‏حضرت امام خمينى(ره) در آداب الصلاه يادآور شده اند: از پيغمبر(ص) نقل است که فرمودند: "موسى گفت: الهى من قرب تو را مى‏خواهم. فرمود: قرب من از براى کسى است که بيدار باشد در شب قدر.

به گزارش مشرق، ‏حضرت امام خمينى(ره) فرموند: قرب الهى براى کسى است که شب قدر بيدار باشد.

مقدمات ورود به ضيافةالله‏
مراتب کمالات انسان براى ورود به ضيافت خدا زياد است و بايد از مقدمات شروع شود و مقدمات، همان توجه به غير نداشتن و جز خدا نديدن و هيچ چيز غير از او نداشتن است. در اينجا بايد عرض کنم که از همه مردم اين معنا مطلوب است و اگر مردم بخواهند در ضيافت خدا وارد شوند، بايد به اندازه وسعشان از دنيا اعراض کنند و قلبشان را از دنيا برگردانند.(1)
دعوت شديم به ضيافت اللَّه و ضيافت اللَّه در عالم ماده عبارت از اين است که ما را پرهيز بدهد از تمام شهوات دنيوى. اين، مرتبه مادى ضيافت اللَّه است که همه کسانى که دعوت شدند به اين ضيافت، بدانند که ضيافت خدا در اين نشأه، چشم‏پوشى از شهوات است و ترک آن چيزى که قلب انسان به آن مايل است و آن‏ها را بايد ترک کند.(2)

مهياشدن براى ليلةالقدر
مهماندار، شما را وادار کرده که روزه بگيريد. اين راه‏هايى که به دنيا باز است را سد کنيد تا براى ليلةالقدر مهيا شويد.(3) نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان، به مجاهده و ادعيه مهيا کنيد تا برسيد به آن سفره‏اى که از آن بايد استفاده کنيد و آن ليلةالقدر است که قرآن در آن نازل شده است.(4)

ليلةالقدر
(ليلةالقدر) شبى است که احياى آن، سنت الهى است و قدر و منزلت آن از هزار ماه والاتر است، شبى است که مقدرات خلق در آن شب پايه‏ريزى مى‏شود. در شب قدر، مسلمانان با شب زنده‏دارى و مناجات خود، از قيد و بندگى غير خداى تعالى - که شياطين جن و انسند - رها شده و به عبوديت خداوند در مى‏آيند.(5) (ليلةالقدر شبى است که) همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از اين جهت از همه شبهاى عالم بالاتر است.(6)

سه روايت در فضيلت ليلةالقدر
از جمله رواياتى (که) در فضل "ليلة القدر " وارد شده است، (روايتى است) که عارف باللّه، سيدبن‏طاووس رضى اللّه عنه در کتاب شريف اقبال نقل (کردند؛) از پيغمبر(ص) نقل است که فرمود: "موسى گفت: الهى من قرب تو را مى‏خواهم. فرمود: قرب من از براى کسى است که بيدار باشد در شب قدر. گفت: الهى رحمت تو را مى‏خواهم. فرمود: رحمت من براى کسى است که رحم کند فقرا را در شب قدر. گفت: خدايا من گذشتن از صراط را مى‏خواهم. فرمود: اين براى کسى است که تصدّق کند به صدقه‏اى در شب قدر. گفت: خدايا از درختهاى بهشت و ميوه‏هاى آن مى‏خواهم. فرمود: اين براى کسى است که تسبيح کند به تسبيحه‏اى در شب قدر. گفت: خدايا نجات مى‏خواهم. فرمود: نجات از آتش؟ گفت: آرى. فرمود: اين براى کسى است که استغفار کند در شب قدر. گفت: خدايا رضاى تو را مى‏خواهم. فرمود: خشنودى من از براى کسى است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر ".
از پيغمبر(ص) منقول است که فرمود: "گشوده شود درهاى آسمان در شب قدر، پس نيست بنده‏اى که نماز بخواند در آن، مگر آن که بنويسد خداوند تعالى براى او به هر سجده‏اى، درختى در بهشت که اگر سوارى در سايه آن، صد سال سير کند، تمام نکند آن را.
به هر رکعتى (رکوعى)، خانه‏اى در بهشت از درّ و ياقوت و زبرجد و لؤلو، به هر آيه‏اى، تاجى از تاجهاى بهشت، به هر تسبيحى مرغى از نفايس مرغها، به هر جلسه‏اى درجه‏اى از درجات بهشت، به هر تشهدى غرفه‏اى از غرفه‏هاى بهشت، به هر سلامى حلّه‏اى از حلّه‏هاى بهشت، وقتى منفجر شود عمود صبح، عطا کند او را خداوند از زنهاى باالفت و انس که پستانهاى آن‏ها از زير جامه، برجسته و پيدا باشد و از کنيزهاى خوش‏خلق مهذّب و از پسرهاى مخلّد و از طائرهاى نجيب و از ريحانهاى معطّر و نهرهاى جارى و نعمتهاى رضايت‏بخش و تحفه‏ها و هديه‏ها و خلعتها و کرامتها و آنچه نفس اشتها داشته باشد و چشم لذّت يابد و شماها در آن مخلّد هستيد. "
(همچنين) از آن کتاب از حضرت باقر(ع) نقل است که فرمودند: "کسى که احيا کند شب قدر را، آمرزيده شود گناهان او، گرچه به عدد ستارگان آسمان و وزن کوهها و کيل درياها باشد ".(7)

وجه تسميه "ليلة القدر "
در وجه تسميه "ليلة القدر " علماء اختلافاتى (دارند). بعضى بر آنند که چون صاحب شرف و منزلت است و قرآنِ صاحبِ قدر به توسّطِ ملکِ صاحبِ قدر بر رسولِ صاحبِ قدر(ص) براى امّتِ صاحبِ قدر وارد شده است، ليلة القدرش گويند.
بعضى گفته‏اند: براى آن "ليله قدر " به آن (مى)گويند که تقدير امور و آجال و ارزاق مردم در اين شب مى‏شود و بعضى گفته‏اند: به واسطه آن که زمين از کثرت ملائکه تنگ شود، آن را قدر گويند و آن از قبيل "وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيهِ رِزْقُه "(8) است. اين حرف‏هايى است که در اين مقام گفته شده و در هر يک از آن مقامات، تحقيقاتى است که اشاره به آن اجمالًا(9) خالى از فايده نيست.(10)

شب قدر؛ قلب شريف، شب مخصوص‏
بنا به بعض روايات،(11) "شب قدر "، قلب نورانى حضرت ختمى مرتبت بود که قرآن بر آن قلب شريف نازل گرديده است و در بعض روايات،(12) "شب قدر " شب مخصوصى است که مجموعه قرآن در آن شب نازل شده است. البته شرافت شب، ذاتى نيست، زيرا روز و شب، همان نور و ظلمت است و در اين جهت با هم اختلاف ندارند و شب همان سياهى و تاريکى و روز همان روشنايى است، وليکن شرافت اين‏ها به واسطه حادثه‏اى است که در آن‏ها واقع مى‏شود، مثلًا روز غدير براى آن واقعه عُظمى و شريف بود که سعيد گرديد. همچنين شرافت شب قدر براى نزول قرآن است که به نحو رحمت جمعى خداوندى و به نحو قرآنيت، اسماء و صفات الهيه نازل گرديده است و خداوند متعال در آن شب خواست که درِ رحمت عامه را به روى موجودات باز کند و تمام اسماء و صفات الهيه در آن شب در دسترس بشر گذاشته شده است.(13)

"انا انزلناه فى ليلةالقدر "
در ماه مبارک رمضان، قضيه‏اى اتفاق افتاد که ابعاد آن قضيه و ماهيت آن، براى ما الى الابد در ابهام مانده است و آن نزول قرآن است. کيفيت نزول قرآن بر قلب رسول الله(ص) در ليلةالقدر را غير از رسول اکرم(ص) و آن‏هايى که در دامن رسول اکرم(ص) بزرگ شدند، (کسى نمى‏داند).
قرآن نعمتى است که (پيغمبر(ص)) در ضيافتى که از (ايشان) شده، از آن برخوردار (گشته است) و مقدمات آن، اين (بود) که سالهاى طولانى رياضت معنوى کشيده، تا به آنجايى که لايق اين ضيافت شده، رسيده است. مهم، قضيه اعراض از دنيا است. آن چيزى که انسان را به ضيافتگاه خدا راه مى‏دهد، اين است که غير خدا را کنار بگذارد.
قرآن سرّى است بين حق و ولى‏الله اعظم که رسول خدا است، به تبع او نازل مى‏شود تا مى‏رسد به اينجايى که به صورت حروف و کتاب در مى‏آيد که ما هم از آن استفاده ناقص مى‏کنيم.
اگر سرّ ليلةالقدر و سرّ نزول ملائکه را در شبهاى قدر - که الان اين معنا براى ولى‏الله اعظم حضرت صاحب عجل الله تعالى فرجه‏الشريف هم امتداد دارد - بدانيم، همه مشکلات آسان مى‏شود. تمام مشکلاتى که داريم براى اين است که ما محجوبيم از اين‏که واقعيت را آن طور که هست و نظام هستى را به آن طورى که تنظيم شده، مشاهده کنيم.(14)

"لايمسّه الاالمطهرون "
قرآن در يک کتاب مکنونى است که مسّ آن کتاب مکنون براى انسان امکان ندارد، مگر کسانى که مطهّر هستند. البته مسلّم است که آن کتاب مکنون، يک کتاب بوده که در کمال عزّت و ارتقا است، به طورى که اين موجودات دنيّه طبيعى به آن نمى‏رسند و اگر کسى بخواهد خودش را به آن کتاب برساند و سرتاسرش را مسّ کند، بايد سرتاسر و همه هستى وجودش مطهّر باشد. البته مراد از تطهير همان طهارت از حجابات طبيعت و تجرد از غشاوات طبيعى و جسمانى مى‏باشد.(15)

پي‌نوشت‌ها:
1) صحيفه امام، ج 17، ص 491 - 490
2) صحيفه امام، ج 20، ص 87 - 86
3) صحيفه امام، ج 13، ص 31
4) صحيفه امام، ج 13، ص 34
5) صحيفه‏امام، ج 15، ص 59
6) صحيفه امام، ج 13، ص 36
7) آداب‏الصلاة، ص 333 - 334
8) کسى که داراى تنگى معاش است - سوره طلاق، آيه 7
9) ر. ک. آداب الصلوة، صص 324 - 328
10) آداب الصلوة، ص 324
11) اصول کافى،ج 1، ص 479، حديث 4 و بحار الانوار، ج 25، ص 97، حديث 71.
12) تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 624، حديث 52 و 53 و ص 630، حديث 84.
13) تقريرات فلسفه، ج 3، ص 56
14) صحيفه امام، ج 19، ص 285
15) تقريرات فلسفه، ج 3، ص 57

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس