یووال اشتاینیتس وزیر انرژی رژیم صهیونیستی در این رابطه طی کنفرانسی مطبوعاتی از باز کردن سواحل سرزمینهای اشغالی به روی شرکتهای بزرگ اکتشاف نفت خبر داد و گفت این اقدام با هدف تبدیل کردن اسرائیل به "امپراتوری گاز" صورت میگیرد. اسرائیل همچنین قصد دارد گاز را به منبع اصلی 70 تا80 درصد از منبع انرژی و برق سرزمینهای اشغالی تبدیل کند. وی در همین رابطه از صدور مجوز برای اکتشاف 24 حلقه دریایی خبر داد که مساحت هر کدام از این حلقات 400 کیلومتر مربع است.
شاید در نگاه اول برای کسانی که از محتوای منابع طبیعی و انرژی در سرزمینهای اشغالی آگاه باشند ، استفاده رژیم صهیونیستی از واژه "امپراتوری گاز" برای توصیف آینده انرژی این رژیم عجیب به نظر برسد، اما نگاهی به طرحهای توسعهطلبانه و اشغالگرانه رژیم صهیونیستی بر ضد دولتهای همسایه در سایه بروز ناامنی های موجود در منطقه نشان دهنده اهداف آینده این رژیم برای عرصه انرژی است.
رژیم صهیونیستی بر اساس برنامههای بلند مدت خود تلاش دارد بخشی از ظرفیت میدان گازی لویاتان را به صادرات اختصاص دهد. این رژیم که در گذشته یکی از وارد کنندگان انرژی بود و از بزرگ ترین مصرف کنندگان گاز طبیعی در حوزه مدیترانه به شمار رفته و تا سال 2013 به واردات گاز از مصر وابسته بود و 40 درصد از انرژی این رژیم از گاز مصر تامین می شد، سعی دارد با دست اندازی به منابع گازی کشورهای همسایه در سایه مشغول بودن آن ها به بحران های امنیتی ناشی از حضور گروه های تروریستی در منطقه اندک اندک در سال 2020 به یکی از صادر کنندگان گاز تبدیل شود.
اسرائیل به این ترتیب سعی دارد خود را بعد از ایران و روسیه، سومین قدرت گازی دنیا معرفی کند، اشغالگری صهیونیستی در واقع با تصاحب ثروت های ملل عرب از غزه گرفته تا مصر، لبنان و سوریه با حمایت همه جانبه سیاسی، نظامی و تکنولوژیک آمریکا صورت می گیرد. تا جایی که دولت آمریکا با ارسال نیرو و تجهیزات ویژه به اسرائیل برای حمایت از میادین گازی در دریای مدیترانه موافقت به عمل آورده است. این یگان دریایی متشکل از ناوچه هایی است که مسلح به موشک های ضدهواپیما، و ضد کشتی و قابلیت شلیک به سمت خشکی را نیز داشته و حامل هواپیماهای سبک نیز هست.
عمده اهداف سیاست های انرژی صهیونیست ها در آسیای غربی و شمال آفریقا، امنیت سازی برای این رژیم و تلاش تلآویو برای بقا است. مقامات صهیونیست سیاست، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و هر بعد دیگری از روابط منطقهای خود را از زاویه امنیت مینگرند. مهمترین دلیل تلاشهای این رژیم در گسترش دیپلماسی انرژی و روابط اقتصادی در درجه اول خروج از انزوا و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه و تسری روابط از حوزههای تکنولوژیک، تجاری، صنعتی و انرژی به سطوح سیاسی و دیپلماتیک است. مقامات صهیونیستی در نظر دارند با ایجاد وابستگی متقابل و گره زدن منافع کشورهای منطقه و فرا منطقه با خود، به عادیسازی روابط منطقهای خویش بپردازد. اگر مشروعیت زایی و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه را مهمترین هدف سیاستهای رژیم صهیونیستی در حوزه انرژی در منطقه شرق آسیا بدانیم، تلاش این رژیم برای نفوذ در حوزه شمال مدیترانه یعنی ورود به بازارهای اروپای شرقی را باید در تمایل این رژیم برای خودکفایی و عدم تمرکز مطلق به غرب دانست.
یکی از اهداف تشکیل صهیونیسم، بروز رخنه در قلب منطقه اسلامی و قلب منطقه نفت و ثروت در قالب تعریف تسلط بر نیل تا فرات است، این امر هم نظریه صهیونیستی از نیل تا فرات و هم میادین نفت و هم آبراه های مهمی را که تجارت نفت از آنها گذر می کرد، (مثل کانال سوئز ، باب المندب و تنگه هرمز) را شامل می شد. در این رابطه آنها طرح هایی را پیش بردند که مهم ترین آن قرارداد 1948 است. بعد از جنگ جهانی و تشکیل سازمان ملل اگرچه قطعنامه تقسیم 1921 بر اساس اعلامیه بالفور که تعهد کرده بود انگلیس به عنوان نیروی قیمومیت این حکومت نامشروع یهودی را تثبیت کند، ولی اصل هدف در سال 1948 با تاسیس رژیم صهیونیستی و اشغال سرزمین فلسطین توسط این رژیم برداشته شد. یعنی با ترورهایی که توسط سازمان های تروریستی خود انجام داده بودند و با حمله نظامی و عقب نشینی انگلستان، این سرزمین ها در اختیار صهیونیست ها قرار گرفت و باعث آواره شدن یک میلیون فلسطینی شد.
بوی تند گاز در پس پرده مناسبات سیاسی
نگاهی به فضای مناسبات بینالمللی ثابت میکند که بوی تند گاز در پس پرده رکود و بهبود تعامل دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای با یکدیگر قرار دارد. بعد از رکورد شش ساله در مناسبات اسرائیل و ترکیه ، تعامل این دو طرف بار دیگر در هفته گذشته با تعیین سفرای جدید به شرایط عادی خود برگشت. طبیعتا معاملههای گازی سهم عمدهای در بهبود مناسبات فی ما بین داشت. کشف حوزه نفتی لویاتان در سال 2010 عامل اصلی عقبنشینیهای ترکیه از مواضع خصمانه خود نسبت به اسرائیل بود، چرا که ترکیه به دستیابی به گاز سرزمین های اشغالی امیدوار بود. به همین علت بود که با وجود اعلام قطع مناسبات سیاسی بین دو طرف، تعامل اقتصادی بین تلآویو و آنکارا نه تنها هرگز دستخوش تغییر نشد، در این مدت با توسعه قابل توجهی نیز همراه بود.
ترکیه میخواهد خود را به عنوان محور اساسی انتقال گاز به اروپا قرار دهد، به این ترتیب آنکارا میتواند نقش بزرگی در سیاستگذاریهای اتحادیه اروپا در خاورمیانه داشته باشد و از سوی دیگر نفوذ جغرافیایی خود را به کشورهای خاورمیانه نیز تحمیل کند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مؤلفههای تلاش ترکیه برای بهبود سریع مناسبات با روسیه نیز به همین موضوع باز می گشت.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی گرچه میتواند گاز خود را به کشورهای همسایه بفروشد، اما جریان گاز خود در خط لوله های کشورهای اروپایی را دارای منافع بیشتری برای خود میداند. اروپا نیز در راستای متنوعسازی منابع انرژی و کاهش تکیه مفرط به گاز روسیه امیدوار به همکاری با سایر کشورهای خاورمیانه در زمینه احیای خط لوله های جدید گاز از خاورمیانه به اروپا است. به این ترتیب ترکیه سعی دارد از طریق عادی سازی فضای روابط خود با روسیه و رژیم صهیونیستی، خود را به میز مذاکرات خطوط انتقال انرژی در منطقه تحمیل کند.
شبکه پیچیده ای که در رابطه با منافع حوزه انرژی مشاهده می کنید، تأثیر عمدهای در سیاستگذاریهای محافل حاکمیتی کشورهای مختلف طی دهه گذشته داشته است. آمریکا بزرگترین برنده معاملههای گازی احتمالی بین ترکیه و اسرائیل است، به همین علت است که واشنگتن بیشترین تلاش را برای بهبود مناسبات بین متحدان خود در خاورمیانه به کار گرفته است تا بتواند به این ترتیب فضای تأثیرگذاری انرژی روسیه در کشورهای اروپایی را کاهش دهد. از سوی دیگر رژیمهای نظیر مصر و اردن تصور میکنند که همکاری آنها با رژیم صهیونیستی در پرونده گاز طبیعی میتواند ثبات آنها را به عنوان متحدان اصلی آمریکا در منطقه پرالتهاب خاورمیانه تضمین کند.
البته صهیونیستها معتقدند که برای صادرات گاز به اروپا جایگزین دیگری نیز دارند که قبرص است، در همین رابطه بنیامین نتانیاهو در سال 2015 به این کشور سفر کرده و موضوع صادرات گاز به اروپا را با وی مطرح کرد. با این وجود این روند به نتیجه نهایی نرسید، چرا که اولویت اصلی رژیم صهیونیستی استفاده از مسیر ترکیه برای انتقال گاز خود به اروپا بود و از سوی دیگر خشم آنکارا از همکاریهای گازی اسرائیل با قبرص می توانست در روند واردات نفت به سرزمینهای اشغالی از طریق ترکیه تاثیر منفی بگذارد، چرا که بالغ بر 90 درصد نفت وارداتی به سرزمینهای اشغالی از ترکیه عبور میکند.
قطر که پس از روسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است، از جمله شرکای اصلی رژیم صهیونیستی در زمینه انرژی است. قطر که در چند سال اخیر به بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی جهان تبدیل شده است، تمایل دارد از نیاز رژیم صهیونیستی برای در اختیارگرفتن بازار گاز طبیعی این رژیم استفاده کند. قطر با توسعه گسترده میدان گازی گنبد شمالی سعی دارد به عنوان قطب اصلی اقتصادی در جنوب خلیج فارس خود را معرفی کند و به این ترتیب نقش جهانی برای خود ایجاد کند. قطر موفق شده از طریق صادرات گاز طبیعی خود از خط دلفین به کشورهای همسایه اهمیت منطقهای خویش را ارتقا بخشد. دوحه انگیزههای متعددی برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی دارد. این کشور از یک سو در رقابت با عربستان تلاش دارد هر چه بیشتر خود را به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک کند و از سوی دیگر سعی دارد از فرصتها و ظرفیتهای موضوع فلسطین برای افزایش نقش و نفوذ منطقهای خود استفاده کند.
در سالهای اخیر سیاست خارجی دولت قبرس به سمت رژیم صهیونیستی سوق پیدا کرده است، این در حالی است که این کشور در منازعات اعراب و اسرائیل موضعی ضد صهیونیستی اتخاذ میکرد. موضع عاری از هرگونه تهدید قبرس در قبال تلآویو، خصومت این کشور با ترکیه، عضویت در اتحادیه اروپا و دسترسی به منطقه یورو و جایگاه آن به عنوان عضو جدید بلوک گاز طبیعی و رقابت با لبنان برای استحصال و استعمار منابع انرژی این کشور باعث شده که این کشور نقش اساسی در معادلات امنیت انرژی رژیم صهیونیستی داشته باشد.
اکتشاف میدان بزرگ گاز طبیعی در جنوب شرقی دریای مدیترانه در سال 2011 که در منطقه ویژه اقتصادی قبرس واقع شده، زمینه همکاری میان این دو را بیش از پیش مهیا نموده است. ازآنجا که قبرس پتانسیل لازم برای کنترل خطوط لوله نفتی که دریای خزر و خلیج فارس به سمت دریای مدیترانه می رود را دارد، این فرصت را در اختیار دارد که در چشمانداز امنیت انرژی بینقارهای به جایگاه بالایی دست پیدا کند. ازاین رو بدون قبرس امنیت دریای مدیترانه حاصل نخواهد شد.
اردن نیز در ماه گذشته توافقنامهای رسمی با رژیم صهیونیستی امضا کرد که به موجب آن شرکت ملی برق اردن اقدام به واردات گاز از میدان نفتی لویاتان در نزدیکی سواحل این رژیم در ازای 10 میلیارد دلار میکند. به موجب این قرارداد، اردن مجهز به حدود 45 میلیارد متر مکعب از گاز در 15 سال آینده میشود.
این توافقنامه فرصتهای همکاری منطقهای بین دو رژیم را افزایش میدهد و اردن را جزئی از طرح منطقهای اسرائیل در چارچوب سیاست اتحادیه اروپا و اتحادیه به خاطر دریای مدیترانه برای استفاده از اکتشافات گاز در شرق دریای مدیترانه میکند. رژیم اردن گاز اسرائیل را یکی از کمهزینهترین جایگزینها برای تامین انرژی مورد نیاز می داند.
بخش اول: نفت
رژیم صهیونیستی تا پیش از تحریم نفتی اعراب و برجسته شدن اهمیت نفت در جهان ، سیاستهایش برای سلطه بر جهان تابع سازمان جهانی صهیونیسم را عمدتا بر دو پایه "طلا" و "رسانه های جمعی" استوار کرده بود . اما از زمان شروع تحریم نفتی اعراب ، رکن دیگری را مبنای سیاستهای خویش قرار داد که عبارت بود از تسلط بر نفت. با روشن شدن اهمیت نفت در جهان ، در پی تحریم نفتی اعراب و وارد شدن اولین شوک نفتی به غرب به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی، نفت به عنوان یک ابزار و سلاح جدید ، به عنوان رکن سوم سیاستهای سلطه گرانه رژیم صهیونیستی مطرح شد. از این رو رژیم صهیونیستی تلاش کرد تا از سلاح نفت و به طور کلی انرژی به عنوان سومین رکن و ابزار خود برای سلطه بر جهان استفاده کند و مثلث قدرت "طلا ، رسانه و انرژی" را در اختیار خود گیرد.
رژیم صهیونیستی تا چند سال پیش وارد کننده صرف منابع انرژی بود و این وضعیت همواره تهدیدی جدی برای امنیت این رژیم به حساب میآمد. علیرغم اینکه اسرائیل در یک منطقه غنی از منابع انرژی قرار گرفته است، اما به دلیل روابط خصمانه بین این رژیم و کشورهای غنی منطقه، اسرائیل همواره نگران تأمین انرژی خود بوده است و بخش عمده انرژی مورد نیازش را از خارج از منطقه خاورمیانه تأمین کرده است. باید گفت که امنیت رژیم صهیونیستی به طورکلی و امنیت تأمین انرژی آن به شکل خاص با تکیه بر کشورهای دیگر هرچقدر هم که قدرتمند باشند، نمیتواند به صورت باثبات و واقعی و برای مدتزمان طولانی تأمین شود؛ چرا که کشورها برای داشتن امنیت نیازمند داشتن روابط عادی دیپلماتیک با کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای پیرامونی خود هستند که رژیم صهیونیستی تا به امروز از داشتن این روابط عادی محروم بوده است.
عدم امنیت رژیم صهیونیستی در دوران عدم حمایت قدرتها و وقوع جنگ با گروههای مبارز فلسطینی به وضوح خود را نشان میدهد و با توجه به رویه محور مقاومت مبنی بر عدم سازش و ناامن کردن سرزمینهای اشغالی برای صهیونیستها، امنیت رژیم صهیونیستی چه در حوزه انرژی و چه دیگر حوزههای امنیتی نه تنها بهبود نخواهد یافت، بلکه روز به روز با افزایش روحیه مقاومت در بین دولتها و گروههای ضد صهیونیست اوضاع رو به وخامت و بدتر شدن وضعیت امنیتی این رژیم خواهد رفت.
رژیم صهیونیستی در طول 60 سال برای دستیابی به نفت تلاشهای زیادی انجام داد ، به طوری که فقط طی چهار دهه 383 حلقه چاه عمیق در مناطق فلسطین اشغالی ( بجز صحرای سینا ) به منظور دستیابی به نفت و گاز توسط این رژیم حفر شده که قریب نیم میلیارد دلار هزینه در بر داشته است . اما تمامی این تلاشها که با هدف دستیابی به خودکفایی در زمینه انرژی و نفت خام صورت گرفته ، بی نتیجه و بدون ثمر بوده است .
میزان نفت در منابع زیرزمینی در فلسطین اشغالی در سال 1988 حدود 6/1 میلیون بشکه تخمین زده شده است و معدل تولید روزانه نیز حدود 280 تا 300 بشکه می باشد . این آمار به وضوح نشان می دهد که ذخایر معادن نفت فلسطین اشغالی بسیار ناچیز می باشد و چیزی کمتر از یک هزارم درصد کل ذخایر جهان را تشکیل می دهد . کل تولید نفت در فلسطین اشغالی تا پایان سال 1987 حدود 6/16 میلیون بشکه از پنج میدان اصلی نفت در صحرای نقب غربی و منطقه بحرالمیت بوده است .
توافقات نفتی رژیم صهیونیستی برای وارد کردن نفت از کشورهای گوناگون تابع پارامترهای سیاسی حاکم بر اوضاع منطقه و جهان بوده است . در اوایل دهه پنجاه ، قراردادی میان شوروی ورژیم صهیونیستی منعقد گردید که به موجب آن سالانه 400 هزار تن نفت خام از شوروی با 15 هزار تن میوه تولید شده در فلسیطن اشغالی مبادله می گردید . این قرارداد با آغاز جنگ سوئز در سال 1956 متوقف گردید.
بعد از این قرارداد، رژیم صهیونیستی در دهه هفتاد قراردادی با رژیم شاهنشاهی ایران برای ارسال نفت منعقد ساخت و به موازات آن در صحرای سینا اشغالی نیز اقدام به حفر چاه و بهره برداری از آن نمود. بعد از سقوط شاه در ایران، از اواخر دهه هشتاد ، 70 الی 80% نیازهای نفتی رژیم صهیونیستی از مصر ، نروژ و مکزیک و بقیه از طریق بازار آزاد تأمین می شود .
همچنین از نتایج امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل تحت نظارت امریکا یکی نیز این بود که در صورت بروز هرگونه حادثه ناگهانی جهانی یا منطقه ای و ایجاد خلل در شبکه واردات نفت رژیم صهیونیستی امریکا متعهد است که به دلایل امنیتی نیازهای نفتی رژیم صهیونیستی را برطرف نماید.
اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت خام مصرف کرده است. البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت خام برای خوراک پالایشگاهها وارد شده و بقیه به صورت واردات فراوردههای نفتی بوده است. اگرچه اکتشاف نفت در سرزمینهای اشغالی در گذشته موفقیتآمیز نبوده است، اما کمیسیون نفت اسرائیل تخمین زده که به احتمال زیاد حدود 5 میلیارد بشکه ذخایر نفت، زیر ذخایر گازی واقع شده است. به طور کلی در سرتاسر رژیم صهیونیستی از سال 1940 میلادی، 410 چاه نفت اکتشاف شدهاند که همگی آنها با شکست مواجه شده اند.
طرح های صهیونیست ها برای تسلط بر بحران نفتی
رژیم صهیونیستی در راستای راهبرد امنیت ملی خود که مبتنی بر امنیت انرژی است در سال 1979 از ایالاتمتحده آمریکا کمک خواسته و یادداشت تفاهمی با آن کشور امضا نماید. بر اساس این تفاهمنامه که هر پنج سال یکبار تمدید میشود آمریکا متعهد بود تا سال 2014 میلادی، نفت اسرائیل را در شرایط بحرانی و اضطراری تأمین کند. برنامهریزیهای اسرائیل برای سلطه بر میدانهای نفتی عربی از دهه 60 میلادی مشهود بوده است.
