من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از اینکه خیلی اصرار کردم، گفت:...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می زند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشه ها شکسته و خرد شده اند و کف خیابان ریخته اند.
 
من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از اینکه خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشه ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره، حقالناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می ره."
 
(کتاب بابا مهدی - نظری بر زندگی شهید مهدی قاضی خانی / چاپ یکم / صفحه 38 / راوی: خواهر شهید)

کتاب‌های نشر نارگل را از کتاب‌فروشی‌های معتبر بخواهید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس