گروه جهاد و مقاومت مشرق- این روزها با اتفاقاتی که در عرصه فرهنگ سازی کشور می افتد باید همگی دست بر دعا برداریم و برای عاقبت بخیری فرهنگ این سرزمین و مردم دعا کنیم. عاقبتی که معلوم نیست با بی تدبیری و بی بصیرتی برخی از مسئولان راه به کدام ترکستان میبرد.
یک وقتی در یک سرزمینی که تاریخ روشن و درخشانی ندارد حکومت برای اینکه به نوعی بتواند عرق ملی را در درون جامعه خود به قلیان بیندازد افسانه می سازد و با پرورش همان قهرمان نوعی به گونهای در اذهان تلقین میکند که انگار این ماجرا روزگاری به وقوع پیوسته. مثل کشورهای شرقی که مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرمایند: «شما مىبینید که این حضرات کُرهاىها - من از کار اینها خوشم مىآید - تاریخ ندارند؛ لذا میگویند «افسانهى جومونگ»، افسانهى فلان. یعنى از اوّل حساب را تصفیه میکنند؛ [میگویند] افسانه است، واقعیّت نیست. یکچیزى در مىآورند، یک تاریخ براى گذشتهى خودشان درست میکنند، که وقتى یک جوان کُرهاى به این فداکارىها و به این شجاعتها و به این کارهاى عجیب غریبِ سینمایى نگاه میکند، خب احساس هیجان میکند، احساس هویّت میکند، احساس افتخار میکند. ما اینها را در واقعیّت زندگى خودمان داریم، اتّفاق افتاده، پیش آمده؛ چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟ بهنظر من یک قصور بزرگى - نمیگوییم تقصیر؛ لااقل قصور بزرگى - اتّفاق افتاده است، باید جبران بشود. به نظر من ما پنجاهسال دیگر هم بایستى دربارهى دفاع مقدّس بنویسیم، بگوییم، توصیف کنیم، تشریح کنیم، انواع و اقسام هنرها را به خدمت بگیریم، براى اینکه این حادثهى عظیم را تبیینکنیم.»
اگر بخواهیم تنها کمی هم به این جملات رهبری توجه و تفکر کنیم درمی یابیم که مسئولین امر هنوز نتوانستند چیزی که مد نظر ایشان است انجام دهند. و شوربختانه این که نه تنها کاری از پیش نبرده اند بلکه از بروز مطالب ماندگار در جریانات جدید نیز خودداری به عمل آمده.
بهانه نوشتن این مرقومه و شاید شکواییه برخورد عجیب و غریب و توهم گونه مسئولان معراج شهدا با خبرنگاران رسانه های مختلف است زمانی که پیکر شهیدی به خصوص از شهدای مدافع حرم به این مکان برده می شود.
پرداختن به جنگ سوریه و چگونگی کم و کیف مجاهدت مدافعان حرم در این خاک و شهادت و مجروحیت عده ای از این سربازان اسلام، بدون شک تاریخی درخشان و برگرفته از دفاع مقدس را برای آینده کشور رقم زده و خواهد زد. اما این به عرضه و انگیزه رسانه ها، نویسندگان، هنرمندان و ... بر میگردد که چگونه این موضوع مقدس را از زاویه و جوانب مختلف مورد بررسی قرار دهند و آثار ماندگاری را برای آیندگان رقم زنند.
این نکته سر جای خود درست، اما اگر به راستی یک هنرمند یا اهل قلم بخواهد به این موضوعات بپردازد راه برایش باز است؟ این انصاف نیست که همیشه نوک پیکان انتقاد را به سمت این قشر ببریم اما دلیل نپرداختن آنها را مورد بررسی قرار ندهیم.
برای مثال رسم بر این است که پیکر شهدای مدافع حرم را برای وداع و دیدار آخر به محض ورود به کشور به معراج شهدا می برند و خانواده آنها با پیکر عزیزشان دیدار می کنند.
خبرگزاری فارس که چند باری این توفیق را داشته تا پنهانی و یا با ارتباط گیری با خانواده عزیز شهدا در این مراسم حضور داشته باشد شاهد آن بوده که خانواده ها در این سالن حماسه دیگری را خلق می کنند و گاها چه صحبت های عاطفی و در عین حال حماسه ساز بر پیکر عزیزشان سر می دهند.
آنجا که مادر شهید با دیدن عزیزترین فرد زندگی اش می گوید تو را در راه خدا دادم و اگر فرزند دیگری داشته باشم او را هم برای دفاع از حرم خواهم داد، کوچکترین عجزی در نگاه او نخواهی دید. آنجا که برادران و دوستان جوان شهید بر پیکرش اشک حسرت می ریزند و آرزو می کنند کاش آنها نیز جانشان را برای دفاع از حرم فدا میکردند. نمونه اش را در کدام تاریخ و در بین کدام ملت می توان پیدا کرد؟
اما صد حیف که این حماسه های تکرار نشدنی که مدت موقتی برای بروزشان خواهد بود باید به خاطر کوته فکری و تصمیمات عجیب مسئولان مربوطه در جایی از تاریخ گم شود.
وقتی هم می پرسی چرا نباید خبرنگاران به راحتی اجازه داشته باشند در این جمع حضور پیدا کنند تا هر کدام با قلم و نگاه متفاوت خود این لحظات را روایت کنند همان جریان توهم توطئه با مصلحت اندیشی خاص خودشان میگویند صلاح نیست ما خودمان تصاویر را برای همه ارسال می کنیم!! گویی مدیر یک روابط عمومی در یک نشست خبری از آلودگی هوا صحبت کرده و قرار است عکس هایش را برای تزیین خبر استفاده کنند.
درد آنجاست که برادران ما در عصر تکنولوژی درها را می بندند و به یک دوربین نیمه حرفه ای برای ثبت این لحظات اکتفا میکنند آن هم بدون حضور کسی که بتواند حداقل اندازه یک کاتب صرف این وقایع را ثبت کند.
گاهی هم که آقایان از دنده راست بلند میشوند و درِ کیسه مصلحتشان را شُل میکنند یک یا دو خبرگزاری را دعوت میکنند و استدلالشان هم این است که ممکن است اخبار اینجا جهت دار!! منتشر شود که برای فهم این جمله درحالی که همه رسانه ها خط و ربطشان مشخص است باید ساعتها نشست و تأمل کرد.
خانواده شهید محسن خزایی خبرنگار صدا و سیما با پیکر عزیزشان در معراج وداع میکند در حالی که هیچ رسانه ای برای پوشش این مراسم دعوت نمی شود و تنها چند فریم از آن عکس منتشر میشود. یا کسی مثل سردار احمد غلامی به معراج میرود، اگر چه خبرنگاران ما به مشقت وارد سالن میشوند اما به شدت مسئولان معراج از انجام کار رسانه ای آنها را منع میکنند و می گویند نباید عکاسی کنید چون اولا ما رسانه ای را دعوت نکردیم و دوما می خواهیم بعد از فلان عید عکس ها منتشر شود!
با این غم غربتی که از انعکاس خبری در این عرصه به دلمان نشسته جملات دیگری از رهبری را به یاد میآوریم، آنجا که امتیازات شهدای مدافع حرم را میشمارند و میفرمایند: «امتیاز دیگر این شهیدان که حکایت از مظلومیت آنها دارد، «شهادت در غربت» است. «امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند. این هم یک امتیاز بزرگی است و پیش خدای متعال فراموش نمیشود. 5/بهمن/94» و این نشان میدهد این عزیزان حتی بعد از شهادتشان نیز مظلوم هستند.
حالا باید پرسید اگر بیست سال دیگر کسی بخواهد فیلمی بسازد و یا کتابی بنویسد چگونه باید این مقطع زیبای تاریخ کشور را ببیند و یا بخواند تا بتواند با درک آن حال و هوا اثرش را خلق کند؟
در پایان این نوشته که هنوز حرف ناگفته زیاد دارد، اما در این مقال نمی گنجد باید گفت آقایان! برادران! با توهم توطئه و مصلحت اندیشی های شما نمی توانیم یاد شهدا را آنگونه که به درد تاریخ میخورد زنده نگه داریم. کمی دیدتان را باز کنید امید که افق های روشن تر و باز تری را پیش روی خود ببینید.