بعضی از مجتمعهای خرید چند منظوره، کافی شاپها، شهر کتابها و حتی معابر و گذرگاههای عمومی مرکز و شمال تهران؛ این روزها شکل و ظاهری غریبه به خود گرفته است. با آغاز فصل زمستان و آغاز سال نوی میلادی؛ شمایل مراکزی عموما تجاری- فرهنگی در مرکز تهران با همیشه خود تا حدودی متفاوت است. این مراکز در آستانه سال نوی میلادی ۲۰۱۶در تهران با نمادهای کریسمس یا مراسم عشای ربانی حضرت مسیح(ع)؛ تزئین شدهاند.
تزئینی که در سالّهای پیش در مراکز فروش هموطنان مسیحی و عموما ارامنه در خیابانهای میرزای شیرازی، نجاتاللهی، اطراف کریمخان و برخی از محلههای شرق تهران چشمنوازی میکرد و لبَها را به تبریک میگشود. اما امسال؛ انواع کاج ها، بابانوئل، هدیه دادن و مراسم جشن، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه مراکز تجاری – فرهنگی در همهجای تهران قرار گرفته است. اینکه چرا اقبال نسبت به این جشن، امسال رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است، سوالی است که می توان از جنبههای مختلف به آن پرداخت.
تبادل اطلاعات و گسترش ارتباطات به واسطه عضویت در شبکههای اجتماعی، و زیستن در فضایی مجازی، کاربران را با دنیایی فراتر از مرزهای جغرافیایی خود آشنا کرده است. در برقراری ارتباط میان کاربران؛ فرهنگ از جمله مقولههایی ست که منتقل می شود. سبک زندگی، نوع پوشش، نوع جهان بینی، دیدگاه های مختلف و متضاد در مورد مسائل اساسی و بنیادین در این فضا به سهولت در دسترس قرار دارد و در کمترین زمان، یک شهروند تهرانی میتواند با آنسوی مرزها تعامل و ارتباط داشته باشد.
بعد از کلیشه شدن تاخر فرهنگی شبکههای اجتماعی مجازی در ایران و نپرداختن به مسائل و مقولاتی که این فناوری میتواند برای هر کاربری چه فواید و پیامدهایی داشته باشد؛ امروزه عضویت در شبکه های اجتماعی برای شهروندان ضرورتی انکارناپذیر شده است. شبکه هایی که در ابتدای شروع فعالیت خود با ممانعت بسیار و سپس ادعای مدیریت از سوی مسئولین روبرو شد؛کنش افراط و تفریطی که برای جامعه ایران کاملا آشناست. در این میان اما، این افراط و تفریط؛ هزینه هایی را نیز بر جای گذاشته است. بعضی کاربران ایرانی شبکه های مجازی، امروز جشن کریسمس را در کنار جشن نوروز، شب یلدا، عید قربان و غدیر و بسیاری از آئین های سنتی و مذهبی؛ گرامی می دارند. گویی انتخابی برایش وجود ندارد و او در این مسیر از پیش تعیین شده؛ باید چشم بسته همراه با جامعه جهانی، با بابانوئلی که نماد یک اسقف مهربان ترکیهای است، عکس بیندازد و در پیجِ خود تشخص اجتماعی اش را حفظ کند تا مبادا از جرگه دیگر همقطارانش جا نماند.
دیدن انواع و اقسام نمادهای جشن کریسمس در مراکز تجاری – فرهنگی تهران امروز، می تواند یادآور تمام المانها و نشانههایی باشد که سالیان سال در میان ما ایرانیان به تقلید استفاده میشود. در سالهای اخیر، مراسم هدیه دادن در روز ولنتاین بود که دیگر برگزاری مراسمش راهبندان و ترافیک ایجاد نمیکند اما هنوز در پیجها حضور دارند! و گردش مالی بالای آن از مراکز تجاری – فرهنگی به سوپرمارکتهایِمحلی هم رسیده است، هرچند کمجان و بی رمق. شاید اگر به اطراف خود کمی نگاه تیزبینتری داشته باشیم، استفاده از انواع و اقسام نمادهای ادیان در زیورآلات جوانان، بدون هیچ فلسفه و بینشی و تنها برای به روز بودن و پیروی از مُد ما را در مسیری می اندازد که بازگشت از آن دشوار است. اما در نگاه به جوانان کشورهای اروپایی و امریکایی، هیچ نماد و نشانی از مذهب و آئین ایرانی- اسلامی دیده نمیشود. در تقسیم بندیهای ارتباطی ما در میان کشورهای جنوب قرار داریم. کشورهایی که مصرفکننده و در حالتوسعه محسوب میشوند. کشورهایی که همیشه باید یک نگاهی از بالا بر آنها سلطه داشته باشد.
اما از منظر دیگر، فروش کاجها و دیگر المانهای جشن کریسمس و گسترش این پدیده در یکی- دو سال اخیر، نشان از نوعی میل به تغییر و دگرگونی در آداب و باورهای بعضی از ایرانیان باشد. ایرانیانی که دیگر نوروز برای آنها مفهوم دور هم جمع شدن و دید و بازدید به شدت و گرمی گذشته را ندارد. در روزهای آخر سال، با نزدیک شدن به ساعات سال تحویل، بسیاری ترجیح می دهند تعطیلات را به تنهایی در جمع کوچکی که خود انتخاب کردهاند، باشند یا به دیدن مناطق دیدنی خارج یا داخل کشور بروند تا اینکه تعطیلات خود را به دید و بازدید سپری کرده باشند. نوروزی که دیگر در آن صفای دهههای قبل دیده می شود و به جای خانه های شلوغ و پر از زمزمه های خنده و شادی، جاده هایی مملو از ماشین با سرنشینانی را در خود دارد که فردگرایی و دوری از جمع؛ جشن آنها را لذتبخش خواهد کرد. نوروزی که سازمان ملل در 24 فوریه 2010، آن را به عنوان روز بین المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان نامید. اما کمتر ایرانی احساس میکند که نوروز باستانی به جشنی بین المللی تبدیل شده است. در آستانه این جشن بین المللی، تهران؛ شهری که «دبیرخانه نوروز» است، اتفاقا بهترین مکان میشود برای قدم زدن؛ چراکه شهروندانش آنرا تنها گذاشتهاند و برای رفتن از این شهر در ایام تعطیل؛ از یکدیگر سبقت میگیرند.
اما به راستی به میزانی که کریسمس در ایران مورد توجه قرار گرفته است؛ نوروز درمیان سایر کشورها، جشن گرفته میشود؟ به جز کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، قرقیزستان که به لحاظ فرهنگی و جغرافیایی، به ایران نزدیک هستند؛ سایر کشورهای دیگر چقدر در مورد نوروز میدانند؟ نوروز در فرهنگ آنها چه جایگاه و شانی دارد؟ آیا در جشن نوروز، سبزه های سفره هفت سین در خانه های آنها پیدا میشود؟ رنگ سبز کاجیهایی که این روزها، در تهران به وفور دیده میشود؛ به میزان سبزهای که آنها بر سر سفره خود میگذارند؛ دیده میشود؟
به نظر میرسد، ما در ترویج و یا استفاده از مُدهای فرهنگی همچنان مصرف کننده کالاها، نظریهها، هنر، سبک زندگی و... از دیگران هستیم تا فرهنگ اسلامی و ایرانی خود. تا سبزه نوروز جای خود را به کاجهای شب کریسمس نداده است؛ تا مراکز تجاری – فرهنگی ستاره مهربانی بابانوئلِ پولدار را بر قلب کودکانمان حک نکردهاند، میتوانیم امید داشته باشیم به هوشمندی انسان ایرانیِ امروز در ارتباط با فرهنگی که تلاش میکند از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی زیست محیطی، او را با خود همراه کند تا بدون چون و چرا پذیرایش باشد.
رویا سلیمی
تزئینی که در سالّهای پیش در مراکز فروش هموطنان مسیحی و عموما ارامنه در خیابانهای میرزای شیرازی، نجاتاللهی، اطراف کریمخان و برخی از محلههای شرق تهران چشمنوازی میکرد و لبَها را به تبریک میگشود. اما امسال؛ انواع کاج ها، بابانوئل، هدیه دادن و مراسم جشن، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه مراکز تجاری – فرهنگی در همهجای تهران قرار گرفته است. اینکه چرا اقبال نسبت به این جشن، امسال رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است، سوالی است که می توان از جنبههای مختلف به آن پرداخت.
تبادل اطلاعات و گسترش ارتباطات به واسطه عضویت در شبکههای اجتماعی، و زیستن در فضایی مجازی، کاربران را با دنیایی فراتر از مرزهای جغرافیایی خود آشنا کرده است. در برقراری ارتباط میان کاربران؛ فرهنگ از جمله مقولههایی ست که منتقل می شود. سبک زندگی، نوع پوشش، نوع جهان بینی، دیدگاه های مختلف و متضاد در مورد مسائل اساسی و بنیادین در این فضا به سهولت در دسترس قرار دارد و در کمترین زمان، یک شهروند تهرانی میتواند با آنسوی مرزها تعامل و ارتباط داشته باشد.
بعد از کلیشه شدن تاخر فرهنگی شبکههای اجتماعی مجازی در ایران و نپرداختن به مسائل و مقولاتی که این فناوری میتواند برای هر کاربری چه فواید و پیامدهایی داشته باشد؛ امروزه عضویت در شبکه های اجتماعی برای شهروندان ضرورتی انکارناپذیر شده است. شبکه هایی که در ابتدای شروع فعالیت خود با ممانعت بسیار و سپس ادعای مدیریت از سوی مسئولین روبرو شد؛کنش افراط و تفریطی که برای جامعه ایران کاملا آشناست. در این میان اما، این افراط و تفریط؛ هزینه هایی را نیز بر جای گذاشته است. بعضی کاربران ایرانی شبکه های مجازی، امروز جشن کریسمس را در کنار جشن نوروز، شب یلدا، عید قربان و غدیر و بسیاری از آئین های سنتی و مذهبی؛ گرامی می دارند. گویی انتخابی برایش وجود ندارد و او در این مسیر از پیش تعیین شده؛ باید چشم بسته همراه با جامعه جهانی، با بابانوئلی که نماد یک اسقف مهربان ترکیهای است، عکس بیندازد و در پیجِ خود تشخص اجتماعی اش را حفظ کند تا مبادا از جرگه دیگر همقطارانش جا نماند.
دیدن انواع و اقسام نمادهای جشن کریسمس در مراکز تجاری – فرهنگی تهران امروز، می تواند یادآور تمام المانها و نشانههایی باشد که سالیان سال در میان ما ایرانیان به تقلید استفاده میشود. در سالهای اخیر، مراسم هدیه دادن در روز ولنتاین بود که دیگر برگزاری مراسمش راهبندان و ترافیک ایجاد نمیکند اما هنوز در پیجها حضور دارند! و گردش مالی بالای آن از مراکز تجاری – فرهنگی به سوپرمارکتهایِمحلی هم رسیده است، هرچند کمجان و بی رمق. شاید اگر به اطراف خود کمی نگاه تیزبینتری داشته باشیم، استفاده از انواع و اقسام نمادهای ادیان در زیورآلات جوانان، بدون هیچ فلسفه و بینشی و تنها برای به روز بودن و پیروی از مُد ما را در مسیری می اندازد که بازگشت از آن دشوار است. اما در نگاه به جوانان کشورهای اروپایی و امریکایی، هیچ نماد و نشانی از مذهب و آئین ایرانی- اسلامی دیده نمیشود. در تقسیم بندیهای ارتباطی ما در میان کشورهای جنوب قرار داریم. کشورهایی که مصرفکننده و در حالتوسعه محسوب میشوند. کشورهایی که همیشه باید یک نگاهی از بالا بر آنها سلطه داشته باشد.
اما از منظر دیگر، فروش کاجها و دیگر المانهای جشن کریسمس و گسترش این پدیده در یکی- دو سال اخیر، نشان از نوعی میل به تغییر و دگرگونی در آداب و باورهای بعضی از ایرانیان باشد. ایرانیانی که دیگر نوروز برای آنها مفهوم دور هم جمع شدن و دید و بازدید به شدت و گرمی گذشته را ندارد. در روزهای آخر سال، با نزدیک شدن به ساعات سال تحویل، بسیاری ترجیح می دهند تعطیلات را به تنهایی در جمع کوچکی که خود انتخاب کردهاند، باشند یا به دیدن مناطق دیدنی خارج یا داخل کشور بروند تا اینکه تعطیلات خود را به دید و بازدید سپری کرده باشند. نوروزی که دیگر در آن صفای دهههای قبل دیده می شود و به جای خانه های شلوغ و پر از زمزمه های خنده و شادی، جاده هایی مملو از ماشین با سرنشینانی را در خود دارد که فردگرایی و دوری از جمع؛ جشن آنها را لذتبخش خواهد کرد. نوروزی که سازمان ملل در 24 فوریه 2010، آن را به عنوان روز بین المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان نامید. اما کمتر ایرانی احساس میکند که نوروز باستانی به جشنی بین المللی تبدیل شده است. در آستانه این جشن بین المللی، تهران؛ شهری که «دبیرخانه نوروز» است، اتفاقا بهترین مکان میشود برای قدم زدن؛ چراکه شهروندانش آنرا تنها گذاشتهاند و برای رفتن از این شهر در ایام تعطیل؛ از یکدیگر سبقت میگیرند.
اما به راستی به میزانی که کریسمس در ایران مورد توجه قرار گرفته است؛ نوروز درمیان سایر کشورها، جشن گرفته میشود؟ به جز کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، قرقیزستان که به لحاظ فرهنگی و جغرافیایی، به ایران نزدیک هستند؛ سایر کشورهای دیگر چقدر در مورد نوروز میدانند؟ نوروز در فرهنگ آنها چه جایگاه و شانی دارد؟ آیا در جشن نوروز، سبزه های سفره هفت سین در خانه های آنها پیدا میشود؟ رنگ سبز کاجیهایی که این روزها، در تهران به وفور دیده میشود؛ به میزان سبزهای که آنها بر سر سفره خود میگذارند؛ دیده میشود؟
به نظر میرسد، ما در ترویج و یا استفاده از مُدهای فرهنگی همچنان مصرف کننده کالاها، نظریهها، هنر، سبک زندگی و... از دیگران هستیم تا فرهنگ اسلامی و ایرانی خود. تا سبزه نوروز جای خود را به کاجهای شب کریسمس نداده است؛ تا مراکز تجاری – فرهنگی ستاره مهربانی بابانوئلِ پولدار را بر قلب کودکانمان حک نکردهاند، میتوانیم امید داشته باشیم به هوشمندی انسان ایرانیِ امروز در ارتباط با فرهنگی که تلاش میکند از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی زیست محیطی، او را با خود همراه کند تا بدون چون و چرا پذیرایش باشد.
رویا سلیمی