بر اساس چه منطقی شما تهیه کننده فیلم پایان نامه شدید، آنهم در حالی که برادر معاون سینمایی وزارت ارشاد هستید و شائبه سفارشی بودن کار و حکومتی بودن فیلم را تقویت میکند.
در حوزه سینما خلأ خیلی زیاد است و این خلأ با مدیریت باز نمیشود، ما با نیروهای اجرایی سینماست که می توانیم آن را پر کنیم، یعنی با کارگردان و فیلم نامه نویس و تهیه کننده و... بالاخره در حوزه های مدیریتی عزم بر این است که یک سری اتفاقاتی بیفتد، اگر نیروهایی نباشد که این اتفاقات را به ثمر برساند، ما خروجی نداریم.
در مورد تولید فیلم پایان نامه این توضیح را باید بدهم که بنده اصلا تمایلی نداشتم که به این شکل وارد میدان شوم، عمدتاً هم یه همین جهت که و حاشیههایی که شما اشاره کردید. اما بالاخره از یک جایی احساس وظیفه کردیم که این خلأ را باید پر کنیم، چون اگر ما وارد نمی شدیم، حداقل در حوزه هایی که ما اراده کرده بودیم تا وارد شویم، کسی ورود پیدا نمی کرد. البته امیدوار بودیم که وارد شوند، اما تقریبا آن چیزی که در ظاهر دیده می شد این بود که کسی وارد نمی شد.
در خصوص فیلم پایان نامه بارها گفته ام که این یک فیلم نامه ای بوده است که کارگردان آن به دنبال تهیه کننده بود. من اصلا کاری ندارم که انگیزه های کارگردان چه بود، چون اهمیت ندارد، مهم این است که فیلم نامه ای بوده با هدف پرداختن به ماجراهای بعد از انتخابات که به اعتقاد من در فیلم نامه نگاه درستی را پیگیری کرده بودیم. هیچ کس وارد میدان نمی شد و از همان اول و قبل از اینکه مشخص شود که کار جدی است و می خواهد تولید شود، اتفاقی که می افتد این است که زمزمه هایی ایجاد می شود که بهتر است این کار تولید نشود.
از طرف دیگر، زمزمه و دغدغه کار سینمایی برای ما ایجاد شده بود و دنبال فیلم نامه بودیم آنهم با موضوع سیاسی. در هر حال این فیلم نامه چندبار بازنویسی شد و تقریبا به دنبال تولید بودیم و حتی پروانه آن را گرفته بودیم، اما خب فیلم نامه ایرادهایی داشت که باید رفع می شد و در این دوره "پایان نامه" پیشنهاد شد. از طرف دیگر دیدیم که پایان نامه فیلمی است که روی زمین مانده است و هیچ کس حاضر نیست که کمک کند تا تولید شود. تقریبا به این قطعیت رسیدیم که کسی این کار را انجام نخواهد داد و حواشی را کنار گذاشتیم و عزم کردیم که این کار تولید شود و به عنوان اولین گام در حوزه سیاسی که سعی می کند خودش را به اصول پایبند بداند، چون این یک اشکال اساسی سینمای ماست. سعی کردیم که گام اول برداشته شود و به اینکه چه حواشیای را می خواهند درست کنند و چه می خواهند بگویند و چه اتهاماتی می خواهند بزنند، هم توجه نکردیم، نه اینکه نمی فهمیدیم و نمی دانستیم، بلکه مهم نبود. وقتی انسان مأمور به انجام تکلیفی می شود، اگر بخواهد به حواشی بچسبد، باید در همان حواشی بماند و هیچ وقت اقدام عملی نمی کند.
یعنی اینکه اصل طرح اولیه فیلم نامه برای آقای كلاهداري بود و شما درگیر نبودید و از آن طرف بود که به شما پیشنهاد دادند؟
در مورد فیلم پایان نامه بله، قبل از اینکه فیلم نامه ای به نام پایان نامه به ما پیشنهاد شود، در سال 88 با فاصله زمانی چند ماهه از فتنه 88 در واقع ما مسیر تولید یک فیلم سینمایی را در ذهنمان طراحی کرده بودیم و بالاخره شکل گیری یک فیلمنامه که به این حوادث بپردازد و خیلی دقیق عمل کند و همه جوانب را در نظر بگیرد، بسیار سخت است. فیلم نامه را که جلو می بردیم نیاز به یک سری بازنگری ها و مسایل کارشناسی داشت و با توجه به حساسیتهایی که داشتیم منجر به طولانی شدن کار شد و بعد پایان نامه در همین مسیر پیشنهاد شد و ما اصلا نه در طراحیاش نقشی داشتیم و نه در ایده. این در همین مسیری که ما پیش می رفتیم به ما پیشنهاد شد، به عنوان کاری که آماده تر است برای تولید و بخش خصوصی هم پشت کار بود و حاضر بود که 30 درصد مشارکت کند. ظرفیت هایی که این کار به تولید برسد بالاتر بود و با توجه به اینکه فیلم نامه هم آماده تر بود، ترجیح دادیم که فیلم نامه پایان نامه را بررسی کنیم. فیلم نامه را اصلاح و جمع بندی کردیم و نقاط ضعفش رفع شد و در نهایت این داستان پیاده و قرار شد که یک نفر دیگر فیلم نامه را بازنویسی کند.
چه شد که این بازنویسی رخ داد؟
فیلم نامه نویس این فیلم نامه چون بار اولش بود که فیلم نامه می نوشت، علیرغم اینکه ساختار داستانی را خوب پرداخته بود و اتفاقات خوبی در داستان بود، اما یک گره هایی بود که دیگر از عهده نویسنده برنمی آمد؛ یکسری اشکالهای فنی در حوزه دیالوگ نویسی بود که قطعا نیازمند بانویسی بود و نظر خود نویسنده و کارگردان و بنده این بود که این اتفاق باید بیفتد. در این مرحله به دنبال گزینه های مختلفی بودیم و در نهایت به آقای سجادی رسیدیم که ابراز تمایل کردند که وارد این حوزه شوند و همکاری کنند. قرارداد بستیم و پیش قسط هم پرداخت شد و جلساتی برگزار و مقرر شد که ایرادها رفع شود. همه این ها در یک شرایط نرمال رخ داد و بعد از آن وارد حوزه پیش تولید شدیم.
