سرویس سیاست مشرق - در قرن هجدهم به ویژه در فرانسه و روسیه و برخی از مناطق آلمان (به خصوص پروس) این گرایش در میان روشنفکران تقویت شده بود که به منظور مقابله با مقاومت های نیروهای باقیمانده اشرافیت فئودالی و کلیسا و بسط و تعمیق مدرنیزاسیون نیاز به وجود حکومت های استبدادی متمرکزی است که براساس جهان بینی به اصطلاح روشنگری به تغییر نظام قضایی و حقوقی و تعلیم و تربیت بپردازند.
فرانسوا ماری ولتر و نیز تاحدی
دنیس دیدرو آشکارا مروج تاسیس رژیم استبدادی منورالفکرانه بودند. میان رژیم استبدادی منورالفکرانه با دولت مطلقه مدرن تفاوت هایی وجود دارد. دولت مطلقه مدرن (اولین صورت های دولت مدرن) عمدتا در قرون پانزده و شانزده از اقتدار و نفوذ برخوردار بودند. وظیفه اصلی دولت مطلقه مهیا کردن زمینه انباشت سرمایه برای طبقه سرمایه داری نوظهور، تامین امنیت برای آنان و حفظ مرز های کشور و حاکمیت ملی و قدرت اقتصادی بر پایه قواعد اقتصاد مرکانتالیستی (نوعی اقتصادی صنعتی ملی که تامین سود و بازدهی را در اولویت قرار می دهد و لذا به استعمار شدید نیروی کار و همچنین تامین مواد اولیه ارزان قیمت از کشورهای مستعمره خود می پردازد) بود. در مقابل رژیم های استبداد منور الفکرانه در قرن هجدهم پدیدار گردیدند. وظیفه اصلی این دولت ها کمک و زمینه سازی و حمایت از ترویج فرهنگ مدرن و مشخصا جهان بینی عصر روشنگری و زمینه سازی برای بسط و نفوذ سرمایه داری لیبرالی (سرمایه داری مبتنی بر بازار آزاد) بود.

تصویر نمادین فردریک کبیر
رژیم های استبداد منورالفکر به دنبال تغییر ساخت های فرهنگی و شئون مناسبات خانوادگی، حقوقی ، اخلاقی، مدنی، تعلیم و تربیت بر مبنای مفروضات جهان بینی اصحاب دایره المعارف در عصر روشنگری بودند.

کاترین کبیر
رژیم فردریک (موسوم به فردریک کبیر) در پروس و سلطنت کاترین (کاترین کبیر) در روسیه نمونه هایی از این استبداد منورالفکرانه هستند.