به گزارش مشرق، سایت لوموند با همکاری "کایه دو فوتبال" اقدام به یک جمع بندی کلی قبل از شروع مرحله حذفی کرده و بر روی دو شاخصه انگشت گذاشته است: سنت گرایی در سیستم ها و سلطنت پاسورها.
سیستم: تمایل به سنتبدون احتساب تغییراتی که در جریان بازی اعمال می شد که آن هم قبل از هر چیز وابسته به شرایط بود، در آغاز بازی، 19 تیم از خط میانی 3 نفره استفاده کردند. تنها اختلاف، مربوط به شکل مثلث است: 10 تیم با 1-3-2-4 از نوک بالا و 9 تیم با 3-3-4 از نوک پایین بهره گرفتند. فرانسه تنها تیمی بود که مثلث خود را بین دو بازی عوض کرد (3-3-4 با رومانی و سوئیس و 1-3-2-4 برابر آلبانی)
تعداد تیم هایی که در خط دفاع از 3 مدافع میانی استفاده کردند کمتر از انگشتان یک دست است. ایتالیا این شیوه را انتخاب کرد تا با بکار گیری 3 ستون یوونتوس (بارزالی، بنوچی، کیه لینی جلوی بوفون) حداکثر ثمره را از نقطه قوت خودش ببرد، ولز با کاستن از تعداد دفاع با نیت آزاد کردن استعدادهای تهاجمی به سردستگی گرت بیل، ایرلند شمالی در شروع رقابت ها و اتریش در یک 3-4-3 انتحاری مقابل ایسلند(2-1) تنها مثال های دفاع سه نفره بودند. همانطور که انتظار می رفت از این نظر شگفتی خاصی ندیدیم، یورو محل لابراتوار تاکتیک نیست.
بدون توپ: عقب نشینی قبل از هر کاربعد از فوتبال مالکانه، فوتبال انتقالی تبدیل به گزینه تاکتیکی غالب شده است. در دوره ای که سازماندهی های دفاعی، پیشرفته و کارا تر شده اند، مقاطعی که توپ از دست می رود تعیین کننده است. با تبعیت از مارچلو بیلسا یا یورگن کلوپ، پرسینگ بی درنگ در تقریبا تمامی زمین، تبدیل به شیوه اعمال شده از طرف چندین باشگاه بزرگ شده است، از دورتموند و لیورپول یورگن کلوپ گرفته تا تاتنهام.
با این حال کمتر تیمی در این یورو می بینیم که پرسینگ فشرده و بالا در برابر حریف را در دستور کار داشته باشد. آیا علتش صرفه جویی در بخرج دادن نیروی فیزیکی در یک تورنمنت طولانی است؟ شاید. ولی این وجه مشاهده شده به سختی های اجرای یک پرسینگ درست آب بندی شده هم ربط دارد: تیم های ملی زمان کوتاهی برای ایجاد هماهنگی لازم بین بازیکنان در اختیار دارند. "جا انداختن یک پرسینگ خیلی پیچیده نیست، مشکل مشارکت همه گروه است، مشارکت همزمان، با یک انگیزه، با یک تفکر"، اینرا استفان مولن مربی آنژر می گوید.
نتیجه: در غیاب هماهنگی تیمی درغالب تیم ها که پرسینگ دائمی در تمامی زمین را به خودکشی بدل می کند، اکثر تیم ها بعد از دست دادن توپ، گزینه عقب نشینی جمعی پشت خط میانی را انتخاب کرده اند، مکانیزمی راحت در اجرا به شرط انضباظ و تمرکز بازیکنان در جابجایی هایشان. عمق، عموما بصورت فشرده اشغال شده تا حریف رو به کناره ها بیاورد و در راهرو بسته ای به دام افتد.
بازیکن حامل توپ فقط به صورت هدفمند تحت پرس قرار می گیرد، به جای یورش به او برای گرفتن توپ، الویت اصلی عقیم کردن مالکیت و تحریک حریف به خطا و اشتباه در پاس است. فقط اسپانیا و آلمان - پسرخاله هایی با یک سبک - روی مدل کار باشگاهی برای خفه کردن حریف عمل می کنند.
با توپ: کمتر سبکی خودش را متمایز می کند
تیم هایی هستند که دوست دارند مالک توپ باشند و دیگرانی که ترجیح می دهند بدون آن کار کنند. این دودستگی واقعا همیشه در فوتبال بوده و از ابتدای یورو هم خیلی پررنگ خودش را نشان می دهد. حتی در چندین مسابقه دیده شد که دو تیم توپ را بین خودشان رد و بدل می کنند بدون آنکه هیچکدامشان طالب آن باشند. وقتی همه به دنبال ضد حمله بگردند به یک بن بست می رسیم. در این ردیف می توانیم از عمده تیم های ضعیف نام ببریم و همچنین چندتا از مشهورترین ها مثل ایتالیا و فرانسه.
اکثر کشورهای بزرگ فوتبال مثل انگلیس، اسپانیا، آلمان و پرتغال هر کدام با تنوعات خاص خود(بالا آمدن دفاع کناری، عرض دادن به خط میانی، حضور در محوطه جریمه و سیستم بازی) عملا در برابر تیم هایی که عقب کشیده بودند 270 دقیقه حمله را تجربه کردند، بعضی اوقات برای ایجاد شکاف مشکل داشتند، به خاطر نبود یک ستاره یا نقص در سازمان بازی. اسپانیا در برابر جمهوری چک تحرک کافی نداشت ولی بعد از آن، دینامیزم خود را یافت. همینطور برای آلمان قبل از بازی سومش در برابر ایرلند شمالی. انگلیس و پرتغال یک آرایش واقعی را در حمله نشان دادند ولی فاقد برش لازم بودند.
بعضی از تیم های دیگر این مکانیزم تاکتیکی را شکاندند، مثل سوئیس و خصوصا کرواسی که از چند سال پیش ما را عادت داده بود به یک بازی جسورانه با اتکا به دو نسل هافبک ناهمگون ( ابتدا لوکا مودریچ، ایوان راکیتیچ، میلان بادلی و با جانشینانی چون ماتئو کوواچیچ و آنته کوریچ).
ولی شگفتی واقعی به لحاظ سبک بازی از مجارستان رسید. با روی آوردن به فوتبالی ساده، دقیق، بر اساس یک یا دو لمس توپ، تیم برنارد استورک به مقام اول گروه F رسید. در بین تمام کشورهایی که از 24 تیمی شدن یورو سود بردند، مجارستان تنها تیمی بود که با مالکیت بالای 50 درصد توپ به مرحله یک هشتم رسید. چند روز دیگر به دیدار با بلژیک می رود، یکی از تیمهایی که هنوز سبک تعریف شده ای ندارد و استعدادها به تنهایی شاید نتوانند در برابر یقینی که مجارها به کارشان دارند چاره ساز شوند.
لوکا مودریچ، تونی کروس، یا آندرس اینیستا. هر کدام در پست خودش ولی اغلب در عمق، در سیستم های متفاوت بازی ولی با اصول مشابه(در صورت امکان مالکیت توپ)، همه آنها کلاس بازی خودشان را به رخ کشیدند، خصوصا با کیفیت پاس هایشان. در رقابت هایی که بسیاری از تیم ها عقب زمین دفاع می کنند، ظرفیت آنها در اختراع روزنه و پیدا کردن فضاهای غیرممکن از اهمیت حیاتی برخوردار است.
اگر پاهای نابغه ها را به خیال خود رها کنید: ریسک این هست که قربانی یک حرکت غیر قابل انتظار باشید، حرکتی از یک ابرمرد. اینیستا گل مقابل جمهوری چک را به پیکه هدیه کرد. مودریچ و کروس مثل یک ارباب به تیم های ملی خود جهت دادند. فکرش را بکنید این دو در یک باشگاه بازی می کنند!
اگر چه در برخی رقابت ها فاکتور سرعت، حربه ای بی بدیل برای همه تیم هاست ولی تا اینجای کار در یورو پاسورها نسبت به انفجاری ها ارزش های بیشتری از خود به نمایش گذاشته اند. هنگام ضدحمله در نادر دفعاتی شاهد درخشش وینگرها بودیم.
در بین آنها ایوان پریشیچ در سمت چپ فوق العاده بود، هم عامل پیروزی کرواسی در برابر اسپانیا شد و هم ثابت کرد که یک حمله سریع می تواند بر روی زمین انجام شود. تیم های واقعی ضد حمله ای مثل ایتالیا و ایسلند توپ را از بالای سر هافبک هایشان ارسال می کردند، بیشتر به اجبار تا اینکه داوطلبانه باشد: آنها از داشتن بازیکنانی که بتوانند نقش ستاره ها را ایفا کنند محرومند.
آلوارو موراتا که با 3 گل زده، مشترکا آقای گل بازی هاست، اغلب در باشگاهش روی نیمکت می نشست و تقریبا در مرحله انتخابی جزو بازیکنان اسپانیا نبود. مانند لوکاکو که در بلژیک اجماعی روی او وجود ندارد ولی توانسته دو گل به ثمر برساند. لوکاکو تنها مهاجم نوک سنتی است که در این رقابت ها بیش از یک گل زده (گل استانچیو برای رومانی از روی نقطه پنالتی بود). اینکه آنها حداقل از نظر آماری در وضعیت خوبی نیستند، نتیجه یک رویکرد است: بسیاری از تیم ها از شماره 9 خود حلقه ای از زنجیره گروهی ساخته اند و نه یک تمام کننده رسمی.
تیم های "کوچک" که از عدم توانایی در"ساختن" رنج می برند، از نوک حمله شان برای پریدن از خطوط استفاده می کنند. بهترین مصداق، سیگتورسون ایسلندی است که با متوسط 10.7 پیروزی در دوئل های هوایی در هر بازی با اختلاف 3 از نفر دوم بالاتر است. الیویه ژیرو از فرانسه، ماریو مانژوکیچ از کرواسی یا ماریو گومز که از بازی آخر آلمان راه افتاد می توانند موفق ظاهر شوند بدون آنکه گلی بزنند.
وینگرهایی چون ماریو گوتزه یا مثل نانی (و حتی در سکانس هایی از بازی داوید آلابا که یک دفاع چپ است) توسط مربیانشان در نوک بکار گرفته شدند. در میان کارزار ، جابجایی، تهدیدات مکرر ایجاد می کند و گلزن های بالقوه. شاید یورو برای زلاتان ایبراهیموویچ تمام شده باشد ولی بقیه هنوز هستند. به نفع تیم های حاضر در سمت بالای جدول است که مواظب باشند لواندوفسکی به مدت زیاد تنها نماند.