گروه فرهنگی مشرق -برنامه
شهرفرنگ عنوان برنامه ای گفتوگو محور در شبکه خبر است که به
موضوعات روز سینمای ایران میپردازد و در هفتههای اخیر، بازتابهای زیادی
هم به همراه داشته است. حمید رضا مدقق مجری برنامه شهر فرنگ، این هفته مسعود دهنمکی کارگردان سینما را به این برنامه دعوت کرد.
مجری: با عرض سلام و ادب به بینندگان ارجمند شبکه خبر در هر نقطه از جهان که هستید، به روال هر هفته این ساعت گفتوگوی زندة شهر فرنگ رو تقدیم حضورتان میکنیم. گفتو گوی ما دستاندرکاران سینمای ایران دربارة حال و روز سینمای کشور است و این هفته هم میزبان یکی دیگر از سینماگران کشورمان، جناب آقای مسعود دهنمکی، کارگردان سینما هستیم که ما ایشان را با مجموعه کارهایشان؛ سهگانه اخراجیها، رسوایی و معراجیها میشناسیم که همة آنها در ردیف پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما قرار دارند و تازهترین ساخت ایشان هم با نام رسوایی 2 آمادة نمایش است. آقای دهنمکی، خدمت شما سلام عرض میکنم، خوش آمدید.
دهنمکی: سلام عرض میکنم خدمت شما و مردم خوبمون، امیدوارم که بحث خوبی باشد.
مجری: من خاطرم هست که اردیبهشت سال 1393 شما گفتوگویی با آقای فریدون جیرانی در برنامه خیابان ایران داشتید و در آنجا گفتید که اوضاع سینما را خطرناک میبینید و الان بیش از یک سال و نیم از آن تاریخ گذشته، آیا هنوز هم نظرتان همین است و اوضاع سینمای ایران خطرناک است، یا خیر؟
دهنمکی: وضعیت سینمای ایران با توجه به بحث مخاطب و توقعاتی که از آن هست بهنظر من قابل بررسی است و شاید بشود گفت که در سایر حوزهها هم دچار بحران مخاطب هستیم کما اینکه تیراژ کتاب یا روزنامهها الان آمار جالب توجهی نیست یک زمان روزنامهها در کشور ما تیراژ میلیونی روزنامهها را داشتیم، اما الان اقبال مخاطب به سمت رسانههای فضای مجازی بیشتر شده؛ یعنی رسانههای جدید دارند جایگزین رسانههای سنتیتر میشوند و سینما هم به نوعی مخاطبش را دارد تقسیم میشود؛ یعنی دارد از بحث سالنهای سینما به سمت سینمای شبکه نمایش خانگی و غیره میرود. به هر حال صنعت سینمای سنتی مرسوم و در واقع در سالن دیدن با بحران مخاطب مواجه است، ولی فیلمسازی و دیدن مردم رو به گسترش است و ما میتوانیم مخاطبان بیشتری را در سطح منطقه و حتی جهان جذب کنیم، منتها به آن شکل قدیمش و نباید توقع داشته باشیم که فیلمی با میلیونها مخاطب باشد چون شرایط تغییر کرده و نمیشود آن را با شرایط دهه 60 سنجید. شاید در دهه 60 و 50 یک فیلم چندین بار اکران میشد؛ یعنی در سال چندین بار نوبت اکران میگرفت و به خاطر همین فرصتهای مختلفی بود و مردم امکان دیدن فیلم را در شبکه نمایش خانگی و خانهها نداشتند و اگر در سالن فیلم را نمیدیدند، از دست میدادند که این شرایط قابل تحلیل است.
مجری: یعنی فکر میکنید که سالنهای سینماها از بین میروند، منظورتان این است؟
دهنمکی: به نظر من تغییر کارکرد میدهند؛ یعنی الان پردیسهای سینمایی نشان میدهد که نوع نگاه مردم به سمت سالنهای سینما به سمت فضای فان و سرگرمی بیشتر میرود و باید در این خصوص فکرکرد یا عرض میکنم باید به یک تحلیل جامعی رسید. اگر این پردیسهای سینمایی بتوانند حجمی از مخاطب را در مناطق مختلف کلان شهرها جذب کنند، پس نشان میدهد سیاست تکثیر اینها در شهرهای کوچک هم جواب میدهد و حتی میتواند سینمای ایران را از این وضعیت فعلی نجات دهد. به شرط اینکه بخش خصوصی و دولت با هم همکاری کنند و امکانات از سمت دولت فراهم و مجتمعهای فرهنگی،سینمایی و تفریحی فراهم شود و بهنظر من این یکی از راههای نجات بحث بحران مخاطب است.
مجری: آقای دهنمکی الان شما یک نگاه بیرونی دارید و درواقع دارید قضیه را از نگاه مخاطب شما بررسی میکنید. بیایید یک نگاه درونی کنید برخی سینماگرها و سینماییها و اهالی سینما برخی معتقدند که درواقع سینمای ایران از درون هم دارد از بین خود اهالی سینما لطمه میخورد، شما با این موافقید یا خیر؟
دهنمکی: من فکر میکنم که جای این بحثها در رسانه نیست، البته آسیبشناسی نباید کرد. بحثها وقتی ژورنالیستی میشود، گارد گرفته میشود؛ چه اینطرف چه آنطرف، ولی به هرحال این مباحث اختلافی درون سینماگرها شأن خود سینما را در چشم خود حتی مسئولین و نخبگان بهنوعی متزلزل کرده، یعنی آن توقعی که میرفت الان دیگر نیست و دلایل مختلفی دارد که یک بخش آن به کمبود امکانات و بودجه و غیره برمیگردد. وقتی تقسیم بودجه بین اهالی نیست که کار کنند بیشتر به جان همدیگر میافتند و معمولاً آدمهایی که خیلی کار میکنند کمتر حرف میزنند و بیشتر آدمهایی که جنجال میکنند آدمهای بیکار هستند و سرکار نیستند و فرصت زیادی دارند که به این مسائل بپردازند. ولی به اعتقاد شخصی خود من جای این مباحث در رسانه نیست. به شرطی که در اتاق فکر به سمتش بروند و دیگران را زیر ذرهبینشان قرار ندهند؛ یعنی بعضی از مباحث مالی سینما خندهدار است چون کل بودجه سینمای ایران به اندازه یک طلا فروشی زیرپله در بازار هم نمیشود. حالا شاید الان و در این هشت یا 10 سال اخیر تکانی خورده باشد ولی قبلاً اینطوری بود و این نشان میدهد که بحث، فقط بحث مالی نیست و یکسری انگیزههای دیگر هم وسط میآید. دستاندازیهای جریانات سینمایی به خود سینما و توقعاتی که آنها از آن دارند، برمیگردد. اما به هرحال اهالی سینما باید ذرهبین نقد را به دست بگیرند و کار آسیبشناسی را انجام بدهند، قبل از اینکه دیگران این کار را انجام بدهند و از یک طرف دیگر در این شرایط نمیشود فقط اهالی سینما را مقصر قلمداد کرد یا بهنوعی کسانی که مهندسی فرهنگی در کشور میکنند باید متوجه باشند که توقعاتشان متناسب با امکانات نیست. ما وقتی اسمش را جنگ نرم میگذاریم و میگوییم دنیا با این همه شبکه تلویزیونی و غیره و سینما به جنگ انقلاب و کشور و منافع ملی کشور ما آمده، پس باید متناسب با همان توان دشمن آرایش کرد، ولی اون چیزی که شما میبینید، با بودجه کل سینمای ایران نمیشود یک فیلم 300 هم ساخت. اما توقعی که از سینماگران هست؛ هر دفعه که فیلمی ضد ایران و ضد انقلاب ساخته میشود، انگشت اتهام به سمت سینما میرود که چرا سینما هیچ کاری نمیکند. من فکرمیکنم شرایط جدید اقتضا میکند که سرمایهگذاریهای کلان در حوزة سینما صورت بپذیرد؛ چه در حوزة نرمافزاری و چه در حوزة سختافزاری؛ یعنی اگر بهفرض اینکه ما قدرت پرتاپ ماهواره را داشته باشیم، ماهوارههایی که بتواند تصاویر دیجیتالی ما را در همة دنیا منعکس کند، بعد آیا برای پرکردن این آنتنها ما چقدر آثار نمایشی داریم؟ آیا میخواهیم فقط با شبکه خبر و گزارش و با گفتوگو محوری آن را پر کنیم؟ در صورتی که همه میدانیم تأثیر آثار نمایشی بهمراتب بیشتر از مباحث گفتوگوی مستقیم است، آیا ما برای آن روز برنامهای داریم؟ که نداریم. چون امکاناتمان، تربیت نیروهایمان، تولید محتوایمان و حتی بحثهای سختافزاری متناسب با آن موقع فراهم نمیشود وآن موقع خیلی دیر نیست، امسال یا سال دیگر...؛ یعنی همانقدر که برای ما امکان دارد مردم در خانه بدون پارازیت شبکههای مختلف را ببینند برای آنطرف دنیا هم این امکانات فراهم خواهد شد. الان در منطقه بحث شیعیان را نگاه کنید میبینید که ما حداقل صد میلیون شیعه داریم، و اگر کمی گستردهتر به فارسی زبانها نگاه کنیم، میبینیم که چندین کشور فارسی زبان داریم که میتوانند مخاطب سینمای ما و مخاطب آثار هنری و نمایشی ما باشند و از آنطرف اگر جامعه اسلامی را در نظر بگیریم، یک و نیم تا دو میلیارد نفر هستندکه باز میتوانند مخاطب مستقیم آثار ما باشند یا اصلاً نه یک مخاطب گستردهتر. وقتی ما میگوییم انقلاب ما، انقلاب مستضعفین بر علیه مستکبرین است، این ندای آزادیخواهی و پیام معنوی ما را مردم همة دنیا میگیرند حالا اگر به طور مستقیم بشود با آنها ارتباط برقرار کرد که حتماً میشود این کار را کرد. که متناسب با این توقعات، امکانات فراهم نشده و این چیزهایی است که به مسئولین برمیگردد و بخشی از آن هم به خود سینماگر و خودشان برمیگردد که در این زمینه کمکاری زیاد صورت گرفته و به تعبیر من اولویتبندی و آسیبشناسی هم نشده.
مجری: از زاویة دیگری نگاه کنیم و بپرسیم که شما طرفدار سینمای دولتی هستید یا طرفدار سینمای خصوصی؟ و این بحثی بوده که خیلی از سینماگران قبل از شما هم که در این گفتوگو شرکت داشتند به آن پاسخ دادند؟
دهنمکی:ببینید یکسری حرفها، حرفهای پوپولیسمی است و خیلی از دوستان در اینجا طرح میکنند و میگویند که سینما نباید دولتی باشد یا فقط باید خصوصی باشد و وقتی نگاه میکنی، میبینی خیلی از آدمهایی که میگویند سینما نباید دولتی باشد، همة آثارشان با پول دولت ساخته شده و خیلی کم پیش میآید بعضی از این آدمها حتی یک یا دو اثر داشته باشند که با پول بخش خصوصی ساخته شده باشد و مخاطب هم داشته باشد و بتواند هزینهاش را برگرداند و این تعریف صحیح صنعت سینما که، سینما صنعت رسانه و هنر است را به آن اطلاق کرد. وقتی سینمایی مخاطب نداشته باشد، چه با پول دولت ساخته شود چه با پول بخش خصوصی ، چون الان بخش خصوصی هم وارد شده و الان پولهایی دارد وارد سینما میشود که بهنوعی میشود گفت که دیگر فقط انگشت اتهام به سمت دولت نمیرود و خیلی از سینماگران ما رفتند به سمت کسانی که کارهای تبلیغاتی انجام میدهند و کارترهای اقتصادی دارند وارد میشوند و من به طور شفاف میتوانم بگویم امروز حتی آقازادهها هم دارند وارد حوزة سینما و صنعت نمایش خانگی میشوند؛ یعنی پولهایی که یک روز در حوزه سیاسی و برای انتخابات و غیره خرج میشد، امروز دارد در حوزة فرهنگ هزینه میشود تا فیلمها و سریالهای ایدهآل خودشان و با توجه به گرایشهای خودشان؛ ساخته شود. یعنی امروز دیگر فقط دولت نیست و اتفاقاً بودجهای که الان آنها دارند، این بخش خصوصی که با رانتهای دولتی به اینجا رسیده و بخش شبه دولتی محسوب میشود، خیلی کلانتر از بودجهای است که بخش دولتی دارد در صنعت سینما سرمایهگذاری میکند. حالا بخش خصوصی هم به مفهوم صنعت سینما داریم.آدمهایی که با پول خودشان فیلم میسازند که ممکن است مخاطب داشته باشد و ممکن هم است که مخاطب نداشته باشد. اما اگر همة این فیلمها چه با پول بخش دولتی و چه با پول بخش شبه دولتی و چه با بخش خصوصی ساخته شود و مخاطب نداشته باشد، نمیشود سینما را به آن اطلاق کرد. آن یک ضلع از سه ضلع (رسانه، صنعت و هنر) را از دست میدهد و میشود گفت فقط که این فیلم است، فیلمی است که مردم میتوانند در خانهشان ببینند و میتوانند نگاه گلخانهای به آن داشته باشند و عدهای روشنفکر و عدهای مومن حزباللهی هم در مسجد جمع شوند و فیلم را ببینند اما دیگر نمیشود سینما را به آن نمیشه اطلاق کرد؛ یعنی حتی اگر قرار شد کسانی که مؤمن به انقلاب هستند، با پول نهادهای مختلف فیلم بسازند و از انقلاب دفاع کنند، حواسشان باید باشدکه نمیتوانند با پول بیتالمال فیلمی بسازند که مردم نروند پای آن اثر بشینند و آن کاری که جریان روشنفکری ممکن است با پول بیتالمال انجام بدهد و فیلمهایی بسازد که دیده نشود.
ممکن است آدمهای مذهبی ما هم این کار را انجام بدهند و ذات این رسانه این است که باید مخاطب داشته باشد؛ یعنی بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. اینکه ما بیاییم خط قرمز بکشیم و بگوییم آقا، نهادهای حاکمیتی باید پایشان را از کل سینما بیرون بکشند، مگر پنتاگون، هالیوود و .. ارتباطات تنگاتنگ با هم ندارند، مگر با سفارش آنها فیلم ساخته نمیشود! کدام بخش خصوصی هست که توانمندی این را داشته باشد که یک فیلم جنگی با آن هزینة چندین میلیاردی بسازد و بتواند هواپیما و ناب و غیره را آفیش کند و این نشان میدهد که این حرفها از جانب کسانی هم اگر زده میشود و اگر الگویشان هم صنعت سینما به مفهوم غربی آن است که در غرب هم چنین چیزی نیست که دولت ارتباط تنگاتنگ با این بخش نداشته باشد. من عرض میکنم این به مفهوم این نیست که بگوییم بخش خصوصی را باید حذف کنند. بخش خصوصی، دولتی ، شبه دولتی و همة اینها میتوانند در کنار همدیگر کار کنند.
اما بعضی از فیلمها است که ساخت آنها از توان بخش خصوصی خارج است و با این وضعیت فعلی سالنداری سینما نمیشود فیلمهای پرهزینه یا به قول آقایان، فیلمهای پروداکشن ، بیپروداکشن ساخت و بخش خصوصی نمیتواند این کار را انجام بدهد. خود من همة فیلمهایم با بخش خصوصی ساخته شده، اگر موقعی هم وارد شده؛ مثلاً 10 درصدی یا20 درصدی انجمن سینمای جوان در فیلم اول وارد شده، با اختیار تهیهکننده بوده و من کسی نیستم که از این حرفهای نفعی ببرم و بگویم آقا بخش دولتی باید باشد چون به من منافعی میرسد. من به عنوان کسی که فیلمهایم را با پول مخاطب میسازم؛ یعنی مردمی که میروند و فیلمهایم را میبینند و فیلمم میتواند اکران موفق داشته باشد و از آن استقبال شود، به این نتیجه میرسم که برای یک فیلم جنگی حتی در بخش خصوصی واقعاً این شرایط سخت است، یا حتی برای ساخت فیلمهای تخیلی. رسوایی2، اگر امکان ارتباط با نهادها و ارگانها نباشد، شرایط امکان فضای تخیلی رفتن به سمت بعضی از فضاها، فراهم نمیشود. اگر برای بالای یک فیلم یک میلیارد هزینه شود، این فیلم باید حدود چهار میلیارد بفروشد تا بتواند هزینة خودش را دربیاورد.
کدام بخش خصوصی میتواند با این شرایط اینقدر مخاطب را جذب کند که مطمئن باشد هزینهاش برمیگردد؛ یعنی به نظر من باید حرفها را در فضای فانتزی نزد، کسانی که این حرفها را طرح میکنند، باید همة جوانب را با هم بسنجند. بله در غرب با تعداد صدها سالن و با آن حجم از مخاطب، بخش خصوصی باید هم موفق باشد و اگر موفق نباشد باید بگوییم آنها اصلاً سینما را بلد نیستند.
مجری: آقای دهنمکی شما به بحث اعتماد حاکمیت و سینمای ایران اشاره میکنید، من میخواهم این را باز کنید، اعتماد حاکمیت و سینمای ایران یعنی چه؟
دهنمکی:بهنظر من این یکی از مباحث مهم است. فرهنگسازی برای سینما رفتن مطمئناً توسط بخش خصوصی فراهم نمیشود؛ یعنی اگر (من این حرف را چندین بار در جاهای مختلف گفتهام و شاید تکراری باشد) اگر پُستمن میآید دوران رسانهای خودش را به سه دوره تقسیم میکند (دورة فرهنگ شفاهی، دورة فرهنگ مکتوب، دورة فرهنگ دیداری و شنیداری) ولی در گذر هر دوره به دورة بعد، شما میبینید که مخاطبش حفظ شده؛ یعنی اگر مخاطب تیراژ روزنامههایشان میلیونی است، مخاطب سینماهایشان هم میلیونی است. ولی اینجا وقتی مردم از فضای شفاهی به فضای مکتوب و از سمت فضای مکتوب به سمت فضای مجازی رفتند، شما میبینید که تیراژ مشرق ما از میلیون و چند صد هزار رسید به ده هزار یا 15 هزار و همه به سمت سینما و شبکههای مختلف تلویزیونی رفتند.
اما این فرهنگسازی برای رفتن به سینماها باید توسط نهادهای دولتی؛ مثل آموزش و پرورش ایجاد شود و زنگ سینما اداشته باشیم. ما وقتی حاکمیت اطمینانی به محصولات سینمایی ما نداشته باشد میگوید وقتی میخواهم بچهها را تو سینماها بفرستم یا به خانوادهها بگویم که من بچههایتان را میخواهم به سینما بفرستم تا فیلم ببینند، چه فیلمی میخواهند ببینند، آیا این فیلم بدآموزی دارد یا ندارد؟ خشونت و سکس پنهانی را که نمیشود علنی نشان داد ولی اینها را در دیالوگها و غیره میآورند و همة اینها نشان میدهد که وقتی ارتباط اعتماد بین سینما و حاکمیت برقرار نباشد، نمیتوانید توقع داشته باشید و برای نجات و فرهنگسازی، مخاطب باید سینما را هم در سبد خانوادگیاش قرار بدهد و آنوقت است که حاکمیت باید کاری بکند.
مجری: برخی این نقد را به شما وارد میکنند که شما از رانت این اعتماد برخوردار بودید یا بهنوعی از این رانت استفاده کردید و توانستید برخی خطوط قرمزها را به عقب برانید و به همین خاطر هم هست که فیلمهایتان موفق بوده، برای این چه پاسخی دارید؟
دهنمکی:این هم از همان بحثهای زرد است که من خیلی دوست ندارم وارد آن شوم، اما به هر حال خودشان هم میدانند که اینطور نیست؛ یعنی با بخشنامه و از جلو نظام نمیشود مردم را به سینما برد، اگر شما صفهایی را جلوی در سینما که برای فیلمهای اخراجیها و معراجیها و رسوایی تشکیل میشد، میدیدید این را نمیگفتید. باور کنید که این اتفاق دارد برای بقیه هم میافتد. وقتی ما میگوییم فیلمی پنج یا شش میلیارد میفروشد، مطمئن باشید که باید این صفهای طویل تشکیل شود، وقتی تشکیل نمیشود، نشان میدهد که نگاه، نگاه دیگریست. حالا من نمیخواهم وارد این جزئیات شوم و دوباره جنگ زرگری حضرات را زنده کنم، ولی اگر شما آمارهای واقعی را بسنجید، میبینید که این مردم هستند که اینجا انتخاب میکنند و اینجا تلویزیون نیست ،البته الان در مورد تلویزیون هم این شرایط نیست که یک کانال باشد و مردم مجبور باشند فقط آن را ببینند.
وقتی مخاطب سینما پول میدهد و انتخاب میکند که چه فیلمی را ببیند، دیگر این حرفها، حرفهایی است که برای پاک کردن صورت مسئله زده میشود. اتفاقاً من به سینما آمدم که از خط قرمزهای خودم دفاع کنم. خط قرمزهایی که میدیدم حرفهای ضد جنگ در فیلمها زده میشود و آمدم بگویم که میشود در مورد دفاع مقدس حرف زد و مردم را پای این حرفها نشاند و میشود در مورد معنویت که آقایان اسمش را گذاشتهاند سینمای معناگرا فیلم ساخت. بله یک بخش از این حرفی که میزنم، این است که بخش دولتی سرمایهگذاری میکرد وآقایان به اسم معناگرا، فیلمهایی میساختند که فقط خودشان میتوانستند ببینند و در نهایت هم یک پخش تلویزیونی به آن میدادند. این چه مفهوم معنوی است. که مردم نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. من آمدم و گفتم که میشود در مورد مفاهیم دینی و اخلاقی فیلم ساخت و دهها روایت و نریشن در دیالوگهای فیلم بود. مردم باز هم بروند ببینند. من برای دفاع از آن اعتقادات خودم فیلم ساختم و مطمئنم که شرایطی که برای دیگران فراهم بوده، اتفاقاً برای من فراهم نبوده.
مجری: آقای دهنمکی، نهادی به اسم سینمای ایران، محلی برای نزاع جناحهای سیاسی است یا خیر؟
دهنمکی: نباید باشد. میشود گفت یک نکته آرمانی باشد، اما آن چیزی که به این قطببندی و دستهبندی تبدیل شده که در آخر هم به تعارض کشیده میشود، به نظر من یک نوع عقبافتاده از منازعات سیاسی است چون در عالم سیاست این مسائل عادت است. خودتان هم میدانید که من 10 سال کار روزنامهنگاری کردم ولی با همان آدمهایی هم که قلمی با هم چالش داشتیم، خیلی محترمانه مینشستیم حرف میزدیم و بحث میکردیم و در نشریات همدیگر هم میرفتیم و مناظره میکردیم، ولی این دیالوگ این طرف خیلی سخت برقرار میشود. چون بهنظر من هنوز تکامل و بلوغ پیدا نکرده که نگاه سیاسی آدمها در حوزة سینما به همدیگر چطور باشد. ولی به هر حال اینکه چشمانداز جریانات سیاسی به این است که مثلاً از این برند سینما و از این محبوبیت بازیگرها یا عوامل سینما در منازعات انتخاباتی بهره ببرند همیشه بوده است.
مجری: سینماگرها بهنوعی خودشان را منتفع کردند.
دهنمکی: اتفاقاً کسانی که در این زمینه ... من که از سیاست وارد سینما شدم، اما کسانی که دارند از سینما وارد سیاست میشوند، تجربه نشان داده که بیشترین لطمه را به سینما زدند. بعضی از آدمهایی که میشود گفت میتوانستند برای همة سینما پدری کنند از این جناح، آن جناح، وقتی آدمهای مختلف سینما خودشان وارد دعواهای سیاسی شدند، سطح خودشان را از حالت پدرگونه در سینما پایین آوردند و ترمیم اش خیلی سخت است.
مجری: آقای دهنمکی در همین زمینه در دولت گذشته برای اینکه در واقع بهنوعی برخی از همین مسائل سینما را حل و فصل کنند، شورایی بهنام شورای عالی سینما بهوجودآوردند که شما هم یکی از اعضای آن بودید، واقعاً این شوراها میتوانند راهگشا باشند؟
دهنمکی: بله به شرطی که آن مصوابات، ضمانت اجرایی داشته باشد و وقتی رییس دولت به عنوان یکی از اعضای این شورا مطرح میشود، بهنظر من اگر ضمانت اجرایی پیدا کند، خیلی سریع خیلی از مشکلاتی که پیش روی سینمای ما است، را تسعیر میکند عرض کردم در همین حوزة فرهنگسازی، اگر رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی، رأس شورای عالی سینما هم باشد، بهراحتی میتواند مصوابات را به شورای عالی انقلاب فرهنگی منتقل کند اگر این اراده باشد، اگر این اراده نباشد.
مجری: هردو درواقع رییس جمهور...
دهنمکی: بله رییس جمهور، خیلی از مصوابات اینجا را هم میتوانند مستقیم ببرند در هیئت وزیران و مصوبترش کنند.
مجری: چرا این را در همان دوره نگفتید، آن دوره هم تعداد خیلی کمی از مصوبات اجرایی شد، در همان دوره که خود شما هم بودید.
دهنمکی: در آن دوره کسی از ما نپرسیده بود، بعضی از مصوبات، بهنظر من اگر همین الان هم اجرا شود، خیلی کمک میکند، مهم نیست چه کسی در این شورا باشد، مهم این است که چه خروجی داشته باشد. ورود شورا به منازعات دستة چندم سینما اشتباه است؛ یعنی اگر توقع این را داشته باشید که آنجا در مورد تاکتیکها یا اتفاقات روزمره و ژورنالیستی سینما حرف زده شود، اشتباه است بعضیها در همان دوره هم این اشتباه را انجام میدادند. کسانی که وارد آنجا میشوند باید نگاه استراتژیک داشته باشند؛ یعنی حل این مسائل کلان فرهنگی؛ یعنی مهندسی فرهنگی در اینجا نیاز است. مثلاً من میگویم باید در مکانیسمهای آموزشی ما در سینما یکپارچهسازی شود. اگر رییس شورای انقلاب فرهنگی در این شورای عالی سینماست، میتواند همة نهادهای آموزشی را متمرکز کند، متون آموزشیشان یکی شود، ضعفهایشان بررسی شود. من معتقدم اگر مثلاً هزینه یکی دو تا از این فیلمهای فاخر که دوستان میدهند هزینه شود و بیاید در این زمینه که تولید نرمافزار و متون آموزشی روی اخلاق در سینما، حکمت سینما و مفاهیم سینما کار شود، آنوقت خروجی آدمهایی که از دانشگاه سینما و از دانشگاهها و مؤسسات آموزش و غیره بیرون میآیند، آدمهای مؤمن به این کشور خواهند بود، نه آدمهای تکنیک وار که این آدمها فوقش تکنسین باشند و هنوزم هم در این دانشگاهها چیزی جز دکوپاژ و میزانسن نمیخوانند، حتی اگر قرار باشد بخوانند و اگر قرار باشد متن هم باشد، استادی هم باشد که مؤمن به این متنها نباشد، این جایش در شورای عالی سینماست، شورای عالی سینما این نمیشود که به این آدم فیلم بدهیم بسازد، به آن آدم ندهیم یا اینجا را منحل کنیم یا آنجا را منحل نکنیم و اینها حرفهایی بود که من آنجا بود و من هم مخالفت خودم را مطرح کرده بودم و حرفهایم را زده بودم، منتها احترام به آدمهایی که آن موقع دعوت کرده بودند، باعث شد که من در آنجا عضو شوم. و این دلیل بر این نمیشود که کسانی دیگر بهتر از ما نباشند، همین آدمهایی که الان هم هستند، مسلماً خیلیهایشان و همهشان بهتر از من هستند و اگر مشورتی باشد، همین مشورت نکتهای است که من عرض کردم که اینجا چیزهایی را تسعیر کند که نگاه استراتژیک به سینما داشته باشد.
مجری: ما در سینمای ایران سیاهنمایی داریم؟
دهنمکی: ما همهجا سیاهنمایی داریم، درحوزة ژورنالیسم سیاهنمایی داریم و در سینما هم داریم.
مجری: برداشت خودتان را از این سیاهنمایی بگویید؟ یعنی سینمای ایران متهم به سیاهنمایی است؟
دهنمکی: ببینید سینما خصلتی دارد که ذات و درون یک هنرمند را بیرون میریزد و این ویژگی در رسانه مکتوب نیست؛ یعنی شما نمیتوانی بخوانی پشت قلم را و بفهمی با چه انگیزهای نوشته شده، ولی فیلم داد میزند، آیا کسی که دارد این معضل اجتماعی را طرح میکند، نگاه مصلحانه دارد یا نه نگاه سیاهنمایی و نه، داره حدیث نفس میکند. بعضیها دارند اصلاً حدیث نفس میکنند و این مسئله به مهندسی سینما برمیگردد؛ مثلاً اگر شما یک سال مهندسی میکنی که 100 تا فیلم ساخته شود، باید حتماً در این تقسیمبندی بگویی که از این 100 تا 10 تا حتماً دفاع مقدسی باشد، 10 تا تاریخی باشد، 50 تا اجتماعی باشد ، 30 تا طنز باشد و اگر این سبد باشد، حتی اگر وجود یکی دو فیلمی که در آن سیاهنمایی شده باشد، آنوقت مردم آن یکی دوتا را پس خواهند زد، ولی اگر این مهندسی نشود، درحوزة تولید اونوقت این اتفاق میافتد که مردم با سبدی مواجه میشوند که حق انتخاب و قدرت انتخاب ندارند و به مرور احساس میکنند که این پرده حرف آنها نمیزند و از آن عقب میکشند و ریزش مخاطب خواهد داشت و آن هم باز ثمره و لطماتش به خود سینما برمیگردد. بعضیها وجود دارند که هدفمند و بهنوعی برنامهریزی شده مسئولیت دارند که سیاهنمایی بکنند و آثارشان هم ممکن است برای مخاطب ایرانی هم اثری نسازند یا اصلاً برای کسانی که بپسندند، بسازند و به این آثار جایزه بدهند یا امکانات بدهند یا پز اپوزوسیونی بگیرند. ما بعضی از آدمهایی را داریم که آثارشان هیچ ارزش هنری و تکنیکال ندارد، ولی فقط صرف آن نقطة سیاهنمایی که دارد، جوایز متعدد میگیرند و خود دوستان این آدمها میگویند که آقا هرچه به این آدمها توجه کنی، چون اینها احتیاج به این دارند که اپوزوسیوننمایی بکنند و دیده شدن این آدمها قرار گرفتن آن موضع اپوزوسیونی است. وگرنه اگر در رقابت سالم و انتخاب مخاطب قرار بگیرند و در ویترین اکران قرار بگیرند، شما میبینید که هیچکدام از این آثارشان مورد اقبال واقع نمیشود و دیده هم نمیشود و فقط آن جنجال خبری را که برای جریانسازی علیه کشور ما احتیاج دارند، برقرار میشود. اما این دلیل نمیشود که ما هر کس را که نگاه انتقادی داشت، متهم به سیاهنمایی کنیم؛ یعنی درست است که این مسئله گزک دست خیلی از مدیران ما داده، چون اینها این کار را برای خوشایند فلان جشنواره کار را کردند و اپوزسیون یا ضد انقلاب فیلم ساختند و این را بعضی از آقایان دارند تعمیم میدهند به همة سینما؛ یعنی هر نگاهی را که نگاه انتقادی داشت، فیلم اجتماعی ساخت و نگاه مصلحانه به این بخش را داشت، میخواهند متهم کنند و برای فرار از پاسخگویی همه را در یک کفة ترازو میچینند. اما اگر سینما مسئولیت اصلی خودش را انجام بدهد که وضیفة اصلیاش، دفاع از مظلوم در برابر ظالم هست و هنر متعهدی باشد که امام میفرمایند: «هنر متعهد، هنری است که بیانگر جنگ فقر و غنا باشد، تقابل ایمان در برابر رذالت باشد». اگر این سینما به نفع فقرا و محرومین مظلوم در برابر ظلم نباشد، دیگر آن سینمای متعهدی که امام میفرماید، نیست اتفاقاً ببینید در حوزة جنگ و درحوزة سینمای اجتماعی مسئولین ما در جشنوارههای ما برای فیلمهایی کف میزنند که یک بار معنوی داشته باشد، ولی گزنده نباشد؛ یعنی انگشت اتهام به سمت نرود و حرفهای قشنگی که همه دوست دارند در موردش زده شود. اما اگر به این سمت رفتی که براساس مطالبات انقلاب و براساس همان تعالیم انقلاب و امام و رهبری بیایی و مسئولین را، پاسخگو کنی شما میبینی که به این آثار توجهی نمیشود.
