به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم محمد کاظم انبارلویی نوشت:
مدیران دورگه به کدام دسته از مدیران گفته میشود؟ مدیران دو رگه در حوزه اقتصاد، مدیرانی هستند که صبح، پست دولتی دارند و ظهر در یک یا چند بنگاه اقتصادی خصوصی کار میکنند. آنها صبح، فروشنده و بعدازظهر خریدار یا برعکس، هستند!
چرا اجرای سیاستهای اقتصادی اصل 44 بر زمین ماند؟ چرا خصوصی سازی یا بهتر بگوییم مردمی سازی اقتصاد کشور منتفی شد؟ چرا انقلابی که قرار بود در حوزه اقتصاد به دلیل ابلاغ سیاستهای اصل 44 پدید آید حتی در حد یک رفرم ساده اقتصادی جواب نداد؟چرا مهر محرمانه یا سری بودن بر شماری از پروندههای اقتصادی خورده و شفافیتی که علاج بسیاری از دردهای اقتصادی است به فراموشی سپرده شده است؟ چرا نهادهای نظارتی عقیم مانده اند؟
مدیران دورگه در حوزه نظارت، صبح، «ناظر» و بعدازظهر، وکیل «منظور» هستند. حضور مدیران دورگه در حوزه قضا فاجعه بارتر است. یک قاضی ممکن است صبح در شیفت کاری خود قاضی یک پرونده باشد و بعدازظهر وکیل یک شاکی یا متشاکی! این پدیده یعنی دفن عدالت و برگزاری مجلس ترحیم برای برقراری قسط الهی. حضور مدیران دورگه در حوزه تقنین هم مصیبت دیگری است.
پیشرفتهترین نوع پدیده مدیران دورگه، مدیران دوتابعیتی هستند. آنها صبح
تابعیت ایرانی دارند و بعدازظهر تابعیت یک دولت و کشوری که به هنگام اخذ
تابعیت سوگند خوردهاند از هیچ کوششی برای تأمین منافع دولت متبوع خود
فروگذاری
نمی کنند که مانند سربازی دور از وطن برای آنان بجنگند!
پذیرش «اف.اِی.تی.اف» در مناسبات پولی و مالی و پدیده «آی.پی.سی» در قراردادهای نفتی فقط به درد شیرینکاریهای مدیریت مدیران دورگه می خورد. شیرینکاریهایی که تلخی و عفونت آن در عدم رعایت مصالح و منافع ملی، به تدریج خود را نشان میدهد و امنیت ملی را به مخاطره میاندازد. اینجاست که تار و پود استقلال کشور به تاراج میرود.
از دوره قاجار تاکنون غربیها یک کلمه با ما حرف حساب داشتند و میگفتند؛ «باید تحت لیسانس ما در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... کار کنید.» لیسانس در فرهنگ لغات، معانی گوناگونی دارد. معنای ظاهری آن همان است که مشهور است و در لغتنامه دهخدا آمده است؛ «درجه عالی پس از دوره متوسطه». معانی دیگری چون گواهینامه، پروانه، تصدیق، برگنامه، اجازه و امتیاز رسمی هم میدهد.
اما معنای دیگر آن که در برخی از لغت نامهها هم آمده است هرزگی، پیروی از هوا و هوس، بی بندو باری جنسی، بی لگامی، نارواگری، افسارگسیختگی و... اجازه دادن به...، گواهینامه دادن به... است. ما در دوران پهلوی و قاجار که سیاهترین روزهای تاریخ ایران به شمار میروند تحت لیسانس غرب عمل کردیم. روشنفکران وابسته که همان مدیران دورگه بودند مأموریت داشتند که تحت لیسانس غرب در همه حوزهها عمل کنند. این رویکرد در روزهای آخر سلطنت پهلوی دوم که تضمینی برای سلطنت غرب در ایران بود، حال همه را به هم زد.
ملت ایران به رهبری مراجع عالی قدر و علما و نخبگان اصیل کشور، بر اساس احکام نورانی اسلام و قرآن قرار گذاشتند از این مرحله عبور کنند. انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی با نثار خون هزاران تن از فرزندان پاک سرشت به پاسداشت عزت و شرف ایرانیان دست رد بر سینه مدیران دورگه تحت لیسانس غرب زد. اما این جریان در داخل و خارج با حفظ زیرساختهای خود سعی کرد حیات خود را حفظ کند.
ما امروز با مقوله نفوذ روبه رو هستیم. حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای بارها اهمیت مقوله نفوذ را یادآور شده و به مسئولین بلندپایه نظام، اهتمام برخورد با آن را گوشزد کردهاند، اما متأسفانه غفلت از این مهم به حفظ امنیت ملی آسیب میزند. گاهی سخنانی شنیده میشود که هم خطر مدیران دورگه را یادآور میشود و هم فریب برخی از تصمیمگیران و تریبونداران دولتی را از این پدیده واتاب میدهد.
امام خمینی (ره) در فریادی هشدارگونه، اواخر عمر شریف خود، خطاب به ملت ایران و مسئولین نظام فرمودند: «به همه شما وصیت و سفارش می کنم که من در میان شما باشم یا نباشم، نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.»
البته بی تردید اکثر مدیران کشور سالم، خدوم و پاکدست هستند و خدمت به ملت را عبادت می دانند.
آمریکاییها خیلی امیدوارند که از طریق بسط نفوذ مدیران دورگه در بدنه اجرا، تقنین و قضا، پروژه براندازی نرم نظام را تا پایان سال 1404، سال پایان برنامه چشم انداز جمهوری اسلامی، عملیاتی کنند. آنها درست در همین سال یعنی سال 2025 میلادی مطابق نقشه راه راهبرد امنیت ملی آمریکا قرار گذاشته اند نظامی که در ایران مستقر است «اسلامی» نباشد! اگر اسلامی بود حتماً «جمهوری» نباشد!
اگر نظامی که در ایران مستقر باشد اسلامی نباشد حتماً مدیران دورگه و دوتابعیتی از صدر تا ذیل بدنه اجرایی، تقنینی و قضائی، آن را تصرف کردهاند. همچنین اگر نظامی که در ایران مستقر باشد، جمهوری نباشد، با یک حمله نظامی مختصر از خارج یا یک کودتای کوچک در داخل، ساقط می شود. آمریکاییها تا آن روز لحظهشماری می کنند تا ببینند رؤیاهای آنها چقدر دست یافتنی است.