
داستان اعتصاب غذای آرش در فراق گلرخ و زندانی شدن او، هم عاشقانه است و هم تراژدی! ترکیبی از لیلی و مجنون نظامی و زندان مسعود سعد سلمان و زندانبان خشن و بی عاطفه اش و رومئو و ژولیتِ شکسپیر!
سلبریتی ها حالا همه با چشمان اشکبار راوی قصه ی عاشقانه ی آرش و گلرخ شده اند؛ بی آنکه بدانند جرم شان چیست که به زندان افتاده اند و چقدر از اين داستان عاشقانه و اشک آوری که ضد انقلاب تعریف میکند حقیقت دارد و چقدر افسانه سرایی است!؟
این تراژدی سرایی قبلا برای امثال موسی خیابانی در آشوب های دهه شصت و احمد باطبی در کوی دانشگاه هم اتفاق افتاد!
چه باید گفت که باطبی و امثال او به پر کاهی وطن فروشی می کنند و سلبریتی ها برای امثال او سینه چاکی!
جمهوری اسلامی حتی با اسیران عراقی خود چنین رفتاری نکرد که ضد انقلاب برای آرش و گلرخ داستان سرایی می کند! در مظلومیت جمهوری اسلامی همین بس که سر بسیجی هایش را در کردستان می بریدند و بدنشان را مثله مثله می کردند و صدای حقوق بشر بلند نمی شد، ۱۷ هزار ایرانی را در کوچه و بازار به خاک و خون کشیدند که بسیاری از آنها تنها جرمشان داشتن محاسن بر صورت بود! اما حقوق بشر به جای حمایت از مردم، حامی مسعود و مریم رجوی شد! و همین آرش و گلرخ نیز سنگ حمایت از اعضای آنها را به سینه می زدند!
سلبریتی ها حالا همه با چشمان اشکبار راوی قصه ی عاشقانه ی آرش و گلرخ شده اند؛ بی آنکه بدانند جرم شان چیست که به زندان افتاده اند و چقدر از اين داستان عاشقانه و اشک آوری که ضد انقلاب تعریف میکند حقیقت دارد و چقدر افسانه سرایی است!؟
این تراژدی سرایی قبلا برای امثال موسی خیابانی در آشوب های دهه شصت و احمد باطبی در کوی دانشگاه هم اتفاق افتاد!
چه باید گفت که باطبی و امثال او به پر کاهی وطن فروشی می کنند و سلبریتی ها برای امثال او سینه چاکی!
جمهوری اسلامی حتی با اسیران عراقی خود چنین رفتاری نکرد که ضد انقلاب برای آرش و گلرخ داستان سرایی می کند! در مظلومیت جمهوری اسلامی همین بس که سر بسیجی هایش را در کردستان می بریدند و بدنشان را مثله مثله می کردند و صدای حقوق بشر بلند نمی شد، ۱۷ هزار ایرانی را در کوچه و بازار به خاک و خون کشیدند که بسیاری از آنها تنها جرمشان داشتن محاسن بر صورت بود! اما حقوق بشر به جای حمایت از مردم، حامی مسعود و مریم رجوی شد! و همین آرش و گلرخ نیز سنگ حمایت از اعضای آنها را به سینه می زدند!