مرور پیشینه مناسبات ایران و انگلیس نشان میدهد، روابط دو کشور نه تنها بر پایه رابطه دوجانبه و هم سطح نبوده بلکه سلطه یک قدرت استعمارگر بر یک کشور مستعمره حاکم بوده است. براین اساس رویکرد اصلی سیاست انگلیس در قرن بیستم بر پایه سلطه و نفوذ بر قلمرو ایران قرار داشت. فعالیت و اقدامات این کشور استعمارگر در ایران شامل؛ دخالت مستقیم در امور داخلی در حوزه های سیاسی (عزل و نصب حکام، کودتا و...) و اقتصادی (تاراج منابع زیر زمینی، معدنی و...) بوده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و انگلیس شکل دیگری به خود گرفت. رویکرد جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی بر پایه بازسازی هویت نوین خویش براساس محور"استقلال سیاسی" قرار داشت. لذا روابط خود با کشورها را بر پایه این محور اصلی اتخاذ کرد. به تبع آن روابط ایران اسلامی با کشورهای استعماری از جمله انگلیس که حدود دو قرن کشورمان را مستعمره خود کرده بود، دچار تحول عظیمی شد. از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، دولت انگلیس وارد تقابل با یک نظام اسلامی و انقلابی برآمده از خیزش مردم در برابر تمایلات استعماری شد. انگلیس با توجه به سیاست های منطقه ای خود به شدت از قدرت گیری ایران اسلامی، به دلیل نفوذ نهضت اسلامی در کشورهای پیش تر مستعمره این کشور در جنوب خلیج فارس، در هراس بود. انگلیس سیاست های پر فراز و نشیبی را در قبال ایران در پیش گرفت که بیشتر در راستای سیاست های آمریکا بود.
اولین مناقشه در روابط دو کشور با سخنان مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلیس در آذر ماه 58 در دیدار با جیمی کار تر، رئیس جمهور آمریکا آغاز شد که اعلام کرده بود: " اگر آمریکا در سازمان ملل خواستار تحریم اقتصادی علیه ایران شود، بریتانیا نخستین کشوری خواهد بود که از وی حمایت خواهد کرد."
در ادامه سیاست خصمانه انگلیس علیه ایران، لندن در 19 فروردین 59 دولت انگلیس از تحویل ناو جنگی« خارک » به ظرفیت بیست هزار تن خودداری کرد که به سفارش ایران در انگلیس ساخته شده و ایران 70 درصد بهای کل آن به ارزش 14 میلیون لیره استرلینگ را پرداخت کرده بود. ظاهراً این بخشی از تنبیهی بود که دولت انگلیس در صورت خودداری از آزادسازی گروگان های آمریکایی برای ایران در نظر گرفته بود. مارگارت تاچر در همین زمینه تاکید کرد با توافق با آمریکا، دولت متبوع وی تصمیم گرفته از تحویل هرگونه اسلحه به ایران خودداری کند.
این کشور در سال 1359 روابط خود را با تهران به دلیل تعطیل شدن لانه جاسوسی آمریکا و به خواست واشنگتن قطع کرد. در سال 1366 یکی از دیپلماتهای کنسولگری ایران در منچستر به اتهام ساختگی دزدی با خشونت توسط پلیس انگلیس روانه زندان شد. دستگیری دیپلمات ایرانی به تعطیلی کنسولگری ایران در منچستر انجامید و دولت انگلیس از 5 دیپلمات ایرانی شاغل در این کنسولگری خواست تا این کشور را ترک کنند و متقابلا ایران نیز به 5 دیپلمات دفتر حفاظت از منافع انگلیس در تهران یک هفته فرصت داد تا خاک ایران را ترک کنند. به دنبال فرا خوانی پی در پی دیپلمات از دو کشور روابط ایران و انگلیس در آستانه قطع کامل قرار گرفت و نهایتا تعداد دیپلماتهای دو کشور به یک نفر کاهش یافت.
در خرداد 1367 دو کشور در جهت بهبود مناسبات خود مذاکراتی را در لندن برای حل و فصل اختلافات فی مابین آغاز کردند که نتیجه این دیدار، ورود یک دیپلمات به نام "دیوید رادوی" در تاریخ 21 مرداد 1367 به عنوان دبیر اول به تهران بود. با برقراری روابط و بهبود مناسبات، هیئت های عالیرتبه ایران و انگلیس در ژنو درباره روند عادی سازی روابط دیپلماتیک چند دور مذاکرات انجام شد و در آبان 1367، روابط دیپلماتیک دو کشور با امضای بیانیه مشترک و یادداشت تفاهم از سر گرفته شد و در ادامه این اقدامات سفارت انگلیس در تهران نیز در آذر 1367 طی مراسمی با حضور کاردار انگلیس بازگشایی شد. گوردن پیری کاردار جدید سفارت انگلیس در تهران در خصوص عملکرد گذشته انگلیس در ایران گفته بود: باید قبول کرد که بریتانیا در گذشته یک موضع دخالت کنندهای در ایران داشته است.
به دنبال برقراری روابط مجدد ایران و انگلیس در اواخر 1367 وزرای امور خارجه دو کشور پیرامون روابط دو جانبه و مسائل مهم بین المللی به مدت یک ساعت با هم مذاکره کردند. اما دیری نگذشت که روابط دو کشور به دنبال انتشار کتاب آیات شیطانی در انگلیس مجددا تیره شد. مجلس شورای اسلامی در اسفند 1367 طرح قانونی قطع کامل روابط ایران و انگلیس را مصوب کرد که بر اساس این طرح در صورتی که دولت انگلیس ظرف حداکثر یک هفته تغییری در موضع گیری های غیراصولی خود در خصوص مطالب این کتاب انجام ندهد، کلیه روابط سیاسی دو کشور قطع شود. که در نهایت به دلیل عدم اقدام عملی از طرف انگلیس، ایران روابط سیاسی خود را با این کشور قطع کرد.
تعطیلی ها و بازگشاییهای پیاپی سفارت های ایران و انگلیس بارها تکرار شده است. حمایت سیاسی و فروش تسلیحات انگلیس به رژیم صدام در هشت سال جنگ تحمیلی، جاسوسی تبعه انگلیس در ایران به نام راجر کوپر، به رسمیت شناختن ارتش جمهوریخواه ایرلند توسط ایران و تغییر نام خیابان وینستون چرچیل در تهران به بابی ساندرز، نتیجه دادگاه میکونوس که پس از آن کشورهای اروپایی سفیران خود را از تهران فراخواندند و... روابط دو کشور را دچار فراز و نشیبهایی کرد. در دوره دولت هفتم، با دیدار کمال خرازی و رابین کوک در سال پایانی قرن بیستم روابط دیپلماتیک دو کشور دوباره به سطح سفیر ارتقاء یافت. سپس بروز فتنه 88 و اخراج چند دیپلمات از هر دو طرف روابط فی مابین دو کشور مجددا به سردی گراییده و با حمله معترضان ایرانی به سفارت انگلیس در آذر 90 روابط سیاسی دو کشور کاملا قطع شد. با مذاکرات مقامات سیاسی دو کشور برای حل مشکلات اتباع مقیم دو کشور در سال ۲۰۱۲ دفتر حافظ منافع تعیین شد که براین اساس ایران، عمان را به عنوان حافظ منافع خود در انگلیس معرفی کرد و در مقابل سوئد حافظ منافع انگلیس معرفی شد.
طبق رایزنیهای سیاسی بین مقامات دو کشور، اول شهریورماه 1394 فیلیپ هاموند، وزیر خارجه وقت انگلیس با سفر به تهران سفارتخانه این کشور را بازگشایی کرد. در آذرماه 1394 محمدحسن حبیبالهزاده به عنوان کاردار غیرمقیم ایران در لندن معرفی شد تا این که در نهایت پس از فراز و نشیبهای بسیار برای بازگشایی مجدد سفارتخانههای دو کشور روز دوشنبه 15 شهریور ماه 1395 "حمید بعیدى نژاد" سفیر جدید کشورمان در بریتانیا و "نیکولاس هاپتون" سفیر جدید بریتانیا در تهران بطور همزمان استوارنامه خود را تسلیم وزراى خارجه ایران و انگلیس کردند.
ضمیمه
برخی از مهمترین محورهای اقدامات استعمارگرانه انگلیس علیه ایران
1- جدا شدن افغانستان از ایران در سال 1857 میلادی، بر اساس پیمان پاریس: پس از تصرف هرات در افغانستان توسط قوای ناصرالدین شاه قاجار، دولت انگلستان که از این امر ناراضی بود، به ایران اعلان جنگ داد و جزیره خارک و بوشهر را به اشغال خود درآورد. در این حال درگیریهایی بین نیروهای ایرانی و انگلیسی روی داد که به شکست سربازان ایرانی انجامید. از این رو مذاکراتی برای صلح آغاز شد که به عقد معاهده پاریس در فرانسه بین ایران و انگلیس انجامید. به موجب این معاهده ننگین، دولت ایران تعهد سپرد که هرات و تمام خاک افغانستان را تخلیه نماید و از هر ادعایی نسبت به حکومت خود در هرات و تمامی افغانستان دست بردارد.
2- انعقاد قرارداد رویتر (1872میلادی): اولین امتیاز و قرارداد بهرهبرداری از کلیه منابع و معادن ایران، در زمان ناصرالدین شاه قاجار به مدت هفتاد سال و به فردی به نام «بارون جولیوس دورویتر» داده شد. اگر چه در این امتیاز صریحاً سخنی از نفت به میان نیامده است، ولی چون در آن بهرهبرداری از همه معادن، به استثنای طلا، نقره و سنگهای قیمتی مورد تأکید قرار گرفته است، صاحبان امتیاز، خود را برای کشف منابع نفتی و استخراج این ماده حیاتی ذینفع میدانستند. البته صاحبان این امتیاز در زمینههایی از جمله جنگلها، قنوات، استفاده از راهآهن محور دریای خزر تا خلیجفارس به مدت 70 سال و... بهرهمندگردیدند.
3- ایجاد و حمایت از فِرق ضاله بابیت و بهائیت: ایجاد فرقه بهائیت از توطئههای مهمی است که از اواسط دوره قاجاریه با هدف آسیب رساندن به اسلام وخصوصاً تشیع از سوی کانونهای استعماری طراحی شد و در مسیر تداوم حیات سیاه و تباهش همواره درکنار دشمنان اسلام، درصدد ضربه زدن به این دین مبین و از بین بردن خصلتهای ضداستکباری و ظلم ستیز آن بود. پیوند بهائیت با انگلستان در سده اخیر از مسائلی است که میتوان گفت بین مورخان و پژوهشگران رشته تاریخ و سیاست در مورد آن نوعی اجماع وجود دارد. « سر آرتور هاردینگ» در بخشی از خاطرات خود مینویسد: « در عرض یکصد سال اخیر بابیان و بهائیان ایران همیشه از خط مشی سیاسی انگلستان در شرق پیروی کردهاند و ستایش وزیرمختار انگلیس از آنها امری است کاملا طبیعی.» این مورخان معتقدند یکی از دلایل روابط آشکار این فرقه با انگلستان، اعطای لقب و نشان عالی از سوی پادشاه بریتانیا به مزدوران خود در این فرقه از جمله عباس افندی است.
4- تجزیه و تقسیم بلوچستان ایران در سال 1887میلادی به منظور امنیت بخشیدن به سرحدات هند و به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند که مستعمره انگلیس به شمار میرفت.
5- نقش تاریخی انگلستان در ترویج مواد مخدر در ایران که از سوی « برادران شرلی» در دوره صفویه آغاز شد و اندکی بعد تریاک به عنوان یک داروی خانگی جای خود را در میان ایرانیان باز کرد.
6- تحمیل قرارداد لاتاری (تاسیس قمارخانه) به ایران به واسطه میرزاملکم خائن.
7- قرارداد دارسی در سال 1901میلادی: در سال 1280 ش (1901 م) ویلیام دارسی، سرمایه دار انگلیسی، موفق به کسب امتیاز بهره برداری و لوله کشی نفت و قیر در سراسر ایران، به غیر از شمال و شرق کشور، به مدت شصت سال شد. صاحب امتیاز، در تمام مدت قرارداد، از پرداخت مالیات، عوارض و حقوق گمرکی برای کلیه اراضی، ماشین آلات و وسایل و مواد لازمی که وارد کشور می کرد معاف شده بود. فعالیت های دارسی سرانجام پس از هفت سال منجر به دسترسی به چاه نفت عظیم مسجدسلیمان گردید و سود فراوانی نصیب صاحب امتیاز شد. پس از گذشت بیش از سی سال از انعقاد قرارداد، دولت ایران که مکرّراً این امتیاز هنگفت را به ضرر مصالح منافع ایران اعلام کرده بود، آن را لغو کرد و خشم شرکت دارسی را برانگیخت. پس از لغو قرارداد دارسی، انگلستان شکایتی علیه ایران به جامعه ملل ارسال کرد و پس از منازعات بسیار، سرانجام قرارداد 1933 به جای دارسی به امضا رسید. این قرارداد هرچند به وسعت دارسی نبود ولی به نظر اکثر کارشناسان، دارای معایبی به مراتب بیش از محاسن بود. معایب قرارداد 1933میلادی، اختلافاتی را بین ایران و شرکت نفت انگلیس به وجود آورد که در نهایت منجر به تنظیم قرارداد الحاقی گس - گلشائیان شد.
8- به انحراف کشاندن انقلاب مشروطیت و زمینه چینی برای اعدام آیت الله شیخ فضلالله نوری.
9- تحمیل قرارداد 1907 و تقسیم ایران به قسمت شمالی و جنوبی: در سال 1907میلادی (1286) دولتهای انگلستان و روسیه برای مقابله با دشمن مشترک خود آلمان طی پیمانی به اختلافات خود در نقاط مختلف جهان خاتمه دادند. این پیمان که در سن پترزبورگ پایتخت روسیه تزاری به امضا رسید شامل توافق دو کشور در زمینه منافع طرفین در افغانستان، تبت، امپراطوری عثمانی و ایران بود. در بخش مربوط به ایران دو کشور موافقت کردند که سرزمین ایران را به قلمرو نفوذ خود تقسیم کنند. به موجب این قرارداد قسمت شمالی ایران شامل شهرهای پر جمعیت و مراکز عمده تجاری از خط فرضی بین قصرشیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و قسمت جنوبی که دارای ارزش سوق الجیشی برای دفاع از هند بود از خط فرضی بین بندر عباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان شناخته شد. اگر چه این پیمان که به قرارداد 1907 معروف شد، موضوعاتی غیر از ایران را نیز در بر میگرفت ولی چنانچه اکثر مورخان انگلیسی اذعان کردهاند، روح حاکم بر این قرارداد، تبانی بر سر سرنوشت ایران بود. افشاء این قرارداد در ایران موجب هیجان عمومی و اعتراضات شدیدی گردید و مجلس شورای ملی به اتفاق آراء آن را مردود و بیاعتبار شناخت.
10- قحطی بزرگ سال های 1919-1917 که بیتردید بزرگترین فاجعه در تاریخ ایران است و ناشی از سیاستهای استعماری، بازرگانی و مالی بریتانیا بود. در طی این قحطی نزدیک به 40 درصد از جمعیت ایران ( یعنی حدود 8 تا 10 میلیون نفر) به کام مرگ رفتند. انگلیسیها که درآن زمان ایران را اشغال کرده بودند نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین باعث مرگ میلیونها ایرانی شدند.
11- تحمیل قرارداد 1919 که بر اساس آن شمال ایران نیز زیر سلطه انگلستان قرار گرفت.
12- واگذاری انحصار کل خرید و فروش توتون به یک شرکت انگلیسی(1890 میلادی) به ارزش سالیانه 10 میلیون مارک.
13- پرداختن وام به دولت وقت ایران به مبلغ 5 میلیون و هشتصد هزار مارک با ضمانت اختصاص عایدات شیلات دریای خزر، عایدات تلگراف ایران و عایدات گمرک جنوب ایران
14- تامین هزینه قشونکشی انگلیس از عایدات گمرکات بنادر جنوبی ایران.
15- دادن رشوه به مقامات صاحب نفوذ برای تشویق دربار قاجار به اخذ وام از انگلستان.
16- انعقاد قرارداد جاده بختیاری ( لینج) در سال 1898م
17- تفرقه بین ایلات و عشایر برای حفظ منافع خود در ایران
18- زمینهچینی، حمایت و پشتیبانی از کودتای رضاخان از طریق سید ضیاءالدین طباطبایی، روزنامه نگار عامل سفارت بریتانیا در تهران.
19- کمک به فرار رضاخان از ایران و روی کار آوردن محمدرضا پهلوی.
20- نقش مستقیم در کودتای 28 مرداد 1332: بریتانیا برای مقابله با جریان نهضت ملی شدن نفت و رهبران آن به سراغ جاسوسان و کارشناسان کهنه کار خود رفت که سابقه آشنایی با اوضاع ایران داشتند و این کشور را خوب می شناختند. برخی از این جاسوسان در کسوت اهل علم درآمده بودند و در مراکز علمی بریتانیا به تدریس و تصنیف اشتغال داشتند. از آن جمله «زینر» دوست لمبتون، استاد دین و اخلاق در دانشگاه آکسفورد و صاحب تالیفات معتبر در زمینه مذاهب شرق بود که سوابق ممتد اطلاعاتی از دوران جنگ جهانی دوم در ایران داشتند. او در زمان جنگ، وابسته به سفارت بریتانیا بود و پس از جنگ در دانشگاه آکسفورد به تعلیم زبان فارسی پرداخت و سرانجام در 1952پس از انجام ماموریت در تهران به آکسفورد برگشت و به سمت استادی مذاهب شرقی و اخلاق منصوب شد.
آلن چارلز ترات در سالهای جنگ دوم جهانی رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس (MI6) در ایران بود که با پوشش کاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل میکرد. از اقدامات مهم ترات روابط گسترده او با سیاستمداران ایرانی و جذب آنها به سرویس جاسوسی انگلیس بود. این گروهای جاسوسی شبکه های بومی وسیع خود را بازسازی کرد تا مقدمات دخالتهای دیگری از جمله کودتای 28 مرداد 1332 ش را پایهریزی نماید. کودتای 28 مرداد به دست عوامل انگلیس و شرکت نفت سابق و هوادارانشان در داخل ایران طرحی شد ولی چون با مشارکت آمریکاییها به اجرا در آمد به کودتای آمریکایی معروف شد. از همان اوان اجرای قانون ملی شدن نفت، سرنگون کردن رهبران این نهضت ملی هدف شماره یک دولتمردان انگلیس به شمار میرفت.
مداخله انگلستان در امور داخلی کشور ما در این دوره تاریخی در برگیرنده موارد زیر است:
- به دست گرفتن قدرت اجرایی در کشور از طریق وارد ساختن افراد وابسته به خود در پستهای کلیدی.
- به ورشکستگی کشیدن اقتصاد ملی از طریق ایجاد بُنبست در مسئله نفت.
- گسترش نارضایی عمومی و به سستی کشیدن نیروی پایداری مردم.
- اختلاف افکنی در میان مردم از طریق اشخاصی که در پستهای کلیدی و در رسانهها جاسازی کرده بودند.
- ترورشخصیت و بی آبروکردن آیتالله کاشانی و دیگر پیشگامان نهضت ملی از طریق یک رشته تبلیغات مسموم و پرحجم داخلی
- آشفته ساختن دستگاه دادگستری وبی اثر ساختن آن و انحلال دیوانعالی کشور.
- به سستی کشیدن مجلس شورای ملی و منحل ساختن آن
- به قدرت رسانیدن گروهکهای بی هویت به ویژه بازگزاردن دست حزب توده در صحنه سیاسی کشور.
21- نقش مستقیم در جدایی کل سرزمینهای جنوبی خلیج فارس که در 1971 به جدایی کامل بحرین انجامید.
22- ارتباط آموزشی و پشتیبانی ساواک توسط اینتلیجنت سرویس انگلیس که منجر به سرکوب، شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از فعالان مبارزه علیه رژیم ستم شاهی شد.
23- اشغال و ویران کردن سفارت ایران در لندن و کشته شدن دو دیپلمات ایران در 6 روز پرتب وتاب در اردیبهشت سال 1359
24- تحریک گروهکها و قومیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظیر خلق عرب، کومله، پان ترکیسم و جندالله.
25- کمکهای سیاسی، تسلیحاتی و اقتصادی به رژیم بعثی عراق در طول هشت سال جنگ: سیاست انگلیس در قبال جنگ تحمیلی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران اساساً تحت تاثیر سیاستهای حمایتگرایانه آمریکا نسبت به صدام و رویکرد استعمارگرانه لندن بود. مهمترین دیدگاه مشترک این کشور با آمریکا جلوگیری از پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ بود. انگلستان همچون دیگر کشورهای غربی بر این باور بود که پیروزی ایران بر عراق به گسترش انقلاب اسلامی در بین کشورهای نفتخیز و مسلمان منطقه منجر خواهد شد که این امر شریان حیاتی کشورهای صنعتی غرب را تهدید میکند و برای رویارویی با این خطر بود که سیل کمک های نظامی و اقتصادی کشورهای اروپای غربی و از جمله انگلستان به سوی صدام سرازیر شد. طی جنگ هشت ساله رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران، به طور متوسط هر سال40 خلبان نظامی عراقی در پایگاه نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، آموزش میدیدند و شرکتهای خصوصی نظیر شرکت هواپیمایی C.S.I هم بر این دورهها نظارت داشتند. در هر صورت دولت انگلستان برای تغییر موازنه قدرت به نفع عراق، از سال ۱۹۸۱ م دست به اقداماتی زد که به طور کلی میتوان موارد زیر را برشمرد:
- همراهی انگلستان با آمریکا برای تحکیم تحریم اقتصادی علیه ایران و تلاش در جهت تغییر سیاست خارجی کشورها در راستای مخالفت با منافع ایران.
- اعطای اعتبارات مالی و ارسال انواع کالا، دارو و مواد غذایی به عراق.
- تلاش در همراه کردن کشورهای دیگر با سیاستهای ضدایرانی آمریکا در راستای صدور قطعنامه و بیانیههای مختلف و محکوم نمودن ایران در سازمان ملل و سایر محافل بینالمللی به بهانه نقض حقوق بشر در ایران.
- فشار و منع کشورهای خارجی از صدور تسلیحات به ایران.
- همراهی تفنگداران دریایی انگلیس در خلیج فارس با آمریکاییها بر ضد ایران.
26- حمایت بیپرده و مستمر از اشخاص و گروهکهای برانداز جمهوری اسلامی بیش از سه دهه نظیر بنیصدر، منافقین، ملی- مذهبیها، اصلاحطلبانِ معاند و هدایت آشوبهای 18 تیر 78 و فتنه سبز.
27- برنامهریزی، حمایت و هدایت تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران.
28- فضاسازیهای مستمر رسانهای با به کار گرفتن بنگاه های سخنپراکنی نظیر بی بیسی و راهاندازی شبکههای مختلف رسانهای فارسیزبان در جهت براندازی و تخریب چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
29- آموزش و تجهیز و پشتیبانی از بمبگذاری و دیگر اقدامات تروریستی در خوزستان، حرم مطهر رضوی، سیستان و بلوچستان، حسینیه شیراز و نیز ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی.
30- زمینهچینی و طراحی، آموزش، تجهیز و پشتیبانی از تروریستها برای ترور دانشمندان هسته ای ایران.
31- تجاوز مکرر کماندوهای دریایی انگلیسی به حریم آبهای جمهوریاسلامیایران در ایام اشغال عراق که با واکنش نیروهای مسلح جمهوریاسلامیایران و دستگیری متجاوزان روبرو شد.
32- اشغال غیرقانونی باغ قلهک در تهران طی پنجاه سال گذشته.
33- حمایت از براندازان نظام جمهوری اسلامی ایران در فتنه 88 از طریق دادن پناهندگی و مجوز اقامت دائم به آنها.
34- مسدود شدن داراییهای ایران در بانکهای داخلی بریتانیا (ژوئن ۲۰۰۸) در ادامه سیاست تحریم علیه ایران.
35- خسارات ناشی از لغو قراردادهای تسلیحاتی بین ایران و انگلیس از جمله ناو خارک (که با تاخیر 5 ساله تحویل ایران شد).
36- سرقت و قاچاق آثار و اسناد تاریخی این مرزو بوم که با هدف دستکاری هویت تاریخی ملتهای منطقه صورت گرفته، یکی از فصلهای در خور مطالعه است که انگلیس در آن سهم ویژهای دارد. لوح معروف کوروش که اخیراً به صورت امانی (!) و برای چند هفته در اختیار ایران قرار گرفت و سپس برگردانده شد، مشتی از خروارهاست.