سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
تو دانی و ارباب وعدهها!
محمد صرفی در کیهان نوشت:
در عهد سلطان سنجر، هفت کوکب در برج میزان جمع شدند و انوری در شهر مرو حکم کرد که در آن ماه طوفانی بزرگ درخواهد گرفت و اکثر بناها و درختان را از جا خواهدکند و شهرها خراب خواهد شد! مردم از این حکم انوری، متوهم و هراسان شدند و شروع به کندن سرداب و پناهگاه کردند و در روز موعود در آنها خزیدند. اتفاقاً آن شب که انوری حکم کرده بود طوفان خواهد رسید، شخصی چراغی بر سر مناره مرو برافروخت. حتی بادی نوزید که آن چراغ را بر سر مناره خاموش کند! صبح سلطان سنجر انوری را احضار کرد و گفت این چه حکمی بود که کردی و چرا چنین حکم غلط میدهی؟ انوری بهانه آورد و گفت؛ آثار طوفان ناگهانی نیست و به تدریج ظاهر خواهد شد! آن سال چندان باد نبود که خرمنهای مزارع مرو را پاک کند و تمامی خرمنها تا بهار سال دیگر در صحرا ماند! انوری از شرم به بلخ گریخت و آنجا نیز به علم نجوم مشغول شد و بدون آنکه بلخیان به او آزاری برسانند شروع به هجو مردم کرد.
بلخیان بر او شوریدند و میخواستند وی را از شهر بیرون کنند که قاضیالقضات شهر، حمیدالدین ولوالجی که از فضلای روزگار بود پادرمیانی کرد و او را از شورش مردم رهاند. انوری به جای آن که اشتباه خود را بپذیرد، قصیدهای سرود و گناه را بر گردن ماه و ستارهها انداخت! با این مطلع؛
ای مسلمانان! فغان از دور چرخ چنبری
وز نفاق تیر و جبر ماه و کید مشتری!
«فرید کاتب» از شعرای آن عصر در بطلان حکم و بهانه انوری چنین سرود؛
میگفت انوری که در این سال، بادها
چندان وزد که کوه بجنبد چو بنگری
بگذشت سال و برگ نجنبید از درخت
یا مرسلالریاح! تو دانی و انوری!
آنچه این روزها از اردوگاه مدعی اعتدال و اصلاحات به گوش میرسد از نوع حکم و ستارهشناسی انوری است. رفتار این اردوگاه در انتخابات پیش رو از بسیاری جهات تاریخی، عبرتآموز و قابل ثبت و مطالعهای عمیق است چرا که از هیچ ترفند و روشی برای کسب رای دریغ نمیشود. منت برداشتن سایه جنگی خیالی و موهوم را بر سر مردم میگذارند و آشکارا و البته گستاخانه مردم را تهدید میکنند که چنانچه به ما رای ندهید باید منتظر جنگ باشید و جان میلیونها تن به خطر میافتد! این سخنان و مواضع، گرا دادن و تشجیع دشمن نیست؟ در قاموس این جماعت معنای منافع ملی چیست؟ نقطه پایان سقوط در چاه آلوده قدرتطلبی کجاست؟
شعور مردم را چنان به سخره میگیرند که میگویند اگر رقیب بیاید در پیادهروها دیوار خواهند کشید! به جای آنکه بگویند در این چهار سال چه کردهاند و چه گلی بر سر مردم زدهاند و چه گرهای از کار خلق گشودهاند تمام هنرشان این است که مردم را بترسانند. نمایندهای که تمام شهرتش به مخالفت با دولت و نقد حرکت خزنده فرهنگی مدعیان اصلاحات بود، چنان در باتلاق وکیلالدولگی غرق شده است که پیام میدهد؛ «با انتخاب آقای روحانی کشور ما از نظر رفاه مادی سوئیس نخواهد شد اما با عدم انتخاب او احتمال ونزوئلا شدن کشور منتفی نیست»!
زدن برچسب عوامفریبی و پوپولیسم به رقیب و کارهایی که در این ایام کردند و میکنند، قصه پر غصه دیگری است. چهار سال تمام به پرداخت یارانه تاختند و گفتند مصیبت عظماست اما حاضر نشدند طبق قانون دهکهایی برخوردار را از این طرح حذف کنند و برای آن عده اندکی هم که قطع شده بود، شب انتخابات رسماً پیامک فرستادند که اشتباه کردیم و میدهیم! دارندگان ویلاهای چند ده میلیاردی، طرح مسکن مهر را مزخرف نامیدند و مدعی شدند ما مسکن اجتماعی میسازیم. اگر مردم مرو آن سال کذایی بادی دیدند، در این دوره هم مردم یک باب مسکن اجتماعی دیدند! به قالیباف خرده گرفتند که طرحهایت خیالی است و اجرایی شدنی نیست. مدعیان آزادی سایتی که برای ثبتنام بیکاران ایجاد شده بود را فیلتر کردند و چند حرف طرح قالیباف را جابجا کردند و سایتی بالا آوردند و گفتند بیکاران ثبت نام کنند. شما اگر اهل تولید اشتغال بودید همین چهار سال حرکتی میکردید و خودی نشان میدادید، نه آنکه شب انتخابات سایت بالا بیاورید و بیکاران را سرکار بگذارید!
اینکه بعد از چهار سال به جای آنکه بگویند با آن همه وعده و وعید چه کردهاند، خیلی راحت بگویند «نگذاشتند»! توهینی دیگر به شعور ملت است. اینکه بگویند 50 درصد وعدههای سال 92 مربوط به دولت دوازدهم است و در آینده محقق میشود، اینکه خوردن سیب و گلابی خیالی برجام را به آیندهای خیالیتر حواله دهند و شعار دهند که در نیمه راهیم و آثار بهبود اوضاع معیشتی مردم مشروط به تداوم این دولت است و باید صبر و تحمل داشت، از جنس همان بهانههای انوری است که آثار طوفان ناگهانی ظاهر نمیشود!
واقعیت آن است که 29 اردیبهشت صحنه رقابت نابرابر دو اردوگاه است. اردوگاه اعتدال-اصلاحات از تمام ابزارها و ترفندها بهره میبرد. وزارتخانهها و سازمانهایی که اگر سر و کارتان با آنها افتاده باشد هفتهها و بلکه ماهها طول میکشد تا پاسخی از آنها بشنوید، جمعههای مناظره حاضر به یراق بودند تا به رقبای نامزد دولت بتازند و کمکاریهای چهار ساله را یک روزه ماله بکشند. بیش از 40 روزنامه سراسری و چند برابر این روزنامه و هفتهنامه محلی به خط شدهاند تا میتینگهای نامزد دولت را بزک و دوپینگ رسانهای کنند و البته زنجیرهایها عاشق چشم و ابروی دولت نیستند و آگهیهای چند ده میلیونی، بدعتآمیز و غیرقانونی بانک مرکزی که این روزها به این روزنامهها میدهد، باج آن بزکهاست. صدا و سیما نیز مدتهاست بلندگوی نامزد دولت شده و البته هر چقدر بیشتر به دولت امتیاز میدهد، بیشتر هم مورد حمله و هجمه دولت و حامیانش قرار میگیرد و انگار میان این دو رابطهای مستقیم برقرار است! اینکه چرا رسانههای بیگانه و حتی سعودیها نیز حامی تداوم دولت مستقر هستند خود مسئله دیگری است که به طور مفصل نیاز به تحلیل و بررسی دارد.
با در نظر گرفتن تمامی این ترفندها و حمایتها و تبلیغات، میتوان گفت جامعه با صحنهای نه چندان شفاف بر اثر بمباران عملیات روانی و رسانهای روبروست. بمبارانی مهیب که در آن رسیدن صدای حقیقت به گوشها به شدت دشوار است. زمان انوری بوقهایی نبودند که برای چند کیسه سکه دست به توجیه و فرافکنی بزنند. البته خود انوری هم آنقدر مردانگی داشت که بعد از محقق نشدن پیشگویی خفتبار طوفان خیالی شهر را ترک کند! طوفانی که از دیروز آغاز شده است انشاءالله تکلیف ارباب وعدههای توخالی را روشن خواهد کرد.
پذیرش فرهنگ غربی، خیر پیشرفت در تکنولوژی، آری
آیت ا... محمد هادی عبدخدایی در خراسان نوشت:
سخنان قاطع و با صلابت مقام معظم رهبری مدظله العالی در ارتباط با سند 2030 یونسکو هشداری است برای مسئولین و نوید آرامبخشی است برای ملت انقلابی ایران که اگر برخی غفلت ورزند یا کژراهه روند رهبر فرزانه خط بطلان بر کار غلط آن ها می کشد. همان طوری که ملت ایران هم زیر بار ننگین اسناد استعماری نمی رود و با تمام وجود به پیروی از رهبرش از ارزش های انقلابی دفاع می کند، بدین وسیله بار دیگر هم نقش ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی مبرهن گردید.
امضای این سند با اصولی از قانون اساسی مخالفت دارد از جمله با اصل 177 قانون اساسی که می گوید: کلیه موافقت نامه های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و مهم تر از آن مطابق اصل 153 هر گونه قراردادی که موجب سلطه بیگانگان بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگی، ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است، از سویی هم مقام معظم رهبری در این مورد فرمودند: مطلقا مجاز نیست از این رو سند مزبور نه قانونی است و نه مشروع و از حیز اعتبار کاملا ساقط است و هر گونه اقدامی پیگرد قانونی دارد.
اضافه بر آن در بینش سازمان های بین المللی اشکالات فراوانی وجود دارد که اینک به برخی اشاره می شود:
1 – ضرورت توجه به حقوق دینی بشر: در حال حاضر قریب به 3 میلیارد مسلمان و مسیحی و یهودی وجود دارد که اعتقاد به یکی از ادیان آسمانی دارند و از احکام و مقررات آن اطاعت می نمایند.
لازمه انصاف و انسانیت احترام گذاشتن به حقوق این شهروندان است و افراد سکولار نمی توانند دیدگاه خود را بر دینداران تحمیل کنند، دیگر دوران آن گذشته است که دین را در زندگی نادیده بگیرند. تحمیل تفکر سکولاری اضافه بر آن که خلاف آزادی و تجاوز به حقوق دینداران است سبب تضاد قوانین با اعتقادات آنان می شود که آن هم سبب ناهنجاری های فراوان روحی و اجتماعی می گردد.
2 – هر قانونی باید مطابق با فطرت و آفرینش باشد وگرنه محکوم به زوال است به ویژه قوانینی که مربوط به دو جنس متفاوت می باشد مثلا برای زنان در دوران بارداری و زایمان مقررات رفاهی وضع شده است ولی معنی ندارد به همین معنی برای مردان هم مقرراتی وضع شود یا مثلا از نظر اشتغال مشاغلی مخصوص زنان می باشد مانند جراحی زنان و مامایی و شایسته نیست که این مسئولیت واگذار به مردان شود از این رو در رابطه میان زن و مرد باید عدالت منظور گردد نه مساوات زیرا تفاوت های گوناگونی با هم دارند.
3 – معمولا مقررات و قوانین به یکدیگر پیوسته هستند و در میان یک کشور یا یک ملت باید مجموعه قوانین و مقررات را با هم در نظر گرفت نه بخشی از آن را ، مثلا در کشورهای اروپایی و سکولار تامین مخارج خانواده به صورت مشترک برعهده مرد و زن است از این رو هر دو باید کار کنند تا یک زندگی را تامین نمایند ولی در کشورهای اسلامی و طبق ضوابط دینی و حقوقی تامین مخارج خانواده بر عهده مرد است و تنها مرد موظف است که کار کند و مخارج خانواده را تامین کند، در چنین نظامی معقول و منطقی نیست که مخارج بر عهده مرد باشد ولی در کار و اشتغال که منشاء درآمد زن و مرد مساوی باشند یا احیانا زنان بیشتر از مردان کار داشته باشند، در اثر عدم توجه بدین نکته امروز ازدواج ها به تاخیر می افتد و آسیب های آن نصیب زنان هم می شود. (البته گاهی بانوان تناسب کاری با حرفه مربوط دارند مانند جراحی زنان و مامایی و گاهی هم نیاز کاری مانند بانوان بی سرپرست یا سرپرست خانوار).
از این رو تحمیل فرآورده های سکولاری بر جوامع دینی بر خلاف حقوق انسانی و آزادی آن هاست و هیچ گونه توجیه منطقی ندارد و ناهنجاری هایی هم ایجاد می کند و یک حقوق دان باید توجه زیادی به فلسفه قوانین داشته باشد و جو زده نشود تا بتواند راه صحیح و معقولی را سیر کند.
از طرف دیگر هم ما باید علیه تهاجم فرهنگی غرب به ویژه نسبت به حقوق زن اعتراض داشته باشیم و اقامه دعوا کنیم نه آن که آن را بپذیریم، یونسکو هم اول به بدبختی زن غربی برسد و چاره ای برای قاچاق انسان و سوءاستفاده های جنسی بنماید.
در غرب ظالمانه ترین خیانت نسبت به زنان انجام گرفته و می گیرد، حرمت و حیثیت زن مورد تهاجم است، بی بند و باری به جای آزادی نشسته، بنیان خانواده سست شده بلوغ های زودرس فراوان گشته، ارتباطات وقیح جنسی بی حد و حصر شده، امراض مقاربتی جامعه را تهدید می کند، آمار نوزادان نامشروع سال به سال بیشتر می شود، روابط نامشروع همجنس ها غوغا می کند، هنوز هم به صورت وقیحانه و با تظاهرات خواستار آزادی های بیشتری هستند،(البته در غرب هم افراد نجیب و محترمی که تحت قیود اخلاقی و مذهبی می باشند وجود دارند ولی بسیار در اقلیت) با کمال تاسف این قشر مظلوم زنان وسیله عیاشی یا ثروت اندوزی و فروش کالای یک عده استثمارگر جنسی و یا مالی قرار گرفته اند و سازمان های بین المللی با تفکر انحرافی خود نمی توانند راه حلی بیابند.
یونسکو اگر خوب و آزادانه فکر می کرد باید گامی در راه حفظ حرمت و شخصیت زن برمی داشت، بیچاره میلیون ها دختری که توسط دلالان اروپایی فریب خورده و به اروپا و کشورهای غربی کشیده شده و به خود فروشی پرداخته اند و در بردگی و استثمار آن دلالان قرار دارند و فریادرسی هم ندارند.
ما افتخار داریم که در پرتو قرآن کریم و تعالیم حیاتبخش اسلام خانواده جایگاه بسیار ارزنده ای دارد و از مصونیت خاصی برخوردار است و دختران ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ارزش زایدالوصفی به ویژه در ابعاد علمی و آموزشی برخوردارند، کافی است یک مقایسه ای میان خانم های پزشک امروز چه از نظر کمیت و تعداد و چه از نظر کیفیت و معلومات با پیش از انقلاب انجام گیرد، همچنین سایر بانوان فرهیخته اعم از حوزه یا دانشگاه.
مسئولین کشور هم باید توجه داشته باشند با وجود فرهنگ غنی و بالنده اسلام ما نه تنها هیچ گونه نیازی به فرهنگ غرب نداریم بلکه باید از آن گریزان باشیم ولی غرب می خواهد فرهنگ انحرافی خود را بر ما تحمیل کند تا هویت ما را بگیرد و ما را به خود وابسته کند، از طرفی هم از همکاری در تکنولوژی مخصوصا (های تک) امتناع دارد بلکه ممانعت می کند برای این که ما استقلال صنعتی پیدا نکنیم و پیوسته اسیر او باشیم و نمونه اش را در انرژی هسته ای مشاهده کردیم.
البته با توجه به این که کشورمان باید با جهان ارتباط متعادل داشته باشد و عزت مندانه تعامل کند ما نسبت به قراردادهای خارجی اعم از فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نگران هستیم که در اثر غفلت و یا ... خطراتی متوجه کشور عزیزمان گردد و انتظار داریم که دقت و نظارت و دغدغه بیشتری توسط مسئولین انجام گیرد.
وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
زهرا طباخی در وطنامروز نوشت:
حمایت محمدباقر قالیباف، مدیر جهادی برجسته و با اعتبار ایران از حجتالاسلام ابراهیم رئیسی خبری است که احتمالا برترین تحلیلگران سیاسی نیز تصورش را نمیکردند. قالیباف 12 سال برای تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور به نفع مردم، برنامهریزی کرد و برای تکتک شعارهایش سرفصلهای جهادی-عملیاتی تهیه و تدارک دید. با این وجود زمانی که احساس کرد «اتحاد استراتژیک» با دیگر نامزد جریان انقلاب، تامین منافع مردم را تسریع میکند، ایثارگری را برگزید.
برادری قرآنی
توصیه به وحدت و دوری از اختلاف و تفرق، از مهمترین فرامین الهی در قرآن کریم است. از نگاه قرآنی، مؤمنان برادران یکدیگرند. آنان از طینت واحد خلق شده، آینه یکدیگر و شریک دینی همدیگرند. بر همین اساس، وحدت مؤمنان در جامعه اسلامی، یکی از اصول اجتماعی است که بر پایه اعتقاد دینی بنا شده و الفت و مهربانی مسلمانان در رفتار و گفتار آنان با یکدیگر تکلیف دینی است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: اِنَّما یُریدُ الشَّیطانُ اَن یُوقَعَ بَینَکُم العَداوَهَ وَالبَغضاءَ؛ اختلاف و دشمنی بین مسلمانان، خواسته شیطان و شیطانصفتان است.
پس مدیری که بهرغم سابقه مثبت، امکانات برای بقا در اریکه قدرت و دعوت به خود؛ «وفاداری به هدف» به شرط گذشت از خویشتن را برمیگزیند، علاوه بر درک مولفههای استراتژیک مقابله با نفوذ و
تفرقهاندازی دشمن بیرونی، بر نفس خویش نیز مسلط است. متقی است و به حکم حضرت حق برای تحقق هدف مهم ایجاد تغییر مثبت در زندگی آحاد جامعه توکل پیشه کرده است... «وَمَن یَتقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا و یَرزقه مِن حَیث لایَحتسِب» هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار میدهد و از طریقی که گمان ندارد، روزیاش را میرساند.
جهاد اکبر
گذشتن از خویشتن در مسیر تحقق اهداف جامعه اسلامی با کمک به برادران ایمانی از اهداف مهم «جهاد اکبر» است که پیروزی در آن از ملزومات «مدیریت جهادی» است.
کما اینکه رهبر فرزانه انقلاب نیز در توصیف «مدیریت جهادی» به تعریف عبارت «جهاد» پرداخته و میفرمایند: «جهاد عبارت است از تلاشی که در مقابل یک دشمنیای انجام میگیرد، پس هر جور تلاشی جهاد نیست. جهاد عبارت است از آن تلاشی که در برابر یک چالش خصمانه از سوی طرف مقابل صورت میگیرد؛ این جهاد است. معنای مدیریت جهادی در اینجاست».
آنکه بر خود مسلط شد میتواند در بزنگاه دعواهای سیاسی و قدرتطلبیها، فداکاری به نفع مردم را با اتکا به عقل «برتر» ارزیابی کرده و جبهه انقلابیها را تقویت کند.
به کام ملت
با این احتساب انصراف قالیباف را نباید تنها به نفع یک انقلابی بااخلاص حاضر در معرکه مبارزه با غربگرایان به شمار آورد، چرا که قالیباف به نفع تحقق منافع انقلابیون، ایثارگران، زنان بیسرپرست، معلمان، مستضعفان، جوانان و همه مردان و زنان خسته از ناکارآمدیها و ضعفهای مدیریتی کنار رفت تا توانگری جامعه به شرط تحقق ملزومات اجرای مدیریت جهادی میسر شود. این رفتاری است که در ایام دفاع مقدس فرماندهان جبهه و جنگ و بسیجیها و ارتشیهای مخلص در معرکه عمل به نمایش میگذاشتند و خدا شاهد است آن زمان ناممکنترین ماموریتهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با اتکا به اخلاق اسلامی و مدیریت جهادی به سرانجام میرسید.
هر چه از آن روحیات فاصله گرفتیم، هزینهها بیشتر شد و خسارتها بزرگتر! هر گاه به جای توکل بر سنتهای الهی بر شیطانکها و کدخداهای خودخوانده امید بستیم، ناامید شدیم اما آنجا که دست همت بر زانوی تلاشگری زدیم و خواندیم «مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ» بر سختیها و مشکلات و دشمنیها فائق آمدیم.
پس فکرها را باید اصلاح کرد تا «تغییر» محقق شود. دستگاه فکری مومنان که با «سنت الله» کوک شود، تنظیم ناهنجاریها میسر میشود و بساط گورخوابی و فقر و فساد و تبعیض با همت عالی مدیران جهادی برچیده خواهد شد. غیر از این باشد کماکان باید به برنامه «توسعه پایدار» نوسرمایهداران زالوصفت تن در دهیم تا فقرایمان را عقیم کنند که شکاف اقتصادی در جامعه میان بالا و پایین شهر کمتر به چشم بیاید!
تدبیر انقلابی را که از عرصه مدیریت اجتماعی حذف کنیم، حق و حقوق میلیونها زن سرپرست خانوار که 70 درصد آنها تحت پوشش دریافتی ناچیز از کمیته امداد و بهزیستی هستند، میشود مطالبه درجه 3 و حضور زنان در ورزشگاه مطالبه نخست! و خدا شاهد است برای برطرف کردن همین مطالبهای که خود ایجادش کردند هم هیچ قدمی برنداشتند! کما اینکه امروز هیچ پروژهای توسط زیرمجموعه دولت یازدهم حتی برای احداث سرویس بهداشتی اختصاصی بانوان در ورزشگاهها هم کلید نخورده است! علت این است که هدف از تحریک قومیت و جنسیت و مذاهب حل و فصل مطالبات و مشکلات آنها نیست که اگر بود امروز اهل سنت سیستان و بلوچستان و کردستان از حسن روحانی رضایت داشتند و کسی برای کولهبران کرد و بلوچ مرثیهسرایی از جایگاه قدرت نمیکرد.
مدیریت جهادی منفعتطلب نیست! چون مومن بقای درد مردم را ابزار توسعه قدرت سیاسی خود نمیکند! مسلمان از خدا میترسد و سرکشی به فقرا را به شب انتخابات وانمیگذارد کما اینکه قالیباف و همسرش چنین نکردند و برای تحقق مطالبات بر زمین مانده فراموششدههای تهرانی بهرغم همه کمبودها و محاصرههای اقتصادی شهرداری تهران، برنامه چیدند. همانطور که رئیسی در کمتر از یکسال نام آستان قدس را در کوچهپسکوچههای روستاهای فقیرنشین خراسان زنده کرد، بیآنکه هیچ برنامهای برای ریاست بر جمهور داشته باشد.
انقلابیگری یک رویه سیاسی نیست مردم! مدیریت جهادی یک نام ویترینی برای شب انتخابات نیست مسلمانان! توصیفی از یک روش کارآمد و مردممحور برای حل و فصل دردها و رنجهایی است که حتی توانگران و ثروتمندان متعهد را افسرده کرده است. همه خواص برای بازگشت جمهوری اسلامی ایران به ریل انقلابیگری برای تحقق اهدافی که برای آن جنگیدیم و فداکاری کردیم همقسم شدهاند. از خود گذشتهاند، از آبرو و اعتبارشان مایه گذاشتهاند و چشم به رای شما دوختهاند. یاریگر انقلاب باشیم.
بیانیهای کوتاه با مفاهیمی بلند
حسن رشوند در جوان نوشت:
دیروز در حالی که روزنامهها و شبکههای خبری تلاش داشتند با دریافت آخرین اخبار در حوزه انتخابات و روندشناسی از وضعیت موجود، تحلیلهای جدیدی را به مخاطبان خود ارائه دهند، در خروجی خبرگزاریها بیانیهای کوتاه ولی با مفاهیمی پرمغز به نمایش درآمد و این بیانیه نشان داد جریان جبهه مردمی انقلاب در جایی که احساس کند با ائتلاف یک یا دو نامزد انتخابات، میتواند مسیر جدیدی را در سر راه مردم باز و احیاناً تردیدها را تبدیل به یقین کند، آنقدر دلبسته به آرمانهای انقلاب است که از خواستههای شخصی و کسب قدرت صرفنظر کرده و میتواند منافع شخصی را برای رسیدن به آرمانی بزرگتر فدا کند. دیروز کاری که دکتر محمدباقر قالیباف کرد، یک حرکت نمادین از جنس نامزد پوششی جریان اصلاحات نبود.
همه میدانستند کلاس کار کاندیداهای جبهه مردمی انقلاب بسیار متفاوت از کاندیداهای پوششی جریان اصلاحات است و اصلاً آنها (قالیباف و رئیسی) نقش بازی کردن را در شأن خود و ملت ایران نمیدانند چرا که این بزرگواران نیامده بودند تا برای یکدیگر حکم ضربهگیر در مناظرات را بازی کنند، بلکه هر دو با یک برنامه منسجم و عملیاتی به میدان آمده بودند تا بتوانند در صورت پیروزی هر کدام در انتخابات، ریل معیوب در حرکت جامعه به سمت پیشرفت کشور را تغییر دهند.
پیروزی در انتخابات یک هدف است و قطعاً پیش از هر پیروزی آنچه از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است، بازی کردن درست در زمین سیاست است. آنچنان که در این بازی، بوی تعفن سیاست ماکیاولیسم و اغواگری مردم که این روزها در اردوگاه مقابل، استشمام میشود، از جریان جبهه انقلاب دور باشد. اینجا سیاست علوی حکمفرماست و آنچه در سیاست علوی جایگاه ندارد، فریب است.
قالیباف با اقدام خود آن هم در شرایطی که از وزن خوبی در نظرسنجیها برخوردار بود، نشان داد نیامده است تا به هر شکل ممکن به قدرت برسد، بلکه اصولی برای وی ارزشمند است که حاضر نیست برای رسیدن به قدرت، از آن اصول عدول کند. اصولی همچون وفاداری به تعهد خود به جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی)، سر فرود آوردن بر خواسته خرد جمعی نخبگان و جامعه، درک شرایط حساس کنونی و تجمیع همه ارادهها در یک اراده برای پاسخ «نه» به جریانی که با سیاستهای مزورانه و دروغ و تهمت بستن به جریان رقیب خود به هر نحوی میخواهد بار دیگر قدرت را برای خود حفظ کند و از این رهگذر سایش امنیت ملی کشور و باز شدن زبان حقد و کینه دشمنانی همچون منافقین هم برای او کمترین اهمیتی ندارد. قالیباف دیروز نشان داد که فرزند راستین انقلاب است و هیچ وسوسه شیطانی او را از مسیر حق دور نکرده است. قالیباف نشان داد او میتواند مخاطب بخشی از فراز خطبه امیرالمؤمنین علی (ع) در نشانههای پرهیزکاران باشد. آنجا که حضرت میفرماید: روشنی چشم او (پرهیزکار) درماندگاریهاست.
یعنی دوراندیشی و جهانبینی وسیع او مانع از فریبایی دنیا و زیباییهای آن است و به خاطر دستیابی به لذتهای زودگذر دنیا، زندگی ابدی خود را تباه نسازد. قالیباف نشان داد بردباری و شکیبایی را با دانش و گفتار را با کردار در آمیخته است. قالیباف ثابت کرد؛ دین او محکم و پابرجاست و در برابر سیل خروشان توطئههای شیطانی و هوای نفس، چون کوه استوار است. قالیباف با این کنارهگیری به نفع نامزد دیگر جبهه انقلاب (دکتر رئیسی) نشان داد که کنارهگیری او، برای پاکی و پارسایی است و معاشرت او با دیگران نیز موجب رحمت و مهربانی خواهد بود و دوری او (بر حسب ظاهر خارج شدن از گردونه رقابت انتخاباتی) به علت کبر و غرور نیست، همانطور که نزدیک شدن و ارتباطش با مردم از مکر و فریب سرچشمه نگرفته است.
اکنون که این سرباز همیشگی انقلاب مسیر را برای خدمتگزار دیگری از جنس انقلاب هموار کرده است، تکلیف بر همگان روشن شده است. دیگر بهانهای نخواهد بود که اگر یکی از این دو کنار میکشیدند چنین و چنان میشد و عدم کنارهگیری یکی از این دو سرنوشت انتخابات دوازدهم را نیز محکوم به شکست کرد.
او رفت تا کسانی که مردد در تصمیمگیری بودند، تکلیف خود را بدانند و کار را برای همیشه تمام کنند. او رفت تا کسانی که این روزها وقیحانه با همه ابزار فتنه به میدان آمدند تا با اغواکردن مردم و تسخیر ذهن جامعه، سرنوشت انتخابات را برای چهار سال دیگر برای خود رقم بزنند، بدانند جبهه انقلاب از چنان اخلاصی بهرهمند است که حاضر نیست اصول نظام و آرمانهای انقلاب را فدای چند صباحی تکیه بر اریکه قدرت نماید. از این پس قالیباف نیست، اما فداکاری، بصیرت مثالزدنی او برای همگرایی جبهه انقلاب و تکلیف ما با انتخابات پیش رو باقی است.
اکنون ملت بزرگ و رنجکشیده ایران اسلامی که رسالت انقلاب خمینی کبیر (ره) و شهیدان انقلاب را بر دوش احساس میکند، باید کار نیمهتمام را یکسره کند و تصمیم بگیرد آیا باز میخواهد سایه سنگین چهاردرصدیهای برخوردار از همه امکانات و امتیازات این کشور را بر سرخود احساس کند یا با یک همت انقلابی، ریل قطار انقلاب را به جایگاه اصلی خود که همانا عزت و اقتدار ایران اسلامی، پیشرفت و عدالت در سایه اقتصاد مقاومتی که حاصل اندیشه و تکیه بر ظرفیتهای درون کشور است، بازگرداند. قالیباف به تعهد و تکلیف خود عمل کرد و اکنون نوبت ملت است تا سرنوشت خود را با «نه» به جریان حاکم در دستگاه اجرایی کشور روشن کند.
فرصتسازی برای دشمن
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
انتخابات فرصتی است برای نوسازی اقتدار و امنیت ملی. انتخابات فرصتی است برای مشروعیتبخشی مردمی به نظام و کشور. انتخابات فرصتی است برای بازخوانی کارکردها و وعدهها و نیز ارزیابی عملکردها. انتخابات فرصتی است برای پوستاندازی و زایش حرکتی جدید در اجرا. انتخابات فرصتی است برای نوسازی وحدت و انسجام ملی با تعمیق مشارکت و قدرتنمایی در برابر دشمن. هوش سیاسی و پایبندی به آرمانهای نظام حکم میکند از این فرصتها استفاده کنیم. متاسفانه رئیس جمهور مستقر به هر قیمت ولو زیر سوال بردن اقتدار ملی و به خطر انداختن امنیت ملی میخواهد با جذب چند رای بیشتر همچنان بر کسی صدارت دولت تکیه زند.
برخی اظهارات وی در مناظرات و سخنان در میتینگهای سیاسی عملاً فرصتسازی برای دشمن و فرصتسوزی برای کشور است.
اینکه وی از سویی مردم را از جنگ بترساند، جنگی که وجود خارجی ندارد و تنها یک توهم و ساخته ذهن ایشان و فرصتی برای دادن امتیازات بیشتر به دشمن فراهم آورد بیانصافی است.
اینکه اقتدار نظامی کشور را مخدوش کنند و بگویند؛ "شهرهای زیرزمینی موشکی را نشان دادند تا برجام را برهم بزنند" نشان از درک درستی از اقتدار و تحکیم امنیت ملی ندارد. اقتدار نظامی و موشکی ایران را یک دیپلمات به عنوان گزینه روی میز مذاکرات برای ترساندن دشمن میتواند بهکار ببرد و نه ترسیدن خود!
اینکه از قدرت دشمن مرعوب شوند به طوری که حتی اجازه پرتاب ماهواره صرفاً علمی ساخت دانشمندان جوان کشور را از دستور کار خارج نمایند به امید اینکه دشمن دلش به رحم آید و به تعهدات خود در برجام عمل کند یک خیال و آرزوست. چون دشمن هر قدمی که عقب بگذاریم 10 قدم جلو میآید. برجام از این حقیقت رونمایی کرد ،
نباید از درک این حقیقت به سمت سراب رفت.
اینکه در داخل مدام علیه سپاه و نیروهای جان برکف بسیج شاخ و شانه بکشند و با متلکپرانی آنها را تضعیف کنند نوعی فرصتسازی برای ترغیب دشمن به حمله است. دشمنی که پس از پیروزی رزمندگان جوان ما در دفاع مقدس شمشیرها را غلاف کرده و جنگ نرم را در دستور کار خود قرار دادند.
این نمیشود از یک طرف دشمن را ترغیب به حمله و از سوی دیگر رقیب را به جنگطلبی متهم کنید و همزمان با آن مردم را از جنگ بترسانید. واقعاً چه کسانی در طراحی پیامهای سیاسی آقای رئیس جمهور مشورت میدهند. مخاطب این سخنان رئیس جمهور در همدان برای رایآوری چیست؟ وقتی او در دفاع از سران فتنه حرف میزند و یا مجازات محاربین در چهار دهه اخیر اعم از منافقین و سلطنتطلبها و ضدانقلاب را زیر سوال میبرد این فرصتسازی برای دشمن است یا دوست؟! کدامیک؟!
این روزها روز امتحان است. امروز روز حساب و کتاب است. انشاءخوانی در مناظرات و میتینگهای سیاسی بدون اینکه به سوال و مطالبات مردم توجهی شود چه چیزی را حل میکند؟
آقای روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی در پاسخ به مطالبات مردم در سه نقش ظاهر شد.
1- نقش اول این بود که به انکار وعدهها بپردازد و بگوید من اینها را نگفتم ولو اینکه سند گفته خود را در مناظره توسط یکی از کاندیداها دریافت کند.
2- نقش دوم این بود که برنامههای رقیب را بگوید "نشدنی" است.
3- نقش سوم هم این بود که به دلیل بدعهدی، وعده ای برأی آینده ندهد.
این طراحی تیم تبلیغاتی ایشان برأی ظهور وی در عرصه تبلیغات انتخاباتی بود.
این طراحی درستی نبود چون در این راستا یک حلقه مفقوده پدید میآید و آن اینکه پس تکلیف کلیدواژه "امید" به عنوان یکی از دو شعار کلیدی رئیس جمهور چه میشود؟!
این حتی از قاعده دیو و پری درست کردن اضلاع رقابت پیروی نمیکند. این رویکرد شاید رقیب را دیو نشان دهد اما نمیتواند تصویری از پری بودن از وی را واتاب دهد.
روی آوردن به مغالطههای سیاسی برأی گریز از پاسخگویی به مطالبات مردم در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی با ادب و آداب گفتگو و رقابت نمیخواند. خروج از ادب و آداب گفتگو و تشدید "دز رقابت" و در اختیار قرار دادن تنظیم آن به دست رسانههای دشمن در داخل و خارج بازی با امنیت ملی است و رفتن به مسیر "انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است" است.
از این مسیر فقط فتنه بر می خیزد نه انتخاباتی که موجد اقتدار و امنیت ملی باشد.
روحانی در میتینگ سیاسی اخیر خود گفته است؛ "دوران حاکمیت صدا و سیما گذشته است."
او با نفی حاکمیت صدا و سیما استیلای حاکمیت کدام رسانه را اعلام میکند؟! این نوعی آدرس دادن به مردم برأی رجوع به رسانههای خارج از کشور است. آیا این نحو تبلیغ و ترویج رسانههای دشمن و نفی رسانه ملی با صیانت از امنیت ملی و اقتدار ملی میخواند؟!آیا این رویکرد با التزام عملی به نظام و انقلاب و امام که از شروط اولیه صلاحیت نامزد هاست ، مطابقت دارد؟!
مردم این روزها از خود میپرسند چه شده که برخی برأی تعدادی رأی بیشتر چوب حراج به منافع ملی زدهاند. صدا و سیما که در سه مناظره گذشته چون آینهای شفاف و رسانهای که امین مردم است چهره واقعی نامزدهای مطرح در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را رو در رو و بدون روتوش در مرعی و منظر مردم قرار داد چرا باید این گونه مورد بغض آقای روحانی قرار گیرد؟
باید از فرصتسوزیهای گذشته و فرصتسازیها برأی دشمن پرهیز کرد. دنیا و آخرت نامزدها به ویژه آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور مستقر در گرو عمل به این نقد و نصیحت مشفقانه است.
گزینه اقتصاد؛ شعار یا برنامه؟
جعفر عبادی در ایران نوشت:
این روزها تب انتخابات ریاست جمهوری دوباره داغ شده است. در این مرحله دو دیدگاه در مقابل هم قرار گرفتهاند. دیدگاه اول که اجرای آن نتیجهای جز رسیدن به یک جامعه توسعه نیافته نیست و دیدگاه دوم در میان راه حرکت برای رسیدن به یک جامعه توسعه یافته است و عزم خود را برای رسیدن به آن جزم کرده است. ویژگیهای هر کدام از این دیدگاهها را میتوان به طور خلاصه به شرح زیر بر شمرد:
دیدگاه اول که با دادن شعارهای عوامفریبانه و پوپولیستی سعی در جمعآوری آرا دارد. وعدههای چند برابر کردن یارانه میدهد. از ایجاد 5 میلیون شغل سخن میگوید. در حالی که به مردم نمیگوید که پرداخت یارانه چهل هزارتومان چه بر سر اقتصاد کشور آورد و چگونه آتش تورم را شعلهور کرد به نحوی که قدرت خرید همان مقدار نا چیز یارانه را بشدت کاهش داد و در نهایت چیزی برای یارانه بگیر باقی نماند. میگویند که 5 میلیون شغل ایجاد خواهند نمود اما به مردم نمیگویند که ایجاد 5 میلیون شغل نیاز به سرمایهگذاری به مبلغ 200 هزار میلیارد تومان دارد که با توجه به مقدار بودجه کشور چگونه این مبلغ را تأمین خواهند کرد. میگویند مالیاتها را افزایش خواهیم داد و حتی صحبت از افزایش صد برابری مالیات میکنند در حالی که به مردم نمیگویند که شرکتها و مؤسسات متعددی که بعضاً تحت نظر خودشان اداره میشود مالیات نمیپردازند. به مردم نمیگویند که اگر بخواهند این گونه ولخرجی نمایند مجبور به استقراض و چاپ پول خواهند شد و نتیجهای جز آنچه که بر سر کشوری مانند ونزوئلا با تورم 1000 درصدی آمد و کشور را در آستانه فروپاشی قرار داد، نخواهد داشت. شعارهای عوام فریبانه در رد سیاست مذاکره سیاسی و تنش زدایی در منطقه و جهان داده و هر گونه مذاکرهای را به حساب ذلت و شکست میگذارند در حالی که خود می دانند که خطر تقابل و جنگ را می توان با در پیش گرفتن سیاست مذاکره با روشی تخصصی و با عزت خیلی مؤثرتر و کم هزینهتر از سیاست تهدید به پیش برد. پیروزی به دست آمده در برجام را که از صحبتهای رئیس جمهوری امریکا بخوبی قابل مشاهده است زیر سؤال میبرند در حالی که به مردم نمیگویند که اگر مذاکرات برجام به شکست میانجامید فروش نفت به صفر میرسید و فشار تحریمها کمر اقتصاد را میشکست و آن وقت بود که جنگ بر سر ایران سایه میافکند.
