گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
******
محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله امروز رسالت نوشت: ما در
جنوب کشور در دریای عمان تا خلیج فارس 2 هزار کیلومتر مرز آبی داریم. حراست از
مرزهای آبی کشور در جنوب، یک کار جهادی است. انبوهی از ناوگان دریایی آمریکا و
برخی کشورهای اروپایی در مرز آبی ما آرایش نظامی گرفتهاند. این ناوها مجهز به
آخرین ادوات نظامی مدرن و پیشرفته هستند. انگیزه
صف آرایی در برابر این ناوهای هواپیمابر و حراست از حریم آبی کشور، جز عشق به
اسلام و میهن و ملت بزرگوار ایران چیز دیگری نیست.
عصر روز سهشنبه دو ناو هواپیمابر جزء جمعی اشرار جهانی در نزدیکی
جزیره فازی مشغول گشت زنی بودند، ناو گروه هواپیمابر ترومن در جنوب شرقی و ناو
گروه فرانسوی شارل دوگل در شمال شرقی جزیره فارسی بودند، دو شناور رزمی آمریکایی همراه
10 تفنگدار آمریکایی به محض ورود به مرز آبی ایران توسط دریادلان سپاه پاسداران
دستگیر میشوند.
فروردین 59 ده ها فروند هواپیما و بالگرد نظامی آمریکا به صحرای طبس
آمدند بدون اینکه در مسیر خلیج فارس تا صحرای طبس تیری به آنها شلیک شود. در
شهریور همین سال 1200کیلومتر مربع از خاک میهن عزیز ما از غرب و جنوب مورد هجوم
نظامی قرار گرفت بدون اینکه مقاومتی سازمان یافته از سوی قوای نظامی انجام شود.اما
امروز در پهنای آبهای خلیج فارس در یک نقطه 10نظامی آمریکا وارد آبهای ما می شوند
سپاه بلافاصله واکنش نشان می دهد.این مراقبت از مرزها و این میزان آمادگی واقعاً غرور
انگیز است.
این برخورد نشان از هوشیاری، زمان شناسی، مسئولیت شناسی و شجاعت یگان
دریایی مستقر در این نقطه مرزی دارد. واکنش فرزندان ملت در سپاه پاسداران نشان
دهنده تسلط کامل آنها در سراسر مرزهای جنوبی کشور است و واقعاً هم مایه مباهات میباشد.
باید با صدای بلند فریاد زد؛ «زنده باد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی». اصل 150
قانون اساسی کارویژه سپاه پاسداران را نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن میداند.
خداوند رحمت کند امام بزرگوار(ره) را که میفرمود: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم.»
جایگاه سپاه در حراست از امنیت داخلی و خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی یک امر پنهان
نیست. آمریکا در تحرکات خود در سنا و کنگره در وضع تحریمهای جدید غیرهستهای به
بهانههای مختلف، سپاه را هدف قرار داده است و روی محدود کردن قدرت سپاه متمرکز
است.
اما این آرزو را به گور میبرد. سپاه دست به ماشه در همه جای کشور
برای حفظ انقلاب و دستاوردهای آن حاضر است. واکنش
نظامی ناو آمریکایی به این دستگیری با اقدامات به موقع نیروهای سپاه خنثی شد. باید
دید واکنشهای دیپلماتیک آمریکاییها توسط دستگاه دیپلماتیک ما پاسخ شایستهای میگیرد؟
در دولت گذشته فرزندان ملت با دستگیری تفنگداران انگلیسی در آبهای
سرزمینی جنوب، دست به ماشه بردن خود را در حراست از آبهای سرزمینی کشور نشان
دادند که متاسفانه دستگاه دیپلماسی کشور و دولت آن زمان از این رویداد بهرهبرداری
خوبی نکردند. قوانین بینالمللی، حقوقی را برای طرفین منازعه تعریف کردهاند که
دقت در رعایت آن میتواند به عنوان یک رویه مورد استفاده قرار گیرد.
اینکه در آستانه اجرای برجام، آمریکاییها چرا دست به این نمایش
دریایی زدهاند، واقعا جای سئوال دارد. از ابتدای عملیاتی شدن تعهدات دوطرف در
اجرای برجام، ایران اسلامی فراتر از پروتکل، اعتمادسازی کرده است. حتی دولت در
اجرای برجام تعجیل نموده و برخی خطوط قرمز مجلس را هم درنوردیده است. اما طرف آمریکایی
نه تنها هیچ علامتی از حسن نیت از خود بروز نداده است بلکه در عادیترین شرایط 25
مورد به تحریمهای گذشته افزوده و تاکنون هم هیچ تحریمی را نه لق کرده و نه لغو!
هر روز از کنگره و سنا صدایی مبنی بر تداوم خصومت علیه ملت ایران میشنویم.
اوباما در واکنش به این صداها با برخی همراهی و با برخی همیاری و در مورد برخی هم
سکوت کرده است. انگار نه انگار امضای دولت او همراه پنج قدرت دیگر جهانی پای این
قرارداد یا تفاهمنامه برجام است.
ورود به آبهای سرزمینی ما توسط تفنگداران آمریکا یک تست نظامی برای
سنجش هوشیاری مدافعان ما در آبهای جنوب است. این نشان میدهد گزینه نظامی آنها
علاوه بر روی میز بودن، در کنار رفتار خصمانه کنگره و سنا همچنان دست نخورده باقی
مانده است.
خوشبینی به رفتار آمریکاییها و اعتماد کردن به آنها بر دستگاه
دیپلماسی ما حاکم شده است، در حالیکه هیچ نشانهای از این خوشبینی در هیچ سطحی
دیده نمیشود. از آن طرف کوبیدن بر طبل خصومت از همه
ارکان دولت آمریکا علیه ملت ایران به گوش میرسد. موضوع تجاوز به آبهای ایران که
دیگر ربطی به کنگره و سنا ندارد. دولت آمریکا و در راس آن اوباما که مسئولیت
پنتاگون و سیا و وزارت خارجه را بر عهده دارد، باید پاسخ دهد چرا هنوز بر خصومت با
ملت ایران اصرار دارد؟
ما باید قدری از خوشبینی و اعتماد به آمریکاییها بکاهیم. تا چند روز
دیگر آنها قرار است تحریمها را لغو کنند. رصد اخبار آنها در لغو تحریمها نشان
خواهد داد آنها چقدر صادق هستند. یک نکته مهم هم در این ارتباط وجود دارد و آن
اینکه قرار نیست هر لحظه که جان کری اراده کرد بتواند با وزیر خارجه ما تماس بگیرد
و این تماس هم برقرار شود. آنچه مربوط به ارتباط وزرای خارجه دو کشور است تنها
مربوط به موضوعات برجام است.
نباید اجازه دهیم آمریکاییها هر وقت اراده کردند در هر موردی با ما
گفتگو کنند. آمریکا در سال 58 ارتباط خود را با تهران
قطع کرد و امام(ره) از این قطع ارتباط استقبال کردند و فرمودند: «اگر آمریکا یک
کار صحیح انجام داده باشد همین کار است.» اگر قرار است آمریکاییها به این راحتی
به دستگاه دیپلماسی ما دسترسی داشته باشند باید راهی برای بازگشایی سفارت پیدا
کنند. آن راه هم فقط از مسیر آدم شدن و ترک خصومت با ملت ایران میگذرد والا همه
راه ها از جمله تجاوز به آبهای سرزمین ایران بسته است.
پیامهای اقتدار دریایی ایران
مصطفی انتظاری هروی در سرمقاله امروز جام جم نوشت: ورود بیاجازه تفنگداران آمریکایی به آبهای ایران و واکنش مقتدرانه نیروی دریایی سپاه پاسداران، بار دیگر به همه بازیگران منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای نشان داد که تهران در دفاع از مرزهای آبی و خاکی خود جدی است و تحت هیچ شرایطی اجازه مانور قدرت به نیروهای بیگانه را در درون مرزهای خود نمیدهد.
همزمان با این اقتدار قابل تحسین، خویشتنداری نیروی دریایی ایران در برابر اقدامات تحریکآمیز نظامیان ایالات متحده بار دیگر اثبات کرد که با وجود تبلیغات صورت گرفته از جانب رسانههای وابسته به لابیهای عبری و عربی، تهران نه فقط عامل بیثباتی در منطقه نیست، بلکه با حفظ آرامش، کوشش میکند مانع هرگونه درگیری غیرضروری در خلیج فارس شود.
رسانههای آمریکایی که از چند هفته قبل ایران را متهم به موشکاندازی در کنار ناوگان دریایی آمریکا کرده و دیروز هم دقایقی پس از انتشار خبر بازداشت تفنگداران آمریکایی، کوشش میکردند تهران را متهم به تحریک ایالات متحده کنند، پس از آنکه با موضعگیری پنتاگون در خصوص پذیرش اشتباه در ورود به آبهای ایران و نیز پیام قدردانی وزیر خارجه آمریکا از مقامات کشورمان مواجه شدند، ضمن تغییر موضع، این واقعیت را پذیرفتند که اقتدار ایران در خلیج فارس، نه عامل بیثباتی که مولفهای آرامشبخش برای امنیت همه کشورها محسوب میشود.
بهدنبال انتشار خبر بازداشت تفنگدارانی که وارد مرزهای آبی ایران شده بودند و رایزنی مقامات مسئول درباره آزادی آنان، ایران بار دیگر با حفظ اقتدار و در چارچوب منطق و گفتوگو، زمینه آزادی آنها را فراهم کرد تا در کنار نمایش اقتدار در حفاظت از مرزهای آبی کشور، به همه کشورها نشان دهد که تهران هیچگاه زبان گفتوگو و تعامل را فراموش نکرده و همچون برخی همسایگانش، بهدنبال بهانهجویی و تنشآفرینی در منطقه نیست.
به این ترتیب درسی که این اتفاق برای همه کشورها دارد، امکان حفظ همزمان اقتدار و منطق است. اقتدار در برخورد با بیگانگانی که هشدارها را جدی نگرفتند و منطق در پذیرش توضیحات طرف مقابل مبنی بر نقص فنی در سیستم ناوبری و اهمیت قائل شدن برای گفتوگو و دیپلماسی بهعنوان راهکاری که همواره میتواند نقش موثری در کاهش تنشهای منطقهای و فرامنطقهای ایفا کند. شاید اگر برخی دیگر از کشورها در منطقه غرب آسیا از جمله عربستان سعودی که برای اثبات توهم خود از قدرتمنطقهای، علاوه بر تجاوز به یمن به سیاست تنشآفرینی و تحریک در منطقه دامن میزند نیز بهجای قدرتنمایی تنشزا و غیرمنطقی و ترک آداب گفتوگو، به دیپلماسی بها میدادند، امروز جهان اسلام، چنین درگیر خشونت و افراطیگری نبود.
عزت برای گذرنامه ایرانی یا آمریکایی؟
محمدجواد اخوان در سرمقاله امروز جوتان نوشت: ماجرای ورود غیرقانونی تفنگداران دریایی امریکایی به آبهای سرزمینی کشورمان که منجر به بازداشت این نیروها شد، روز گذشته تیتر بسیاری از رسانههای داخلی و بینالمللی را به خود اختصاص داد. آزادی این نیروها در کمتر از 24 ساعت پس از تجاوز نکته مهمی بود که در این ماجرا برجسته گردید. فارغ از دلیل ورود این نیروها و حاشیههایی که در اینباره مطرح میشود، مقایسهای میان این حادثه و حادثه دیگری- که به آن اشاره خواهد شد- نکات مهمی را روشن خواهد کرد.
بنا بر آنچه در رسانهها نقلشده است ساعتی پس از دستگیری این نیروها
خط دیپلماتیک امریکاییها برای پیگیری سرنوشت این نیروها فعال میشود و بهرغم
قطع رابطه میان ایران و امریکا و فقدان هرگونه سفارتخانه و دفتر کنسولی این دولت
در خاک جمهوری اسلامی ایران، دولت امریکا حداکثر تلاش خود را برای رهاسازی نیروهای
نظامیاش انجام میدهد. تفنگداران
دریایی امریکا جزو نیروهای مسلح امریکا هستند و در همه جای دنیا ورود غیرقانونی
نیروی نظامی به خاک کشور دیگر در حکم تجاوز و تعرض نظامی تلقی شده و غیرقابلتوجیه
است.
مسئولان امریکایی و دیپلماتهای این کشور نیز بهخوبی این واقعیتها
را میدانند، بااینحال از هیچ تلاشی برای پیگیری سرنوشت اتباع متخلف کشور خود
فروگذار نکرده و تا بالاترین سطح ممکن یعنی گفتوگوی وزرای خارجه دو کشور موضوع
پیگیری میشود. در کنار این پیگیریهای دیپلماتیک، رسانههای امریکایی نیز فعالشده
و با طرح گمانهزنیهای مختلف فشار لازم را برای نتیجهبخشتر شدن هرچه بیشتر رایزنیهای
دیپلماتهای این کشور وارد میآورند.
پیگیریهای مکرر امریکاییها یا هر عامل احتمالی دیگر، همچون انعطاف
دیپلماسی لبخند، بالاخره به نتیجه میرسد و تفنگداران نظامی امریکایی با رأفت طرف
ایرانی رها میشوند. تا لحظه نگارش این یادداشت هنوز قضاوت درباره واکنشهای بعدی امریکاییها
زود است، اما با توجه به تجربههای پیشین هیچ بعید نیست که حتی بعداً جمهوری
اسلامی ایران را متهم به ربایش نیروهایشان از آبهای بینالمللی و گروگانگیری
آنها نیز بکنند!
اما رویداد دیگری در صدها کیلومتر دورتر از جزیره فارسی و در غرب شبهجزیره
عربستان در بیش از 110 روز پیش افتاد که هرچند نوع حادثه و افراد مواجه شده با آن
زمین تا آسمان با ماجرای تفنگداران دریایی امریکا در خلیجفارس تفاوت دارد، اما
مقایسهای سودمند میان این دو نهفته است. نزدیک چهار ماه پیش در وادی منا در حرم
امن الهی در مکه مکرمه و در روز عید سعید قربان هزاران حاجی بیگناه قربانی فاجعهای
شدهاند که اگر نتیجه توطئه آلسعود نباشد، بیشک نتیجه سوءمدیریت و سوءتدبیر این
رژیم بود.
در اثر فاجعه منا تا ظهر عید قربان بیش از 7 هزار حاجی در لباس احرام
به شهادت رسیدند که در میان خیل شهدا بیش از 460 نفر از
حجاج، از اتباع جمهوری اسلامی ایران بودند. از محرمات احرام، حمل سلاح است و حجاج
بیتالله الحرام برخلاف تفنگداران امریکایی نهتنها سلاحی در اختیار نداشتند، بلکه
کاملاً قانونی و با در دست داشتن روادید عربستان سعودی وارد سرزمین حجاز شده
بودند. در عرف روابط بینالملل اعطای روادید از سوی دولت میزبان به مسافر بهمعنای
تأمین شرایط اولیه سفر و امنیت جانی لازم برای میهمان است و مخصوصاً وقتی مسافر
میهمان خداوند باشد، رعایت احترام او دوچندان ضرورت خواهد داشت.
بااینحال بر اساس شواهد و مستندات موجود رژیم آلسعود پس از حادثه
نیز در تأمین امداد و نجات برای آسیبدیدگان حادثه اقدام لازم را فراهم نیاورد و
همین امر سبب شد تا تعداد شهدای این فاجعه در تاریخ حج ابراهیمی بیسابقه باشد.
هرچند جنس دو حادثه منا و خلیجفارس شباهت چندانی به هم ندارد و افراد
درون حادثه نیز کمترین شباهتی به یکدیگر ندارند، اما مقایسه میان عملکرد دستگاههای
دیپلماتیک دولتهای درگیر تأملبرانگیز است. هرچند نیروهای امریکایی قانوناً
متجاوز محسوب شده و جای پیگیری چندانی را برای دولت متبوعشان نمیگذاشتند، اما
وزیر خارجه امریکا ساعتی پس از حادثه از وزیر خارجه ایران درخواست آزادی این افراد
را مطرح میکند و با پیگیری فراوان موفق میشود قبل از 24 ساعت از حادثه نیروهای
متجاوز خود را رهایافته دریافت کند.
در ماجرای منا، رژیم سعودی نهتنها خود به مجروحان امدادرسانی نکرد، بلکه از امدادرسانی دیگر کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران نیز جلوگیری کرد و همین امر باعث شد که چهبسا آمار شهدای این فاجعه چند برابر شود. پس از فاجعه نیز تا سه روز از دسترسی ایران و دیگر کشورها به ابدان مطهر شهدای خود جلوگیری کرد و در روزهای نخست نیز هرگونه انتقال اجساد به کشورهای متبوع را نیز نفی میکرد. این در حالی است که بر اساس ابتداییترین مناسبات بینالمللی، دسترسی، تحویل و انتقال اجساد اتباع جزو حقوق کنسولی کشورهای متبوع است.
در تمام این مدت رئیسجمهور محترم و وزیر محترم امور خارجه ایران
مشغول رایزنی در نیویورک بودند و کسی از هیئت اعزامی زحمت بازگشت به کشور و پیگیری
ماجرا از نزدیک را به خود نداد. تنها لطفی که برخی از مسئولان اجرایی به خانوادههای
شهدای منا داشتند، کوتاه کردن یکروزه سفر نیویورک بود. از مجموعه رایزنیهای
دیپلماتیک دستگاههای مسئول کشورمان تنها چیزی که به چشم آمد تصویری بود که از
زانو زدن وزیر امور خارجه کشورمان در کنار امیر کویت در صحن مجمع عمومی سازمان ملل
در رسانهها منتشر شد که ظاهراً این پادرمیانی پرهزینه نیز چندان فایدهبخش نبود.
تنها پس از سخنان عتابآمیز و هشداردهنده رهبر معظم انقلاب در نوشهر
بود که لحن و رفتار حکام آلسعود بهیکباره تغییر کرد و مجبور به انعطاف و احقاق حقوق
حداقلی ایرانیان شدند.
نگارنده بهعنوان کسی که از نزدیک با واقعه و رویدادهای پس از آن مرتبط بوده و در خصوص آن تاکنون تحقیقات مفصلی را به انجام رسانیده است، با قاطعیت ادعا میکند دستگاه دیپلماسی کشورمان، در ماجرای منا به وظیفه خود آنگونه که شایسته بوده، عمل نکرده است. بهترین دلیل این ماجرا این است که تا لحظه تنظیم این یادداشت و در حالی که بیش از 110 روز از فاجعه منا گذشته است، هنوز ابدان مطهر تعدادی از شهدای منا در عربستان باقیمانده است.
متأسفانه برخی مسئولان در روزهای اخیر دلیل تأخیر انتقال این ابدان مطهر را قطع رابطه دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی که اخیراً رخ داد اعلام میکنند و خوب است به این سؤال مهم پاسخ دهند که چگونه دولت متخاصم ایالات متحده امریکا در حالی که 36سال است روابط خود را با ایران قطع کرده است، در کمتر از 24ساعت میتواند نظامیان متجاوز خود را زنده از جمهوری اسلامی ایران تحویل بگیرد، اما دستگاه دیپلماسی کشورمان نمیتواند پس از 110 روز سادهترین حق کنسولی ـ یعنی تحویل گرفتن اجساد- را برای اتباع خود اعمال کند؟
بهراستی آنچه که بهعنوان دیپلماسی شناخته میشود آیا توانسته است عزت ملی ایرانیان را پاس دارد؟ آیا این همان تحقق شعار بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی است؟ آیا مزایای دیپلماسی لبخند تنها شامل نظامیان متجاوز امریکایی میشود و یا میتوان به امید روزی بود که دارندگان گذرنامه ایرانی نیز از مزایای آن برخوردار شوند؟
دشمن ناامید است
سیدمحمد سعید مدنی در سرمقاله امروز کیهان نوشت: از تعابیر معروف و معنیداری که درباره انقلاب اسلامی ایران به کار رفته یکی هم این است که: این انقلاب نهضتی است در تداوم نهضت انبیاء(علیهمالسلام) به ویژه نهضت انسانساز و عدالتمحور پیامبر خاتم(ص)، تعبیری که برای اثبات درستی آن دلایل گوناگون و شواهد بسیار در دست هست، برای نمونه مقایسه «دشمنان» آن نهضت و این انقلاب، چه دشمنان درونی (نفاق و تحجر و التقاط و کژفهمی و...) و دشمنان بیرونی (رژیم استکبار) این هر دو، یکی هستند!
