گروه جهاد و مقاومت مشرق: رادیو برای ما حگم ضرورت داشت. اصلاً یک چیز حیاتی بود. می دانستیم وجود رادیو می تواند روی روحیه بچه ها و بقای استقامت شان تاثیر زیادی داشته باشد.
این بود که در تمام مدت اسارت، یکی از تلاش های اصلی مان دستیابی به رادیو بود. به این باور و یقین رسیده بودیم که داشتن رادیو حتی اگر منجر به شهادت یک یا چند نفر از بچه ها بشود باز هم ارزش دارد.
دنیای اسارت دنیای عجیبی است توی شرایط بسته اردوگاه،آدم بیشتر دنبال خبر است.یکی از دعاهایی که در اسارت زیاد رد و بدل می شد دعای حضرت یوسف بود که خوانده بود: «خدایا هیچ زندانی را از دنیای بیرون از زندان بی خبر نگذار.» شاید بخاطر استجابت همین دعاست که می بینیم در محصورترین زندان ها هم خبرها درز پیدا می کند.
آن اوایل، خبرهایی از ایران می رسید که می گفتند منبعش رادیو است. می گفتند محل جاسازیش هم توی بند خانوادگی نزد خانم ها است. یک مدت که گذشت، خبر چین ها رادیو را لو دادند. عراقی ها آمدند تا بند خانم ها را تفتیش کنند.خانم ها ترسیدند و رادیو را جلو چشم سربازها گذاشتند و آن ها هم رادیو را بردند. بعد از مدتی دوباره خبرهایی به گوش رسید ، آورنده خبر خودش سر نخ شد،من و چند نفر دیگر رویش حساس شدیم و او را زیر نظر گرفتیم تا ببینیم منبع خبر کجاست. بلاخره هم فهمیدیم که این بار رادیو دست بچه های مذهبی است.
نقل از کتاب دوره ی درهای بسته به روایت حاج لطف الله صالحی /سایت جامع آزادگان
کد خبر 601286
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۳
- ۰ نظر
- چاپ
خبر چین ها رادیو را لو دادند. عراقی ها آمدند تا بند خانم ها را تفتیش کنند.خانم ها ترسیدند و رادیو را جلو چشم سربازها گذاشتند و آن ها هم رادیو را بردند.