داریوش کاردان هم دست به قلم است و طناز، هم صدای گرم و خوبی دارد که برای دوبله و گویندگی مناسب است و هم بازیگر قابلی است.
به گفته خودش حدود 38 سال است که در عرصه فرهنگی و هنر فعال بوده و در بیشتر حوزهها فعالیت کرده است.با کاردان همصحبت شدیم تا برایمان از تجربیات شخصی و کاریاش بگوید و اینکه برای رسیدن به مقصد بهتر است از چه راهی رفت.
چطور شد به کارهای فرهنگی و هنری علاقهمند شدید؟ چه کسانی از شما حمایت کردند؟
گرایش به سمت کارهای هنری و فرهنگی در خمیره آدمهاست. اما بقیهاش به اتفاقاتی بستگی دارد که در زندگی هر فردی رخ میدهد. برای خود من اگر اتفاقات دیگری میافتاد، الان جای دیگری بودم. زمانی که ما بچه بودیم، تشویق جایگاه خاصی نداشت.همین که جلوی راهمان را نمی گرفتند، خودش تشویق و حمایت بود. در دوره تحصیل گاهی در فعالیتهای فرهنگی و هنری مدرسه مانند نمایش حضور داشتم، شعر میگفتم و... پدر و مادرم طبع شعر داشتند و این در انتخابهایم بیتاثیر نبود.
پدر و مادرتان چه شغلی داشتند؟
پدرم سردفتردار اسناد رسمی بود و مادرم معلم. چهار تا برادریم و متاسفانه خواهر ندارم!
برخی معتقدند که معلمها بنا به حرفهای که دارند، فرزندان موفقی تربیت میکنند، با این اوصاف مادر سهم زیادی در تربیت و انتخابهای شما داشته و شما در زندگی کمتر با چالش روبهرو شدهاید؟
بله قطعا همینطور است. اما واقعیت این است که نمیتوان وارد کار هنری و فرهنگی شد و با چالش روبهرو نشد.
منظورم زندگی شخصی است...
پدر ومادرم هر دو در راهی که برای زندگی انتخاب کردم، سهم داشتند. من بچه آخر خانواده بودم و به اصطلاح ته تغاری و طبیعتا کمی لوس...!
روانشناسان و جامعهشناسان بر این باورند که هر چه خانواده آرام و بدون جار و جنجال باشد، بچهها موفقترند .شما با این گفته موافق هستید یا سهم فرد و نوع نگرش خودش را هم در موفقیت موثر میدانید؟
خانواده، بنیان و به اصطلاح فونداسیون اصلی برای شکلگیری شخصیت بچهها و موفقیت آنهاست. اصل خانواده است. به نظرم در خانواده اگر مقابل استعداد بچه ممانعتی وجود نداشته باشد، او حتما موفق میشود.در خانواده ما هم اینطور نبود که مثلا من شعری بگویم و پدر و مادرم حلوا حلوایم کنند. ما امکانات بچههای امروزی را نداشتیم، مثلا اگر میخواستیم بدانیم شاعر یک بیت شعر چه کسی است، باید به کتابخانه میرفتیم و کلی جستوجو میکردیم. اینترنتی وجود نداشت که ما به وسیله گوگل بتوانیم به همه اطلاعات دسترسی پیدا کنیم. تلاش فردی مهم است اما شرایط خانواده و جامعه هم مهم است، البته در کنار همه اینها نباید شانس را نادیده گرفت.
یعنی شما به شانس معتقدید؟
صددرصد! برخی میگویند شانس و گروهی نامش را گذاشتهاند اتفاق.در جامعه ما آدم خوش صدا و کسی که طبع طنز و شعر داشته باشد، خیلی زیاد است اما چند نفرشان مشهور میشوند و کارهایشان به گوش مردم میرسد؟ خیلی کم! قطعا شانس و اتفاق مهم است که داریوش کاردان بتواند کارهایش را به مردم عرضه کند.
اما همانقدر که شانس و اتفاقات مسیر زندگی مهم است، پشتکار هم اهمیت دارد؟
بله ! باید استعداد، اتفاق، سرنوشت و پشتکار باشد تا فرد به نتیجه برسد.در مسیر راه من هم سنگلاخ و مشکلات فراوان بود اما تحمل و تلاش منهم زیاد بود .اتفاق زندگی من خیلی ساده پیش آمد. من به عنوان نویسنده با رادیو همکاری میکردم.یک روز گوینده برنامه نیامد و به من گفتند تو جایش گویندگی کن! بعد گفتند صدایت خوب است و من تبدیل شدم به گوینده! ناگفته نماند که در زمان مدرسه، فن بیان کار میکردم و در مسابقات مدرسه شرکت میکردم اما اینکه صدایم از رادیو پخش شود، یک اتفاق بود. خیلیها صدای خوب دارند اما شانس پیدا نمیکنند که صدایشان از رادیو پخش شود.
شما با واژه خودساخته موافقید؟ و این که میگویند افراد خودساخته موفقیت بیشتری در زندگی کسب میکنند؟
به نظرم همه چیز به انگیزه درونی آدمها بستگی دارد و اینکه اولویتهایشان در زندگی چه باشد.حتی کسی که اولویتش پولدار شدن است، اگر در این راه پشتکار نداشته باشد، موفق نمیشود.من هم از این قاعده مستثنا نبودم، اگر انگیزه و پشتکار نبود، نمیتوانستم دوام بیاورم. آنقدر مسائل غیرقابل پیشبینی و گاهی تلخ پیش میآید که اگر مقاوم نباشی، باید فرار کنی. مسیر زندگی و رسیدن به آرزوها راحت و هموار نیست که آدم سرش را پایین بیندازد و راحت برود تا به مقصد برسد. خار مغیلان زیادی در مسیر راه هست که باید از آنها بگذری تا به مقصد برسی؛ رقیبان و صدها مشکل دیگر. در این بازار شلوغ، ماندن و موفق شدن خیلی دشوار است و تلاش زیادی میخواهد .
از راهی که انتخاب و طی کردهاید، راضی هستید؟
از گذشته و کارهایی که کردهام، خیلی راضیام. اما الان با این اوضاع کاری و شرایط موجود از وضع خودم راضی نیستم. چشمانداز خوبی نمیبینم. آنچه مایه مباهاتم هست، گذشته است که در عرصههایی مانند تلویزیون، رادیو، مطبوعات، دوبله، طنز و...فعالیت کردهام و از آنها لذت میبرم، چون در هر دورهای بهترینها را ساخته و نوشتهام اما از اینکه الان نمیتوانم کار کنم، حالم خوش نیست.
اما الان هم بد نیستید! چهره موفق و معروف ...
بله! از نظر مردم من آدم موفقی هستم.مردم خیلی بهمن لطف دارند. همیشه از ابراز دوستداشتن آنها لذت میبرم و من هم به مردم ارادت دارم. اما چند سالی است که اوضاع کار خیلی بد شده است. در حوزه طنز طاقت مردم و مسئولان کم شده، سینما هم که باید عضو گروهی باشی تا به شما نقش بدهند، اوضاع مالی صدا و سیما هم که خوب نیست.چند تا سریال بازی کردهام که هنوز دستمزدم را ندادهاند. همه اینها باعث میشود از شرایط فعلی راضی نباشم.
خار مغیلانی که شما آن را تجربه کردهاید در زندگی همه آدمها وجود دارد که هر کسی به روش خودش از آن عبور میکند اما گروهی هم هستند راه میانبر را انتخاب میکنند تا زود به مقصد برسند که بیشتر هم رسیدن به پول زیاد است، نظر شما دراینباره چیست؟
به آنها مقداری حق میدهم.شاید کمی هم راحتطلبی باشد و اینکه جوانهای امروزی بیشتر تمایل دارند بیدرد سر و بدون مشکل به خانه شیک و ماشین آخرین مدل و پول زیاد دسترسی پیدا کنند. زمانی که جوان بودم تا این حد راحتطلبی وجود نداشت و ما پله پله زندگی خود را ساختیم و جلو آمدیم. هیچ وقت پول قلمبه و بزرگ بهدستمان نرسید و دنبال آن هم نبودیم . اما واقعیت این است که جامعه و مدیران هم الگوهای خوبی به جوانان ارائه نمیکنند. آدمهای موفقی که پله پله و با پشتکار به مقصد رسیدهاند را معرفی نمیکنند. جوانهای نخبه و موفق شهرستانی که میتوانند الگوی جوانان باشند از طریق رسانهها یا دولت به مردم معرفی نمیشوند اما فضای مجازی و اینستاگرام پر است از آدمهایی که عکس ماشین مدل بالا یا ساعت چند میلیون تومانی، خانه شیک و... خود را منتشر میکنند.در چنین شرایطی طبیعی است که جوانها بیشتر به سمت تجملگرایی آنهم از راه میانبر بروند. انگیزه فردی برای موفقیت مهم است اما فرد یا افرادی هم که در جوانان انگیزه ایجاد کنند، اهمیت دارند.
شما اجرای مسابقه ثانیه ها را به عهده داشتید و در این مسابقه مشخص شد که اطلاعات جوانان امروزی آنقدر نیست که حتی بتوانند در یک مسابقه تلویزیونی موفق شوند.بالا بردن دانش و اطلاعات که انگیزه بیرونی لازم ندارد و با امکانات و فناوری موجود خیلی راحت میتوان دانش فردی را ارتقا داد...
این پدیدهای جهانی است و فقط مختص کشور ما نیست. اکنون در سراسر دنیا گوشیهای هوشمند دست همه هست و مردم بیشتر جُک، عکس و مطالب سطحی را برای یکدیگر ارسال میکنند. اینکه تنبلی و سطحینگری بر مردم غالب شده، درست است اما آن روی سکه این است که برای انتخاب شرکتکنندگان یک مسابقه باید به تهیهکننده و دیگر سازندگان وقت داد تا با آزمون، کسانی را برای مسابقه انتخاب کنند که اطلاعات خوب و مفیدی دارند. وقتی کار عجلهای باشد نتیجه، ورود افراد کم اطلاع و کم سواد به مسابقه میشود. البته در زمان پخش مسابقه ثانیهها، فضای منفی علیه این مسابقه شکل گرفت و بیشتر، کمبودها پررنگ شد و مثلا کسانی که با اطلاعات خوب به مرحلهنهایی راه یافتند در فضای مجازی یا جاهای دیگر معرفی نشدند.
و حرف آخر برای این مصاحبه؟
بهعنوان کسی که بیشتر از 30 سال است در عرصه فرهنگ و هنر این کشور فعالیت میکنم از همه مردم، مسئولان، نخبگان و... میخواهم بیشتر هوای جوانها را داشته باشند. ما بهترین جوانهای دنیا را داریم اما این روزها سرگشتگی آنها زیاد است و باید به آنها پر و بال داد، پای درد و دلشان نشست و به آنها بها داد و کمکشان کرد و از همه مهمتر این که جدیشان گرفت.