به گزارش مشرق، انتخاب «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری آمریکا، علاوه بر خود آمریکا برای بسیاری از کشورهای جهان نیز پیامدهائی دارد. توجه به این پیامدها و تلاش برای رفتاری که منافع هر کشور یا هر منطقه از جهان اقتضای آن را دارد، لازم است.
1- در داخل آمریکا اولین نکته این است که ترامپ به دلیل انگشت گذاشتن روی وضعیت بحرانی معیشت طبقه پائین جامعه، توانست رای آنها را جلب کند و به کاخ سفید راه یابد. این، از یکطرف هشداری برای طبقه اشراف آمریکاست و از طرف دیگر نشان دهنده این واقعیت است که حتی در آمریکای غرق شده در زرق و برقهای مادیت، طبقه محروم میتوانند برای ایجاد تغییر در بالاترین سطوح حکومتی تاثیرگذار باشند.
2- اگر تعجبی وجود دارد مربوط به این سئوال است که طبقه محروم آمریکا چگونه به یک میلیاردر که از برخوردارترین اشراف جامعه آنهاست و در بیبندو باری سرآمد است، اعتماد کردند؟
پاسخ این سئوال را نیز باید در وضعیت بدتر سایر دولتمردان آمریکا جستجو کرد. آنها جایگاهشان آنقدر نزد مردم متزلزل است که شخصی همچون «ترامپ» در مقایسه با آنها قابل اعتمادتر جلوه کرده است. به عبارت روشنتر، مردم آمریکا، میان «بد» و «بدتر» مجبور بودند «بد» را انتخاب کنند.
3- حزب دموکرات آمریکا در سالهای اخیر، با شکستهای زیادی مواجه شد. اکنون این حزب، نه کنگره و سنا را دارد و نه دولت را. این سرنوشت را میتوان از پیامدهای بیتوجهی دموکراتهای حاکم به فریادهای مردمی که علیه «وال استریت» شعار میدادند و میگفتند ما 99 درصد هستیم و وال استریت فقط یک درصد، دانست، کما اینکه میتوان با بیاعتنائی اوبامای سیاه پوست به فریادهای مظلومانه سیاه پوستانی مرتبط دانست که در هشت سال ریاست جمهوری او و حاکمیت حزب دموکرات در نقاط مختلف آمریکا زیر چکمههای پلیس له شدند و بسیاری از آنها جان دادند ولی اوباما برای آنها کاری نکرد.
4- در زمینه رفتار با مردمی که از ادیان و ملیتهای دیگر به آمریکا سفر میکنند یا در آمریکا مقیم هستند، ترامپ شعارهای تندی در دوران تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری میداد ولی سخنان بعد از پیروزی وی نشان داد آن شعارها فقط مصرف تبلیغاتی داشتند و در عمل کارائی ندارند. برای نمونه، ترامپ بعد از پایان انتخابات و اعلام پیروزی، دستور داد مطالبی که بر ضد مسلمانان در سایت او گذاشته شده بود حذف شود. بنابراین، در داخل آمریکا رفتار ترامپ، با آنچه در تبلیغات انتخاباتی گفته بود متفاوت خواهد بود.
5- سیاست خارجی ترامپ نیز با آنچه در شعارهای دوران تبلیغات انتخاباتی گفته بود، متفاوت خواهد بود. نکته مهم این است که سیاست خارجی آمریکا تابع یک نظام مبتنی بر منافع آن کشور است و احزاب و اشخاصی که به قدرت میسند در همان چارچوب حرکت میکنند و اعمال سلیقهها نمیتواند آن را بطور کلی نادیده بگیرد و در جهت خلاف آن حرکت کند. مثلاً سیاست حمایت از رژیم صهیونیستی، چیزی نیست که این یا آن حزب یا شخص آن را نادیده بگیرند و تعهدی در قبال آن نداشته باشند. دیدیم که هر دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا یعنی هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ و هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در تبلیغات انتخاباتی خود به صهیونیستها وعده دادند که از آنها و از رژیم صهیونیستی حمایت خواهند کرد. برهمین اساس، کلیات سیاست خارجی آمریکا با به قدرت رسیدن ترامپ تغییر نخواهد کرد.
6- سیاست دخالت در کشورها نیز به نظام سیاسی آمریکا مربوط میشود و حاکمیت این یا آن حزب و شخص چندان تاثیری در آن ندارد. حداکثر تاثیری که رفتن یک حزب یا شخص میتواند در این زمینه داشته باشد، تفاوت در روش هاست. بنابر این، سیاست دخالت آمریکا در سوریه، عراق، یمن، افغانستان، کشورهای آسیای شرقی و آمریکای لاتین نیز ادامه خواهد داشت و ترامپ فقط ممکن است همین سیاست را با روشهای دیگری اعمال نماید.
7- در مورد برجام، وعده انتخاباتی ترامپ این بود که آن را پاره خواهد کرد. ترامپ، نمیتواند به این وعده عمل کند زیرا این فقط آمریکا نیست که طرف برجام در برابر ایران است. برجام، به 5 کشور دیگر نیز مربوط میشود و مهمتر آنکه حتی طرف آمریکائی برجام نیز دولت آمریکاست نه این یا آن حزب و شخص. یک بخش مهم از برجام نیز به شورای امنیت سازمان ملل مربوط میشود که مراحل عملی آن پایان یافته است. رئیسجمهور آمریکا، هر کس که باشد، باید به تعهدات بینالمللی دولت متبوع خود پای بند باشد. آنچه در این میان، میتواند تا حدودی مسیر برجام را با به قدرت رسیدن ترامپ با دشواری مواجه کند، تحریکات صهیونیستها و دلارهای نفتی عربستان است. در برابر این دو عامل بیرونی، باید مسئولان سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی با هوشیاری، قاطعیت و سرعت، وارد عمل شوند و با تکیه بر مقررات حقوق بینالملل از منافع کشور دفاع نمایند. این، کاری است قابل انجام که مسئولان سیاست خارجی دولت یازدهم از عهده آن برخواهند آمد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی