ساده انگاری در مسائل فرهنگی باعث شده امروز با نسلی رو به رو باشیم که دچار سرگیجه فرهنگی شده و به سختی می تواند سره را از ناسره تشخیص دهد نسلی که می خواهد نقاش آرمان های خود باشد اما جز رنگ تیره در دستش نیست و به هر ریسمانی که چنگ می زند جز چند تار و پود پوسیده چیزی برایش به ارمغان نمی آورد.

گروه فرهنگی مشرق - به راستی تاکنون با خود اندیشیده ایم که چرا با وجود با این نیروی بزرگ فرهنگی نمی توانیم بسیاری از هنجارها را در جامعه گسترش دهیم.چرا مردمی که در درازای تاریخ همیشه از آن ها با نام مردمی راستگو و درست کردار نام برده شده امروز دروغ به یکی از عادت های روزانه آن ها تبدیل شده.چرا دیگر شنیدن خبرهای ناخوشایند پشت کسی را به لرزه نمی اندازد و همه به ویژه مسئولان ترجیح می دهند در این زمینه سکوت پیشه کنند.

کشور با جمعیتی جوان آیا به جز توجه به نیازهای اقتصادی و درآمدی نیازهای دیگری ندارد.آیا این جامعه نیاز به یک تیمار فرهنگی ندارد.چرا مسئولان فرهنگی کشور ترجیح می دهند هنوز از روش هایی برای جذب جوانان استفاده کنند که دیگر نخ نما شده اند و آزمایش خود را پس داده اند. چرا نمی‌خواهیم باور کنیم برای داشتن یک جامعه سالم شاداب و سرزنده باید الگوهای فرهنگی تازه ای برای نسلی که عطش دیده شدن در او موج می زند ترسیم کنیم.

اگر جامعه ای نتواند نیروهای موجود در خود را به سمت درستی بکشاند و آنها را در مسیری قرار دهد که به آرمان شهری منتهی شود که آرزوی همگان است بی گمان دچار مشکلاتی خواهد شد که به این زودی درمان پذیر نخواهند بود و چندین نسل باید بگذرد تا دوباره خمیره ی جامعه تن به دگرگونی بدهد و در نگاه خود به روش های زندگی و برخورد با مسائل روزمره بازنگری کند واین سختی را بپذیرد که از الگوهایی سالها از ان پیروی کرده دست بشوید.

در سالهای اخیر به روشنی دیدیم که همه ی هم و غم مسئولان کشور تنها در حوزه ساخت وساز پل سد و طرح های عمرانی بوده است که البته جای تقدیر دارد اما نه اینکه انسان بدون فرهنگ مانند رباتی خواهد بود که تنها عادت های روزانه خود را تکرار می کند و بدون برنامه ممکن است دست به تخریب محیط نیز بزند.

تخریبی که دیگر از بین رفتن چند دیوار و خانه نخواهد بود که با تلاش وکوشش قابل بازسازی باشد بلکه نتیجه ای جز به چالش کشیده شدن هنجارهای فرهنگی در پی نخواهد داشت.هنجارهای فرهنگی ستون هایی هستند که جامعه بر آنها استوار است و اگر دچار آسیب شوند انسانیت در ان جامعه فرو خواهد ریخت و همه ی داشته های اجتماعی در زیر آوار دفن خواهند شد.

آیا نباید نهال های فرهنگی را همین امروز بکاریم تا در سالهای آینده میوه خوشبختی را برای مردم به ارمغان بیاورد.خوشبختی که در کنار تامین نیازهای مادی شیرین ترین دستاورد بشری خواهد بود.
جهانی که در آن فرهنگ از راه رسانه های مجازی تنها با یک اشاره و در آن واحد منتقل می شود آیا ما نباید زره فرهنگی به تن کنیم البته نه برای جنگ با دیگر فرهنگ ها بلکه  برای اینکه خود را از ترکش بی فرهنگی هایی که روز به روز در حال گسترش است در امان نگه داریم زیرا هیچ کس نمی تواند ادعای رویین تن بودن داشته باشد.

برای اینکه ببینیم چقدر در این راه کامیاب بوده ایم باید خود را با ترازوی انصاف بسنجیم و با دوری از کینه توزی و خود بینی ها که گهگاه کارشناسان کشور را به ویژه در مساله فرهنگ گرفتار می کند وزن خود را در این معادله اندازه بگیریم و ببینیم کجای کار هستیم.این اندیشه که همیشه نارسایی ها را به گردن دیگران بیندازیم و خود را به هیچ کس پاسخ گو ندانیم روشی است که شاید صورت مساله را پاک کند اما مساله را حل نخواهد کرد و چندی بعد خواهیم دید از جای دیگر ضربه خورده ایم.
ساده انگاری در مسائل فرهنگی باعث شده امروز با نسلی رو به رو باشیم که دچار سرگیجه فرهنگی شده و به سختی می تواند سره را از ناسره تشخیص دهد نسلی که می خواهد نقاش آرمان های خود باشد اما جز رنگ تیره در دستش نیست و به هر ریسمانی که چنگ می زند جز چند تار و پود پوسیده چیزی برایش به ارمغان نمی آورد.

جامعه شناسان سالهاست روی مساله فرهنگ تاکید می کنند و خواستار این هستند که توجه به این مقوله از چاپ چند پوستر وبنر در سطح شهر و گهگاه چند پیام دیداری و شنیداری فراتر رود و به شکلی درآید که همگان آن را با گوشت و پوست و خود لمس کرده و امیدوار باشند چراغ راهی حتی در تاریک ترین لحظات خواهد درخشید و در پیچ های فرهنگی کسی دچار بدگمانی تردید نخواهد شد.
اینجاست که نگاه همگان به سمت وزارت ارشاد به عنوان سرپرست فرهنگی کشور بر می گردد و انتظار می رود بزرگان این عرصه پا به میدان گذاشته و تنها وظیفه خود را دادن مجوز به چند کتاب وروزنامه در سال ندانند.
در دورانی که از هر سو شاهد پدیدارشدن رسانه ها هستیم و دیگر مانند گذشته امکان کنترل بر روی آنها وجود ندارد فرصت سوزی گناه بس نابخشودنی است.
حال که حتی گروههای اشرار و باندهای مواد مخدر از کانال های غیر رسمی اقدام به تبلیغ باورهای خود می کنند آیا دولت با داشتن این همه کانال های رسمی که هنوز بخشی از جامعه به آن گوش می دهند نباید بدنه جامعه را واکسینه کند تا در برابر آفت هایی که هر روز خوشه های بارور این کشتزار را تهدید می کند از بین ببرد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس