به گزارش مشرق، وی در گفتوگو با شرق اظهار داشت: ما از تلاش ایشان برای بازسازی اقتصاد، صنعتگرایی، نوسازی درهم شکسته و به خصوص کوتاه شدن دست بازار سنتی و جریان موتلفه از اقتصاد در طرحهایی مانند ایجاد هزار فروشگاه زنجیرهای رفاه یا کنترل بانک مرکزی بر مجموعه صندوقهای قرضالحسنه استقبال میکردیم.
سردار سازندگی عنوانی بود که برای توصیف کارنامه اقتصادی هاشمی بهکار گرفته شد. ما هم آن را به کار میبردیم.
اصغرزاده تصریح کرد: نوع اجرای سیاست تعدیل اقتصادی منجر به شکاف شد. از نظر ما دولت نیروی محرکه اقتصاد بود. اختلاف اساسی با آقای هاشمی بر سر مسائل سیاسی بود. البته بعدها اقتصادی هم شد چون سیاست تعدیل اقتصادی در تضاد با عدالت اجتماعی شد که خود ایشان قبل از ریاست جمهوری در خطبههای نماز جمعه مطرح میکرد. شوک ارزی دولت به سونامی تورمی نزدیک 50 درصد و رشد بیسابقه قیمتها انجامید. نرخ رسمی دلار با رشدی نزدیک به 20 برابر از 9 تومان به 175 تومان رسید و در بازار آزاد نیز حدودا چهارونیم برابر شد. احساس فقر و حس تنگدستی دامن همه بهخصوص طبقه متوسط وفادار به دولت را گرفت. بعد از چند شورش خیابانی ماه عسل جناح راست با هاشمی خاتمه یافت و سیاست تعدیل نیمه تمام رها شد. حتی ژنرالهای تعدیل نیز هر کدام به نوعی از دولت دوم هاشمی رانده شدند.
در مجلس سوم هرگاه نقدی بر رویکرد اقتصادی دولت مانند سقف یا حجم استقراض خارجی صورت میگرفت اغلب با واکنش عتابآلود دولت مواجه میشد. کوچکترین انتقادی از طرف ما تحمل نمیشد.
وی همچنین گفت: ضمن رعایت انصاف نباید گرفتار افسانهپردازی شویم. برخی دوستان ما معتقدند اصلاحات محصول و معلول سیاست و برنامههای آقای هاشمی است. این گزاره بخشی از حقیقت را نشان میدهد. فلسفه اصلاحات بر پایه بسط جامعه مدنی و توسعه سیاسی است. در حالی که فلسفه سیاسی آقای هاشمی در بنیاد ریشه در نخبهگرایی صرف و تمرکز قدرت داشت یعنی انجام اصلاحات با تکیه بر تکنوکراسی و بوروکراسی از بالا آن هم به منظور حفظ وضع موجود.