سینما از روی صندلی بلند شوند و برقصند، می‌گفتم آقا جان مردم چنین کاری نمی‌کنند فوقش دست می‌زنند، بعد هم اینها مرد هستند با این موسیقی مردم نمی‌توانند باباکرم خودمان را برقصند. گفتم تازه به نظر من کارگردان کار نهایی را انجام نداده است. اگر من بودم آقای گلزار و خانم دیامیرزا را می‌آوردم وسط و بدون آنکه مرتکب عمل رقص شوند طوری فیلمبرداری می‌کردم که هیجان صحنه بیشتر شود و بعد توضیح دادم که آن سکانس در فیلم از 60 نما تشکیل شده در حالی که در فیلم هندی در همین زمان 350 بار نما تغییر می‌کند. گفتم من این کار را می‌کردم و شما هم امکان نداشت ایراد بگیرید، گفت شما از کجا می‌فهمید، گفتم من کات‌ها را می‌شمارم. خلاصه قانع شدند که بیشتر کم نکنند.

چرا در این مدت فیلم سینمایی نساختید؟

فیلمنامه من در فارابی تصویب شد. با آقای ایوبی رابطه بدی نداشتم. سه سال عضو شورای پروانه نمایش بودم. کار در این شورا برای من جز زحمت چیزی نداشت چون حقوق آنچنانی نداشت و برای خیلی فیلم‌ها هم من وقت می‌گذاشتم تا کارشان راه بیفتد. بارها نماینده شورا در مذاکره با کارگردان و تهیه‌کننده بودم، حقوق و مزایایی هم نداشت ولی اعتقاد داشتم باید کمک کنم تا کار همکارانم در بخش خصوصی راه بیفتد. همزمان فیلمنامه‌ای ارائه دادم که موضوعش همان دوره کیف انگلیسی بود. در شورای فارابی تصویب هم شد ولی به ما مساعدت ندادند، حتی نزد آقای جنتی هم رفتم، آقای جنتی گوشی را برداشت برای حرف زدن با آقای ایوبی همین که گوشی را برداشت گفت باشه... باشه... و گوشی را گذاشت و گفت: شما عضو شورای راهبردی سینما بودید؟ از شما انتظار نداشتیم و از این حرف‌ها. گفتم که خب خیلی‌ها آنجا هستند، آقای شاهسواری هم هست، آقای کیانیان هم هست، ضمن اینکه ما جنگی با شما نداشتیم، ما آدم‌هایی هستیم که تجربه سینمایی زیادی داریم، تجربیاتمان را در اختیار سازمان سینمایی می‌گذاریم، این برای حسن نیت است نه برای جنگیدن ولی متأسفانه نگاه آقای ایوبی به این مسئله جناحی بود. خلاصه اینکه آقای تابش که من رابطه خوبی هم با او داشتم به من پیامک داد که ما اگر خیلی مرد باشیم بتوانیم کارهایی را که امسال کلید زدیم تمام کنیم.

چرا با حوزه هنری کار نکردید؟

فیلمنامه را به حوزه هم دادم، گفتند: داستان قشنگی است، با توانایی آقای دری کار خوبی می‌شود ولی در راستای سیاست‌های ما نیست چون قهرمان سرنوشتی تراژیک داشت. گفتم اتفاقاً ما می‌خواهیم همین را بگوییم، انتظار داشتند پایان‌بندی داستان با قهرمانی و پایان خوش باشد در صورتی که متوجه نبودند پایان خوش برای این موضوع کار نمی‌کند.

یعنی می‌گفتند تراژدی نباشد؟

بله، دوستانی که آنجا بودند فکر می‌کردند تراژدی اصلاً خوب نیست در صورتی که برای مثال فیلم تایتانیک تراژدی است و 800 میلیون دلار فروش کرد، ولی درست ساخته شده بود. مردم از فیلمی که درست ساخته شده باشد استقبال می‌کنند، می‌خواهد کمدی باشد یا تراژیک فرقی نمی‌کند، فیلم تراژیک هم می‌تواند پیام درستی را منتقل کند.

منبع: جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس