
* شکي نيست که در حوادث سال گذشته، آقاي هاشمي دخيل بودند. نامهاي که ايشان به رهبر انقلاب نوشتند، آغازگر اين ماجراها بود. اينکه خود ايشان، فرزندان ايشان و همراهانشان از جريان سبز يا آقاي موسوي حمايت ميکردند، قابل انکار نيست.
* آقاي هاشمي هيچ کجا خودشان به صراحت نگفتند که از موسوي يا جريان ايشان حمايت ميکنند ولي حمايت ايشان از فرزندانشان برکسي پوشيده نيست. فرزندان ايشان هم تمام قامت در پشتيباني از آقاي موسوي بودند.
* حضرت امام (ره) ميگفتند تا ميتوانيد در اقتصاد مردم را مشارکت دهيد. اما شما هم ميدانيد که اين شيوه در دولت جنگ رعايت نشد. البته وقتي ما ميگوييم اقتصاد را به مردم بدهيد، منظورمان اين نبود که اقتصاد را به دست سرمايهدارها بدهند که همه چيز از دست دولت خارج شود. حرف ما اين بود که اقتصاد را مديريت کنند و رفتاري معتدل اتخاذ ميکردند. اين شيوه، مديريت ميخواست ولي متاسفانه در آن دوره اين مديريت وجود نداشت. حتي ميدانيد که همان زمان مقام معظم رهبري رئيس جمهور بودند و ايشان موافق معرفي آقاي موسوي به عنوان نخست وزير نبودند و امتناع ميکردند. آقاي موسوي توان مديريت بينابيني نداشتند.
* همان زمان که حضرت امام(ره) فرمودند آقاي موسوي نخست وزير شوند، ما هم گفتيم وقتي امام (ره) فرمودند، بحث تمام است. وقتي رهبر انقلاب حکمي دادند، ديگر بحثي نداريم. حتي وقتي رهبر موضوعي را به صورت ارشادي مطرح ميکنند، باز هم حکم است و اجرايش واجب ميشود. حتي اگر شريعتشناس هم باشيد اين موضوع را تاييد ميکنيد. حکم ارشادي، عمل به عقل است.
* بنده از اول منکر حزب بودم. من يک استدلالي داشتم. ميگفتم وقتي ما احزاب ميشويم چند حالت دارد. در حالت اول ميخواهيم پيرامون خط امام(ره) حرکت کنيم يا ميخواهيم در برابر حرف امام(ره) باشيم. در حالت دوم باطل هستيم. در حالت اول هم وقتي براي تشخيص خط امام (ره) حزب تشکيل ميدهيم هر حزبي ميگويد مثلا خط امام(ره) اين مسيري است که ما ميگوييم. حالا حزب ديگري ميگويد خير خط امام(ره) مسير ديگري است. بنابراين اتحاد در جامعه بر هم ميخورد. در حالي که اصل خط امام(ره) براي اتحاد است. بنابراين حرف ما اين بود که کسي نميتواند روي حرف خود بماند. وقتي امام(ره) فرمايشي ميکردند بايد قبول ميکرديم و اجرايش واجب بود. با اين شرايط ديگر نيازي به حزب نيست. ما يک حزب عام داريم که قله آن حضرت مهدي(عج) است. نماينده آن هم حضرت امام(ره) و وليفقيه است. بنابراين بايد دقت کنيم هر حرفي که از اين جهت زده ميشود، بايد اجرا شود.
* زماني که حفاظت راه افتاده بود، آقايان رفته بودند از آلمان خودروهاي بيام و ضدگلوله آورده بودند. اينها در اين خودروها مينشستند و تردد ميکردند. خوب معلوم است که اينها شرايط را درک نميکردند. قرار بود که آقايان حفاظت شوند ولي فرهنگ اشرافيگري را آوردند. معاون فرهنگي آقاي موسوي، حاج احمد اشرفاسلامي بود. ايشان هم بچهمحل ما بودند. ايشان را در مسجد ديدم و گفتم که حاجاحمدآقا شما داريد کار را خراب ميکنيد. گفت چطور؟ گفتم خودروي بي ام و ضدگلوله براي شما وزيري درست ميکند که اصلا تا چند مدت ديگر نميفهمد در ايران مستضعف وجود دارد. گفت يعني حفاظت نکنيم؟ گفتم شما به همين ماشين تويوتا، آهن دهميل جوش دهيد که گلوله توپ هم به آن اثرنکند. وقتي هم کسي سوار شد و صد متر رفت و ماشين در دستانداز افتاد، سرنشين آن بگويد آخ کمرم. اين طوري ميفهمد که مستضعف يعني چه. فکر ميکنيد، ايشان چه جوابي به من دادند. گفتند که « اي آقا کو گوش شنوا». معاون فرهنگي دولت اين حرفها را ميگفت. حالا شما خودتان حساب کنيد ببينيد وضع چطور بود.
* آقاي هاشمي کشوري را تحويل گرفتند که شرايط سختي داشت. ايشان در ابتداي کارشان انصافا سخت کار ميکردند ولي مدل فکري ايشان طوري بود که برخي افراد به ايشان نزديک شدند. نکته ديگر هم مربوط به خانواده ايشان است. آقاي هاشمي روي نوسانات فکري و رفتاري خانواده خودشان توجهاي نداشتند. ببينيد ما بايد يکسري موضوعات را در نظر داشته باشيم. کشور و انقلاب دشمن هم دارد. دشمن هم به دنبال تسخير کشور است. بهترين راه هم اين است که دشمن در لايههاي قدرت نفوذ کند. ايشان از اثرگذاري دشمن بر خانواده خودشان غفلت کردند.
* فردي که با آقاي هاشمي ارتباط داشت، حرفم را به او ميزدم تا به آقاي هاشمي انتقال دهد. حتي در يک دورهاي حرفهاي خودمان را در قالب «بولتنها» ميزديم. حرفهاي خودمان را در بولتنها مينوشتيم. بولتنها براي سپاه بود ولي در يک دورهاي اين بولتنها در سپاه به دليل اينکه سپاه همراه دولت بود، قطع شد. ولي همان زمان دوستان حزبالهي احساس کردند که حرفها را بايد زد و نگفتن حرفها به کشور آسيب ميرساند. همين دوستان جمع شدند و بولتني را تحت عنوان «پيکخبري» تهيه کردند. بسيجيها بولتن را ميگرفتند و خودشان پخش ميکردند.
* آقاي مشايي، خطر هستند. من هرکجا که سخنراني ميکنم اين حرفها را ميزنم.
* آقاي خاتمي وقتي آمدند، يک حرفي زدند که ما احساس مخاطره داشتيم. آقاي خاتمي آمدند و شعار آزادي را دادند. ايشان به نظرم اين شعار را بد توضيح ميدادند يعني ميخواهم بگويم که قصدي نداشتند ولي اين حرف را بد توضيح ميدادند. ما از اين جهت احساس خطرکرديم و توضيح داديم که اين آزادي که ايشان ميگويند وجود داشته ولي اگر خواسته ديگري دارند توضيح دهند. مثلا ميگفتيم اگر حرفي درباره آزادي مدني دارند بيشتر توضيح بدهند که واقعا چه ميخواهند. در دوره بعدي شعارهاي آقاي احمدينژاد همگي براي عصر انقلاب بود. هر وقت آقاي احمدينژاد از اين شعارها فاصله بگيرند، کليد انتقاد ما را زده است و باز هم موتور ما به روشن ميشود.
* ما به همان اندازه که با آقاي خاتمي ارتباط داشتيم با آقاي احمدينژاد هم ارتباط داريم.
* آقاي احمدينژاد اعتقاد داشت که کردان مظلوم بود ولي من ميگويم کسي که مقدمات فوت آقاي کردان را ايجاد کرد خود آقاي احمدينژاد بود. ايشان نبايد کردان را معرفي ميکرد. حالا چرا يک فرد ديگر را معرفي نکردند تا اين مشکل پيش نيايد. ميگفتند آقاي کردان در جلسه مجلس اسنادي آورده بود که به طور نمونه افرادي هم مانند من در همين مجلس بودند ولي ايشان سکوت کردند و حرفي نزدند. به او گفته بود چرا حرفي نزدي که آقاي کردان گفتهبودند: «اگر ميگفتم آبروي بعضي افراد ميرفت و به نظام آسيب وارد ميشد، حالا اگر آبروي من برود اشکالي ندارد.» حرفم اين است که از اين حرکت بايد درس بگيريم. ما به مسؤولان ميگوييم که اين نظام به شما وابسته نيست و جلو ميرود، شما هستيد که به نظام وابسته هستيد.
* در زمان آقاي خاتمي سپاه متوجه شد که اطلاعات مربوط به موشکهاي دوربرد لو رفته است. پيگيري کردند و ديدند يکي از کساني که در اين ماجرا دخالت داشته،آقاي عباس عبدي بوده است. اين موجب شد که بيشتر بررسي کنند. بعد متوجه شدند که دشمن به ما خيلي نزديک شده است. تحقيقات نشان داد که آقاي ابطحي با موضوعات سري سروکار دارند و اين اطلاعات به ايشان ميرسد. ايشان هم با همين جريانات ارتباط داشتند. اسناد و مدارک اين ماجرا که منتشر شد. آقاي عبدي هم که دستگير شدند. اين جريان هم در قالب اطلاعات سري مطرح شد و به ما رسيد. آقاي ابطحي و عباس عبدي با هم ارتباط داشتند. يعني آقايي که اطلاعات هستهاي ما را داشت با ايشان ارتباط داشتند. اما من نگفتم که آقاي ابطحي اين حرفها را به کسي زده است.