دیدگاه دوم میخواهد در مسیر توسعه گام برداشته و اقتصاد ایران را از سقوط به پرتگاه ورشکستگی و اضمحلال نجات دهد و آن را به سرمنزل مقصود برساند. میداند که کشوری مانند ایران با سرمایه انسانی بسیار غنی در داخل و خارج ازکشورو سرمایه بالقوه فیزیکی داخلی و خارجی و معادن ارزشمند و جایگاه مناسب ژئوپلیتیک در منطقه، میتواند جایگاه نخست را در منطقه و جایگاهی بسیار فراتر از جایگاه فعلی در جهان داشته باشد. این دیدگاه میداند که با شعارهای عوام فریبانه و پوپولیستی میتواند جاذب رأی باشد چنانچه در انتخابات اخیر در امریکا اتفاق افتاد، اما فریبی بیش نیست. این دیدگاه میداند که رشد مستمر قیمتها و تورم مزمن قاتل اقتصاد است و به همین علت، هم و غم خود را بر کاهش تورم در چهار سال اخیر قرار داد و توانست تورم بالای چهل درصد را در عرض چهار سال تک رقمی کند و بر خلاف آنچه مخالفان دولت ادعا میکنند آرامش اقتصادی را به جامعه بازگرداند. چرا که در اقتصادی که مردم هر روز نگران افزایش قیمتها هستند هیچ فعالیتی جز دلالی و واسطه گری رشد نخواهد کرد. این دیدگاه میداند که امنیت غذایی از نیازهای اساسی توسعه کشور است و به همین دلیل با کوشش توانست کشور را به مرز خود کفایی در تولید گندم برساند در حالی که وقتی زمام امور را در چهار سال گذشته تحویل میگرفت اقتصاد کشور بشدت وابسته به واردات گندم بود و ذخیره احتیاطی گندم در مرز بحرانی قرار داشت. این دیدگاه میداند که عدم توفیق در تجارت بینالملل و مبادلات بینالمللی موجبات شکست اقتصاد کشور را فراهم میکند و به همین علت با برنامهریزی توانست پس از چهار دهه تراز تجاری کشور را مثبت کند.
این دیدگاه میداند که دلار و قیمت آن بر حسب ریال نقش عمدهای را در اقتصاد کشور بازی میکند و به همین علت با تدابیر و سیاستهای درست توانست که افزایش نرخ رشد دلار را در طول چهار سال گذشته در حد 6 درصد کنترل کند و در سال چهارم نرخ رشد را تقریباً صفر نماید، در حالی که افزایش سه برابری و 300 درصدی نرخ ارز را در دوره 1392-1384 شاهد بودیم. این دیگاه میداند که آنچه برای مردم ملموس است درآمد و هزینهای است که ماهانه با آن روبهرو هستند. بنابراین توانست کسری بودجه متوسط سالانه یک خانوار را که در دوره 1392 -1384 بیش از 27 برابر رشد کرده بود در دوره 1394-1392 به میزان 66 درصد کاهش دهد. این دیگاه میدانست که بدون رشد اقتصادی و بزرگ شدن اقتصاد کشور و به قول معروف بزرگ شدن کیک اقتصاد نمیتوان انتظار افزایش رفاه را داشت و به همین علت نتیجه و برآیند سیاستهای اقتصادی دولت تبدیل رشد منفی هفت درصد اقتصاد در سال 1391 به حدود مثبت شش و نیم درصد در سال 1395 بود.
به هر حال مردم خود باید قضاوت کنند که کدام یک از این دیدگاهها میتواند موجب رشد و توسعه کشور شود و کدام یک موجب عقب ماندگی کشور و حرکت به سمت بدتر شدن اوضاع خواهد شد. مردم خود باید قضاوت کنند که بیتفاوتی نسبت به وضعیت موجود و شرکت نکردن در انتخابات به نفع کدام دیدگاه خواهد بود و وضعیت کنونی را بدتر خواهد کرد و گرفتاریهای دوره 1392-1384 را با شدت بیشتر تکرار خواهد کرد؟ مسلم این است که هیچ کس خواهان بدتر شدن وضعیت خود نیست. راه انتخاب روشن است؛ رهرو میخواهد.