آیا آقای سجاده چي در بازنویسی انتظارات را برآورده کرد؟
تقریبا دو روز قبل از کلید خوردن پروژه فهمیدیم که در حوزه بازنویسی آن اتفاقی که باید می افتاد، نیفتاده، یعنی آقای سجاده چي چیزی را برای خودش نوشته و یک فیلم نامه دیگر است و کل داستان را تغییر داده است و همان را چیزی حدود 20 درصد فیلم نامه کامل را نوشته است. یعنی 80 درصد نوشته نشده بود. ما مجبور بودیم که کار را ادامه دهیم و امکان توقف پروژه نبود، ولی در حوزه تولید تا جایی که در توانمان بود، فیلم نامه را کنار گذاشتیم که نیاز به بازنگری داشت و تیم های مشورتی در کنار پروژه تشکیل می دادیم و در آن قسمت هایی که احساس می کردیم ضرورت دارد و باید بازنویسی شود، این کار را کردیم ولی در همان ابتدا دچار یک سری ایرادها در زمینه تولید این گونه آثار هستیم. یعنی قطعا اگر بازنویسی درست رخ می داد، شرایط متفاوت بود.
خب یک مقدار تأمل می کردید و تولید را عقب می انداختید تا این ایرادها برطرف کنید و بعد وارد تولید شوید.
شرایط، خاص بود. در شرایط خاصی قرار داشتیم که نیاز به یک عکس العمل در حوزه سینما نسبت به اتفاقهای بعد از انتخابات داشت و دیگر شرایط به گونه ای نبود که بتوان سکوت کرد. شرایط فعلی را در نظر بگیرید، قطعا اگر پایان نامه تولید نمی شد، هیچ اتفاقی در سینمای ایران علیه جریان فتنه نیفتاده بود و دیگر این از هر اصلی فراتر بود و جدا از این که بگویند که فیلم نامه در حوزه تخصصی هرچقدر بر روی آن کار کنند باز هم جای کار دارد، فیلم نامه یکی از آن چیزهایی است که هیچ زمانی نمی توانید بگویید که این فیلم نامه جای کار ندارد.
فیلم نامه اولیه پایان نامه در سطح سینمای ایران خوب بود و می خواستیم که بهتر از آن شود و ظرفیت های اثر بیشتر از سایر فیلم نامه ها بود. قابلیت ها را داشت ولی در آن شرایط احساس کردیم که الآن مهم تولید است، چون شرایط پیش تولید را طی کرده بودیم و با یک سری جریانهای تقابلی جدی مواجه شده بودیم که می خواستند این پروژه ساخته نشود.
چه فشارهایی؟
در زمان پیش تولید وقتی که مشخص شد که فیلم جدی شده است و می خواهد تولید شود، وقتی فیلم نامه به دست برخی می رفت و مطالعه می کردند و برخی از بازیگرها انتخاب میشدند، یک جریانی شکل گرفت که فیلم را زمین بزند، این جریان را هم به تعبیری که می توانم بگویم بقایای فتنه که در سینما حضور داشتند، کلید زدند. فتنه ای که در سال 88 اتفاق افتاد یک جریانی هم در سینمای ایران ایجاد کرد، آن ها با هم متحد شدند که ریشه فیلم را بزنند و همه عزمشان را جزم کرده بودند، مثلاً تهدید بازیگران و فشار بر آنها و این که فضایی را ایجاد کنند که هیچ بازیگری جرأت حضور در این فیلم نامه را نداشته باشد و هیچ فیلمبردار و صدابرداری حاضر نشود که کار کند. افراد می آمدند و مذاکره می کردند برای اینکه در پروژه شرکت کنند و وقتی بیرون می رفتند یک مرتبه غیب می شدند و تهدید می شدند و یا ارعاب می شدند.
این جریان یک جریان واقعی در حوزه سینماست و اتفاق می افتد و تعبیر من بقایای فتنه است و شکل عملکردیشان نیز کاملا فاشیستی است. این ها عزمشان را جزم کرده اند که صدای مخالف بیرون نیاید. همه کار هم می کنند و از هیچ کاری فروگذار نمیکنند و برایشان اهمیتی ندارد، چون انسانیت برایشان اهمیتی ندارد، منافع شخصیشان و منافعی که وابسته به جریانهای بیگانه است، در خطر قرار می گیرد. ابزارشان این است که در این قضایا خیلی خوب با هم متحد می شوند. مثلا یک بازیگر می آید بر سر پروژه و صحبت می کند و بعد هم این بازیگر بیرون می رود و خبرش می رود که این فرد به فلان دفتر آمد و برای این فیلم با او صحبت شد، یک مرتبه سی تا پیامک برای او می رود که تو وطن فروش هستی و... این حداقل کار است، بعد برای افرادی که جلو می آمدند پیامک تبدیل به گفتوگوی تلفنی و بعد حضوری می شد و بعد اینکه چند نفر این فرد را دوره کنند و حتی به خانوادهاش فشار بیاورند.
فشارهای بعد از تولید و اکران چگونه بود؟
فشار اصلی در زمان خود تولید اتفاق افتاد، یعنی وقتی پروژه کلید خورد و اتفاقی علیه فیلم افتاد که پروژه قطعا به زمین بخورد و خبرسازی کردند که لیلا اوتادي در نقش ندا آقاسلطان در پایان نامه بازی میکند که این فشار شدید تبدیل به یک جریان سازی علیه عوامل فیلم شد و می خواستند آن قدر شدید شود تا همه عوامل کنار بکشند. می خواستند تولید را در نطفه متوقف کنند و خاصیت جریان سایبری به این ترتیب است که هجم روانی بسیار سنگین است. می خواستند یک بازیگر انصراف بدهد و دقیقا در شبی که قرار بود جلوی دوربین برود، این کار شد.
منظورتان آقای آقایی است؟
بله منظورم آقای آقایی است. این اتفاق افتاد ولی خوشبختانه خدا به کمک کرد و این فضا مدیریت شد. آقای آقایی کنار کشید و سر صحنه نیامد و خانم اوتادی هنوز سر صحنه نیامده بود، علیرغم اینکه قرارداد داشت. مدیریت فضا این گونه بود که سریع یک بازیگر جایگزین کنیم و در آن شب پروژه را تعطیل نکنیم. خود این کار فضا را مدیریت کرد و در فضای رسانه سریع تکذیب کردیم و یک عکس العملی اتفاق افتاد که تقریبا یک جریان سازی 12 ساعته که در حوزه مجازی اتفاق افتاده بود و در فیس بوک و بی بی سی و... و اسمش کمپین مخالفان پایان نامه بود، از آن طرف سایت خانم اوتادی را هک کرده بودند و عکس خانم آقاسلطان را بر روی آن انداخته بودند که مصاحبه کرد و گفت که من تا دو ماه در پروژه حاضر نمی شود، چون پایم شکسته و گچ گرفته ام!
در حوزه گریم، گریمور ما دستیار خانم خود را بارها عوض کرد، به خاطر فشاری که به خانواده طرف می آوردند و تا متوجه می شدند که این خانم دستیار گریم است، فشارهایی به وی وارد می کردند که می گذاشت می رفت. بنابراین در حین تولید هم این فشارها بود و سرجمع لطف خدا شامل حال ما شد و توانستیم که پروژه را به سرانجام برسانیم.
تا اینکه فیلم ساخته شد و به برج میلاد رسید. فشارهای سنگین و هجمه های سنگین، در نگاه خودشان و در حوزه های مجازی که وارد کرده بودند، و طراحی هایی که کرده بودند این پروزه به زمین بخورد و تولید نشود، باعث یک حب و بغض وحشتناک شده بود. حالا فیلم با این همه بازیگر تولید شده بود و برای خیلی ها سخت تمام شده بود که خروجیاش هم همان اتفاقی بود که در برج میلاد افتاد که یک عده با طراحی قبلی، در سالن رسانه پخش شدند و هدفشان این بود که از اول...
یعنی چه که طراحی شده بود؟
به این معنا که با هم هماهنگ بودند، از قبل از اینکه نمایش این فیلم در برج میلاد آغاز شود، فضایی بود که انگار قرار است اتفاقی بیفتد.
می دانید که لیدر آن حرکات چه کسی بود؟
دنبالش نرفتیم، شناختن لیدرها در این فضا خیلی سخت است چون لیدرها در صحنه نیستند. اما اتفاقی که افتاد کاملا بر روی آن فکر و برنامه ریزی شده بود و افرادی در سالن پخش شده بودند و کاملا با هم هماهنگ بودند و به دنبال این بودند که فضای سالن را متشنج کنند.
می خواستند با همان نمایش، نسخه فیلم پیچیده شود و کار به سینماها نکشد. برای هر فیلمی این اتفاق می افتاد در همان نمایش اول، پرونده فیلم بسته می شد. هیچ کس جرأت نمی کرد که بگوید یک نمایش دیگر این فیلم را یک جا بگذارید و حتی در بین خودی ها نیز این اتفاق افتاد و البته در بین خودی های رسانه، خودی های سینمایی.
خودی ها که در آن سالن فیلم را دیدند، احساس کردند عجب فاجعه ای ساخته شده است. یک کار هدفمند ساخته شده است و کاری نداریم که فیلم آن قدر دارای قابلیت بود که تا قبل از تیتراژ یک مرتبه همه ساکت شدند و دو دقیقه اول کسی نتوانست آن طرح را اجرا کند و از تیتراژ به بعد یادشان افتاد که باید کاری هم می کردند. از سکانس اول به بعد تازه فکرشان باز شد که باید کاری هم انجام دهند و این اتفاق افتاد که در یک جای فیلم و خیلی بی ربط یک عکس العمل هایی نشان دادند و صداهای مختلف درآوردند و هوکردند. در یک سالن سینما که سه نفر جیغ بزنند شما احساس می کنید که همه سینما جیغ زده است.
خب ماهیت جبهه روشن فکری چیزی نبود که قابل کتمان باشد و به بهترین وجه خودشان را بروز دادند.
بله، البته یک اتفاق افتاد که خیلی مهم است و همه را متأثر کرد. اگر فیلم پایان نامه در همان سالن تمام می شد، ریشه فیلم سیاسی در راستای نظام برای همیشه خشک و به صورت اصولی سرخورده می شد. اما اتفاق بعدی که برایشان قابل پیش بینی نبود، این بود که عوامل فیلم در نشست رسانه ای حضور پیدا و جرأت کنند در میزگرد مطبوعاتی و با خبرنگاران صحبت کنند. نشست تا ساعت دو و سه طول کشید و فضا خیلی متشنج بود و همان کسانی که در سالن برنامه ریزی کرده بودند، وقتی دیدند که به اینجا رسید، به دنبال این بودند که کار دیگری بکنند، فقط کنترل شد که به جز خبرنگارها کسی را راه ندادند و مشخص شد که آن ها خبرنگار نبودند.
آنها دست خودشان را رو کردند مانند قضیه انتخابات.
جنس آن فضا فاشیستی بود.
یک عده می گویند رأی مردم و دقیقا وقتی مخالفش رای می آورد، فضا را به هم می ریزند.
می گویند زنده باد مخالف من و بعد نمی گذارند که مخالف حرف بزند. زمانی که در فیس بوک آن فضا ایجاد شده بود، یکی از دوستان به من زنگ زد و کلی هم خندیدیم که نوشته بود زنده مخالف من و بعد زیر آن یک مطلب علیه پایان نامه زده است که این ترکیب خنده دار است.
دو تا فیلم بود که فشارهای زیادی را تحمل کرد، یکی فیلم اخراجی ها بود که قاچاق و هجمه شدیدی به آن وارد شد و یکی پایان نامه. تقریبا این دو دارای یک تم هستند، هر دو سیاسی بودند. چه اتفاقی می افتد که این هجمه سنگین به این دو فیلم می شود و شاید اگر فیلم شما این صراحت را نداشت شاید این اتفاق نمی افتاد. می خواهم بدانم که چرا در سینمای ما و بحث های هنری این اتفاق می افتد؟
یک بخش برمی گردد به جریان منحرفی که در حوزه سینما سال هاست که رخنه کرده و ریشه آن به قبل از انقلاب برمی گردد و بعد از انقلاب در سینما باقی مانده است و در سینما به دنبال منافع ایران نیست و می توانم این تعبیر را به کار ببرم که آرمان خواهی های ملت ایران برایش اهمیتی ندارد.
یعنی یک جریان زیر پوستی و پنهان که خودشان را شاید خیلی روشنفکر نشان دهند، البته تعدادشان هم زیاد نیست، اما اهرم های قابل توجهی در اختیار دارند و سال هاست که سیستم ها این ها را همراهی کرده است تا این اهرم ها در اختیارشان باشد و نهادینه تر شود و از این فضا استفاده می کنند و نمی گذارند که سینمای ایران به سمت آرمان هایی سوق داده شود که ملت ایران به دنبال آن هستند، این را در تولیدات سینمایی هم می بینید.
اگر تولیدات سینمایی ایران را تقسیم بندی کنید و خصوصا تولیدات سال های گذشته و تولیدات دوران اصلاحات را، شما کدامیک از تولیدات را می توانید پیدا کنید که منطبق با آرمان های نظام باشد. این جریان اگر بتواند همین افراد انگشت شماری را هم که در حوزه های دینی و آرمانی فعالیت می کنند، حذف می کند. چرا برخی از کارگردان های متعهد ما فاصله فیلم سازی هایشان بیش از 15 سال است؟ یعنی طرف فیلم سازی را فراموش کرده با اینکه فیلم قبلیاش بد بوده است؟ علتش این است که این فیلم ساز به چیزهایی معتقد بوده است و این تعهد باب میل آن جریان نبوده است. این جریان کاملا فاشیستی در بدنه سینما رخنه کرده است و باید ریشه اش زده شود و تا زمانی که ریشه داشته باشد، باقی خواهد ماند و مهمترین کار برای ریشه کن شدن این جریان این است که نیروهای متعهد وارد عرصه سینما شود.
چرا حوزه های علمیه وارد عرصه سینما نمی شوند، این ضرورت دارد! چرا این گونه عکس العمل نشان می دهند و نسبت خودشان را با حوزه فرهنگ که می تواند تأثیرگذاری بنیادین داشته باشد، مشخص نمی کنند. البته الان اتفاقاتی افتاده است ولی اگر در یک زمانی می گفتیم که کسانی که در حوزه درس می خوانند، بیایند و فیلم نامه نویسی را یاد بگیرند، این برای آن ها سنگین بود و تقابل ایجاد می کرد. این اتفاق باید بیفتد و نیروهای ارزشی وارد این عرصه شوند. شما از انسانی که حوزه های ارزشی را درک نکرده است، نمی توانید انتظار داشته باشید که یک اثر هنری تولید کند که منطبق با حوزه های ارزشی باشد و با آیین نامه دادن و دستور دادن و محدود کردن که اتفاقی نمی افتد. مثلا در فیلمت نماز بگذار، آیا تبلیغ نماز می شود؟ بزرگترین زیرآب زدن نماز، همان فیلم است!
یک نکته مهمی وجود دارد که پایان نامه در عین اینکه گاهی اوقات در جزییاتش یک سری مسایل اعتقادی را نمی شود استخراج کرد، در کلیتش حرف بزرگی می زند و این برای جریان مقابل سخت تمام می شود. اتفاقی که در فیلم پایان نامه می افتد، این است که یک سری مفاهیم را به مخاطب خود منتقل می کند بدون اینکه موجب موضع گیری شود و این کار سختی است ولی خدا لطف کرد و در فیلم پایان نامه این اتفاق می افتد. یعنی اگر کسی هم نگاه مخالفی داشته باشد، تا انتها فیلم را می بیند و وقتی بیرون می آید و از او بپرسید که چطور فیلمی بود، نمی تواند بگوید که فیلم بدی بود. در نهایت این است که می گوید نفهمیدم و نمی دانم. معنی اش این است که مطلب بر روی وی تأثیر گذاشته است ولی نمی تواند هنوز برای خودش هضم کند، چون با دیدگاهش مخالف بوده است.
حرف اصلی پایان نامه این است که همه این جریان سازی های سیاسی در داخل نظام و یا جناح های سیاسی و یا حتی رقبای انتخاباتی و امثالهم همه این ها یک حاشیه ای دارند و آن چیزی که مهم است، اصول نظام است که اگر به این توجه نشود و درگیر بازی حاشیه ای شویم، تبدیل به جنس فتنه ای می شود که سال 88 رخ داد، این دیگر قابل کنترل نیست، جان ها به مخاطره می افتد، در حالی که اگر در راستای ولایت حرکت می کردیم، این اتفاق نمی افتاد و این حرف اصلی پایان نامه است. این حرف را مخاطب درک می کند و چهار تا جوانی که نگاههای متفاوتی دارند، بحثهایشان هم معمولی است، در حوزه دانشگاهی بین رفیق هایی که نگاههای متفاوتی دارند، طرح می شده است و این بستر را از ذهن دانشجویان استخراج کردیم و صرف اینکه از پشت پرده جریان فتنه مطلع شوند، جانشان به مخاطره می افتد. این جریان فتنه وام دار کیست؟ و این حرف بزرگی است که در فیلم پایان نامه زده می شود و ما دنبال این حرف رفتیم.
یک نکته که در فیلم "اخراجیها" و "پایان نامه" وجود دارد، بحث مطرح کردن آقازادهها است. فکر می کنم مطرح كردن این آقازاده دلیل بخش زیادی از هجمه ای هست که به فیلم وارد شد و البته بخشی از هجمه ها هم مربوط به مسأله فنی هست که اشکال ندارد و باید هم باشد. ولی یک مقدار بحث روی صراحت در مسئله آقازادهها است که به نظر من نکته خوبی است که یک اتفاقی که افتاده، یکی از عوامل اصلیاش را که همه بعد از آن دو سال هم می دانند که چه کسی است، شما در فيلم به تصوير كشيده ايد؟
برای بحث آقازاده در پایان نامه باید نکته ای را بگویم، ما در فیلم پایان نامه تعریف آقازادگی را ارایه کردیم. می توانم در نگاه اول بگویم ما هیچ آقازاده خاصی را مد نظرنداشتیم. اگر ما در این فیلم می گفتیم آقازاده فلانی را می گوییم، درست نبود، ما جریان آقازادگی را زدیم. جریان آقازاده ای که همین جنس را دارد و منافع شخصیاش مهم است و فکر جیب خودش را می کند و تصور می کند تمام ایران برای اوست. باید این جریان ریشه کن شود.
بحث پشت پرده ای را که مطرح کردید، ارتباطی دارد با اینکه مردم و یا این چهار جوان که در واقع نماد قشری از مردم هستند، به پشت پرده سیاست و فتنه واقف هستند و حضور آقازاده. آیا فرستادن قاتل برای این هست که نفهمند پشت پرده چه هست و یا آقازاده ای هست که دارد طراحی می کند. پی بردن به پشت پرده فتنه و نقش اين آقازادهها و این قتل ها با هم نسبتی دارد؟
از اتفاقهایی که در فیلم پایان نامه هست، تعبیری وجود دارد که آن تعبیر برای ما مهم تر از جزییات هست که قاتل را چه کسی فرستاد. در آن ویلا ما آقازاده ای داریم که نمی دانیم چه کسی هست و فقط مشخصات او را داریم، اما شخصیت دیگری در فیلم داریم که تازه آمده و به اصطلاح می گوییم به لندن وصل است، لزوما هم معنی اش این نیست که این آقازاده فرد خاصی باشد، کما آنکه ما آن را در فیلم اصلا نمی بینیم. این ها دو جریانی هست که کنار هم قرار گرفتند. سرجمع اتفاقها، این ظواهر نیست که قاتل را آقازاده فرستاده یا کسی که به لندن وصل است، این ها نیست، مجموع این ها است.
فیلم پایان نامه می خواهد بگوید که جریان فتنه دلش به حال هیچ کس نمی سوزد و فقط منافع خودش مهم هست که این منافع هم منافع خودش نیست، منافعی هست که به او تزریق کردند و الان دارد از آن محل ارتزاق می کند و به خارج وصل هست، در راستای آن منافع حاضر هست تمام جان ها را به مخاطره بیندازد.
اولین کسی هم که در فیلم کشته می شود، جوانی هست که اصلا در این جریانها نیست.
بیشترین ضربه را در این فضاها کسانی می خورند که اصلا ربطی به فضا ندارند، این ها همه تشبیهی از اتفاقهای بعد از انتخابات است. تعداد زیادی بودند که جانشان به مخاطره افتاد و اصلا هیچ ربطی به فضا نداشتند. این در راستای همان اهداف پنهانی بود که جریان های بیگانه که ما از آنها به فتنه تعبیر می کنیم، دنبال می کردند. این را ما به صراحت در فیلم پایان نامه دنبال می کردیم.
در فیلم اين چهار جوان که نا خودآگاه وارد یک جریانی می شوند، تصویری که از آن جریان نشان می دهند خیلی مهم هست. به نظر می آید یکی از ضعف های فیلمنامه در همین بخش هست. در ویلا شما می خواهید اتفاقهای خاصی رانشان دهید، در صورتی که اتقاقها چندان هم بزرگ نیست. فضاسازیها، فضاسازی های ترسناک تری به نظر می رسد اما زمانی که وارد اتاق می شوی، می بینی اتفاق خاصی هم نیفتاده و آن فضا آنطور که باید در نیامده، من به عنوان مخاطب فیلم می خواهم بدانم در آن ویلا که قرار هست اتفاقهای مهمی بیفتد، کارها آنقدری هم که باید مهم نیستند. احساس می کنم باید چیزهای مهم تری را به تصویر می کشیدید.
ما با چهار جوان دانشجو جلو می رویم، این دانشجوها خیلی چیز مهمی از آن ویلا نمی بینند، شاید آن قسمت های مهم در جلسه ای باشد که پایین برگزار میشود و اصلا فرصت نمی شود که آنها چیزی از آن جلسه بشنوند. اتفاقا می خواهم بگویم که این جوان ها چیزی هم ندیدند، اما در همین حد هم نباید می دیدند.
شما فیلم را می خواهید برای همه مخاطب ها بسازید، بعضی مواقع صراحت گویی موجب می شود بیننده و مخاطب در برابر فیلم گارد بگیرد و دیگر حرف شما اثر نکند. یکی از نکات فیلم پایان نامه این هست که دقیقا جایی که شما احساس می کنید باید چیزی بشنوی، چه طرفدار فیلم باشی چه مخالف، نمی شنوی اما حدس می زنی. خیلی ها دوست دارند در آن ویلا دقیق تر بشنوند و بیشتر بفهمند و به عمق فتنه بیشتر دست پیدا کنند اما اگر این کار را می کردیم، اثر فیلم از بین می رفت، الان اثر فیلم این هست که مخاطب مخالف فیلم می بیند و بعد از فیلم با خود دچار چالش می شود. نمونه اینگونه مخاطب را دیده ام که شخص از دیدن فیلم عصبی شده بود و جلوی ما آمده و می خواست که از فیلم ایراد بگیرد اما نمی توانست. این همان اثری هست که در فیلم می ماند.
دیالوگی مدام در بحث امنیتی مطرح می شود با عنوان"مدارا"، منظورتان از اين ديالوگ چيست؟
یک مدیر محافظه کار را نشان می دهد.
فضایی که از دانشگاه نشان داده شده، فضایی بود که دانشگاه کاملا تریبون آنها و مخالفان بود که اصلا اینجوری نبود. در دانشگاه طرفداران جریان های مختلف هم بودند که این اصلا نشان داده نشد و نکته دوم انتقادی که آن بچه مذهبی می کند، در صورتی که اصلا انتقادهای بچه های مذهبی از این جنس نبود. احساس می کنم فیلم تمسخر مطالبات بچه های مذهبی و شعارهای آن ها بود. اینجا شما دانشگاه را کامل نشان می دهید که برای ان ها است. احساس می کنم شرح جریانهای دانشگاه تا حدودی سطحی است یا در اجرا خوب در نیامده. هر دانشجویی را که در فیلم نشان می دهید انگار عمومأ مشکل دارند و مخالف هستند.
مسایل ساختاری آن را کنار می گذاریم، باید دید چیزهایی که اول فیلم می بینید، در انتقال محتوا به مخاطب اثر مثبت می گذارد یا منفی.
یک انگی را که معمولا به بچه حزب اللهی هایی میزنند که در عرصه سینما وارد می شوند، این است که شما حکومتی هستید و از نظام پول گرفتید، درصورتی که اتفاق دیگری که دارد می افتد این است که عده ای پول این نظام را می گیرند اما کاری می کنند که کسی جرات نکند علنی بگوید من طرفدار نظام هستم. ما حداقل پنج شش فیلم هم در جشنواره داشتیم که از پول نظام فیلم ساختند و حتی بعضی از آنها علیه نظام هستند. بعضی ها در نظام پول گرفتند و ژست اپوزیسیون می گیرند این خیلی اتفاق جالبی است که افتاده.
این اتفاق تازه ای نیست. یکی از چماقهایی که سال ها بر سر نیروهای متعهد زدند که نتوانند سر بلند کنند، همین بوده، در صورتی که تمام کسانی که در نظام فیلم ساز شدند، با پول نظام فیلم ساز شدند. یک نفر نام ببرید که با پول و رانتهای نظام فیلم ساز نشده باشد. از کیارستمی گرفته که در پرورش فکری هست تا مهرجویی، همه حتی مخملبافی که آن طرف مرزهاست، با پول نظام فیلمساز شده و این را نظام برایش هزینه کرده.
به هر حال، این گونه حرف ها پشت سر ما هست. حتی اگر بنده شمقدری نبودم، این حرف ها پشت سر ما بود. وقتی می خواهی وامدار باشی و ارزش ها را پاس بداری، به صرف همین مسئله متهم هستی. به اعتقاد من باید این فضا را تغییر دهیم و اگر این اتفاقها نیفتد ما همینطور این مهجوریت را خواهیم داشت.
درباره فیلم پایان نامه می گویند فیلم سفارشی. اگر منظور از سفارشی بودن این است که فیلم در راستای مصالح نظام ساخته شده و تهیه کننده تمام عزم خود را گذاشته که حرف نظام را بزند، بله قطعا همین است. کسی به ما سفارش نکرده اما این اعتقادها ما است که موجب شده حرف نظام را بزنیم و پای همین اعتقادها هست که ایستادیم. اگر بحث سفارشی بود که ترجیح می دادیم منافع شخصی خودمان را حفظ کنیم و منافع شخصی ما طور دیگری تأمین می شد. اما اگر منظور از سفارشی این هست که بقیه ما را هول دادند که این فیلم را تولید کنیم، خیر.
در رابطه با تیزرهای فیلم و صدا و سیما بگویید؟ چرا دیر تیزرهایتان در صدا و سیما پخش شد.
تحلیل اینکه واقعا چه اتفاقاتی در صدا و سیما افتاد را من نمی دانم، دوستان فیلم را دیدند و ابراز تمایل کردند و گفتند ما حمایت می کنیم اما چه اتفاقی افتاد که علیرغم اینکه قول دادند، در خروجی ماجرا، در مدت قابل توجهی در شروع اکران تیزر پایان نامه پخش نشد، من اطلاعی از آن ندارم.
چند روز بعد از اکران، تیزر پایان نامه از صداوسیما پخش شد؟
نزدیک به 10، 12روز ظرفیت پخش تیزر تبلیغاتی پایان نامه را از دست دادیم.
چند روز قبل از اکران تیزر باید پخش می شد؟
تقریبا سه، چهار روز قبل از اکران تیزر پخش می شود تا فیلم در اکران بیاید، در صورتی که ما خیلی قبل از اکران فیلم، نامه نگاری کرده بودیم اما حدو 10 روز بعد از شروع اکران، تیزر پخش شد.
از فروش فیلم راضی هستید؟
قبلا هم گفتم اگر 10، 15روز اول فیلم را که اصلا شرایط قابل قبولی در هیچ حوزهای اعم از تبلیغات، تیزر و حتی اکران فیلم نداشتیم، کنار بگذاریم، از آن به بعد از فروش فیلم راضی هستم.
از سانس های فیلم پایان نامه و سینماهایی که در آن اکران داشت، بگویید؟
پایان نامه 21 سالن را در اختیار داشت، بعد از گذشت دو هفته شرایط فروش فیلم به یک شرایط خیلی خوبی رسید و سیر صعودی داشت در حدی که در روز دوشنبه 23خرداد، فروش روزانه ما از جرم هم بیشتر شد. درست در شرایطی که فروش ما اوج پیدا کرد و نشان داد که فیلم دارد دیده می شود، تصمیمی گرفته شد مبنی بر اینکه فیلم پایان نامه تخلف کرده و باید از اکران کنار گذاشته شود.
چرا؟
اینکه این تحلیل از کجا درآمد و ریشه اش چه بود و چرا درست درزمانی که فروش پایان نامه اوج پیدا کرده در می آید، هنوز من هم اطلاع ندارم. اما شما با توجه به جریان های سیاسی که تمایل داشتند این فیلم زمین بخورد، تحلیل کنید چرا این اتفاق افتاد؟
مدیریت سینما هم حرفی در این باره نزد؟
ربطی به مدیریت سینما ندارد، این اتفاق برمی گردد به سیستم هایی که در سینما چیده شده، بعضی وقت ها ممکن است اسم مافیا به آن بدهند.
اتهام اینکه شما تخلف کردید، چه بود؟
اول نگفتند که تخلف صورت گرفته، گفتند کف فروش را پر نکرده ایم که طبق قرار داد ما پر کردیم. به هر ترتیب این اتفاق افتاد که پایان نامه به اوج فروش خود رسیده بود و سینمادارها از فروش فیلم رضایت داشتند، مثلا سینما میلاد همان روز دوشنبه یک میلیون و200 هزار تومان فروش داشت یا سینما ایران در همان روز 880 هزار تومان فروش داشت، این ها برای آن سینماها رقم های خوبی بود.
دقیقا درهمان شرایط با توجه به اینکه سه فیلم جدید در آن روز برای اکران تزریق شد، تعداد قابل توجهی از سینماهای ما گرفته شد، یعنی تعداد سینماهای ما از 21 به 13 رسید. در حالی که ما کف فروش را هم داشتیم اما شرایطی که در حوزه اکران مرسوم بود، موجب شد حدود 8 سالن سینما را از دست بدهیم. با این حال که تعداد سینماهایمان اینقدر کم شد و سینماهایی بودند که خوب فروش داشتند، خود سینماداران تقاضا کردند که پایان نامه را به صورت تک سانس داشته باشند.
با خود این خبر که پایان نامه کف فروش را پر نکرده و باید برداشته شود، یک انگ حمایتی چسبید به فیلم پایان نامه که یک هفته دیگرتمدید شد، کنار این هم یک جریان رسانه ای راه افتاد که پایان نامه سالن های دیگر فیلم ها را گرفته درصورتی که چطور این اتفاق افتاده، ما که حتی تعدادی از سالن هایمان نیز گرفته شد. به هر ترتیب سر جمع این اتفاقات فضای بدی را برای فیلم ایجاد کرد. با وجود تمام این شرایط، با اینکه در بعضی از سینماها به صورت تک سانس بودیم، فیلم خوب فروخت. در30خرداد، در سینمای میلاد با وجود یک سانس ساعت 10 شب 230هزار تومان فروختیم و فیلم "دختر شاه پریون" که درهمان سینما اکران دارد و 5 سانس قبل ما اکران دارد، سر جمع 150هزار تومان فروش داشته، در صورتی که ما در یک سانس این میزان فروش داشتیم. این جذابیت باعث شده بود که سینما داران دنبال این مسأله باشند.
تک سانس سینما آزادی هم همینطور است؟
آن هم درخواست خود سینما دار بود که فیلم بماند. سه شنبه 31خرداد شهرهفتم سینما آزادی هم یک میلیون و 210هزار تومان فروش داشت.
اتفاق دیگر این است که با وجود وضعیت فروشی که داشتیم، هر هفته توسط یک جریان رسانه ای یک انگی به کار چسبانده می شد، مثلا فیلم به صورت حمایتی یک هفته دیگراکران دارد یا پایان نامه یک هفته دیگر تمدید شد. در حالی که این اتفاق تمدید شدن بر اساس شرایط قانونی است که شورای صنفی شاید علیرغم فشار سیاسی که وارد می شود این را تأیید می کند و ادامه می دهد اما اینکه این خبر به این نحو بیرون می آید، این دیگر یک بازی سیاسی و رسانه ای است که می خواهند فیلم را مهجور کنند و بگویند این به خاطر حمایتها است. قرار بود پایان نامه در سه هفته کف فروش را پر کند که میزان هفت میلیون و 200 هزار تومان است، بعد از آن هم طبق قرار داد باید هر هفته یک میلیون تومان به کف فروش اضافه شود، اگر فیلم این کف را پر کند باید طبق قانون ادامه پیدا کند. تا الان ما این سقف را پر کردیم و اگر پر نمی کردیم می شد که به صورت قانونی این فیلم را از اکران کنار گذاشت. تا هفت هفته این روال پیش می رود و بعد از آن، هر کف فروشی که باشد، فیلم برداشته می شود.
در واقع شورای صنفی سینمایی به شما اجازه داد که ادامه دهید و سایت ها می گویند که فیلم حمایتی هست.
بله. طوری فضا را ترسیم می کنند که تبدیل می شود به یک حمایت ویژه از سوی معاونت و ادامه نمایش را که شورای صنفی اجازه آن را داده نمی گویند چون این مسأله قانونی بوده. چرا مثلا برای فیلم جرم در سایت ها چیزی نمی نویسند در صورتی که جرم هم یک هفته دیگر اکرانش تمدید شد. چطور برای برای پايا ن نامه که کف فروش را پر می کند، می گویند یک هفته تمدید شد!
چند سینمای مهم را به شما ندادند، تقسیم فیلم ها در سینما ها چگونه است؟
دقیقا در شرایطی که تغییر و تحولات سینماها اتفاق افتاد حقیقتا به فروش ما که در سیر صعودی اش بود ضربه بزرگی خورد. چند سینما را از ما گرفتند. دقیقا در آن زمان سینمایی مثل سینمای عصر جدید که خودش سرگروه است و یک فیلم دیگری را سرگروهی و اکران می کرد. بهخاطر پر مخاطب شدن فیلم پایان نامه، این فیلم را درسالن اصلی خود برده و آن فیلمی را که داشت اکران می کرد، به سالن فرعی برد. اما به جهت شرایط و فشاری که آوردند، مجبورشد پایان نامه را بردارد درعین اینکه تمایل داشت و به ما گفت خواهشاً تک سانس بگذارید. این فیلم تک سانس در سینمای عصر جدید دارد به نمایش گذاشته می شود و تک سانس فیلم قابل رقابت هست با فیلم هایی که تمام سانس دارند.
مثلا با چه فیلم هایی رقابت دارد؟
روز دوشنبه 30 خرداد در سالن سینمای عصر جدید2 که سالن کوچکی هم هست، پایان نامه به صورت تک سانس، 141هزار تومان و درحالی که "دختر شاه پریون" در عصر جدید1 به صورت تمام سئانس 216هزار تومان فروش داشته. سالن عصر جدید3 فیلم "قصه پریا" 60 هزار تومان فروش داشته است.
در صورتی که این آمار برای تمام سایت ها و رسانه های سینمایی می رود اما هیچ کس روی این مسأله کار نمی کند.
در روز 30 خرداد فیلم دختر شاه پریون در سینما مرکزی سالن یک 130 هزار تومان فروش داشته و فیلم قصه پریا در مرکزی5، 270هزار تومان،فیلم جرم 390هزار تومان، فیلم ورود آقایان ممنوع در مرکزی3، 870هزار تومان و پایان نامه در مرکزی4، یک میلیون و 140هزار تومان فروش داشته است.
معنی این تحلیل این است که پایان نامه هنوز هم ظرفیت فروش دارد و فروش آن تصاعدی است اما نمی خواهند اکران فیلم ادامه پیدا کند و تلاش ها بر این است که این فیلم اکران نداشته باشد، به هر نحوی که شده دیگر هیچ اسمی از آن بیرون نیاید. وقتی بخواهید فیلم ها را به جان هم بیاندازید، دیگر فضا خطرناک می شود، یک عده برای بهره برداری و منافع سیاسی خود و حرکت در راستای جریان فتنه، آدم ها را به جان هم می اندازند تا از منافع خود بهره برداری کنند و این اتفاق دارد می افتد.
فیلم پایان نامه در سرگروهش طبق قانون جلو می رود. دیگر چرا دعوا بین فیلم ها درست می کنید؟ چرا این ها را به تقابل هم می اندازید؟ چه منافعی در این كار نهفته است؟ با توجه به ویژگی های پایان نامه، جز اینکه در راستای منافع جریان فتنه بخواهندحرکت کنند، چیزی نيست.
پایان نامه سانسورهم داشت؟
سانسور نداشت اما فیلم را نسبت به نسخه جشنواره اصلاح کردیم. به دلیل اینکه فیلم را هم زمان در جشنواره و اکران هایی که در آن زمان می شد بارها با مردم دیدیم و بر اساس مطالبی که بیان می شد و نقد ها و ایراد هایی که به فیلم وارد می کردند، سعی کردیم در یک تدوین مجدد اشکالات فیلم را در بیاوریم اما تا جایی که می شد فیلم را از نظر سطح کیفیت ارتقا دادیم. درواقع جنس کار فنی بود.
نسخه اکرانی ما از نسخه ای که در جشنواره پخش شد، 12 الی 13 دقیقه کمتر دارد. اما از محتوای فیلم کم نکردیم. نسخه جشنواره وقتی به شورای نظارت رفت، نسبت آن اظهار نظر داشتند و یک نفر را مأمور کردند كه بیاید به ما بگوید این اتفاقات در فیلم بیفتد ولي وقتي نسخه اصلاح شده فیلم را به او نشان دادیم و گفتیم به نظر خودمان این اصلاحات را ایجاد کردیم شما ببینید و نظرتان را بگویید، فیلم را دیدند و هیچ نکته ای نداشت.
تلويزیون را به عنوان یک رسانه تأثیرگذار در این زمینه چطور می بینید؟
تلويزیون هم به تعبیری درگیرهمین مشکل هست، البته جنس آن در تلوزیون فرق می کند، مشکل تلوزیون هم این است که بیشتر سعی شده با آیین نامه و دستورالعمل ها اتفاقات مثبت بیفتد و در فضای هنری که در تلوزیون جاری هست و در ظاهر مثبت است، آن اثر مثبت را در مخاطب ندارد. اشکال کار هم در اینجا است که تلاش هایی هم که شکل می گیرد تا حرف مثبتی زده شود، به آن حرف مثبت زیاد اعتقاد ندارند.
در این راستا دوباره فیلمی می سازید؟
ما قطعا در مسیری که مشخص کردیم هر گامی که می خواهیم برداریم، تلاشمان این هست که در راستای منافع نظام باشد، ممکن است این گام مانند پایان نامه در حوزه سینمای سیاسی پیاده شود و یا اینکه درژانرها و حوزه های دیگر. اگر منظور شما این است که آیا ما جرأت می کنیم دوباره وارد حوزه سیاسی شویم؟ باید بگویم از آن هم هیچ ابایی نداریم و جرأت هم می کنیم. اما اینکه تشخیص ضرورت دهیم که وارد شویم یا نه، موضوع دیگری است که باید دربارهاش تصمیم بگیریم.