سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
ناظر امروز قاضی فرداست
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
سخن اگرچه درباره آقای روحانی است ولی مخاطب این نوشته اعضای کابینه و روحانیونی هستند که تمام قد به حمایت از ایشان برخاستهاند. بدیهی است که حمایت آنان تا آنجا که به رقابتهای انتخاباتی و دفاع از یک سلیقه سیاسی در مقابل سلیقه سیاسی دیگر مربوط میشود، نه فقط قابل ملامت نیست بلکه روالی طبیعی و پذیرفته شده نیز تلقی میشود، اما پرسش این است که آیا آن بخش از نظرات اعلام شده آقای روحانی را که در نفی برخی از مبانی نظام و انقلاب بوده است را هم تأیید میکنند؟! مثلاً و فقط بهعنوان یک نمونه- از میان چند نمونه- آیا شما آقایان نیز مانند آقای روحانی معتقدید که جمهوری اسلامی ایران در طول حیات 38 ساله خود به زندانی کردن و اعدام افراد بیگناه مشغول بوده است؟! ممکن است بفرمائید منظور ایشان اعدام و زندانی کردن مجرمان بوده است! که در این صورت برداشت وارونهای ارائه دادهاید، چرا که آقای روحانی از اعدام و زندانی کردن افراد طی 38سال گذشته با عنوان یک اقدام زشت و پلشت و جنایتآمیز یاد کرده است وگرنه اعدام فلان قاتل یا تروریست بمبگذار و آدمکش و یا زندانی کردن فلان سارق و متجاوز به جان و مال و ناموس دیگران که جای اعتراض ندارد آیا غیر از این است؟
آقای روحانی بیآنکه بخواهد، اسلام، انقلاب، حضرت امام راحل(ره) و تمامی مسئولان نظام را به جنایت متهم کرده است! و این در حالی است که خود ایشان طی 38 سال گذشته یکی از مسئولان بلندپایه امنیتی کشور بوده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق باشد، بدیهی است که خود ایشان از اتهام جنایت مبرا نیست و تعجبآور است که با وجود این ادعا چگونه میتواند حضور خود در جایگاه ریاست جمهوری کشور را توجیه کرده و توضیح بدهد؟!
و اما؛ اکنون از اعضای کابینه و برخی روحانیون که تمام قد به حمایت از ایشان برخاستهاند جای این سؤال است که اگر در این ادعا و برخی ادعاهای هنجارشکنانه دیگر آقای روحانی باایشان همراه و همسو نیستید، چرا مهر سکوت بر لب زدهاید؟ و زبان و قلم به اعتراض نمیچرخانید؟! لطفاً این سکوت غیرقابل توجیه را به تقابل سلیقههای سیاسی - که در رقابتهای انتخاباتی متداول است - نسبت ندهید، زیرا به خوبی میدانید که سخن از مبانی و اصول اسلام و انقلاب در میان است و نه، این یا آن سلیقه سیاسی!
شما آقایان شاهد بودید که اظهارات مورد اشاره آقای روحانی درحمله به مبانی اسلام و انقلاب و ارائه تصویری وارونه و دشمنپسند از نظام اسلامی و حیات طیبه و 38 ساله آن همانگونه که انتظار میرفت بلافاصله با استقبال گسترده دشمنان تابلودار انقلاب، گروههای تروریستی، رژیم صهیونیستی، آلسعود کودککش و... روبرو شد، چرا که آقای روحانی آنچه را که آنان طی 38 سال گذشته با بهرهگیری از رسانههای دروغپرداز و عوامل دستنشانده داخلی خود در پی القاء آن بودند، بر زبان آورده بود. ماجرا به اندازهای زشت و پلشت بود که حتی شبکه بیبیسی وابسته به دولت انگلیس نیز آن را دور از انتظار و تعجبآور ارزیابی میکند.
بیبیسی ابتدا این سخن آقای روحانی را نقل میکند که؛ «اردیبهشت 96 هم یک بار دیگر مردم ایران اعلام میکنند آنهایی را که در طول 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، قبول ندارند» و سپس با تعجبی آمیخته به ذوقزدگی میگوید؛
«کمتر کسی باور میکرد که گوینده این جمله حسن روحانی باشد. او که خود در طول چهار دهه گذشته همواره پستهای بالای امنیتی داشته، نه تنها رقیب، که بخشی از سیاستهای قضایی نظام جمهوری اسلامی را در سخنرانیاش در همدان هدف قرار داده بود... همان موقع بود که به نظر آمد حسن روحانی شمشیر مبارزه انتخاباتی را از رو بسته است»!
ممکن است بگوئید اظهارنظر دشمنان نمیتواند ملاک باشد که البته سخن بهجائی است ولی نه در این مورد خاص، چرا که آنها در استقبال از اظهارات آقای روحانی تأکید میکنند که ایشان همان سخنی را بر زبان آورده که ما -یعنی دشمنان اسلام و انقلاب- سالهاست بر آن تأکید میورزیم! به بیان دیگر، آقای روحانی سخن و نظر دشمنان را تکرار کرده است، نه آن که آقای روحانی مطلب متفاوتی گفته و مورد استقبال دشمنان قرار گرفته باشد! و یا رسانههای دشمن اظهارات ایشان را تحریف کرده و به گونهای دیگر مطرح کرده باشند. آقای روحانی با اظهارات نسنجیده خود، عمر 38 ساله نظام را به ظلم و جنایت متهم کرده است. این اظهارات برای دشمنان این مرز و بوم یک دستاورد بزرگ! و بادآورده به حساب میآید و جای دهها میلیارد دلار که همه ساله برای مقابله با ایران اسلامی و ارائه چهرهای وارونه از آن هزینه میکنند را پر میکند!
و البته ماجرا، فراتر از این است و بخش تأسفآور دیگر اظهارات آقای روحانی، پیام خاصی است که -خواسته یا ناخواسته- به بیرون مخابره میشود، توضیح آن که ادعای مورد اشاره آقای روحانی- و برخی دیگر از سخنان هنجارشکنانه ایشان- برای دشمنان بیرونی و گوش خوابانیده، میتواند خدای نخواسته این پیام را نیز در خود داشته باشد که جناب روحانی اعتقاد چندانی به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن ندارد و - با عرض پوزش - به آسانی قابل معامله است!
تعجب نکنید، در آغاز مذاکرات هستهای نیز دشمن از برخی مواضع و عملکرد ایشان برداشت مشابهی داشت تا آنجا که وبسایت رادیو فرانسه در اکتبر 2013 - مهر ماه 1392 - نوشت «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش منافع ملی کشورش میداند. برپایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
برداشت رادیو فرانسه در حالی بود که هنوز آقای روحانی با این صراحت عمر 38 ساله انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را اینگونه زیر سؤال نبرده بود!
ولی اظهارات اخیر ایشان برای دشمنان این تلقی را در پی دارد که با دولتی بیاعتقاد به انقلاب اسلامی روبرو هستند و به طور طبیعی، دولتی با این خصوصیات را آماده باج دادن و فروش منافع ملی مردمش تلقی میکنند.
البته بدیهی است که اگر وحشت دشمن از مردم پاکباخته و رزمندگان اسلام و آمادگی نظامی مثال زدنی کشورمان نبود، به یقین لحظهای در دستدرازی به ایران اسلامی تردید نمیکرد، ولی دشمنان به خوبی میدانند که در آن صورت طرف مقابل آنان، آقای روحانی، دولت وی و مشاوران ایشان نیستند بلکه با مردمی روبرو خواهند بود که آمریکا و متحدانش بارها سیلی خوردن از آنان را تجربه کردهاند. مردمی که اکثریت قاطع رأیدهندگان به آقای روحانی نیز در شمار آنها هستند.
آقایان اعضای کابینه دکتر روحانی و برخی از روحانیونی که به حمایت تمام عیار از ایشان برخاسته بودید، چرا در مقابل اظهارات هنجارشکنانه و تهمتهای ناروایی که ایشان به اسلام و انقلاب- و نه رقیب انتخاباتی خود- زده است، سکوت کرده و بیتفاوت نشستهاید؟ سکوت شما در مقابل اهانت آشکار به انقلاب و نظام و حضرت امام(ره) با هیچ توجیهی قابل پذیرش نیست.
نگارنده با خبر است که برخی از شما در این خصوص، به آقای روحانی هشدار داده و خواستار عذرخواهی ایشان شدهاید.
اگر آقای روحانی که آشکارا - و انشاءالله بیآن که بخواهد - به انقلاب تهمت زده است، حاضر به عذرخواهی علنی نباشد، چرا شما آقایان با صراحت اعلام نمیکنید که این بخش از اظهارات و سایر بخشهای هنجارشکنانه ایشان را قبول ندارید. مگر حفظ نظام اوجب واجبات نیست؟ بنابراین، لازم است از آقای روحانی بخواهید که هر چه زودتر اشتباه بزرگ خود را با پوزش از ملت جبران کند و در غیر اینصورت شما آقایان موضع خود را به صراحت مطرح کنید.
عیبی ندارد که دولت ایشان را بهترین و برترین دولتها بدانید، این سلیقه سیاسی شماست و - البته که سلیقه سیاسی شما قابل احترام است- ولی هنگامی که پای اسلام و انقلاب در میان است، سلیقههای سیاسی نباید مانع دفاع از اصول و مبانی باشد.
یکی از دستاندرکاران فتنه 88 گفته بود، من هم میخواستم اهانت به حریم مقدس عاشورا را محکوم کنم ولی ترسیدم که دیگران سوءاستفاده کنند! دقت کنید! ایشان حفظ شخصیت خویش را بر دفاع از حریم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ترجیح میدهد... و این لغزش فاجعهآمیز است.
لطفاً این نوشته را بیرون از محدوده رقابتهای سیاسی ارزیابی کنید. اگر سلیقه سیاسی نگارنده را نمیپسندید و حتی اگر آن را دشمن میدارید، با انقلاب و نظام و امام(ره) که سر ستیز ندارید؟
به مصداق «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» در درستی سخنی که گفته شده اندیشه کنید و چنانچه آن را به حق یافتید، بپذیرید و مهم نیست که این سخن حق را چه کسی گفته است.
و کوتاه سخن آن که؛ ناظر امروز، قاضی فرداست.
دوباره ایران! دوباره تحریم!
زهرا طباخی در وطنامروز نوشت:
دوباره تحریم شدیم! شرایط همانطور که در دولت باراک اوبامای دموکرات برنامهریزی شده بود در دولت دونالد ترامپ جمهوریخواه ادامه پیدا کرد و پسابرجام برکت نزایید! هیچ امتیاز قابل عرضی دشت نکردیم و در مقابل برنامه اعمال فشار دشمن نیز قدرت و سرعت بیشتری یافت. فیالواقع هم باید استقلال و پیشرفت و اقتصاد ملی را بایگانی کنیم و هم به برنامه برجام بهعلاوه تحریمهای جدید متعهد بمانیم!
تحریمهای نو در نقش اهرمهای فشار جدیدی که تحقیقات آن در اندیشکدههای وابسته به وزارت دفاع آمریکا همچون «رند» و «نایاک» و «امریکن اینترپرایز» در فاصله سالهای 2014 تا 2016 صورت گرفت اکنون در مجلس سنای آمریکا در «پسابرجام موعود» به تصویب رسیده است. برجام مکرر در مکرر نقض میشود و هیچ تحریم جدیای نیز به شکل ملموس ملغی نشده است اما دیپلماتهای ما کماکان متوسل به مسیرهای سرکاری تعبیه شده توسط دستگاه سیاست خارجی آمریکا برای «مقابله» با بدعهدیهای آمریکا هستند. مقابله که چه عرض کنیم...
تعامل با تحریم!
شاید باور نکنید اما در دوره پسابرجام حقیقتا برنامهای مشخص و مصوب به نام «سیاست خارجی» دستکم در دولت حسن روحانی وجود ندارد. یک زیرسازه تحلیلی هست که بنا بر آن «هرچه از دوست رسد نیکوست» و تعبیر به خیر میشود! یک زمان میگفتند ما با برجام میان «آمریکا و اسرائیل»، «جمهوریخواهان و دموکراتها» و «آمریکا و اعراب» اختلاف شدید انداختهایم و شکاف ایجادشده غیرقابل جبران است. امروز در انتقاد از ادامه رویه قدیمی آمریکا در تحکیم اتحاد با متحدان سابق، وزیر امور خارجه ایران در شبکه اجتماعی «توئیتر»، تکهپراکنی 140 کلمهای خطاب به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا منتشر میکند. احتمالا هنوز «ابتکار عمل» اعمال فشار ایمیلی بر تیم سابق دموکراتها هم باقی است، چرا که «جان کری» اخیرا تذکر داده وضع تحریمهای جدید «ممکن است» به نقض برجام منجر شود.
از طرف دیگر محمدجواد ظریف در روزنامه آمریکایی وابسته به حزب بازنده دموکرات، یادداشتی منتشر کرده و کوشیده است با «دیپلماسی عمومی» مردم ایالات متحده را نسبت به سیاست خارجی ترامپ بدبین کند. این در حالی است که اکثریت جامعه آمریکایی از انعقاد قرارداد 500 میلیارد دلاری ترامپ با سعودیها راضی هستند و این رویه را منطبق بر قول «سیاست خارجی دلاری» وی در دوران رقابتهای انتخاباتی و مبتکرانه برمیشمارند. در فضای حقیقی، جز برخی سیاستمداران نئولیبرال شبهدموکرات، شهروندی نیست که از سیاست دوشیدن سعودیها چندان احساس نارضایتی کند اما ظریف و همکاران کماکان اصرار دارند در کنار همین اقلیت شکستخورده آمریکا بایستند و مرام بگذارند!
کدام سیاست خارجی؟!
اینها نشانههایی قابل تامل از فقدان استراتژی دیپلماتیک در سی و نهمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. تعهدی بینالمللی را بدون پشتوانه حقوقی لازم پذیرفتهایم و امروز که «برژینسکی» پدرخوانده سیاست خارجی دموکراتها مرده است و کسی هم قولهای یواشکی پیش از انعقاد برجام را ضمانت نمیکند، بهجای در دست گرفتن ابتکار عمل در عرصه روابط بینالملل، پول میدهیم تا در روزنامه دموکراتهای بازنده «ترامپستیزی» کنیم! ترامپ رئیسجمهور آمریکاست و این اپوزیسیوننمایی نمایشی حزبی به هیچ عنوان تامینکننده منافع مردم ایران نیست. کما اینکه حتی اعضای دموکرات سنا نیز حاضر نشدند رای به عدم تصویب تحریمها بدهند و دلشان برای مشکلات اقتصادی دامنگیر دولت رفقای غربگرای خود در ایران نسوخت!
نام این بیمنطقی عملیاتی شاید همدردی و بقای یکطرفه بر رفاقت با دیپلماتهای قدیمی آمریکا باشد اما قطعا «سیاست خارجی» نیست! اگر سیاست را به معنای تدبیر امور مردم در عرصههای مختلف درنظر بگیریم «عزت و حکمت و مصلحت» کجای این ژانر طنز و غیرملی قرار میگیرد؟
گیرم توئیتهای ضد ترامپ جناب ظریف هزار بار هم میان ایرانیان به اشتراک گذاشته شد، چه تهدیدی متوجه سیاست خارجی ظالمانه آمریکاییها شده است؟ چه تدبیری برای حل مشکلات اقتصادی مردم در دوره ابقای تحریمهای قدیمی و تصویب تحریمهای جدید اجرایی شده است؟ ما به تعهد دولت اعتماد کردیم و اوباما را درک کردیم، نتیجه چه شد؟ آیا دموکراتها به برجام عمل کردند؟
رضایت اروپا
تا وقتی «نفت مفت» بفروشیم و هیچ مانیفست حقوقی در دفاع از حق مردم ایران در عرصه بینالملل نداشته باشیم اروپاییها هرگز در دفاع از ایران و برجام موضع نخواهند گرفت، چرا که قولهای اوباما برای جلب حمایت آنها از برجام صادقانه بوده و عملی شده است. امروز سران اروپایی و آسیایی به دلایل زیر از آمریکا و برجام راضی هستند:
1- نفت ارزان و بدون دغدغه به کشورشان میرسد و چرخ اقتصاد آنها را نسبتا از رکود 10 ساله خارج کرده است.
2- بازاری جدید و پرسود در خاورمیانه در اختیار آنها قرار گرفته که هر روز افق توسعه اقتصاد خارجیشان را روشنتر میکند.
3- مطابق چارچوب متعالی برجام، بابت خرید نفت از ایران نیازی به هزینهکرد ارزی ندارند و تسویهحساب با روش «کالا در برابر نفت» انجام میشود.
4- با حفظ تحریمهای بانکی امکان خروج داراییهای مسدود شده ایران از بانکهای اروپایی و آسیایی کنترل شده و سرمایه ما در اختیار اقتصاد غربیها و شرقیها- مثل دوران تحریم- باقی مانده است.
5- پروپاگاندای وحشتافزایی اعراب از ایران کماکان پابرجاست و بر بستر آن معاملات کلان خرید سلاح و ایجاد پایگاههای فراسرزمینی در خاک مسلمین شکل گرفته و انواع مناسبات مبتنی بر دوشیدن کشورهای اسلامی، با قدرت ادامه دارد.
ادعای نو، امتیاز نو
در چنین شرایطی سوال اینجاست که چرا اروپاییها یا حتی ژاپن و روسیه باید در دفاع از ایران به رویه فعلی اجرای برجام معترض باشند؟ کاملا طبیعی است که برای ادامه این مسیر برنامهریزی دقیقتری نیز صورت گیرد تا با تغییر کامل ایران، مثلا دیگر کسی به شکل معاملات غیرصیانتی وزارت نفت با شرکتهای چندملیتی یا قرارداد غیرسودآور با پژوی فرانسه ایراد نگیرد؛ شکل جدید قراردادهای نفتی بدون بلند شدن صدای اعتراض دانشجویان وطنپرست ایرانی به مرحله اجرا برسد و دیپلماسی اقتصادی برجام به صورت کامل ثمر دهد.
برای تحقق این مهم تمرکز بر موضوعات جدید اختلافی ضروری است. کما اینکه تریتا پارسی، مدیر نایاک و از نویسندگان متون برجام، پیشتر گفته بود بهترین موقعیت برای امتیازگیری از ایران فاصله میان اعمال تحریمهای قدیمی و ترس از وضع تحریمهای جدید است. «برنامه موشکی ایران»، «سرفصلهای اجتماعی حقوقبشر»، «تغییر مفاد آموزش عمومی» و در یک کلام «اعمال حاکمیت» به جای نظام ایران در زندگی خصوصی و مدنی ایرانیان مفاد مهمی هستند که بناست با اعمال فشار بر مبنای آنها زمینه برای تسلط بر ایران فراهم شود.
طبیعتا آنچه اکنون در حوزه دولتی مقابل روی غربیهاست از یک دهم درصد قدرت بازدارندگی نیز برخوردار نیست. دیپلماتهایی مسلط به توئیتر با قابلیت اعمال فشار ایمیلی، رئیس دولتی که حتی پس از انتخابات نیز به دنبال طرح سخنان اختلافافکن میان مردم است، وزرایی شبهسرمایهدار که بعضا خود از واردات سود میبرند... هیچ سیاستمداری در دنیا از حسن روحانی و تیمش نمیهراسد، چرا که چنین جا افتاده که سیاست غربگرایان منتظر شدن برای وضع تحریمها و محدودیتهای جدید علیه مردم و حاضر شدن بر سر میز مذاکره برای اعطای امتیازات بیشتر است. البته که بیگانه و دشمن بر چنین سازمانی که خود منابع قدرت نرم ملی را با دمیدن در اختلافات و کمک به عمیقتر شدن شکاف اجتماعی و سیاسی در جامعه تخریب میکند، بیش از پیش اعمال قدرت میکنند تا امتیازات بیشتر بستانند.
سالی که نکوست از بهارش پیداست! روحانی دوره جدید را هم با تحریمهای جدید دریافتی به جای تبریک سران کشورهای دیگر آغاز کرد تا به مردم اطمینان دهد تا 1400 چه روزهای سختی در پیش دارند. وضعیت خوب نیست و همه برای چاپیدن ایران دندان تیز کردهاند. در چنین شرایطی دقیقا مشخص نیست چقدر میتوان به تحقق وعدههای دولت همچون کاهش بیکاری، کنترل واردات بیرویه و قاچاق، رفع تحریمها و تعامل با جهان امیدوار بود.
چرا قطر به ایران نزدیک شده است ؟
حامدرحیم پور در خراسان نوشت:
تنش میان قطر و کشور های دیگر حوزه خلیج فارس، به ویژه عربستان و امارات، به طور بی سابقه ای افزایش یافته است.پس از نشست هفته قبل ریاض، امیر قطر، با انتقاد از سیاست های سعودی، دشمنی با ایران به عنوان کشوری قدرتمند و اسلامی را بیهوده و حماس و حزب ا... را گروه های مقاومت معرفی کرده بود.هرچنددر پی انتشار گسترده اظهارات امیر قطر، دولت این کشور اعلام کرد که سایت خبرگزاری این کشور هک شده و انتساب چنین سخنانی به امیر قطر صحت ندارد اما مقامات سعودی حملات رسانه ای تندی را علیه قطر به راه انداخته و اصرار دارند خبر هک شدن سایت این خبرگزاری بی اساس است.همزمان افشاگری های این کشور ها علیه یکدیگر در رسانه هایشان آغاز شده و همچنان ادامه دارد اما پشت پرده چه اتفاقی افتاده که امیر قطر را به چنین مواضعی واداشته است؟ واقعیت این است که قطری ها ترسیده اند. نه از ایران، بلکه از همسایه ای که صد ها میلیارد دلار سلاح در انبار های خود دارد و باز هم در حال خرید است به ویژه این که اختلافات ارضی دیرینه ای نیز با ریاض دارند. لیست خرید 110 میلیارد دلاری سعودی ها باید هم نگرانی عمده ای برای کشور های کوچک حوزه خلیج فارس باشد. سرانه نظامی عربستان برای هر شهروند، به رقم بالای بیش از چهار هزار دلار می رسد و این که قطری ها و حتی کویتی ها دست به خرید های هنگفت نظامی، شامل جنگنده های پیشرفته و سیستم های پدافندی زده و می زنند، در وجهه اول متوجه ایران نیست. چرا که آن ها به خوبی بر این نکته واقف هستند که همسایه قدرتمند شمالی هیچ چشم طمعی به این کشور ها ندارد. قطری ها به خوبی بر این نکته واقف بوده و هستند که سعودی ها اگر همه دنیا را هم خریداری کنند، جرات و جسارت حمله به ایران را ندارند. پس این تسلیحات برای چه خریداری می شود؟ باید گفت که سعودی ها از سال های دور و دراز با بسیاری ازکشور های همسایه خود دچار مشکل اساسی هستند، مشکلاتی که به دلیل منافع مشترک، فشار آمریکا و تعریف یک دشمن از سوی سعودی ها، به نام ایران سعی کرده اند کمتر از آن یاد کنند. با این حال این مسائل هر از چند گاهی خود را نشان داده و سر بر می آورد. باید دقت کرد که چه اتفاقی در حال روی دادن است. سعودی ها همیشه در اندیشه یکپارچه کردن شبه جزیره عربستان بوده اند، اگر دنیای قدیم بود و توان آن را داشتند، آن ها تاکنون چندین بار کشور های کویت، قطر، بحرین، امارات و عمان را بلعیده بودند. قطر جذابیت های دیگری هم برای سعودی ها دارد و آن هم وجود منابع گسترده گاز است، این منابع برای تزریق به چاه های پیر و فرتوت عربستان که نزدیک 90 سال از عمر برخی از آن ها می گذرد و اکنون با آب و هزینه فراوان از زیر زمین استخراج می شود، بهترین ابزار است. همچنین اگر قطر به کنترل سعودی ها در بیاید، مرز های آبی آن ها در خلیج فارس تقریبا با ایران برابر می شود و بر اساس یکی از تحلیل های نظامی سعودی ها، آن ها قابلیت پدافندی و حتی آفندی بیشتری در برابر طرف ایرانی کسب خواهند کرد و در هر نبردی در آینده دست شان باز تر خواهد بود.
دو کشور علاوه بر اختلافات دیرینه مرزی که به آن اشاره شد، در زمینه پرونده های منطقه ای نیز از جمله موضوع سوریه و نیز اخوان المسلمین اختلاف نظر جدی دارند.قطر در فرآیند «بهار عربی» در غرب آسیا عملا به عنوان یک بازیگر فعال و حامی بسیاری از جنبش های ظهور کرده در کشور های عربی که عمدتا رویکرد اخوانی داشتند به ویژه با استفاده از الجزیره به عنوان بازوی رسانه ای قوی خود وارد عرصه شد. پس از تحولات سال 2011، حمایت قطر از اخوان المسلمین از یک سو و تلاش عربستان در قراردادن این گروه در فهرست سازمان های تروریستی به اختلافات جدی میان دوطرف در جریان نشست شورای همکاری خلیج فارس در مارس 2014 منجر شد. این اختلافات در نهایت به خروج سفرای عربستان، امارات و بحرین از قطر انجامید که بعد ها این اختلافات به طور موقتی حل شد و سفرای این کشور به قطر بازگشتند و دوحه نیز متعهد شد که سیاست و رویکرد های واگرایانه ای نسبت به دیگر اعضای این شورا نداشته باشد و در ظاهر نیز اقداماتی را در این راستا در پیش گرفت ولی این امر حتی باعث آن نشد که روابط این کشور با مصر که از اخوان المسلمین حمایت می کرد، به گرمی دوران گذشته بازگردد.
جنگ سوریه نیز رقابت قطر و عربستان را به شکل جدی آشکار کرد و دو کشور سعی کردند که گوی سبقت را در این پرونده از یکدیگر بربایند. از آغاز بحران سوریه قطر با اتخاذ رویکرد مستقل و از طریق حمایت مالی و نظامی مخالفان از یک طرف و تعلیق عضویت سوریه در شورای همکاری خلیج فارس تلاش کرد، ابتکار عمل مخالفان را در دو صحنه میدانی و سیاسی سوریه در دست بگیرد.در مقابل عربستان از مجموعه ای از جریان های تکفیری وهابی حمایت کرد.حالا که ترامپ در ریاض توانسته دوباره شاه سعودی و رئیس جمهورمصر را دور یک گوی جادو جمع کند و دست امیر قطر به این گوی جادو نرسید، او باید هم منتقد باشد. باید هم نگران باشد و از آن روز بترسد که ممکن است نظامیان سعودی شبانه مرز های مشترک که نسبت به آن ادعا هم دارند را درنوردیده و ارتش پیاده قطر نتواند چند ساعتی هم در برابر آن ها مقاومت کند. افزون بر این سعودی ها بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ و با توجه به این که جهان عرب از خلاء رهبری رنج می برد، تلاش دارند تا نقش رهبری جهان عرب را به دست آورند و نشست اخیر مقامات 17 کشور اسلامی در ریاض را می توان در این راستا ارزیابی کرد.قطر اکنون تلاش دارد با تشکیل ائتلاف های جدید در منطقه نقش خود را بازتعریف کند. روابط حسنه این کشور با ترکیه و نیز مناسبات آن با روسیه و تلاش این کشور در نزدیکی هرچه بیشتر به ایران را می توان در این راستا ارزیابی کرد.از همین روست که امیر قطر از جمله سران کشور های عربی بود که پیروزی حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان را در دور دوم ریاست جمهوری به وی تبریک گفت و خواستار گسترش مناسبات با ایران شد.امیر قطر دیروز نیز در تماس تلفنی با رئیس جمهورکشورمان روابط با جمهوری اسلامی ایران را دیرینه، تاریخی و مستحکم دانست.همه این اقدامات و تحرکات نشان می دهد که قطر از گسترش نقش منطقه ای عربستان در منطقه که به دنبال انزوای دیگر کشور های عربی است، راضی نیست و قصد دارد با نزدیکی به دیگر کشور های منطقه سیاست مستقلی را در پیش بگیرد.در عین حال وجود این رویکرد حتی اگر مبتنی بر انگیزه های سیاسی از سوی قطر باشد علاوه بر این که فرصتی را در اختیار دستگاه دیپلماسی کشورمان برای همگرایی بیشتر در منطقه قرار می دهد، کارت بازی مهمی برای برهم زدن نمایش اجماع کشور های عربی علیه ایران و جبهه مقاومت پس از سفر پرسروصدای ترامپ به ریاض و منطقه می باشد چرا که به خوبی شکاف های جدی در جبهه عربی برضد ایران و همچنین یک دست نبودن اراده برای اجرای سیاست های آمریکا در منطقه را نشان می دهد.
بسترساز تحریمهای جدید امریکا
حسن رشوند در جوان نوشت:
کمیته روابط خارجی سنای امریکا پنجشنبه گذشته با 18 رأی موافق و سه رأی مخالف طرح موسوم به «قانون مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران ـ 2017» را به تصویب رساند و در توجیه این اقدام کینهتوزانه خود مدعی شد که طرح مزبور خللی در اجرای تعهدات دولت امریکا ذیل توافق هستهای با ایران وارد نمیکند. هرچند برخی منابع خبری مدعی شده بودند مصوبه کمیته روابط خارجی امریکا با رایزنی مقامات سابق کاخ سفید تعدیل شده است ولی آنچه مسلم است این است که این 10کمیته بلافاصله پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران و با توجه به آنکه گزینه ایدهآل آنها بار دیگر بر کرسی قدرت اجرایی کشور تکیه زده، اقدام به چنین کاری کرده است و فراتر از این اقدام، نفس کاری است که صورت گرفته است. در طرح مورد اشاره که خواستار اعمال تحریمهای گسترده علیه جمهوری اسلامی ایران شده است، چند محور جدید و فارغ از توافق هستهای مبنای عمل امریکاییها قرار گرفته است که برنامه موشکی ایران و نقض حقوق بشر و کمک ایران به گروههای تروریستی ـ بخوانید نیروهای مقاومت ـ مبنای اقدام کینهتوزانه آنها بوده است. در این طرح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز هدف مهم تحریم قرار گرفته است. فوکوس کردن تحریمها روی سپاه با کدام چراغسبز آن هم بلافاصله پس از انتخابات صورت گرفته است. این سؤالی است که باید پیش از هرگونه علتیابی تلاش امریکا برای تحریم ایران پاسخ آن را در اظهارات و رفتارهای انتخاباتی کاندیدایی جستوجو کرد که امروز بر سریر قدرت اجرایی کشور تکیه زده است.
چه انتظاری از مقامات امریکایی داریم وقتی میبینیم رئیسجمهور فعلی و کاندیدای دیروز انتخابات 96 برای از گردونه خارج کردن رقیب خود متوسل به تخریب نهادهای قانونی این کشور میشود و به کرات وقتی سخن از سرمایهگذاری میشود، نوک پیکان حمله خود را متوجه سپاه پاسداران کرده و به صراحت قرارگاه خاتمالانبیا را مانع بزرگ سرمایهگذاری و فعالیت بخشهای غیردولتی در اقتصاد ایران معرفی میکند و این در حالی است که خود به درستی واقف است آنچه تاکنون قرارگاه خاتمالانبیا در کشور انجام داده است فراتر از توان دولت فرسوده و خمود یازدهم در عرصه پیشرفت کشور بوده است.
سؤال اینجاست که وقتی چند فاز پارس جنوبی در عین عدم برخورداری از اعتبار لازم توسط قرارگاه خاتمالانبیای سپاه راهاندازی میشود و این اقدام بزرگ سپاه مزورانه در زمان راهاندازی این مجموعه مورد تقدیر قرار میگیرد و در کمتر از یک ماه در دوران فعالیت انتخاباتی و پس از آن در کنفرانس خبری رئیسجمهور پس از پیروزی، مورد هجمه قرار میگیرد، چگونه میتوان انتظار نداشت که دشمن قسمخورده شما که با اساس پیشرفت کشور به دست نیروهای توانمند انقلابی مخالف است، یکباره در سر سودای تحریم را نپروراند و به بهانه فعالیت موشکهای بالستیک، سپاه را در تیررس تحریم قرار ندهد و کشور را از خدمات بیمنت و صادقانه مجموعهای پرتلاش محروم نکند. جای بسی تأسف دارد که برخی از رسانههای وابسته و متمایل به دولت به جای آنکه امروز محکم در مقابل تحریمهای ظالمانه امریکا بایستند و با سؤال از اینکه هرگونه اقدامی در راستای تحریم ایران خلاف تعهدی است که در برجام صورت گرفته است، این پرسش را مطرح میکنند که اگر تحریمهای تازه امریکا سپاه را هدف بگیرد، آیا به دوران پیش از برجام باز خواهیم گشت و دسترسی ما به بانکهای جهانی، بازار انرژی و فروش نفت قدغن خواهد شد یا تنها سپاه پاسداران و شرکتهای وابسته به آن تحریم خواهند شد؟ این جماعت خود را به تغافل زده و عملاً خطی را دنبال میکنند که خواسته امریکاست و مطرح میکنند که روشن است امریکا رفتار ایران را واکاوی و پردازش کرده است و آنها نیز دانستهاند که بخشی از سیاست خارجی ما که همسو با راهبردهای آنها نمیباشد، دست دولت نیست و لذا ریشههای همان بخش را هدف گرفتهاند.
این نگاه یعنی نه تنها تحریمهایی از این جنس را مذموم نمیدانیم بلکه چندان هم ناخرسند از این نیستیم که فضای تحریم به این سمت شیفت پیدا کند چراکه از نگاه غلط این جماعت اقدامات سپاه در حوزههای مختلف سازندگی کشور با سیاستها و راهبردهای آنها سازگار نیست و فشار تحریم در کنار هجمه در درون نسبت به این نهاد پرتلاش و خدوم میتواند کارساز باشد. واقعیت آن است که امریکاییها به ایران با نگاه نیاز اقتصادی نمینگرند که تحریم ایران را از دستور کار خود خارج کنند، بلکه علت عدم تحریم امریکا علیه ایران قبل از انتخابات را بایستی در نیاز سیاسی آنها به قدرتگیری جریان غربگرا و تقویت شبکه حامیان غرب در ایران دانست. امروز کاملاً روشن شده است که در روابط بین ایران و امریکا، نیاز اقتصادی جای خود را به نیاز سیاسی داده است، چرا که امریکا از قدرتگیری نیروهای انقلاب و جریان انقلابی در ایران هراسان است. اینکه کانون توجه امریکا در تحریمهای مصوب شورای روابط خارجی امریکا به سمت سپاه پاسداران سوق پیدا کرده است را باید دلیل همان قدرتگیری نیروهای انقلاب و تلاش مجموعههایی همچون قرارگاه خاتمالانبیا در عرصه پیشرفت کشور دانست که بیتوجه به بیمهریهای عناصر اجرایی کشور و صرفاً براساس رسالت و تکلیف خود، کار بیمنت و طاقتفرسای پیشرفت کشور را با حداقل اعتبار واگذار شده دولتی انجام میدهند و در این مسیر روشن، نه طعنه و کارشکنیهای داخلی آنها را از پای در آورده و نه تحریمهای هدفمند امریکایی لحظهای تردید در دل دریایی آنها ایجاد میکند.
نسبت حکمرانی خوب با بودجه کل کشور
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
بودجه کل کشور برنامه مالی دولت است که برای یکسال مالی تهیه و حاوی پیشبینی درآمدها و سایر منابع تامین اعتبار و برآورد هزینهها برای انجام عملیاتی که منجر به نیل سیاستها و هدفهای قانونی میشود. این اهداف کدام هستند ؟ اهداف اقتصادی کشور در چشمانداز بیست ساله و برنامه پنجساله توسعه آمده است . اهداف اقتصادی کشور در قوانینی نظیر قانون هدفمندی یارانهها ، قانون اجرای سیاستهای اصل 44 و ابلاغ قانون سیاستهای اقتصاد مقاومتی آمده است. بودجه کل کشور در حقیقت مدل ریاضی اجرای برنامههای دولت تحت دو عنوان پیشبینی درآمدها و برآورد هزینه هاست. نظام بودجهریزی کشور ابزاری برای تخصیص بهینه منابع برای نیل به سیاستها و برنامههای اقتصادی کشور است.
در احکام و تبصرههای بودجه عمومی کشور که عمدتا ماهیت برنامهای دارد دولت تصمیم می گیرد چه کاری بکند و از چه کارهایی پرهیز نماید.
حکمرانی خوب ربط وثیق به مدیریت فرآیند بودجه ریزی دارد. کاستیهای بسیاری در نظام بودجهریزی و بودجهبندی کشور وجود دارد. اینکه دولت ها در رسیدن به اهداف چشمانداز بیست ساله و برنامههای پنج ساله توفیق چندانی نداشتهاند به این کاستیها بر می گردد.
اولین کاستی تصحیح و اصلاح بودجهنویسی بر اساس دیدگاه کارشناسان دیوان محاسبات است که در گزارش تفریغ بودجه هر ساله ارائه می شود. مجلس هنگامی بودجه سال آینده را بررسی می کند که تفریغ بودجه دو سال قبل را دریافت می کند. طبیعی است توفیقی برای بکارگیری دیدگاههای فنی و کارشناسی دیوان محاسبات به دست نمی آورد.
دومین کاستی فقدان کارآمدی نظارتی هنگام اجرا و قبل و بعد از اجرای بودجه است.
سومین کاستی، توجه نکردن به ظرفیتها و پتانسیلهای کشور در تخصیص منابع و غلبه بخشی نگری بر ملی نگری است . لذا شاهد توزیع ناعادلانه منابع عمومی و بیتوجهی به عدالت منطقهای هستیم.
چهارمین کاستی انبوه تبصرههای بودجه بهانهای برای دور زدن قوانین اساسی و عادی است که بودجهنویسی را از رسیدن به اهداف دور می کند.
تا این کاستیها وجود دارد مشکلات اقتصادی و عدم پاسخگویی به مطالبات معیشتی مردم هم وجود خواهد داشت.
تخصیص منابع باید از یک روش سیستماتیک بر اساس هدفگذاریهای بودجه صورت گیرد. اگر تخصیص منابع برود به سمت و سوی منافع اصحاب قدرت و ثروت، فاصله غنی و فقیر را نمیتوانیم پر کنیم . کسانی که ذی حق هستند باید به حق برسند نه کسانی که ذی نفع هستند. بودجه سند ریاضی سیاستگذاریهای برنامههای اقتصادی نظام است که باید مسیر تهیه و تنظیم ، تصویب ، اجرا و کنترل و نظارت را در یک فرآیند کاملا علمی و کارشناسی دقیق طی کند .
هر قدر که این دقت کاهش یابد دستیابی به اهداف هم دچار نقصان و مشکل می شود.دولت با برنامه پنجساله ششم مشکل دارد. به همین دلیل رئیس جمهور آن را برای اجرا ابلاغ نکرد . رئیس مجلس مجبور شد آن را ابلاغ کند.
دولت برای برنامه ششم خود اهدافی را تعریف کرده که با مصوبه مجلس متفاوت است به همین دلیل آن را به مجلس نداد و تنها چیزی که به مجلس داد احکام و مقررات حاکم بر برنامه پنج ساله ششم بود.
با این حساب گامهایی که برای ایجاد شفافیت برداشته می شود ناقص می ماند. مبنی بر این رویکرد مناقصهها ، مزایدهها و قراردادهای دولتی شفاف نیست ، اجرای قانون شفافیت اطلاعات و نیز قانون آزادی گردش اطلاعات به طاق نسیان کوبیده می شود.ضوابط اجرایی قانون بودجه سال 1396 در اواخر فروردین همین سال به تصویب رسید . این تصویبنامه مشتمل بر 41 ماده است. اینکه همین 41 ماده چقدر مطابقت بر بودجه دارد باید هیئت تطبیق قوانین مجلس بگوید.چه خوب است دولت پنجمین بودجهای که اجرا می کند یک دیدگاه انتقادی نسبت به ضوابط اجرایی قانون بودجه در سالهای گذشته داشته باشد و ببیند تا چقدر این ضوابط رعایت شده است.
گزارش تفریغ بودجه سالهای 92 و 93 و 94 نشان می دهد که دولت در اجرای احکام و تبصرههای بودجهای که خود به مجلس برده توفیق چندانی نداشته است و بیش از 60 درصد این احکام یا اجرا نشده ، یا غلط اجرا شده یا به اهداف مورد نظر دست نیافته است. طبیعی است در چنین حالتی دستیافتن به اهداف برنامه ششم و چشمانداز بیست ساله توسعه هر سال بیش از سال گذشته دست نایافتنیتر می شود.
رأی معنادار شهری و روستایی
مرتضی مبلغ در ایران نوشت:
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سوژههای فراوانی برای تحلیلگران و پژوهشگران حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد. در جریان تبلیغات انتخابات، نامزدهای رقیب روحانی، تمرکز عمده خود را از یکسو بر تخریب عملکرد دولت یازدهم و از طرفی دیگر بر طرح شعارهای بزرگ و در عین حال غیر عملیاتی اقتصادی گذاشتند. تخریب دولت یا به تعبیر دیگر اتخاذ رویکرد سلبی، بیشتر ناشی از فقدان برنامههای ایجابی در اردوگاه اصولگرایان بود. از همین منظر و با توجه به نداشتن برنامههای مشخص، تاکتیک طرح شعارهای اغوا کننده همچون دو یا 3 برابر کردن یارانههای نقدی و تقسیمبندی جامعه به فقرا و اغنیا را برجسته کردند. به نظر میرسد آنها در محاسبات خود نیم نگاهی به برنامههای انتخاباتی محمود احمدینژاد داشتند و بیراه نبود که تعداد نسبتاً زیادی از وزیران کابینههای نهم و دهم در ستادهای اصولگرایان جمع شده بودند.
با این همه مشاوران و تصمیم گیرندگان ستادهای نامزدهای اصولگرا، گویا به تعمیق رشد و آگاهیهای مردم بی توجه بودند. واقعیتهای جامعه به هر کارشناس و پژوهشگری میگفت که طرح شعارهای غیر واقعی و اغواکننده بخصوص با توجه به تجربه دولتهای نهم و دهم، مورد رضایت اکثریت مردم نیست. در نهایت نتیجه انتخابات هم اظهارات و مواضع کارشناسان و بخصوص هشدارهای اقتصاددانان را تأیید کرد که اکثریت مردم اسیر طرحهای غیر قابل اجرا نمیشوند. نگاهی به نتیجه انتخابات در اقصی نقاط کشور حکایت از آن دارد که اکثریت مردم حتی در شهرستانها و روستاهای کشور به آقای روحانی رأی دادهاند و این چیزی نیست جز رشد آگاهیهای مردم که بدون تردید فضای مجازی در آن نقش غیر قابل انکاری داشته است. در مقابل، رفتارهای انتخاباتی روحانی و ستادهای وی توانست مردم را با دلیل و منطق روشن متقاعد کند که راه برای برون رفت از مشکلات و به حداقل رساندن آنها، ادامه راهی است که از چهار سال گذشته شروع شده است. مردم دیدند که روحانی شعار جدیدی نداد و حرفهای تبلیغاتی عجیب هم نزد. او تنها توانست با تکیه بر منطق و استدلال مردم را متقاعد کند که دولت را در چه شرایطی تحویل گرفته و حل مشکلات گذشته تنها در چهار سال ممکن نیست.
امروز پس از پایان رقابتها که مردم پیام اعتدالگرایی و آرامشطلبی خود را به روشنی منتقل کردند، از جریانهای سیاسی بویژه اصولگرایان انتظار میرود که رویکردها و سیاستهای خود را بازتعریف کنند. از جمله اینکه باید بیاموزند چگونه اعتماد به نفس واقعی خود را بازیابند تا راهی باشد برای جلب اعتماد مردم. دیگر اینکه به یافتههای علمی و کارهای کارشناسی اتکا کنند و در نهایت، یاد بگیرند که سرنوشت خود را به تندروها گره نزنند. توجه به این سه نیاز، سبب خواهد شد که اصولگرایان بار دیگر قدرت و توان خود را بازیابند. زیرا به تجربه اثبات شده است که جامعه ایران، به هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب نیاز دارد و این دو جریان باید مورد اعتماد جامعه باشند.
تلهای برای اصلاحطلبان
احمد شیرزاد در شرق نوشت:
دامنزدن برخی رسانهها و یک جریان سیاسی خاص به مطالبات مردم در ماههای منتهی به انتخابات، برای شکست حسن روحانی، نتوانست برای آنان کارگشا باشد و حالا بعد از ناکامی ٢٩ اردیبهشت، بهدنبال دمیدن بیشتر بر تنور مطالبات عمومی هستند. در روزهایی هستیم که ٢٠ سال از دوم خرداد ٧٦ میگذرد و تجربه خطیر آن دوران، پیشِروی مردم قرار دارد. مجموعه کسانی که بهدنبال زندگی بهتر در ایران سرفراز هستند، تجربه خاصی از آن روزها تا امروز دارند. وقتی جنبش اصلاحات پیروز شد، فشار به دولت خاتمی برای اینکه در مدت کوتاهی تغییرات جدی در همه سطوح رخ دهد، افزایش یافت. توقع این بود که دولت در همان یک سال اول، تمام درها را باز کند و همه اصول مصرح در قانون اساسی، بیکموکاست دنبال شود. وقتی مجلس ششم با رأی گسترده حامیان اصلاحات تشکیل شد، مطالبات دیگر توصیفشدنی نبود. در روزهای گذشته که برای سخنرانیهای انتخاباتی به شهرهای مختلف رفتم، حس احترامی که طرفداران روحانی و اصلاحات به نمایندگان مجلس ششم داشتند، افتخارآمیز بود؛ نکتهای که در چهار سال مجلس ششم به این شکل نبود. وقتی بهعنوان یک نماینده یا رئیس کمیسیون آموزش مجلس در جمع دوستان فرهنگی حضور پیدا میکردم، رفع تمام کاستیهای تاریخی آموزش و پرورش از دولت و مجلس اصلاحات طلب میشد. همه میگفتند دولت و مجلس در اختیار شماست، دیگر چه میخواهید؟ گاهی با خواهش به آنان میگفتم من هم یک معلم مانند شما هستم و قانون اختیارات محدودی به نمایندگان و دولت داده و موانع فراروی اصلاحات ساختاری، زیاد است. امروز با تکیه بر همان تجربیات، معتقدم اینکه تمام مطالبات زمینمانده در دورههای گذشته، یکجا از یک دولت، مجلس یا شورای شهر خواسته شود، حتما این نهادها را به زانو درخواهد آورد. اتفاق دیگری که در آن مقطع، این رویه را شدت میبخشید، عملکرد صداوسیما و تریبونهای گسترده جناح راست بود که بهشدت به مطالبات دامن میزدند؛ آنچنان شدید که گویی سردمدار اپوزیسیون هستند. خاطرم هست در دورهای، نهادههای طیور، با افزایش قیمت مواجه شده بود و نمایندگان این صنف مقابل مجلس تجمع کرده بودند؛ بهدلیل مرام اصلاحطلبان، این صنوف از طرح شعارهای تند علیه مجلس نگرانی نداشتند، درحالیکه در دورههای دیگر، طعم برخورد را چشیدند. در اینگونه مواقع، برخی مضامین تکراری که ناشی از جو و فضای تند است نیز شنیده میشود مانند اینکه «ما به شما رأی ندادیم روی صندلیها بنشینید و به فکر قدرتطلبی خودتان باشید، به شما رأی دادیم مطالبات را پیگیری کنید». ازایندست مطالبات در اواخر عمر مجلس و دولت اصلاحات در سطح گستردهای و البته به شکل سازمانیافته مطرح میشد و تلاشهای کابینه و نمایندگان اصلاحطلب برای حل بسیاری از مشکلات، اساسا نادیده گرفته میشد. وقتی این نهادها به اصولگرایان و احمدینژاد تحویل داده شد، تازه مردم متوجه تفاوتها شدند. وقتی دولت احمدینژاد سر کار آمد، مردم در چهار سال اول به حداقلها رضایت دادند، درحالیکه حمایتها از آن دولت و مجلس و درآمدهای کشور، افسانهای بود. آن موقع بود که قدر دوره اصلاحات دانسته شد. وقتی به دوره دوم احمدینژاد رسید، وضعیت کشور نگرانکننده شد. دولت اول روحانی این شانس را داشت که مردم بگویند همین که مدیران عاقل و مدبر بر سر کار باشند برای ما کافی است.
...به آنان مهلت میدهیم تا آواربرداری کنند؛ اما آنچه در این یک سال آخر مشاهده شد، فشارهای رسانههای رسمی بود که برنامههای معیشتمحور و دامنزننده به مطالبات را به شکل وسیعی گسترش دادند؛ برای مثال در حوزه اقتصاد میتوان برنامههایی در حمایت از مصرفکننده یا تولیدکننده ساخت؛ اگر همه حمایتها به تولید داخلی جلب شود، مصرفکننده باید کالای بیکیفت با قیمت بالاتر بخرد و تولید هم در شرایط غیررقابتی، توسعه نمییابد. اینجا تولیدکننده خوشحال است و مصرفکننده حقوقش تضییع میشود، اگر فقط مصرفکننده ملاک باشد، باید درهای واردات باز شود و مهم نباشد تولیدکننده زمین میخورد. حسن تدبیر، برقراری تعادل میان این دو نگرش است. حاشیه خبر رادیو و تلویزیون، دامنزدن به مطالبات هر دو دسته در اوج آن را دنبال میکند؛ یعنی هم برای مصرفکننده همهچیز بهوفور در اختیار باشد و هم تولیدکننده هر کالایی با هر کیفیتی که خواست روی میز بازار بگذارد و همه ملزم به خرید باشند. هر سیاست وارداتی که کمی بهدنبال ایجاد فضای رقابتی باشد، بهگونهای با جنجالسازی رسانهای طرف مقابل مواجه میشود که گویی «ذنب لا یغفر» شده است. مشکل این است که حزب مشخصی در برابر جبهه اصلاحات وجود ندارد که از آنان بپرسیم سیاست اقتصادی شما چیست؟ شما در میانه تولیدکننده و مصرفکننده چه میگویید؟ سیاستهای وارداتی و صادراتی چیست؟ در این شرایط تهیهکننده خبر در سیما سردمدار جریانهای فکری میشود که امری بسیار خطرناک است. مردم در چهار سال اول با درک وضعیت کشور، تحریمها، درآمدها و موانع نهادهای بیرون از دولت، صبورانه به بازکردن گرههای سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی امید بستند که نتایجی پذیرفتنی داشت. ما ٢٠سال رشدیافتهتر از دوران اصلاحات هستیم. بهطور طبیعی سیلاب توقعات که فشار شدیدی بر دولت و مجلس وقت گذاشت، نباید تکرار شود. بعضی علامتها هم بیانگر همین موضوع است. در انتخابات اسفند ٩٤ مردم به ٣٠ نفر لیستی که اطلاحطلبان و حامیان دولت ارائه کرده بودند، آری گفتند و در انتخابات اخیر هم رأیدهندگان تهرانی و کلانشهرهای دیگر و حتی شهرهای کوچک نشان دادند بسیار واقعبینتر شدهاند. آنان میدانند اگر ایدهآلها به ثمر بنشیند، فضا دگرگون میشود؛ اما واقعگرایی امیدبخشی را نشان دادهاند و این آن را نوید میدهد که مردم در دام رسانهها و محافل خاص برای حداکثریکردن مطالباتی که حتما نیازمند صبر و تدبیر است نیفتند. درعینحال دولت باید با چالاککردن کابینه، ارائه گزارش اقدامات بهصورت متناوب، مانند دوران انتخابات ریاستجمهوری، تلاشهای خود را به مردم منتقل کند تا شاهد فراز و فرودهای گذشته نباشیم.