کفار و اشراف مستکبر مکه، وقتی از ماهیت ضد ستم و عدالتخواه دعوت رسول خدا(ص) آگاه شدند، ضمن تقسیم وظایف و همدستی با یکدیگر (از بیرون و درون) با انواع و اقسام سلاح و تاکتیکها و ترفندها، از سلاح تطمیع و ارعاب و تحریم گرفته تا... درگیری نظامی و... درپی نابودی آن برآمدند و بعد که همه راههای دشمنی مستقیم و بینقاب را آزمودند و موفق نشدند، درصدد انحراف و مسخ و خنثی کردن ارزشها و اصولی افتادند که به نهضت رسول خدا، هویت میبخشید و ماهیت آن را تعیین میکرد و بالاخره تداوم و ماندگاری آن را تضمین میکرد و... امروز هم دشمنان انقلاب اسلامی، در رأس آن نظام سلطه و جبهه استکبار، همان حرکات و اهداف را دنبال و همان دشمنیها را عیناً تکرار میکنند.
آنها از ابتدای پیروزی انقلاب توحیدی و ضداستکباری ایران و وقتی جهتگیری و ماهیت انقلاب را دریافتند، دشمنی خود را بینقاب آغاز کردند و علیه آن هر کاری توانستند، انجام دادند، و به تعبیر حضرت امام(ره) آنچه را هم که انجام ندادند، نه اینکه نخواستهاند، بلکه نتوانستهاند! (نقل به مضمون) و وقتی در نبرد نظامی و درگیری فیزیکی و تن به تن راه به جایی نبردند، آن وقت «جنگ نرم» را آغاز کردند و به این فکر افتادند که تاکتیک «ضربه از درون» را علیه انقلاب عملی سازند.
به این معنی که اگر نمیتوانند انقلاب را شکست دهند و به کل نابود و از صحنه خارج سازند، پس تلاش کنند آن را منحرف سازند، ولو اگر صورت و ظاهرش حفظ شود، سیرت و باطنش را تغییر دهند، با وسایل در اختیار (به ویژه رسانهها) ذائقهها را عوض کنند، ارزشهایش را مسخ و دگرگون نمایند و بالاخره اصول و عناصری که هویت و رمز ماندگاری انقلاب است، خنثی کنند. بر مبنای این واقعیت است که رهبر انقلاب هشدار میدهند: «اصلیترین هدف مراکز فکر و اندیشه در دنیای استکبار، از بین بردن عناصر ماندگاری انقلاب است.... تمام تلاش دشمنان در طول سالهای گذشته اعم از جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی و تحریمهای گسترده اخیر، با هدف از بین بردن ماندگاری انقلاب اسلامی بوده است که البته در هر دوره ابتکارات جدید هم انجام میدهند.»
2- وقتی قبول و باور داشته باشیم که انقلاب اسلامی، حرکتی است در تداوم نهضت الهی اسلام، پس باید این را هم بپذیریم که هر آنچه نهضت اسلام را تهدید میکرد و آفت آن محسوب میشد، امروز این انقلاب را هم تهدید میکند. بنابر تصریح و هشدار قرآن کریم، بزرگترین خطری که نهضت پیامبر(ص) را تهدید میکرد، فراتر از هجمهها و توطئههای مستقیم و علنی دشمنان بیرونی، خطر «درون» بود. بعد از واقعه غدیر- که هیچ مسلمانی در وقوع آن کوچکترین تردیدی ندارد- آیه «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون، الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» نازل شد.
به این معنی که دیگر از امروز (که روز غدیر است) به بعد از دشمن خارجی و رودررو نترسید، از توطئههای موذیانه آنها نهراسید. بلکه باید اکنون فقط از من (خدا) بترسید. یعنی اینکه اگر به دست خود کاری بکنید که لیاقت و استحقاق خود را از دست بدهید، غافل شوید، دشمنان و بدخواهان را دستکم بگیرید یا با آنان سادهلوحانه، طرح دوستی بریزید و اجازه رخنه و نفوذ به آنها دهید و... طبق سنت الهی و براساس قاعده «انالله لا یغیرا ما بقوم، حتی یغیروا ما بانفسهم»، آنان بر سرنوشت شما سوار میشوند و... به دست خود «نعمت» را به «نقمت» تبدیل میکنید و... امروز نیز که دشمن از نبرد رویاروی و نظامی طرفی نبسته بزرگترین خطری که متوجه انقلاب اسلامی است، خطری است که از «درون» آن را تهدید میکند، خطر غفلت و انحراف و دستکمگیری و... است. دشمن که انقلاب اسلامی را سخت جدی گرفته است، شعارها، هویت، ماهیت، آرمانها و اهداف آن را خوب درک کرده است، سعی میکند از هر صحنه و اتفاقی در جامعه ما، رخ میدهد، خدای ناکرده از غفلت و سهلانگاری و بیمسئولیتی ما روزنهای بسازد و برای رخنه و نفوذ و... وارد آوردن ضربهای که او را به هدف خود برساند و مهمتر از همه مسیر و سیرت و آرمانهای انقلاب اسلامی را تغییر دهد.
3- انتخابات پیشرو، به سهم خود، اتفاقی بزرگ و عرصهای مهم و صحنهای حساس است که همان قدر که میتواند استقلال و آبادی و آینده روشن این سرزمین را تضمین کند، از بزنگاههایی است که دشمنان برای نفوذ به مراکز حساس و تعیینکننده و ضربه زدن و تحقق اهداف خود به آن دلبسته و امیدوارند و سعی میکنند مثل هر صحنه و اتفاق دیگری با نقشههای ظریف و موذیانه و تدارک گسترده اما پنهان، در آن نقشآفرینی کنند.
این است که اولاً حضور در انتخابات وظیفه هرکسی است که هر چه باشد، نسبت به این مملکت و ملت «خائن» نیست! ولو به هر مرام و مسلکی تعلق داشته باشد حتی اگر انقلابی و هوادار نظام هم نباشد، اما «وطنفروش» نیست و «ایرانی» است و دغدغه عزت و استقلال کشورش را دارد. این است که از زبان رهبر معظم انقلاب میشنویم که: «همچون گذشته اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند، به پای صندوقها بیایند، چراکه انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است.» و بیانصافی است اگر به این واقعیت غیرقابل انکار اشاره نکنیم که آرمانهای انقلاب اسلامی همواره تأمینکننده منافع ملی و ضامن تمامیت ارضی و سربلندی این سرزمین بوده است. ثانیاً علاوه بر شرکت حداکثری و همهجانبه، رأیدهندگان باید (به تعبیر استاد شهید مطهری)، «رشید» و بالغ بودن خود را با احترام به رأیی که به صندوق میاندازند ثابت کنند و برای نظر و گرایش خود ارزش قائل شوند و عملاً ارادت خود را به کشور، به اعتقادات، به انقلاب، ثابت کنند و به کسانی رأی دهند که به مردم و سرنوشت سرزمین و آینده انقلاب خود متعهد هستند، و... بدینسان هم لیاقت و شایستگی خود را بار دیگر به اثبات رسانیده، هم بار دیگر شکر نعمت را به جا آورده و هم راه رخنه و نفوذ دشمن را به مراکز حساس (مجلس، خبرگان و...) مسدود ساخته و هم حرکت توفنده و سازنده انقلاب تمدنساز اسلامی را که تداوم بخش راه انبیاء و نهضت جاوید پیامبر خاتم است، تضمین کردهاند.
تروریستها میآیند توریستها میروند
شروین طاهری در سرمقاله امروز وطن نوشت: رجب اوغلین یل احمغی... سونرا تیفان پیشمغی.... با آنکه بخش زیادی از جمعیت ایران، زبان آذری را پاس میدارند اما باز هم ضوابط انتشار متنی در یک روزنامه سراسری این ضرورت را ایجاب میکند که فارسی را هم پاس بداریم و این جمله معترضه موزون آذری را به پارسی برگردانیم: باد کاشتن رجب اوغلی... سپس توفان درو کردن او...!
احتمالا این جمله معترضه سلطان قلابی نوعثمانی را در کاخ سفیدش – آق سارای – متوحش میکند. قطعا او که یک روز هیتلر را تمجید میکند و روز دیگر توسط داعشیها تمجید میشود، از ارتباط فرهنگی ما و مردمش که با همکاری آمریکا و اسرائیل و سعودی و لولوی داعش به گروگانشان گرفته، وحشت دارد. واکنشهای هیستریک رجب طیباردوغان به افشاگری رسانههای ایرانی از حمایتهای پنهان و آشکارش از تروریسم و آتشافروزی بر کسی پوشیده نیست.
همین هفته پیش بود که دولت آنکارا به نیابت از رئیسجمهور ترکیه به تهران بهخاطر شریک دانستن اردوغان در جنایت اعدام شهید آیتالله نمر به دست سعودیها شکوه کرده بود. اما چرا وقتی تابوی نوشتن از فساد و جنایات سازمانیافته اردوغان و خانوادهاش در رسانههای اروپایی و آمریکایی و حتی خود ترکیه شکسته شده، او این قدر روی افکار عمومی ایران حساس است؟ آن هم در حالی که منبع چنین خبرهای رسواکنندهای در روزنامهها و تارنماهای کشورمان عمدتا رسانههای غربی، عربی و روسی هستند.
به جز تاثیری که افکار عمومی پارسی و آذری بر طرف ترکی میگذارند، قطعا یکی دیگر از دلایل وحشت اردوغان و حزب حاکم عدالت و توسعه از رسواییشان در کشورمان، قطع شریان پول کلانی است که متاسفانه بسیاری از ما ایرانیها برای تفریحات غیرضروری و خریدهای تجملاتی خود به خزانه رجب اوغلی میریزیم تا با آن کفتارهای تکفیری داعش، جبههالنصره و... را پروار کند و به جان مردم ترکیه و همسایگانش بیندازد. واردات موج توریست ایرانی به آنتالیا، ازمیر و استانبول بدون تردید با صادرات فوج تروریستها از آنکارا نسبت مستقیم دارد و بر ماست که در این مورد تصمیمی تاریخی بگیریم.
در حالی که پس از فاجعه منا تبلیغاتی کاملا مغرضانه در شبکههای اجتماعی، ایرانی جماعت را از عمرهمفرده و حتی حج تمتع به بهانه ریخته شدن پول به جیب سعودیهای وحشی باز میداشت، باید گفت ترکیه اردوغانی 5/1 میلیارد دلار فقط از توریستهای ایرانی درآمد دارد و این به جز سود کلانتر آن از ایران بابت تجارت چمدانی، قاچاق، صادرات پوشاک و کالاهای لوکس و گرفتن حق ترانزیت باربری و ترابری از ماست که دست کم 4 تا 5 میلیارد دلار نصیبش میکند، یعنی حدودا 4 برابر آمار رسمی درآمدزایی سعودیها از همه حجاج ایرانی. حالا با لغو سفرهای عمره به عربستان این فاصله بسیار بیشتر هم شده است.
اما سهشنبه انفجار تروریستی بیسابقه در قلب استانبول فرصتی تاریخی بود برای اینکه هم ما و هم مردم ترکیه در احوالات خود تعمق کنیم. اگر ما در مقابل یک آزمون اقتصادی قرار گرفتهایم، مساله ترکها و کردهای ترکیه حیاتی است، چراکه استانبول قلب اقتصاد ترکیه شامل صنایع و تجارت و ترانزیت و بویژه صنعت گردشگری 36 میلیارددلاری این کشور و سرانجام پایتخت سنتی و حقیقی جامعه آن است. حال صدای پای تروریستها بلندتر از هر زمان دیگری در قلب ترکیه شنیده میشود و لاجرم توریستهایی میروند که مایه نجات زندگی دشوار ترکها از دهههای واپسین قرن بیستم میلادی بودند.
عملیات انتحاری یک زن آن هم در روز روشن در میدان احمد سلطان، قلب فعالیتهای استانبول، با اینکه به اندازه کافی مهلک بوده و به جز کشتن 11 نفر و زخمی کردن 15 تن دیگر - شامل چندین توریست آلمانی - سراسر شهر را هم لرزانده است اما بیش از آن، اهمیتی نمادین دارد.
این شهر زیبای به جا مانده از یونانیها و رومیهای بیزانس بر کرانه تنگه بسفر، یکی از کلیدیترین آبراهههای جهان و اصلیترین پل میان آسیا و اروپا محسوب میشود و از نظر بسیاری چهارراه شرق و غرب و مرکز ثقل جغرافیای سیاسی جهان مدرن است. امنیت استانبول بسیار پیچیده است و تنها ابعاد توریستی و تجاری ندارد بلکه یک سرپل راهبردی نظامی هم هست که برای تامین امنیت آن بزرگترین سازمانهای اطلاعاتی و ضدخرابکاری جهان به پیچیدهترین شکل ممکن و به طور توامان با هم رقابت و تشریک مساعی دارند. حال رخنه تروریستها به آن میتواند غرب و شرق را به اجماع برساند که اردوغان و مافیایش لیاقت اداره چنین سرپل حساسی را ندارند. این قطعا به معنای پایان خوابهای نوعثمانی رجب اوغلی برای ترکیه خواهد بود اما در عین حال این کشور را همانند دوران اواخر امپراتوری عثمانی صحنه جنگ خواهد کرد، چرا که با بیداری خرس روسی از خواب زمستانی 3 دهه اخیر و جولان داعش در منطقه بویژه در خود ترکیه، شاید برای نخستینبار پس از روزهای پایانی جنگ اول جهانی، غرب تسلطش بر سرپل خود با شرق را از دست داده باشد.
نکته اینجاست که هم شرق و هم غرب تا پیش از انفجار سهشنبه 12 ژانویه نیز چند سالی بود میدانستند محلههای شلوغ و عربنشین استانبول به اقامتگاه بسیاری از سران داعش و القاعده و مرکز اداره تروریسم بینالمللی تکفیری تبدیل شده است اما بنا به پارهای ملاحظات این موضوع تا همین اواخر مسکوت مانده بود. آمریکا و متحدانش خود از پروژه داعش و نظایر آن حمایت میکنند اما بنا به شروطی. از سوی دیگر بویژه پس از تهدیدآفرینیهای احمقانه اردوغان برای روسیه و ایران، ملاحظات این طرفی نیز از میان رفتهاند. روزنامه حریت، نشریه مخالف دولت آنکارا نیز اخیرا در سلسله گزارشهایی درباره به تسخیر درآمدن استانبول توسط عربها، به این موضوع کنایه زده است. تازه فیلمهای فراوانی در شبکههای اجتماعی رفت و آمد آزادانه چهرههای داعشی در سطح استانبول را نشان میدهند.
در ضمن 3 هفته پیش خبرگزاری رویترز اعلام کرد مقامات امنیتی یک وهابی سرشناس اصالتا اهل سوریه را که قصد داشت به کنسولگری آمریکا در استانبول حمله کند، دستگیر کردند و کنسولگری آمریکا نیز یک هفته به همین خاطر تعطیل شده بود. البته با همه اینها پس از آتشبس سراسری 5 سال پیش، هیچگاه استانبول هدف حمله تروریستی تکفیریها قرار نگرفته بود و فقط یکی ـ دو باری گروههای شبه نظامی چپگرا و نه حتی پکک تلاشهای ناکامی در این زمینه داشتهاند. این بار اما ماجرا فرق دارد.این حادثه جرقهای در انبار باروت تکفیریها بود. پس از این شاید ترکیه کماکان بهشت تروریستها باشد اما قطعا به جهنم توریستها تبدیل خواهد شد. عبداللطیف شنر، معاون مستعفی رجب طیب اردوغان در مصاحبهای که یکشنبه گذشته در روزنامه شرق منتشر شد پیشبینی خوبی از اوضاع آینده کشورش نداشت. او علاوه بر اینکه حکومت اقتدارطلب اردوغان را محکوم به شکست دانست، آن را فاقد اراده و اقتدار در مقابل دخالتهای قدرتهای بزرگ دنیا از طریق تروریستها در کشورش توصیف کرد. استانبول قبل از اردوغان هم شاهد انقراض نسل سلاطین متوهم اما بیاقتدار در مقابل بیگانگان بوده است.
دیپلماسی اقتدار
الیاس حضرتی در سرمقاله امروز اعتماد نوشت: ماجراي توقيف و آزادي قايق تفنگداران امريكايي هرچند به ظاهر تنها طي ٢١ ساعت خاتمه يافت اما بيترديد در پس دقايق آن رازها و درسهاي بسياري نهفته است. شايد پس از اظهارات فرمانده محترم نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مبني بر توقيف قايق نيروي دريايي امريكا و بازداشت ١٠ تفنگدار امريكايي در آبهاي سرزميني ايران در خليج فارس برخي گمان كردند پس از فاجعه حمله به سفارت عربستان سعودي ايران وارد تجادل جديدي در روابط بينالمللي خواهد شد اما انتشار اطلاعيه سپاه پاسداران و رهاسازي اين تفنگداران در ساعاتي بعد اين فرضيه را باطل كرد. اما رمزها، پيامها و درسهاي داخلي و خارجي اين اتفاق چه بود؟
اول) بايد توجه داشت كه ايران حدود ٨٧٠٠ كيلومتر مرز با كشورهاي همسايهاش دارد كه از اين ميزان مرز حدود٢٧٠٠ كيلومتر آن مرز آبي در درياي خزر، خليج فارس و درياي عمان است. نكته قابل توجه اين است كه نيروي دريايي سپاه پاسداران كه پاسدار مرزهاي آبي ايران است توانسته به سرعت از ورود قايق تفنگداران امريكايي در آبهاي خليج فارس آگاه شده و نسبت به توقيف اين قايق و سرنشينان آن مقتدرانه وارد عمل شود. كنش سپاه در اين ماجرا حكايت از آن دارد كه سپاه پاسداران به عنوان نيروي نظامي و مسوول حفظ امنيت مرزي ايران از اشراف اطلاعاتي و قدرت نظامي بالايي برخوردار است كه در اين مرز وسيع آبي بيهيچ تعلل و ضعفي و بدون توجه به اينكه قايق فوق متعلق به تفنگداران امريكايي است رسالت و ماموريت نظامي خود را به درستي انجام داده و نشان دادند ايران در حفظ امنيت خود با هيچ كشوري شوخي ندارد و هيچ تسامح و تساهلي نخواهد داشت و به راحتي ديده خود را روي عبور از خطوط قرمزش نميبندد. ازهمين رو «هوشياري و اقتدار» نيروي دريايي سپاه بيشك مايه مباهات مديران نظام و همه ايرانيان است و خاطر ايرانيان را از اينكه هيچ قدرتي با وجود سپاه نميتواند به راحتي به مرزهاي سرزميني و آبي ايران تعدي كند را آسوده ميسازد. تحقق دفاع مقتدرانه وبا صلابت از سيادت دريايي و مرزهاي آبي جمهوري اسلامي ايران همان چيزي است كه ملك وملت از پاسداران انقلاب اسلامي ميخواهند.
دوم) اگرچه نيروهاي اطلاعاتي و فني سپاه اقدامات لازم جهت دريافت اين مساله كه ورود غيرقانوني قايق امريكايي به مرزهاي آبي جمهوري اسلامي ايران عمدي يا سهوي بوده را انجام دادند اما در اين ساعات برخورد محترمانه با تفنگداران امريكايي و پذيرايي از آنها از سوي نيروي دريايي سپاه بار ديگر اخلاق اسلامي-ايراني را به افكار عمومي بينالملل به نمايش گذاشت. از سوي ديگر رهاسازي قايق امريكايي به آبهاي بينالمللي هم چيزي نبود جز رافت اسلامي، چرا كه ايران ميتوانست تفنگداران امريكايي را براي ساعات و روزهاي بيشتري نگهداري كند كه البته با رهاسازي آنان رافت ايراني-اسلامي را به امريكاييها نشان داد.
سوم) رهاسازي قايق تفنگداران امريكايي در آبهاي بينالمللي پس از كشف سهوي بودن ورود آنان به مرزهاي آبي ايران نشان داد كه ايران به دنبال ماجراجويي بينالمللي نيست و سياست تنشزدايي و تعامل با دنيا را به عنوان راهبرد اصلي در سياست خارجي دنبال ميكند؛ سياستي كه بر مدار اعتماد دوطرفه، رفع سوءتفاهمات، احترام متقابل و پرهيز از درگيري وصرف نظر كردن از سياستهاي برتريجويانه و هژمونيك استوار است. ضمن آنكه درسي براي ماجراجويان منطقهاي است كه هنوز اقتدار و صلابت ايران را درك نكردهاند.
سوم) پس از توقيف قايق تفنگداران امريكايي، سپاه پاسداران وزير امورخارجه را در جريان كامل اين اتفاق ميگذارد كه اين نشاندهنده همكاري ملي دو ارگان مهم نظام سياسي ايران است. تماس تلفني محمدجواد ظريف و برخورد قاطع او با جان كري، وزير امورخارجه و اينكه امريكاييها به علت ورود غيرقانوني به مرزهاي آبي ايران بايد عذرخواهي كنند دقيقا گام دوم اقدام اقتدار آميز نيروي دريايي سپاه بود. قاطعيت سپاه و وزارت خارجه در حفظ حاكميت ملي ايران و دفاع از مرزهاي كشور بار ديگر نشان داد كه دستگاهها و نهادهاي حاكميتي در حفظ «امنيت ملي و منافع ملي» در يك مسير و جهت قرار دارند. همسويي و همكاري سپاه پاسداران و وزارت امورخارجه در اين ماجرا ميتواند اين پيام را در داخل به همراه داشته باشد كه همسويي نهادها و ارگانهاي حاكميت در مسائل مهم ميتواند ضريب منافع ملي و امنيت ملي را در عرصه بينالملل بالا ببرد. اگرچه اتفاق ديروز مرا به دوران دفاع مقدس برد، جايي كه رزمندگان اسلام در سپاه و ارتش در جبهههاي مختلف غرب و جنوب براي حفظ استقلال ايران جان خويش را در كف دستانشان گرفتند و همزمان پاسداران ديپلماتيك كشور در مجامع بينالمللي به دنبال اثبات حقانيت ايران بودند. اين اقتدار – قاطعيت نظامي و صلابت ديپلماسي - در روزهايي كه قرار است ايران و جهان با اجراي برجام وارد مرحلهاي تازه از روابط بينالملل شوند پشتوانهاي حياتي است.
نمایش تعقل در ماجرای شناورهای آمریکا
صادق زیباکلام در سرمقاله امروز شرق نوشت: خبر آزادشدن سرنشینان دو فروند شناور رزمی نیروی دریایی آمریکا باعث شد ایرانیان، طرفهای خارجی و رسانههای بینالمللی، شاهد پایان مسالمتآمیز، منطبق بر عرف دیپلماتیک و درعینحال عزتمندانه ماجرا باشند. از زمان بازداشت دو قایق و ١٠ سرنشین آن تا ساعتی که اطلاعیهای رسمی، خبر آزادشدن آنها را منتشر کرد...
تا وقتی طرف آمریکایی بازگشت صحیح و سالم این نیروها به ناو این کشور و اعزام آنها به پایگاه آمریکا را تأیید کرد اگرچه ساعتهای پراضطرابی در تهران و واشنگتن سپری شد، اما حالا که موضوع فیصله یافته، میتوان نگاه عمیقتری به آن انداخت. در بررسی کلی این ماجرا میتوان به چند نکته اساسی اشاره کرد. این نکات زمانی ارزش و اهمیت بیشتری مییابند که کل این ماجرا را با حادثه کموبیش مشابهی که در دوران دولت اول محمود احمدینژاد درباره ملوانان انگلیسی اتفاق افتاد، مقایسه کنیم. نخستین نکته هشیاری و سرعت عمل نیروي دريايي سپاه پاسداران در خلیج فارس است. سپاه نشان داد پاسداری نیروهای نظامی ما از آبهای ما در خلیجفارس چقدر دقیق، باانضباط و منطبق با پروتکلهای جهانی است. نکته دوم رفتار مسئولانه و سعهصدر سپاه در این ماجرا بود.
این نیروی نظامی کشورمان نشان داد بههیچ روی، تمایلی به بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی از این ماجرا ندارد و آنطور که در خبر فرمانده نیروی دریایی سپاه آمده، مدیریت صحیح صحنه پس از توقیف شناورها با وجود حرکتهای ناو آمریکایی، اتفاق قابلتوجهی است. این در حالی است که کم نبودند جریانات و چهرههایی که بدشان نمیآمد از چنین ماجراهایی بهرهبرداری سیاسی علیه آمریکا یا حداقل دولت یازدهم کنند. نکته بعدی اینکه؛ با وجود برخی اختلافنظرها، این ماجرا در کل نشان داد در مواقع بحران علیه تمامیت ارضی کشور و در مسائل اساسی کشور که مرتبط با منافع و مصالح ملی است هماهنگی، وحدت و اتفاقنظر میان ارکان تصمیمگیرنده در همه سطوح وجود دارد. چهارم اینکه نشان داده شد ارتباط مستقیم میان ایران و ایالات متحده در چنین مواقعی چگونه میتواند جلوی بسیاری از سوءتفاهمهای احتمالی و بازیگران طرفهای مجعول و مجهول را بگیرد. این مسئله پس از ماجرای سفارت عربستان در تهران هم در منطقیشدن موضع کاخ سفید، تأثیر بسزایی داشت. این بار هم هنوز ساعتی از بازداشت اعضای نیروی دریایی آمریکا نگذشته بود که جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده مستقیم با دکتر ظریف تماس میگیرد.
احتمالا سخنان ظریف هرچه بوده تا حدود زیادی باعث آرامشخاطر طرف مقابل میشود و درعینحال آنها را متوجه موضع محکم ایران دراینباره میکند، چراکه هیچیک از مقامات کاخ سفید جز درباره اصل ماجرا، سخنی درخصوص این موضوع نگفتهاند. میتوان تصور کرد اگر تماس مستقیم میان واشنگتن و تهران برقرار نشده بود، امکان داشت آمریکا اعلام کند عمل ایران خصمانه بوده و درباره ترتیبات آزادی تفنگداران آمریکایی هم اظهارنظر کند. تهران هم که نشان داده بیدی نیست که با این بادها بلزرد، پاسخ میداد این هشت نفر باید نخست به پایتخت منتقل شده و تحت بازجویی قرار بگیرند که چرا وارد مرزهای آبی ایران شدهاند و سپس درباره آنها تصمیم گرفته شود. در یک کلام، گرهی که با دست میتوانست باز شود، بهسرعت به یک مسئله جدی دیپلماتیک میان دو کشور تبدیل میشد.
صد البته که در آن صورت میتوانستیم لبخند را روی لبان نتانیاهو و مقامات عربستان تصور کنیم. چه آنها و چه تندروها در آمریکا میگفتند چقدر گفتیم اوباما فریب لبخند ظریف و روحانی را خورده و متقابلا، برخی هم در داخل مدعی میشدند... الی آخر. از یک منظر دیگر هم میتوان به این ماجرا نگریست؛ مقایسه رفتار احمدینژاد با روحانی و ظریف. در جریان بازداشت ملوانان انگلیسی در نوروز ٨٦، رئیس دولت وقت مدیریت کل ماجرا را به دست خودش گرفت. در ابتدا صحبت از تجاوز به آبهای ایران و دادن درس به متجاوزان و... به میان آمده بود. بعد تونی بلر، نخستوزیر وقت انگلستان، عرف دیپلماتیک را کنار گذاشته و با توپ پر از دولت احمدینژاد خواست هرچه سریعتر ملوانان بازداشتشده آزاد شوند؛ درست نقطه مقابل رفتاری که آمریکاییها نشان دادند.
در پایان هم احمدینژاد، با کتوشلوار یک برند ایرانی که بر تن ملوانان انگلیسی شده بود، آنها را در برابر چشمان گردشده از تحیر ایرانیان بدرقه کرد. مقایسه میان رفتار مسئولان دولت در سال ٨٦ با رئیسجمهور و وزیر خارجه در سال ٩٤ از پختگی دیپلماسی و تفاوت آشکار در رفتار بینالمللی و داخلی مسئولان حکایت دارد. دولت یازدهم علاقهاي به استفاده از چنین ماجراهایی برای مطرحشدن در جهان ندارد. میماند نکته آخر؛ کاش در قبال برخورد با سفارت عربستان سعودی هم شاهد همین شیوه مدیریت ماجرا در داخل کشور بودیم تا غلبه دغدغه منافع ملی بر عواطف و احساسات زودگذر را میدیدیم. در آن صورت امروز، عربستان همچنان بابت اقدام قرون وسطایی خود در اعدام یک منتقد غیرمسلح، باید به افکار عمومی جهان پاسخ میداد.
بیم و امیدها اجرای برجام
رضا دهکی در سرمقاله امروز ابتکار نوشت: بنا بر آن چه وزارت امور خارجه اعلام کرده است، برجام از یکشنبه یا دوشنبه هفته آینده اجرایی خواهد شد. اجرای توافق هستهای در شرایطی انجام میشود که فضای اقتصادی و سیاسی ایران مدتهاست در انتظار چنین روزی به سر میبرد. این انتظار هم از سوی حامیان برجام و هم از سوی منتقدان و مخالفان مذاکرات و توافق هستهای به چشم میخورد. دلیل انتظار موافقان برجام قابل درک و پیشبینی است؛ این گروه با بیم و امید در انتظار حاصل تلاشی هستند که اعتقاد دارند نسخه بخشی از دردهای دیپلماسی خارجی و اقتصادی ایران به شمار میرود. اقتصادی – همچون نرخ بالای تورم، بیکاری و شاخص فلاکت و .... – مواجه بود، مرهمی بر دردهایی به شمار میرود که همین تحریمها نیز تا حدی در شکلگیریشان نقش داشته است. این در حالی است که دولت یازدهم با مسائلی همچون قیمت پایین نفت نیز دست و پنجه نرم میکند و بنا بر برخی پیشبینیها، در سالها 94 و 95، سختترین سالهای اقتصادی پس از جنگ تحمیلی را تجربه میکند. با این حال اجرایی شدن برجام با آزاد کردن داراییهای بلوکه شده ایران، تسهیل شرایط سرمایهگذاری خارجی، عدم نیاز به واسطههایی که هزینه واردات کالا را برای ایران چند برابر میکردند، کاهش فسادهای ناشی از تحریمها و .... میتواند دست دولت را برای مدیریت اقتصاد بازتر کند.
از دیدگاه سیاست خارجی نیز فضای بدبینانهای که در دولتهای نهم و دهم علیه ایران شکل گرفته بود، با بروز و نمود باور ایرانیها به گفتوگو و تعامل شکست و گسترش ارتباط دیپلماتیک با کشورهای جهان شکسته شد. این موضوع را میتوان در ماجرای تنش میان ایران و عربستان مشاهده کرد که بسیاری از کشورهای مهم و تاثیرگذار جهان، به جای جانبداری از سعودیها – که پیش از این نه محتمل که قطعی مینمود – تنها دو کشور را به آرامش دعوت کرده و حتی اعلام آمادگی کردند که در رفع اختلافات واسطه شوند. در ماجرای دستگیری اخیر ملوانان آمریکایی به دنبال ورود غیرقانونی به حریم قانونی آبهای ایران، تماسهای دیپلماتیک جان کری وزیر امور خارجه آمریکا با محمدجواد ظریف همتای ایرانیاش و حل مسالمتآمیز و با تدبیر ماجرا، به اذعان مقامهای آمریکایی، اهمیت ارتباط دیپلماتیک با ایران را به نمایش گذاشت. اجرایی شدن برجام که به دنبال نمایش تعهد دو طرف توافق هستهای به آن انجام میشود، خود میتواند آغازی بر گسترش تعامل ایران و جهان محسوب شود که پیشتر دیوارهای اعتماد در آن فرو ریخته بود.
اما این که چرا مخالفان مذاکرات هستهای و منتقدان برجام منتظر اجرایی شدن آن بودند حکایت جداگانهای دارد. واقعیت این جاست که این طیف را اغلب میتوان در میان منتقدان دولت یازدهم جستجو کرد که در واقع ایرادهایشان به برجام بیشتر سنگاندازی در مسیر ثبت توافق هستهای در کارنامه روحانی و تیمش محسوب میشد. هر چند در این میان همواره این شائبه وجود داشته است که شاید در میان دلواپسان برجام، کاسبان تحریم یا کسانی که سودشان در عدم اجرای آن است، وجود داشته باشد. این جماعت تمام تلاش خود را برای به ثمر نرسیدن مذاکرات هستهای انجام دادند و پس از حصول توافق نیز تلاش کردند که برجام در سازوکار قانونی خود در ایران مورد تصویب قرار نگیرد. سیاهنمایی درباره آن چه ایران در این توافق داده و آن چه گرفته است نیز تلاش میکرد محبوبیت حاصل از این توافق را برای دولت روحانی میان مردم کم کند. با این همه، برجام در مجلس ایران نیز تصویب شد و حال در آستانه اجرایی شدن قرار گرفته است. در این فاصله، دلواپسان امیدوار بودند که با خلف وعده طرف مقابل، اجرایی شدن برجام به تاخیر بیفتد یا لغو شود، اما این اتفاق نیز روی نداد. به نظر میرسد طیف منتقد برجام علاوه بر همه نیتهای دانسته و ندانسته در این مخالفت، حال در ماههای منتهی به انتخابات باید مچ خود را خوابیده ببیند و در واقع بازی را هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه افکار عمومی باخته است. با این همه این طیف هر چند به مصداق «حرف مرد یکی است»، هیچ گاه روی به تایید برجام نمیآورند، اما مدتی است تلاش میکنند انتظارها را از نتایج اجرایی شدن برجام بالا ببرند. در واقع این دسته منتظرند با وقوع هر اتفاقی و هر نقصانی در عرصه سیاسی و اقتصادی، آن را به برجام وصل کنند و با کژتابی ماجرا و «دیدی گفتم» ثابت کنند که نظرشان در مخالفت با برجام درست بوده است. این دیگر بر عهده مقامهای دولت یازدهم، دستاندرکاران اجرای برجام، کارشناسان سیاسی و اقتصادی و در نهایت رسانههاست که توقعات از اجرایی شدن برجام را منطقی و تعدیل کنند. مردم باید بدانند که نتایج اجرای برجام یکی دو روزه در زندگی آنها ظاهر نخواهد شد و از سوی دیگر برجام به معنی رفع همه مشکلات ایران با جهان – به ویژه آمریکا – نبوده و نخواهد بود.