سازمان زمین شناسی آمریکا برای غلبه بر همین بحران در مارس 2010 مدعی شده بود که میانگین ذخایر نفتی در حوضه لویاتان1.7 میلیارد بشکه نفت خام قابل صادرات است. اما به طور مثال میزان استخراج همه این ذخایر برابر با ذخایر نفتی قابل دسترس در یمن است. میزان تولید آن نیز روزانه 100 تا 200 هزار بشکه است. این امر نشان می دهد ذخایر نفت خام تخمین زده شده در مجموع این حوزه در مقایسه با میانگین مصرف کنونی و آینده در کشورهای منطقه، بسیار کم است. از سوی دیگر اسراییل تلاش میکند تا نفت خام را از خشکی استخراج کند و همین موضوع دسترسی صهیونیست ها به بخشی از این منابع را محدود می کند.
اسرائیل بهمنظور غلبه بر این نقطه ضعف خود که در هنگام جنگهای بلندمدت آنها را زمینگیر میکرد، برای دسترسی به منابع کشورهای همسایه طرحهایی را به کار بست؛ از جمله بارزترین طرحهای اسرائیل در این زمینه، عملیات شیخینا بود که در سال 2002 فاش شد. این برنامه برای اشغال چاههای نفتی عراق و بازسازی خط موصل-حیفا طراحی شده بود. علاوه بر آن، اسرائیل برای برون رفت از حلقه احاطه کننده خود، با تکیه بر سیاست «نفوذ ژئوپلیتیکی منطقهای» تلاش کرد با کشورهای اسلامی روابطی برقرار نماید و در نهایت نیازهای نفتی خود را برآورده کرده و از امنیت انرژی خود محافظت کند.
گذشته از برنامههای تلآویو برای بازسازی خط موصل-حیفا طرحهای دیگری نیز وجود دارند که در مرحله اجرا قرار گرفتهاند. مهمترین آنها «پروژه راهبردی قرن» است که با هزینهای بالغ بر 12 میلیارد دلار اجرا میشود و جمهوری ترکیه گلوگاه اساسی آن را تشکیل میدهد. بر این اساس، تا اواخر سال 2008 و نیمه اول سال 2009 نشستهای متعددی بین مسئولان کشور ترکیه و رژیم صهیونیستی برای دنبال نمودن آن برگزار شد.
در ماههای اخیر پس از توافق هستهای ایران و کشورهای 1+5 نیز مقامات رژیم صهیونیستی تحرکات گستردهای در سطح منطقهای برای انعقاد قرارداد و برقراری روابط در زمینه انرژی با کشورهای عربی داشتهاند. در آخرین نمونه یووال اشتاینتس وزیر انرژی کابینه این رژیم و عضو حزب لیکود یک سال پیش تحت تدابیر شدید امنیتی به ابوظبی رفت تا با مقامات امارات متحده عربی درباره «منافع مشترک» گفتگو کند. سفر اشتاینیتس به ابوظبی چند ماه بعد از دیدار مدیرکل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی از امارات به بهانه مشارکت در اجلاسی مرتبط با انرژیهای تجدید پذیر صورت گرفت.
گفته می شود رژیم صهیونیستی در حال حاضر سه چهارم نفت مورد نیاز خود را از کردستان عراق و از مسیر ترکیه تأمین می کند. اقدام کردستان عراق در صادرات نفت به سرزمین های اشغالی علی رغم مخالفت دولت مرکزی این کشور صورت می گیرد. از اصلی ترین دلایل این مسئله رسیدن نفت ارزان قیمت به دست رژیم صهیونیستی است. واردات نفت برای رژیم صهیونیستی از کردستان عراق از نظر قیمت به صرفه تر بوده و خواهد بود. در کنار همه موارد فوق، از نظر این رژیم هر دلار که به کردستان عراق پرداخت میشود، باعث جدایی بیشتر این منطقه از بغداد و حتی ایران خواهد شد.
از ابتدای ماه می سال 2015 تا 11 اوت، پالایشگاه ها و شرکت های نفتی رژیم صهیونیستی 19 میلیون بشکه از کردستان عراق نفت وارد کرده اند که ارزش این حجم برابر با حدود 1 میلیارد دلار برآورده شده است. از دیگر تأمین کنندگان نفت رژیم صهیونیستی می توان به روسیه، قزاقستان، و آذربایجان اشاره کرد. ایتالیا، یونان و ترکیه نیز از دیگر خریداران نفت کردستان عراق در جهان محسوب می شوند.