به گزارش مشرق، الگوی رفتارسیاست خارجی عربستان سعودی که در اصطلاح رفتار تهاجمی خوانده می شود و از زمان روی کار آمدن ملک سلمان و تیم سیاسی- امنیتی او رونمایی شده است، تنش بیشتر در روابط با رقیب سنتی آنها یعنی جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورده است. این رفتار غیرمتعارف که سابقه ای در الگوی رفتار سیاست خارجی پرحوصله و محافظه کارانه ریاض ندارد، عملاً زنجیره ای از رویدادهای تنش زا را به دنبال خود داشته که مهمترین آنها از پس از توافق هسته ای ایران و 1+5، با حادثه منا و حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران آغاز شد و منجر به قطع روابط سیاسی و اقتصادی عربستان و برخی کشورهای دوست و مطیع آن شد. به دنبال این موضوعات تصمیم گیرندگان این کشور سلسله ای از قطعنامه های محکومی را در نهادهای منطقه ای و بین المللی علیه ایران به تصویب رساندند که آخرین آن در سیزدهمین اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در بیانیه پایانی گنجانیده شد. از این رو در این نوشتار اهدف عربستان سعودی از رونمایی سیاست خارجی که حاوی و واجد پیام و پیامدهایی برای ایران خواهد بود، مورد تبیین قرار گرفته است.
شکل گیری رفتار جدید سیاست خارجی عربستان
الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان سعودی متاثر از عوامل سه گانه داخلی-منطقه ای و بین المللی در برخورد با محیط پیرامونی و نحوه رفتار با بازیگران منطقه ای از الگوی متعارف پیشین فاصله و در فرآیند مواجهه صریح با روند تحولات قرار گرفته است. رونمایی از این سیاست پیام ها و پیامدهایی برای نظم منطقه ای و الگوی اتحادها و موازنه دارد. در این میان، بنظر می رسد که پیامدهای این سیاست خارجی سعودی ها برای ایران به عنوان رقیب منطقه ای عربستان، بیشتر از بازیگران دیگر بوده و سعودی ها الگوی مهار و تضعیف نفوذ ایران را به صورت جدی در دستور کار خود قرار داده اند.
در واقع ریشه های خروج عربستان از الگوی محافظه کاری و حفظ وضعیت موجود به سمت مداخله و تغییر آرایش کنونی، اگرچه در یک سال اخیر شتاب زیادی به خود گرفته، اما ریشه های آن را می توان مسامحتا از زمان سقوط صدام و روی کارآمدن شیعیان در عراق و بخصوص تحولات بهار عربی در سال 2011 دانست. تحولاتی که از یکسو، فرآیند قدرت یابی ایران در نظام منطقه ای خاورمیانه را به دنبال داشت و از سوی دیگر منجر به سقوط و تضعیف متحدین عربستان شد. از اینرو سعودی ها از آن زمان تاکنون و به دلیل توافق هسته ای ایران و 1+5 و تاثیر و تاثرهای متعاقب از آن، به سمت این الگو حرکت کرده اند.
در واقع توافق هسته ای و اجرای تعهدات در چارچوب برجام و مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در چارچوب آن که قابلیت سرایت به دیگر موضوعات را به طور طبیعی دارد، بهمراه پذیرش نقش منطقه ای ایران در گفت وگوهای سوریه و مبارزه با داعش باعث شد تا ایرانی که می رفت در ابعاد اقتصادی و سیاسی محصور و منزوی شود، تبدیل به کنشگری فعال در سطح منطقه ای شود. این موضوع که پروسه قدرت یابی مجدد ایران را در رقابت با عربستان سعودی به دنبال داشت، از منظر تصمیم گیرندگان آل سعود به عنوان امری که می تواند نقش برتر تهران را به دنبال داشته باشد تلقی شده است. از اینرو این موضوع به نگرانی های سعودی ها در 2 سال اخیر که در واکنش ها و رفتار سفت و سخت آنها در برابر تهران شکل داده است را می توان از این منظر مورد تبیین دقیقتر قرار دارد.
نقش متغیرهای سه گانه در شکل دهی به الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان
1. منطقه ای
در تقدم و تاخر این عوامل سه گانه ابتدا باید به نقش عوامل منطقه ای اشاره داشت. روند تحولات منطقه از زمان سقوط صدام و روی کارآمدن شیعیان در عراق تا تحولات بهار عربی، در واقع پروسه هویت یابی و قدرت یابی شیعیان را به دنبال داشته که این موضوع همراستا با گسترش ژئوپلیتیکی و همبستگی ایدئولوژیکی قدرت ایران در پیوند بوده است. در واقع به باور بسیاری از مقامات آل سعود، نتیجه اقدامات آمریکا در عراق و افغانستان و متعاقب آن توافق هسته ای، افزایش نقش و قدرت ایران در نظام منطقه ای عربی بوده است.
2. داخلی
در تبیین عامل داخلی به عنوان متغیر دوم باید به روی کارآمدن نخبگان جدید سیاسی و امنیتی در عربستان از جمله محمد سلمان به عنوان ولیعهد اشاره داشت. در واقع ادراک و ذهنیت تصمیم گیرندگان سیاست خارجی از روند تحولات و نگاه به محیط و بازیگران عامل بسیار مهمی در تصمیم گیری به سمت فرآیندهای تعامل بخش–تقابل بخش است. این موضوع به خوبی در ذهنیت تصمیم گیرندگان جدید سعودی متجلی شده است.
3. بین المللی
متغیر سوم هم نقش عوامل بین المللی است. در اینجا باید به معادله در حال تغییر در روابط ریاض- واشنگتن اشاره کرد. منطقی که عربستان و آمریکا را علیرغم مشکلات زیاد، هشت دهه به عنوان متحدان راهبردی حفظ نمود. اما زمزمه های تغییر در این الگو باعث شده تا سعودی ها این تلقی را پیدا کنند که از طرف آمریکا رها شده اند. اگرچه در سفر اخیر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به ریاض و نشست با سران شورای همکاری خلیج فارس برخی نگرانی ها مرتفع شد، اما این گفته اوباما که سعودی ها باید شیوه کنار آمدن با ایران را بیاموزند، باز هم زخمی بر دل ریش شاهزادگان سعودی زد. بنابراین در چنین معادله ای که چندان امیدی به قاطعیت آمریکا نیست، خریدهای تسلیحاتی بیشتر، یارگیری های منطقه ای، اتخاذ رویکردهای تهاجمی و صریح تر، حمله به یمن و مسائلی ازین دست باعث شده تا تصمیم گیرندگان آل سعود به سمت طراحی سیاست خودیاری مبتنی بر توانمندی های داخلی و منطقه ای هدایت شوند.
چشم انداز پیش رو
در شرایط کنونی که سعودی ها هر اقدامی را در قبال ایران و برای تضعیف نفوذ تهران به تحرک درآورده و به دنبال اجرای این راهبرد هستند، باید منتظر موج های دیگری از این تحرک بود. موج اول متعاقب حمله به سفارت و موج دوم از نشست سران همکاری تا فراخوانی سفیر اردن از تهران کلید خورده و قاعدتا این حلقه برای فشار بیشتر در حال تکمیل است. از اینرو عربستان به دلیل آنچه نفوذ ایران در جهان عرب خوانده می شود و به دلیل ضعیف شدن جهان عرب که فرصت خوبی را برای تحرک سیاست خارجی عربستان فراهم آورده به سمت تضعیف و مهار نفوذ ایران و تحکیم قدرت خود حرکت کرده است.
البته ذکر یک نکته بسیار مهم را نباید نادیده گرفت که در رفتار تهاجمی عربستان نقش کاتالیزور را ایفا کرده و آن عدم کنش گری فعال ایران در عرصه منطقه ای بوده است. بدین معنی به آن میزان که سیاست خارجی ایران در در یک دهه اخیر و بنا به تحولاتی که در مجموع به نفع ایران در عراق و یمن رقم خورد، کنش لازم را برای تبدیل این سیاست به یک دستاورد ملموس را نداشته و در چند سال اخیر معطوف به حل بحران هسته ای بوده است و توجه لازم را به منطقه عربی نداشته است.
از سوی دیگر اگر سعودی ها بتوانند پروسه حذف بشار اسد در روند انتخابات و تشکیل دولت انتقالی را به نحوی با تمایل آمریکایی ها و روس ها پیاده کنند، عملا بخشی از نفوذ ایران در سوریه را سد کرده و می توانند با توجه به فشارهایی که بر خط مقاومت بخصوص حزب الله آورده، زمینه را برای به چالش کشیدن گستره بازی ایران در منطقه عربی فراهم آورند که این موضوع بویژه با توافقات احتمالی انصارالله با سعودی ها در روند گفت وگوهای صلح می تواند همراه شود که توجه و هوشیاری ویژه دستگاههای سیاسی و امنیتی-اطلاعاتی ایران را بیش از پیش می طلبد.
جواد مددی - الوقت
الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان سعودی متاثر از عوامل سه گانه داخلی-منطقه ای و بین المللی در برخورد با محیط پیرامونی و نحوه رفتار با بازیگران منطقه ای از الگوی متعارف پیشین فاصله و در فرآیند مواجهه صریح با روند تحولات قرار گرفته است. رونمایی از این سیاست پیام ها و پیامدهایی برای نظم منطقه ای و الگوی اتحادها و موازنه دارد. در این میان، بنظر می رسد که پیامدهای این سیاست خارجی سعودی ها برای ایران به عنوان رقیب منطقه ای عربستان، بیشتر از بازیگران دیگر بوده و سعودی ها الگوی مهار و تضعیف نفوذ ایران را به صورت جدی در دستور کار خود قرار داده اند.
در واقع ریشه های خروج عربستان از الگوی محافظه کاری و حفظ وضعیت موجود به سمت مداخله و تغییر آرایش کنونی، اگرچه در یک سال اخیر شتاب زیادی به خود گرفته، اما ریشه های آن را می توان مسامحتا از زمان سقوط صدام و روی کارآمدن شیعیان در عراق و بخصوص تحولات بهار عربی در سال 2011 دانست. تحولاتی که از یکسو، فرآیند قدرت یابی ایران در نظام منطقه ای خاورمیانه را به دنبال داشت و از سوی دیگر منجر به سقوط و تضعیف متحدین عربستان شد. از اینرو سعودی ها از آن زمان تاکنون و به دلیل توافق هسته ای ایران و 1+5 و تاثیر و تاثرهای متعاقب از آن، به سمت این الگو حرکت کرده اند.
در واقع توافق هسته ای و اجرای تعهدات در چارچوب برجام و مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در چارچوب آن که قابلیت سرایت به دیگر موضوعات را به طور طبیعی دارد، بهمراه پذیرش نقش منطقه ای ایران در گفت وگوهای سوریه و مبارزه با داعش باعث شد تا ایرانی که می رفت در ابعاد اقتصادی و سیاسی محصور و منزوی شود، تبدیل به کنشگری فعال در سطح منطقه ای شود. این موضوع که پروسه قدرت یابی مجدد ایران را در رقابت با عربستان سعودی به دنبال داشت، از منظر تصمیم گیرندگان آل سعود به عنوان امری که می تواند نقش برتر تهران را به دنبال داشته باشد تلقی شده است. از اینرو این موضوع به نگرانی های سعودی ها در 2 سال اخیر که در واکنش ها و رفتار سفت و سخت آنها در برابر تهران شکل داده است را می توان از این منظر مورد تبیین دقیقتر قرار دارد.
نقش متغیرهای سه گانه در شکل دهی به الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان
1. منطقه ای
در تقدم و تاخر این عوامل سه گانه ابتدا باید به نقش عوامل منطقه ای اشاره داشت. روند تحولات منطقه از زمان سقوط صدام و روی کارآمدن شیعیان در عراق تا تحولات بهار عربی، در واقع پروسه هویت یابی و قدرت یابی شیعیان را به دنبال داشته که این موضوع همراستا با گسترش ژئوپلیتیکی و همبستگی ایدئولوژیکی قدرت ایران در پیوند بوده است. در واقع به باور بسیاری از مقامات آل سعود، نتیجه اقدامات آمریکا در عراق و افغانستان و متعاقب آن توافق هسته ای، افزایش نقش و قدرت ایران در نظام منطقه ای عربی بوده است.
2. داخلی
در تبیین عامل داخلی به عنوان متغیر دوم باید به روی کارآمدن نخبگان جدید سیاسی و امنیتی در عربستان از جمله محمد سلمان به عنوان ولیعهد اشاره داشت. در واقع ادراک و ذهنیت تصمیم گیرندگان سیاست خارجی از روند تحولات و نگاه به محیط و بازیگران عامل بسیار مهمی در تصمیم گیری به سمت فرآیندهای تعامل بخش–تقابل بخش است. این موضوع به خوبی در ذهنیت تصمیم گیرندگان جدید سعودی متجلی شده است.
3. بین المللی
متغیر سوم هم نقش عوامل بین المللی است. در اینجا باید به معادله در حال تغییر در روابط ریاض- واشنگتن اشاره کرد. منطقی که عربستان و آمریکا را علیرغم مشکلات زیاد، هشت دهه به عنوان متحدان راهبردی حفظ نمود. اما زمزمه های تغییر در این الگو باعث شده تا سعودی ها این تلقی را پیدا کنند که از طرف آمریکا رها شده اند. اگرچه در سفر اخیر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به ریاض و نشست با سران شورای همکاری خلیج فارس برخی نگرانی ها مرتفع شد، اما این گفته اوباما که سعودی ها باید شیوه کنار آمدن با ایران را بیاموزند، باز هم زخمی بر دل ریش شاهزادگان سعودی زد. بنابراین در چنین معادله ای که چندان امیدی به قاطعیت آمریکا نیست، خریدهای تسلیحاتی بیشتر، یارگیری های منطقه ای، اتخاذ رویکردهای تهاجمی و صریح تر، حمله به یمن و مسائلی ازین دست باعث شده تا تصمیم گیرندگان آل سعود به سمت طراحی سیاست خودیاری مبتنی بر توانمندی های داخلی و منطقه ای هدایت شوند.
چشم انداز پیش رو
در شرایط کنونی که سعودی ها هر اقدامی را در قبال ایران و برای تضعیف نفوذ تهران به تحرک درآورده و به دنبال اجرای این راهبرد هستند، باید منتظر موج های دیگری از این تحرک بود. موج اول متعاقب حمله به سفارت و موج دوم از نشست سران همکاری تا فراخوانی سفیر اردن از تهران کلید خورده و قاعدتا این حلقه برای فشار بیشتر در حال تکمیل است. از اینرو عربستان به دلیل آنچه نفوذ ایران در جهان عرب خوانده می شود و به دلیل ضعیف شدن جهان عرب که فرصت خوبی را برای تحرک سیاست خارجی عربستان فراهم آورده به سمت تضعیف و مهار نفوذ ایران و تحکیم قدرت خود حرکت کرده است.
البته ذکر یک نکته بسیار مهم را نباید نادیده گرفت که در رفتار تهاجمی عربستان نقش کاتالیزور را ایفا کرده و آن عدم کنش گری فعال ایران در عرصه منطقه ای بوده است. بدین معنی به آن میزان که سیاست خارجی ایران در در یک دهه اخیر و بنا به تحولاتی که در مجموع به نفع ایران در عراق و یمن رقم خورد، کنش لازم را برای تبدیل این سیاست به یک دستاورد ملموس را نداشته و در چند سال اخیر معطوف به حل بحران هسته ای بوده است و توجه لازم را به منطقه عربی نداشته است.
از سوی دیگر اگر سعودی ها بتوانند پروسه حذف بشار اسد در روند انتخابات و تشکیل دولت انتقالی را به نحوی با تمایل آمریکایی ها و روس ها پیاده کنند، عملا بخشی از نفوذ ایران در سوریه را سد کرده و می توانند با توجه به فشارهایی که بر خط مقاومت بخصوص حزب الله آورده، زمینه را برای به چالش کشیدن گستره بازی ایران در منطقه عربی فراهم آورند که این موضوع بویژه با توافقات احتمالی انصارالله با سعودی ها در روند گفت وگوهای صلح می تواند همراه شود که توجه و هوشیاری ویژه دستگاههای سیاسی و امنیتی-اطلاعاتی ایران را بیش از پیش می طلبد.
جواد مددی - الوقت