خداوند متعال يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاد كه سيصد و سيزده نفر آنان مرسل بودند و ذو الكفل يكى از آن مرسلين عليهم السلام مى‌باشد.

مشرق- امام محمد جواد عليه‌السلام ـ در پاسخ به عبدالعظيم حسنى كه پرسيد نام ذوالكفل چه بود و آيا از پيامبران مرسل بوده است يا نه؟ ـ فرمود:
خداوند متعال يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاد كه سيصد و سيزده نفر آنان مرسل بودند و ذو الكفل يكى از آن مرسلين عليهم السلام مى‌باشد.
او بعد از سليمان بن داوود عليه السلام مى‌زيست و در ميان مردم مانند داوود قضاوت مى‌كرد و جز براى خداوند عزّ و جلّ خشم نگرفت.
نامش عويديا بود و او همان كسى است كه خداوند متعال در كتاب خود از وى نام برده است، آنجا كه مى‌فرمايد: «و ياد كن اسماعيل و يَسَع و ذو الكفل را كه همه از نيكانند


متن حدیث:


 الإمامُ الجوادُ عليه السلام ـ لَمّا سَألَهُ عبدُ العَظيمِ الحَسَنيُّ عن ذي الكِفلِ ما اسمُهُ ؟ و هلَ كانَ مِن المُرسَلينَ ؟ ـ : بَعَثَ اللّه ُ تعالى جَلَّ ذِكرُهُ مِائةَ ألفِ نَبيٍّ و أربَعةً و عِشرينَ ألفَ نَبيٍّ ، المُرسَلونَ مِنهُم ثلاثُمِائةٍ و ثلاثَةَ عَشَرَ رجُلاً ، و إنّ ذا الكِفلِ مِنهُم صلواتُ اللّه ِ علَيهِم . و كانَ بَعدَ سُليمانَ بنِ داودَ عليه السلام ، و كانَ يَقضي بينَ النّاسِ كما كانَ يَقضي داودُ ، و لَم يَغضَبْ إلاّ للّه ِ عَزَّ و جلَّ ، و كانَ اسمُهُ عُويديا ، و هُو الّذي ذَكرَهُ اللّه ُ تعالى جَلّت عظَمتُهُ في كِتابهِ حيثُ قالَ : «و اذْكُرْ إسْماعيلَ و اليَسَعَ و ذا الكِفْلِ و كُلٌّ مِنَ الأخْيارِ


*سوره ص، آیه48

«قصص الانبیاء، صفحه 277»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 13
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۰۸:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    ببخشید مگر عرب نبوده؟ چرا پس نامش عويديا بود
  • ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    ذوالکفل با ذوالاکفال فرق دارد؟
  • ۰۹:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    مقبره منسوب به ذوالکفل در عراق، در نزدیکی نجف در روستایی به نام کفل قرار دارد که یهودیان و مسلمانان آن را زیارت می‌کنند.
  • ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    چون عمر یسع به پایان رسید، در صدد بر آمد کسی را به جانشینی خود منصوب دارد، از این رو مردم را جمع کرد و گفت: هر یک از شما که تعهد کند سه کار را انجام دهد من او را جانشین خود گردانم. روزها را روزه بدارد، شب ها را بیدار باشد و خشم نکند. جوانی که نامش عوید یابن ادریم بود و در نظر مردم خوار می آمد، برخاست و گفت: من این تعهد را می پذیرم. یسع آن جوان را باز گرداند و روز دیگر همان سخن را تکرار کرد و همان جوان برخاست و تعهد را پذیرفت و یسع او را به جانشینی خود منصوب داشت تا این که از دنیا رفت و خدای تعالی آن جوان را که همان ذوالکفل بود به نبوت برگزید. شیطان که از ماجرا مطلع شد، در صدد بر آمد تا ذوالکفل را خشمگین سازد و او را بر خلاف تعهدی که کرده بود به خشم وادارد، از این رو به پیروانش گفت: کیست که این مأموریت را انجام دهد؟ یکی از آن ها که نامش ابیض بود گفت: من این کار را انجام می دهم. شیطان بدو گفت: نزدش برو، شاید خشمگینش کنی. ذوالکفل شب ها نمی خوابید و شب زنده داری می کرد و نیمه روز مقداری می خوابید. ابیض صبر کرد تا چون ذوالکفل به خواب رفت بیامد و فریاد زد: به من ستم شده و من مظلوم هستم (حق مرا از کسی که به من ستم کرده بگیر). ذوالکفل به او گفت: برو و او را نزد من آر. ابیض گفت: من از این جا نمی روم. ذوالکفل انگشتر مخصوص خود را به او داد و گفت: این انگشتر را بگیر و به نزد آن شخصی که به تو ستم کرده ببر و او را نزد من آر.ابیض آن انگشتر را گرفت و چون فردا همان وقت شد بیامد و فریاد زد: من مظلوم هستم و طرف من که به من ظلم کرده، به انگشتر توجهی نکرد و به همراه من نیامد. دربان ذوالکفل بدو گفت: بگذار بخوابد که او نه دیروز خوابیده و نه دیشب.ابیض گفت: هرگز نمی گذارم بخوابد، زیرا به من ستم شده و باید حق مرا از ظالم بگیرد.حاجب وارد خانه شد و ماجرا را به ذوالکفل گفت. ذوالکفل نامه ای برای او نوشت و تا مهر خود آن را مهر کرد و به ابیض داد. وی برفت تا چون روز سوم شد، همان وقت یعنی هنگامی که ذوالکفل تازه به خواب رفته بود، بیامد و فریاد زد که شخص ستم کار به هیچ یک از این ها وقعی نگذارد پیوسته فریاد زد تا ذوالکفل از بستر خود برخاست و دست ابیض را گرفت و برای دادخواهی از ستم کار به راه افتاد. گرمای آن ساعت به حدی بود که اگر گوشت را در برابر آفتاب می گذاشتند، پخته می شد. مقداری راه رفتند ولی ابیض دید به هیچ ترتیب نمی تواند ذوالکفل را به خشم درآورد و در مأموریت خود شکست خورد، پس دست خود را از دست ذوالکفل بیرون کشید و فرار کرد.خدای تعالی نام او را در قرآ کریم ذکر کرده و داستان او را به پیغمبرش یادآوری می کند تا در برابر آزار مردم صبر کند، چنان که پیمبران بر بلا صبر کردند
  • ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    یمنی بود اما زبانش عبری بود نه عربی
  • ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    ذوالكفل مردى بود از حضرموت و نام او «عويديا» بود و پدرش «ادريم» بود
  • ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    313 و مردی از یمن
  • ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    ذوالاکتاف؟
  • ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    یمن؟
  • ناشناس ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    داستانهای عبری زیباست
  • ناشناس ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    درود بر امام جواد ع ایشان در سن کودکی به امامت رسید وبا علم الهی امامت در همه مناظرات علمی پیروزشد وگفته شده به سی هزار مسئله علمی جواب دادند وسر انجام با کینه حسودان ودشمنان حق به شهادت رسیدند و جوانترین امام شهید حضرت جواد علیه السلام هستند.
  • العبد ۱۸:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
    0 0
    جانم امام جواد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس