کد خبر 536741
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۸

به گزارش مشرق، در پی تیراندازی وحشیانه  دو روز قبل نظامیان صهیونیست ها به "کلزار العویوی" دختر 13 ساله فلسطینی در نزدیکی حرم حضرت ابراهیم(ع) در الخلیل، "منصور نظری" مثنوی سروده است با نام  «آخرین منجی» که در زیر می خوانیم:


دیده بارانی و دل طوفان‌زده - جان به لب از داغ یاران آمده

بر زمین افتاده پرپر لاله باز – غرقه خون گردیده محراب نماز

از رفح، دیرُ البَلَح تا الخلیل - یاس و مریم، لاله و نرگس قتیل

فتنه بس قوم یهودا می‌کند - در فلسطین ظلم غوغا می‌کند

گشته هم‌پیمانِ فرعونِ حجاز - سامری آهنگ موسی کرده باز

شب گرفته وادیِ پیغمبری - ظلم صهیون می‌کند غوغا گری

نیل خون گردیده جاری از رفح – قتلگاه عاشقان دیرالبلح

جوی خون جاری میان دشت عشق - در فلسطین لاله‌زاری گشته عشق

کرده در بر آسمان رخت عزا - بوی زهرا کرده عطرآگین فضا

در میان کوچه‌های بی‌کَسی - در دلِ شهرِ پُر از دلواپسی

دست‌خالی مریمی لبریز درد - آمده با لشکر شب در نبرد

بسته بر سر معجری آلاله رنگ - یک‌تنه با لشکر صهیون به جنگ

می‌کِشد تنها و بی‌یار و غریب - مریمی بر دوشِ تنهایی صلیب

کوچه‌ها یک‌بار دیگر غرق آه - کربلای دیگری افتاده راه

کوچه مست از بوی سیب سرخ عشق - خون روان از چشم بانوی دمشق

غرقه در خون بر زمین افتاده یاس – کرده بر تن چون شقایق‌ها لباس

در میان کوچه خونین تن رها - می‌زند در خونِ خود او دست‌وپا

در میان کوچه خفته بر زمین – غرقه در خون بی‌پناهی مه جبین

در هجوم لشکر نسناس ها - خورده سیلی باز روی یاس‌ها

در فضای کوچه‌ها عطری قریب - کرده سرمست اَلخلیل از بوی سیب

کوچه‌ بوی یاس نیلی می‌دهد - بوی روی خورده سیلی می‌دهد

بوی پهلوی شکسته، بوی یاس - بوی اشک و بوی آه و التماس

ظلم شب آورده ماهی را قتیل - می‌دهد بوی مدینه الخلیل

سینه مالامال خشم و انتقام - آتشی در سینه بر پا مستدام

قوم صهیون گشته مست از قتل‌عام - غرقه در خون عاشقان لاله فام

غرقه در خون پیکر «کلزار» ها – کربلا برپا هزاران بارها

شد زمستان فلسطین نوبهار - الخلیل از خون عاشق لاله‌زار

رسته بر دوش یهودا مارها - تشنه بر خونِ مسیحا وارها

قامت دین گشته خم از بار درد - ظلم صهیون داغ زهرا تازه کرد

باز کوچه، باز سیلی، باز اشک – بسته پینه شانه‌ای از جور مشک

باز میخی پهلویِ یاسی شکست - پشت در ماهی غریب از پا نشست

بسته بغضی آتشین راه گلو - باز معجر می‌کشد از سر عدو

باز بسته دست و بازوی علی - می‌خورد با رو زمین ماهی جلی

باز کوچه باز آتش، میخ درب - یاس تنها مانده در میدان حرب

باز رویی می‌خورد سیلی، ولی - دست و بازو بسته در کنجی علی

باز قوم کرده گم راه ولا - می‌نهد تنها ولی در کربلا

آه از این قوم گرفتار هوس – آه از این آل سعود خار و خس

آه از این قوم پریشان عرب – در خیانت با یهودا لب‌به‌لب

قومِ دربندِ فریبِ عمر و عاص – قوم گُم ره گشتۀِ حق‌ناشناس

کرده بر سرنیزه‌ها قران ز ریب – آه از این قوم گرفتار فریب

آه از این قوم گرفتار مُلوک - کهنه ضحاکان پست و پوچ و پوک

آه از این قوم به خاری کرده خو - این منافق سیرتان یاوه‌گو

با یهودا عهد و پیمان بسته‌ها – پهلوی زهرا ز کین بشکسته‌ها

با فلسطین این خیانت کرده‌ها – غرقه در خون غزه را کرده رها

سینه می‌سوزد خدا را انتقام - تا کجا این ظلم صهیون مستدام

خسته‌ایم آری دگر از انتظار - این زمستان را رسد کی پس بهار

تا کجا تسخیر ضحاکان به حج - تا ثریا کی رود دیوار کج

تا کجا شام و فلسطین در حرج - منجی موعود عجل بر فرج

آفتاب عاشقی آور ظهور - زَن شبیخون ظلمت شب را به نور

نقش صهیون را نما محوش ز ارض – ریشه کَن کُن از جهان این قوم هرز

در تباهی غرقه عالم سربه‌سر - منجی موعود ما باز آ دگر

گشته از ظلم و ستم جان‌ها به لب - تا کجا تا کی جهان در بند شب

یوسف زهرا به کنعان آ تو باز – تا سحر گردد شب یلدای راز

خسته‌ایم آقا دگر از دوری‌ات – کُشت ما را محنت مستوری‌ات

جان زهرا مادر قامت خمت - با ظهورت چاره کن ما را غمت

شیعه می‌سوزد ز داغت ای ولی - گرد شمع حضرت سید علی

فتنه‌ها گردیده پا از پیش و پس - ترسم آقا بی تو افتیم از نفس

پیر ما مویش سفید آمد بیا - غرقه عالم از یزید آمد بیا

نیست راهی رفت و آمد را نفس - کُن ظهور ای آخرین منجی تو پس

مانده تنها در میانه شیعه باز - درد ما را با ظهورت چاره‌ساز

نیست دیگر طاقت این راه دور - جان زهرا مادرت آقا ظهور

به امید ظهور حضرت یار ...

سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه 1394 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس