سرویس فرهنگ و هنر مشرق - یکی از سلسله نشستهای فرهنگی بزم اندیشه با موضوع بررسی سند ۲۰۳۰ در مشهد و با حضور دکتر کچوئیان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد. در ادامه چکیده ای از مهمترین مباحث مطرح شده در این نشست پیرامون سند ۲۰۳۰، شناخت بنیانها و آثار فرهنگی آن در ادامه آمده است.
بنیان اومانیستی و غیرتوحیدی سند ۲۰۳۰
انقلاب اسلامی در بدو شکل گیری با منطقی درست، ارتباطی سخت و موضع منفی راجع به تمام نهادهای بین المللی داشت و منطقش این بود که ابزارهای اداره جهان توسط سلطه غرب و امریکا انجام میشود. در نهایت بر حسب اضطرار و الزاماتی که زمینههای دیگری را در بر می گرفت در زمینه تعامل با سازمان های بین المللی هم وارد شدیم اما همیشه در تمام اسناد و پیوندهایی که با سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، شورای امنیت، یونسکو و... داشتیم به اقتضاء زمان با آنها در تنش بودهایم. با اینکه این سازمانها چهارچوبهایی برای اداره جهان هستند اما ما دلیلی نمیبینیم که مطابق قواعد آنها عمل کنیم و به این تصور که خط و مشیهای زندگی کشور ما نسبت به باقی کشورها در مسیر درستتری است، اعتقاد داریم و در نظر داریم کشورهای دیگر را به قوانین و قواعد خود دعوت کنیم. در مورد سند ۲۰۳۰ این تفاسیر کاملا صدق میکند. این سند اشکالات اساسی و محتوایی دارد که رویکردش به زندگی، هستی و جهان، جایگاه انسان و مفهوم آموزش نادرست و اشتباه است. وقتی این سند را با سند تحول بنیادین مقایسه میکنیم به واسطه این چهارچوب های کلی متوجه تقابل آنها میشویم. از ابتدا تا انتهای سند ۲۰۳۰ نگاه و رویکرد انسان گرایانه حاکم بوده و مبنای آن نگاه اومانیستی به تعلیم و تربیت است. آموزش اومانیسمی آموزشی نیست که در آن ایمان، تقوا و خداوند ارکان اساسی باشند بلکه اصل را بر انسان و موجودیت فیزیکی و جسم قرار می دهد.
تغافل از ظرفیت داخلی و دل بستن به نظام آموزشی به بیگانگان
حال این سوال پیش میآید که چرا باید در موقعیتی قرار بگیریم که عدهای در کشور زحمت چند سالهای را که محصول تلاش فرهیختگان اعم از دانشگاهیان، حوزوی و... بوده، کنار بگذراند (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش) و متن دیگری را از بیگانگان که به صورت بیانیه بوده تبدیل به سند و از آن تبعیت کنند. بیانیه ۲۰۳۰ در کشورهای زیادی ورود پیدا کرد اما به شکل اولیه خود که همان بیانیه بود باقی ماند و به کار خود پرداخت. در تنها کشوری که به صورت سند درآمد ایران است. چه دلیل موجهی وجود دارد که یک بیانیه در کشور ما به سندی الزامآور تبدیل شود. هیچ سندی که تعهد و الزاماتی را برای جهان بیاورد، نمیتواند جز از مجاری قانونی به جلو رود و سندیت و اعتبار پیدا کند. کشور ما سند اجرا نکرده به اندازه کافی در معرض بادهای مسموم غرب هست، حال با اراده خود سند بیگانگان را اجرا کنیم و نگاه و عقیده آنها را در آموزش خود بسط دهیم؟ که در این صورت، بدون تردید مشکلات و آسیبهای اجتماعی ما افزایش خواهد یافت. با توجه به درکی که از عملکرد و رویکرد غرب داریم، اساسا چرا باید با سازمانهای بین المللی کار کنیم؟ نوع تعامل ما با این سازمانها باید به این صورت باشد که در مواردی که الزام و اجبار بود، آنها را همراهی کنیم ولی در نهایت طی قوانین خود پیش رویم.
مشکل اساسی در رابطه با اجرای این سند در کشور این است که دولت یازدهم تنها یک یا دوبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارشهایی را مبنی بر کارکردها و جنبههای ظاهری آن ارائه داده و در جهت جنبههای محتوایی، گزارشی ابلاغ نشده است. در حالی که آموزش و پرورش قرار است در جهتی تحول پیدا کند که خروجیاش نهایتا یک انسان تراز با نظام اسلامی انقلابی باشد که هم به لحاظ آموزشی و هم به لحاظ تربیتی شهروند اسلامی تلقی شود و اهداف و مقاصد نظام جمهوری اسلامی را در زندگی فردی و جمعی خود پیاده کند و پیش ببرد. در شان نظام آموزشی کشور ما نیست که قواعد بیگانگان در آن گنجانده شود. مهم ترین و اساسی ترین و محوری ترین بخشی که زندگی ما را در بر می گیرد، همین نظام آموزشی است که نسل های ما را شکل می دهد و دلیلی ندارد چهارچوب های دیگران را اجرا کنیم. حتی عنوان این سند مشکل زا است.
تقابل بنیادین سند ۲۰۳۰ با مقولات فرهنگ بومی
بیانیه توسعه پایدار یا همان بیانیه ۲۰۳۰ یک بیانیه عمومی است که در سال ۲۰۱۵ صادر شده در سال ۲۰۱۶ در کشور ما تبدیل به سند شده و به امضای معاون اول رئیس جمهور رسیده که ذیل آن ۱۷ هدف قرار دارد و دارای ۱۶۹ هدف جزئی است که یکی از هدفهایش ناظر بر مسئله آموزشی است. این سند در یک مسیری از کشورهای مختلف عبور کرد و توسط نظام آموزشی برخی کشورها امضا شد و به عنوان مبنای کار در حوزه آموزش قرار گرفت. در این بیانیه شاید از انسانهایی که ذهن تخصصی، آشنا به یونسکو و سازمانهای بین المللی دارند، بهره گرفته شده باشد و با توجه به اینکه عنوان سند، بیانیه آموزش فراگیر و برابر است، عدهای آن را از افتخارات بشر بدانند، اما در عین حال مشکلات این سند بیشمار بوده و به پیکره نظامآموزشی ما آسیبهای زیادی وارد کرده و خواهد کرد.
باید دید چه ضرورتی اقتضا کرده است که این سند تدوین شود. یک دلیل آن عدم نفهمیدن به باورها و ظرفیتهای خود است. دلیلی ندارد تحت هر شرایطی با سازمانهای بین المللی همکاری کنیم. این سند کاملا بر خلاف مقولات فرهنگی کشور ما است و تمرکز فوق العاده ای بر مسئله زنان و دختران دارد و قصد دارد شکلی از زندگی غربی را بین زنان و دختران ایرانی رواج دهد.
توجه حداقلی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی همانطور که از اسمش برمیآید یک شورا است و متشکل از چند عضو است که در مورد موضوعات مختلف تصمیم میگیرد و فاقد دستگاه اطلاعاتی است که بتواند از مواردی همچون ورود سند ۲۰۳۰ خبر دار شود. اگر دولتها بخواهند شورا را از مقولاتی این چنینی با خبر کنند، خواستن و نخواستن آن به عهده خودشان است و شورای عالی انقلاب فرهنگی نقشی در این خصوص ندارد. به عنوان مثال، در دولت قبل تعداد قابل توجهی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا نشده و شورا هیچ دخالتی برای این عدم اجرای مصوبات نمیتواند داشته باشد. این نکته نیز قابل توجه است که حتی از تعداد جلسات سالیانه شورای عالی انقلاب فرهنگی با دولت کاسته شده است و بی توجهی که دولت یازدهم به شورا داشته است هر روز بیشتر از قبل میشود. حال این مسئله عنوان میشود که شورای عالی انقلاب فرهنگی در اجرا یا عدم اجرا سند ۲۰۳۰ نقشی دارد یا خیر؟ و اینکه این سند با توجه به اینکه تبعات زیانباری را به نظام آموزشی کشور وارد کرده که یک نمونه آن حذف درس شهید فهمیده از کتب درسی است، آیا به قوت خود باقی میماند و یا لغو میشود؟ این موضوعات مستند و به طور رسمی انجام نمیگیرد و حتی جلساتی تشکیل نشده است که شعاع این قضیه روشن شود ولی حذف درس شهید فهمیده، کمرنگ شدن قرآن از ساعات کلاسی، کتابی با عنوان لک لکی در کار نیست که مبتنی بر سند ۲۰۳۰ نوشته شده است و... غیر قابل انکار است.
سندی مبتنی بر نیازی کاذب و غیر واقعی
همانطور که پیشتر گفته شد مستند شورای عالی انقلاب فرهنگی ولایت فقیه است و مطابق قانون ولایت فقیه به ایجاد و تاسیس لوایح و قانونگذاری مرجعیت دارند، اما عدهای این را قبول ندارند و همین مسئله سبب میشود این شورا تنها کاری که بتواند انجام دهد، اعتراض نسبت به سند ۲۰۳۰ است که بارها اعتراض و عدم موافقت خود را اعلام کرده است. همچنین سند ۲۰۳۰ فقط در کشور ما به صورت سند است و در دیگر کشورها به همان شکلی که از ابتدا بیانیه بوده، باقی مانده است. کشورهای زیادی گرفتار این به اصطلاح سند شدهاند و خیلی از کشورهای اسلامی نظیر مصر مخالفت خود را نسبت به این سند اعلام کردهاند. در کشور ما سند آموزشی مدون که به صورت مبنا قرار بگیرد، موجود است و هیچ نیازی به اینکه یک بیانیه بینالمللی در مورد آموزش کشور ما امر و نهی کند، نبوده و نیست.
اما این عدم نیاز در دولت آقای روحانی به نیاز تبدیل شد و نقدی که به این سند وارد است را قبول ندارند. علاوه بر این سکوت مجمع دولت نیز خود مسئلهای دیگر است. بعد از انتخابات دولت دوازدهم، وزیران در این ارتباط به رهبر معظم انقلاب اسلامی نامهنگاری کردند و بر این نکته که نسبت به سند ۲۰۳۰ تحفظ کردهایم تأکید کردند. وقتی آیت الله خامنهای به مسئلهای ورود پیدا میکنند نشان از اهمیت آن است. در این خصوص پاسخ وزیر آموزش و پرورش لزوم ارتباط با سازمانهای بین المللی و پاسخ شخص رئیس جمهور بررسی موضوع بود که تا کنون جلسهای در این باب تشکیل نشده است. موضوع مهم در اینجا این است که به چه دلیل بیانیه را تبدیل به سند و بعد از آن چرا امضایش کردهاند که جوابی برای این سوال نیز داده نشده است.
اینکه در حال حاضر این سند در حال اجرا است یا خیر بسیار مهم است. رئیس مجلس شورای اسلامی، لغو سند ۲۰۳۰ را اعلام کرده است و آن را بی اعتبار خواند. ساز و کارهای بررسی و اطلاعش مشخص است و آنگونه نیست که در صورت لغو سندی، خلاف آن رفتار شود. البته در مواردی اتفاق میافتد که نمونهاش وجود هزاران سازمانهای مردم نهاد است.