به گزارش مشرق به نقل از فارس، زنی که حدود 15 روز است در گوشهای از خیابانهای پایتخت با وسایل زندگیاش از یخچال گرفته تا کتابهایش، بساط زندگی خود را پهن کرده به گفت و گو با ما میپردازد. اگر چه به تازگی خبر رسید که شهرداری او و وسائلش را به نقطه ای در شهرری برده و همچنان به حال خود رها کرده است.
این زن میانسال از درد و مشکلات فراوانی که تحمل کرده سخن میگوید و چهرهاش همانند زنان رنج کشیده است.
از چه زمانی در خیابان خاقانی هستید و چرا؟
+ حدود 15 روز است که در گوشه خیابان زندگی میکنم و از ورامین با تمام وسایل زندگیام به اینجا آمدم و 2 سال در ورامین و 4 سال پیشوا زندگی کردم و روحیهام با افراد آنجا سازگاری نداشت.
خودم بزرگ شده تهران هستم و خانوادهام اهل تبریز هستند؛ 19 سال سابقه بیمه دارم و به دلیل یک سال کسری بیمه از سال 75 تاکنون بیکار هستم.
شغل شما چه بود و چرا در حال حاضر در همانجا مشغول کار نیستید؟
+ در بیمارستان کمک بهیار بودم و بیشتر به عنوان بهیار مشغول کار بودم؛ وقتی بیمارستان بسته شد، من و چند نفر را اخراج کردند و من بیکار شدم.
من 18 سال پیش باید بازنشسته میشدم ولی بیمه از من کم کرد و این اتفاق نیفتاد؛ من خبری نداشتم و بعد متوجه شدم که بیمهام حدود 19 سال شده است که 9 سال آن پراکنده و 10 سالش در شعبه 26 جمع آوری شده است.
در خصوص زندگیتان که چرا به تهران آمدید و در گوشه خیابان زندگی میکنید، بگویید؟
+ نمیخواستم در پیشوا زندگی کنم چرا که 2 نفر برادر بودند، در همسایگی ما که در پشت بام مواد مخدر توزیع میکردند که این امر بسیار مرا عذاب میداد و آرامش روز و شب را از من گرفته بود و یکی از برادرها برخی از حیوانات مرا کشت و من مجبور به این کار شدم.
آیا تنها زندگی میکنید؟
+ از 9 سالگی روی پای خود بزرگ شدم و تاکنون ازدواج نکردم.
در خصوص جای خواب و تهیه مواد غذایی خود بگویید؟
+ در حال حاضرآسمان خدا زندگی می کنم و همین جا کنار خیابان زندگی کرده و میخوابم و کیفم بالش من است و آسمان خدا پتوی من؛ مواد غذایی خود را از همسایههای این اطراف و دانشجویان دانشگاه تریت معلم تهیه می کنم در واقع آنها برایم میآورند.
در خصوص کمکها و پیگیریهای کمیته امداد امام خمینی(ره) بگویید؟
+ کمیته امداد امام خمینی(ره) در خصوص پیگیری تاکنون آمده است و وعده سرپناه دادهاند ولی هنوز عملاً امروز با گذشت 12 روز اقدامی صورت نگرفته است.
کل وسایل زندگیات همین است که همراه دارید؟
+ نه، کلی از آن را دزدیدند در واقع یک معتاد افغانی مقدار زیادی از آن را در ورامین دزدید و نتوانستم تاکنون ثابت کنم.
در خصوص خانواده خود بگویید؟
+ 4 سال و نیم داشتم که مادرم فوت کرد و در سن 10 سالگی پدر از دنیا رفت؛ در واقع من زیر دست دوستان بزرگ شدم و از 9 سالگی در بازار کار بودم.
از تاریکی شب و زندگی در کنار خیابان نمی ترسید؟
+ کسی از من نترسد، من نمیترسم در واقع من مانند مرد محکم هستم.
آیا از نظر جسمی سالم هستید؟
+ مشکل سنگ مثانه و کلیوی دارم که باید مایعات زیاد بخورم و در حال حاضر در ماه مبارک رمضان روزه نمیگیرم.
این مرغ و خروسها برای خودتان است و آیا از آنها برای مواد غذایی استفاده میکردید؟
+ بله برای خودم است و زمانی که در پیشوا غذا برای مصرف نداشتم، از تخم مرغ آنها استفاده می کردم ولی هیچ گاه حاضر نشدم که آنها را بفروشم یا بکشم.
در حال حاضر سرمایه یا پول نقد دارد؟
+ در حال حاضر وسایل منزلم مانند یخچال، گاز و فرش دارم که با خاور اینجا آوردم و تنها 5 هزار تومان پول نقد به همراه دارم.
این زن میانسال از درد و مشکلات فراوانی که تحمل کرده سخن میگوید و چهرهاش همانند زنان رنج کشیده است.
از چه زمانی در خیابان خاقانی هستید و چرا؟
+ حدود 15 روز است که در گوشه خیابان زندگی میکنم و از ورامین با تمام وسایل زندگیام به اینجا آمدم و 2 سال در ورامین و 4 سال پیشوا زندگی کردم و روحیهام با افراد آنجا سازگاری نداشت.
خودم بزرگ شده تهران هستم و خانوادهام اهل تبریز هستند؛ 19 سال سابقه بیمه دارم و به دلیل یک سال کسری بیمه از سال 75 تاکنون بیکار هستم.
شغل شما چه بود و چرا در حال حاضر در همانجا مشغول کار نیستید؟
+ در بیمارستان کمک بهیار بودم و بیشتر به عنوان بهیار مشغول کار بودم؛ وقتی بیمارستان بسته شد، من و چند نفر را اخراج کردند و من بیکار شدم.
من 18 سال پیش باید بازنشسته میشدم ولی بیمه از من کم کرد و این اتفاق نیفتاد؛ من خبری نداشتم و بعد متوجه شدم که بیمهام حدود 19 سال شده است که 9 سال آن پراکنده و 10 سالش در شعبه 26 جمع آوری شده است.
در خصوص زندگیتان که چرا به تهران آمدید و در گوشه خیابان زندگی میکنید، بگویید؟
+ نمیخواستم در پیشوا زندگی کنم چرا که 2 نفر برادر بودند، در همسایگی ما که در پشت بام مواد مخدر توزیع میکردند که این امر بسیار مرا عذاب میداد و آرامش روز و شب را از من گرفته بود و یکی از برادرها برخی از حیوانات مرا کشت و من مجبور به این کار شدم.
آیا تنها زندگی میکنید؟
+ از 9 سالگی روی پای خود بزرگ شدم و تاکنون ازدواج نکردم.
در خصوص جای خواب و تهیه مواد غذایی خود بگویید؟
+ در حال حاضرآسمان خدا زندگی می کنم و همین جا کنار خیابان زندگی کرده و میخوابم و کیفم بالش من است و آسمان خدا پتوی من؛ مواد غذایی خود را از همسایههای این اطراف و دانشجویان دانشگاه تریت معلم تهیه می کنم در واقع آنها برایم میآورند.
در خصوص کمکها و پیگیریهای کمیته امداد امام خمینی(ره) بگویید؟
+ کمیته امداد امام خمینی(ره) در خصوص پیگیری تاکنون آمده است و وعده سرپناه دادهاند ولی هنوز عملاً امروز با گذشت 12 روز اقدامی صورت نگرفته است.
کل وسایل زندگیات همین است که همراه دارید؟
+ نه، کلی از آن را دزدیدند در واقع یک معتاد افغانی مقدار زیادی از آن را در ورامین دزدید و نتوانستم تاکنون ثابت کنم.
در خصوص خانواده خود بگویید؟
+ 4 سال و نیم داشتم که مادرم فوت کرد و در سن 10 سالگی پدر از دنیا رفت؛ در واقع من زیر دست دوستان بزرگ شدم و از 9 سالگی در بازار کار بودم.
از تاریکی شب و زندگی در کنار خیابان نمی ترسید؟
+ کسی از من نترسد، من نمیترسم در واقع من مانند مرد محکم هستم.
آیا از نظر جسمی سالم هستید؟
+ مشکل سنگ مثانه و کلیوی دارم که باید مایعات زیاد بخورم و در حال حاضر در ماه مبارک رمضان روزه نمیگیرم.
این مرغ و خروسها برای خودتان است و آیا از آنها برای مواد غذایی استفاده میکردید؟
+ بله برای خودم است و زمانی که در پیشوا غذا برای مصرف نداشتم، از تخم مرغ آنها استفاده می کردم ولی هیچ گاه حاضر نشدم که آنها را بفروشم یا بکشم.
در حال حاضر سرمایه یا پول نقد دارد؟
+ در حال حاضر وسایل منزلم مانند یخچال، گاز و فرش دارم که با خاور اینجا آوردم و تنها 5 هزار تومان پول نقد به همراه دارم.
از دولت و مسئولان چه در خواستی دارید؟
+ در حال حاضر یک سرپناه میخواهم که برای خودم باشد و بازار کار بروم و زمین داشته باشم و حیوان پرورش دهم و اینها تنها خواستههای من است.
از شهرداری کسی نیامده است؟
+ چرا یک بار شهرداری آمده بودند و به عنوان گدا مرا خطاب کرده و میخواستند که مرا به آسایشگاه برده و اموالم را به شهرداری بسپارد ولی با نشان دادن مدارکم، متوجه شدند که اشتباه کرده و کاری با من نداشتند.
در خصوص تحصیلات و هنر خود گویید؟
+ دیپلم هستم و هنر معرقکاری بلد هستم و علاقه زیادی به معرق کاری دارم و در آموزشگاهی یاد گرفتم و لی با سیاتیکی که دارم کار سخت نمیتوانم انجام دهم.
حرف آخرتان به دولت و کمیته امداد امام خمینی (ره) چیست؟
+ نگذارند کار به اینجا بکشد و قبل از اینکه زمین بخوریم نجاتمان بدهند؛ من اگر میخواستم در حال حاضر خلافکار و مجرم بودم؛ دوست دارم با تمام مشکلات جسمی فعالیت کنم و در تهران به زندگی ادامه دهم، بنابراین مسئولان کمکم کنند.
+ در حال حاضر یک سرپناه میخواهم که برای خودم باشد و بازار کار بروم و زمین داشته باشم و حیوان پرورش دهم و اینها تنها خواستههای من است.
از شهرداری کسی نیامده است؟
+ چرا یک بار شهرداری آمده بودند و به عنوان گدا مرا خطاب کرده و میخواستند که مرا به آسایشگاه برده و اموالم را به شهرداری بسپارد ولی با نشان دادن مدارکم، متوجه شدند که اشتباه کرده و کاری با من نداشتند.
در خصوص تحصیلات و هنر خود گویید؟
+ دیپلم هستم و هنر معرقکاری بلد هستم و علاقه زیادی به معرق کاری دارم و در آموزشگاهی یاد گرفتم و لی با سیاتیکی که دارم کار سخت نمیتوانم انجام دهم.
حرف آخرتان به دولت و کمیته امداد امام خمینی (ره) چیست؟
+ نگذارند کار به اینجا بکشد و قبل از اینکه زمین بخوریم نجاتمان بدهند؛ من اگر میخواستم در حال حاضر خلافکار و مجرم بودم؛ دوست دارم با تمام مشکلات جسمی فعالیت کنم و در تهران به زندگی ادامه دهم، بنابراین مسئولان کمکم کنند.
این زن میانسال بعد از مدتی توسط شهرداری منطقه 6 خاقانی با بیاحترامی شدید، به کوچهای در میدان معلم واقع در شهر ری برده و در آنجا رها شده است.
این زن مدعی است که مأموران شهرداری این منطقه، طی این جابهجایی به او ناسزا گفته و برای دور کردن او از خیابان خاقانی با شکستن ظرفهایش قصد جابه جایی او را از این منطقه داشته و توانسته است، او را از این محل دور کند.
این زن مدعی است که مأموران شهرداری این منطقه، طی این جابهجایی به او ناسزا گفته و برای دور کردن او از خیابان خاقانی با شکستن ظرفهایش قصد جابه جایی او را از این منطقه داشته و توانسته است، او را از این محل دور کند.
وی میگوید که از وضعیت منطقه فعلی (میدان معلم شهر ری) بسیار ناراضی هستم چرا که اینجا پر از موش است و باید روزهایم را در کنار این موشها بگذرانم.
این زن بیان میکند: آیا مسئولان به جای کمک باید چنین رفتاری با من داشته باشند، حالا که کمکی به من نکردند چرا توهین میکنند و مرا آواره این خیابانهای پر از موش میکنند.