مجری: شما گفتید باید مهندسی فرهنگی شود، چه کسی باید سینما را مهندسی فرهنگی کند؛ یعنی این به معنای ورود نهاد قدرتمندی مثل دولت بر کلیت سینما نیست؟
دهنمکی: این تعامل دوطرفه است و این طور نیست که آمرانه بشود این کار را کرد. مهندسی فرهنگی بدون شناخت از حوزة سینما امکانپذیر نخواهد بود و مثل گذشته میشود که بخشنامهای نوشتند و سینما را بردند به سمت سینمای گلخانهای. الان همه هم میگویند که آن سینما را به کجا رساندند. سینمایی که آمد رانتها را بین عدهای تقسیم کرد که آقا، بیایید فیلم فلسفی معنوی بسازید، آنوقت امروز این بلا را سر سینمای ما آوردند که ما ریزش سال به سال مخاطب را میبینیم. وقتی میگوییم مهندسی فرهنگی، پازلی از قطعات است که همه چیز را در بر بگیرد؛ یعنی طنز سر جای خودش است، جنگ سر جای خودش است، فیلمهای انتقادی سرجای خودش است و این مهندسی فرهنگی است؛ یعنی برنامهریزی حتماً باید در نهادی صورت بگیرد که خود آنها مسئوول و پاسخگو باشند و مشورتهای غلط نباشد. وقتی میگویم این تعامل دو طرفه است؛ یعنی مشورت با بخشی از سینما که اتفاقاً بعضی از آنها نگاه استراتژیک به عالم هنر و سینما و فرهنگ ندارند، ولی تکنسینهای خوبی هستند و در این حوزه که میتوانند فیلم بسازند باید انجام شود و این مشورتها باید جامعالاطراف باشد که مسئولین را به یک تصمیمات درست برساند. اگر این مشورتها جامعالاطراف و دلسوزانه باشد، به نظر من با برنامهریزی و حتی وجود کسانی که گفتم مهندسی فرهنگی هستند، آنوقت دهان خودشان هم بسته میشود و میگویند که ما به این سینما که اینقدر بودجه میدهیم، اینقدر هم میتوانیم از آن توقع داشته باشیم. وقتی من میگویم سینمای ما باید در برابر هالیوود بایستد، شما نمیتوانید از خالیوود توقع مقابله با هالیوود را داشته باشیم. امکانات و بضاعت سختافزاری سینمای ما واقعاً نسبت به آن چیزی که در دنیا وجود دارد ناچیز است. شما نمیتوانید از این سینما توقع کلان داشته باشید. در همین حدی هم که دارد نفس میکشد، هنر میکند و این هم از هنر فردی سینماگران ما است و این به مفهوم این نیست که بگوییم آقا، توپ را در زمین این دولت یا دولت قبلی یا دولت قبلتر از آن بیندازیم. مهندسی فرهنگی، یک نگاه کلانتر در شورای انقلاب فرهنگی میخواهد که امروز میتواند بازوی اجرایی همین شورای عالی سینما باشد و این مباحث برنامهریزی شود و امکاناتشان متناسب با توقعشان فراهم کنند.
مجری: آقای دهنمکی خیلی روزها پیشنهاد بیشرمانه در مورد پشت صحنة سینمای ایران به کار میرود. آیا پشت صحنة سینمای ایران مبتذل است؟
دهنمکی: این هم از آن حرفهایی است که زدنش توسط بعضی از کسانی که این حرفها را میزنند سؤال برانگیز است. اگر این هست، شما در سینما چهکار میکردید؟ اگر به اصطلاح بگوییم که سینما یک پازل تافتة جدا بافته از این جامعه است، باز هم اشتباه است. اتفاقاً من در فقر و فحشا هم این ذرهبین را برداشتم در جامعه چیزی نیست که شما آن را فقط به سمت سینما بگیری و این باید به سمت همة بخشهای جامعه گرفته شود. در دانشگاه ما همین اتفاق دارد میافتد و در خیلی جاهای دیگر هم دارد میافتد و این نشان دهندة یک بحران هویت در جامعه است. من فکر میکنم بحث مدیریت اخلاق و مدیریت رفتار در جامعة ما دچار مشکل است؛ یعنی اینکه ما بگوییم که فقط بخشی از جامعه گرایش به معنویات دارند و به اعتکاف میروند و غیره و بخش دیگر جامعه را رها بکنیم، نتیجهاش همین حرفها میشود که یک روز راجع به سینما می زنند، یک روز در مورد فوتبال میزنند، یک روز در مورد دانشگاه میزنند و یک روز در مورد پزشکها میزنند. مهندسی فرهنگی مخفوف مانده در این حوزه. ما در اتاق فکر خودمان دچار مباحث روزمرگی هستیم.
مجری: شما فرم فیلم رسوایی 2 را برای شرکت در سی و چهارمین دوره پر کردید؟ جشنواره فیلم فجر هنوز اسامی اعضای هیئت انتخاب شده، اعلام نشده، شما با این موضوع موافقید یا خیر؟ با توجه به تجربهای که از دورههای قبلتر داشتید.
دهنمکی: به نظر من، نظر بقیة دوستان را بپرسید، درمورد من خیلی صادق نیست.
مجری: برای شما جالب نیست، چرا اسامی.
دهنمکی: به هر حال هم حسن دارد و هم قبح دارد. از یک طرف هیئت انتخاب و وقتی اسمشان مشخص نباشد، پاسخگو نیستند از یک طرف دیگر هم پنهان بودن یا علنی بودن هم فشار را روی تصمیمگیریهایشان زیاد میکند. من خودم چون در حوزة قضاوت و این چیزها خیلی وارد نیستم، نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا خوب هست یا بد.
مجری: فارغ از اینکه فیلم در جشنواره باشد، شما اکران نوروزی برای رسوایی 2 دارید؟ خیلی گفته میشود که شما از یک رانت اکران نوروزی هم برخوردارید؟
دهنمکی: من همین رسوایی 2 را سال قبل هم میتوانستیم بسازیم و پروانهاش آماده بود و همة کارهایش را هم کرده بودیم. اتفاقاً نساختم که به اکران نوروزی نرسد و آن چیزی که اتفاق میافتد و کسانی که در سینما و در حوزههای پخش هستند، میدانند که من خیلی تقلایی برای این بخش ندارم و خود سینمادارها از قبل دنبال این هستند که فیلم کی آماده میشود و مردم مطلوبشون است و اتفاقاً به نظر من اکران نوروز وقتی ویژه میشود که یک فیلم خاصی بیاید و مردم را به سینماها بکشاند و بقیة فیلمها هم در کنار آن دیده میشوند. حالا این فیلم هر فیلمی میتواند باشد و ما از الان برنامهای برای اکران نوروز نداریم و این بستگی دارد به مسئولین حوزة شورای صنفی یا اینکه اصلاً این چیدمان چه باشد. اصلاً درست باشد که رسوایی 2 در نوروز نمایش داده شود یا نه. به هر حال اگر شرایط به نوعی باشد که عدالت تبلیغاتی رعایت نشود یا حوزة تقسیم سالنها درست صورت نپذیرد، بودن یا نبودن رسوایی 2 در نوروز میتواند نفع داشته باشد یا میتواند ضرر داشته باشد، باید تصمیمش را در آینده گرفت و این تصمیم دست من هم نیست. ولی به هر حال مقدماتش برای جشنواره فراهم شده و امیدوارم که جلوههای ویژة کامپیوتری هم آماده شود تا فیلم برای جشنواره حاضر شود. الان شبانهروز بچهها دارند کار میکنند.
مجری: الان شما به عدالت در حوزة پخش نمایش اشاره کردید، برخی از منتقدان از آن به عنوان مافیای نمایش یاد میکنند، شما هم این عقیده را دارید؟
دهنمکی: ببینید وقتی آن امکانات متناسب با شرایط فراهم نشود، بله این حرفها پیش میآید؛ یعنی اگر قرار باشد مثلاً 100 سالن سینمایی داشته باشی، در عین واحد تعداد فیلمهای که نمایش میدهی باید متناسب با ظرفیت سالنها باشد این شائبهها ایجاد میشود و باید به اصطلاح شتر گاو پلنگی را حل کرد در این وسط یا معتقد به بخش خصوصی بود یا معتقد به نظارت مثلاً دولتی. اگر قرار باشد بخش خصوصی انتخاب بکند، چرا همین دوستان در مواقع دیگر حرف نمیزنند. این رانت و مافیا و عدالت و اینها همه به این برمیگردد که میگویم ما در سیاستگذاریهای کلان و این بخشها امکانات برای همه فراهم نیست. شما نگاه کنید یک زمان همه بسیج میشوند برای تبلیغات یک فیلم و فلان کس صدایش در نمیآید، اما موقع فیلم من که میشود، وقتی با هزینههای خودش تبلیغات میکند، بعضیها معترض میشوند که چرا اینطوری شد، چرا آنطوری شد. برای بعضی از فیلمها روزهای نمایش میشود سه یا چهار ماه و هیچکس اعتراض نمیکند. اما برای فیلمهای من این اعتراضها فراهم میشود یا حتی تعداد سالنهای سینما برای خیلی از دوستان که فروششان بالا میشود بالای 100 تا سالن یا 70 تا 80 سالن دارند، ولی حساسیتها میرود به سمت فیلمهایی که متعلق به من است. امیدارم روزی برسد که امکانات سینمای ایران آنقدر باشد که به طور برابر هم بین همه تقسیم شود.
مجری: چنین چیزی به نظر شما امکان داره؟
دهنمکی: با مدیریت امکانات، بله، امیدوارم وضع اقتصادی دولت خوب شود.
مجری: چون آنجا هم برداشت من این است که ممکن است افرادی از بین اهالی سینما باشند که اگر به نفعشان باشد، اعتراضی نداشته باشند، اما اگر به ضررشان باشد، معترض شوند. در هر حالتی که هست، ترجیح منافع فردی بر منافع گروهی به نظر میآید که اینجا خیلی لطمه میزند.
دهنمکی: متأسفانه بله، در خیلی جاها شما میبینید که استفاده از بودجههای دولتی برای بعضی از آدمها در هر دولتی فراهم است و اگر این نهاد ندهد، آن یکی شاید بدهد،در واقع تحقق این عدالت ایدهآل و مدینة فاضله به این زودیها محقق نمیشود، ولی به هر حال میشود عدالت نسبی را فراهم کرد بهخصوص الان دیگر فکر میکنم با شرایط جدیدی که میگویند دارد فراهم میشود با رفع تحریمها، بودجههایی که تزریق شود به نهادهای دیگر و همچنین به سینما، برخی از این مشکلات را بشود حل کرد، ولی بهنظر من دادن دهها میلیون پول به فلان کارگردان که فلان فیلم خاص را بسازد در این شرایط، غلط است و باید صرف زیرساختها بشود. عرض کردم که بحث ساختن پردیسها و تجهیزات و تکنولوژی جدید به سینما بیاید و از آنطرف هم به هر حال همینجا من میتوانم بگویم که بعضی چیزها هست که باید به سمتش بروند؛ مثلاً همین تلویزیون، اینکه ما بگوییم هزینة تلویزیون را باید توسط تبلیغات کنند؛ یعنی بخش خصوصی و غیره، واقعاً از لحاظ فرهنگی و به اصطلاح شیوع تبلیغ مصرفگرایی تبعاتی که دارد بهشدت مخالف با اقتصاد و حتی آن شعاری که از اول انقلاب داشتیم، خواهد بود. آیا تلویزیون این وسط وسیلة درآمدزا فقط برای خودش باشد که بتواند خودگردان بشود، این نگاه کلان فرهنگی نیست. من بهشدت نگرانم. در این بخش، الان شده از هر حوزهای کم کنیم و در بخش فرهنگ هزینه کنیم، بهمراتب ضررش کمتر خواهد بود.
مجری: آقای دهنمکی، ما حدود چهار دقیقه وقت و دو سؤال داریم خواهش میکنم هر سؤال را سریع و در حد5/1 دقیقه پاسخ بدهید. یکی اینکه شما همیشه بهنظر رسیده که منتقد نویسندگان و منتقدان سینما بودید درواقع بهنوعی با هم زاویه داشتید، شما و نویسندگان سینما، چرا این طور بوده و آیا این برداشت درست است یا خیر؟
دهنمکی: من که زاویه نداشتم. دوستان نقد دارند. کارشان نقد است دیگر آنها مینویسند، نقد میکنند و کار من هم فیلم ساختن است.
مجری: من آخرین نوشتهای که از شما میخوندم، این بود که در یکی از مجلات سینمایی نوشته بودیدکه در نقد عقبیم و اینها رفتار تحقیرآمیز دارند.
دهنمکی: نه، بعضی از منتقدان هم مثل خود سینماگرها که بالا و پایین دارند، اینجا هم همین هست دیگر، من در آنجا اشارهام به یکی از دوستان منتقد بود که بعد از دیدن معراجیها از سالن سینما که بیرون آمد، گفتک مگر کلیپ ساختید؟ آن صحنههای (اسلو فست) که در صحنههای جنگ روی میداد را میگفت. گفت: برو فیلم جنگی فلانی را نگاه کن. گفتم: ظاهراً تو اصلاً منتقدی هستی که سینما را هم نگاه نمیکنی، در خود سرباز رویان هم (اسلو فست) هست، در خود ماتریک هم (اسلو فست) هست، اینها چیزی نیست که .. حتی تکنیکالش هم خیلی از دوستان بلد نیستند، نه به هر حال در این حوزه هم آدمهایی هستند که سواد سینماییشان کم است و بعضیها هم هستند که پخته هستند، اما اینکه چون علیه من نقد مینویسند؛ پس آدم بدی است، نیست چون ما فیلم میسازیم و آنها هم نقد میکنند و مردم هم تصمیم میگیرند. شاید زمانی احساس میکردم جواب دادن به این نقدها مفید است، ولی بعد به این نتیجه رسیدم که باید خواند و خوبهایش را بهکار گرفت و آنهایی را هم که فکر میکنم منصفانه نیست، باید پشت گوش انداخت.
مجری: من می خواهم در مورد مدیریت چند نفر نظرتان را صریح در این فرصت کوتاهی که داریم، بگویید.
دهنمکی: لطفاً مرا وارد این بحثهای زرد نکن.
مجری: آقای سیفاله داد؟!
دهنمکی: من آن دهه روزنامهنگار بودم و فکر میکنم نقطه نظراتم را آن موقع در مورد ایشان نوشته بودم.
مجری: الان چطور نگاه میکنید؟
دهنمکی: به نظر من خاکستری است و نمی شود به او سیاه و سفید نگاه کرد.
مجری: آقای جواد شمقدری؟!
دهنمکی: ایشان هم همینطور، نمیشود سیاه و سفید نگاه کرد. من تعجب میکنم از بعضی از دوستان که ایشان هر کاری کرد که آنها را جذب کند؛ فیلمهای توقیفیشان را آزاد کرد و هزینه داد و به هرحال نشان داد که آنها هم جذببشوی اینها نیستند، ولی بعضی جاها ایشان نقاط قوت داشت و بعضی جاها نقاط منفی داشت. شما در مورد هر کسی بپرسید، من همین حرف را میزنم، چون قدرت قضاوت در مورد آدمها را ندارم.
مجری: در مورد آقای ایوبی هم همین را میگویید؟
دهنمکی: هر سه مدیری که شما گفتید، از نظر خصوصیات فردی که اگر از نزدیک با آنها برخورد داشته باشید، آدمهای خوبی هستند، ولی ممکن است در حوزة تصمیمگیریهایشان، عدهای بپسندند و عدهای نپسندند. من در معرض این تصمیمگیریها نبودم که بتوانم قضاوت کنم.
مجری: و الان ترجیح میدادید دوران آقای شمقدری باشد یا آقای ایوبی و همین دورانی که الان هستیم؟
دهنمکی: قضای الهی این است که الان آقای ایوبی باشند، فردا هم کس دیگری خواهد بود و قبل از آنها هم کسان دیگری بودند. من فکر میکنم. همة دورهها باید از خوبی گذشتگان خودشان یاد کنند و سعی کنند نقطهضعفهای خودشان را هم بپوشانند. چون این حرفها کمکی به سینما نمیکند.
مجری: میگویند آقای شریفینیا، مافیای سینمای ایران است راست میگویند؟
دهنمکی:مافیای یک نفره که نمیشود. بنده خدا در ایران اگر 90 تا فیلم ساخته شود، در مجموع فکر کنم شاید در 3یا4 فیلم بازی میکند. مافیا باید حتماً بتواند بالای 30، 40 درصد فیلمهای ایران بازی یا ایفای نقش یا اعمال سیاست کند. بعضی از آدمها اتفاقاً اگر قرار باشد، براساس این قضاوت بکنیم، بیشتر در معرض اتهام هستند.
مجری: پس این را رد میکنید؟
دهنمکی: من کسی نیستم که بخواهم رد بکنم. من آن دفاعی را که می توانستم بهعنوان یک همکار از ایشان بکنم، کردم.
مجری: این را از این جهت گفتم که در بسیاری از فیلمهای شما بازی کردند.
دهنمکی: در فیلم من میتوانید بگویید، چون در اکثر فیلمهای من بوده. با من یکی نقش مافیا را دارد، ولی با دیگران نه!
مجری: خیلی متشکرم از پاسخهایی که دادید آقای دهنمکی و گفتوگویی که داشتیم. فرصتی نیست. تا گفتوگوی دیگر بدرود و خدانگهدار.
مجری: با عرض سلام و ادب به بینندگان ارجمند شبکه خبر در هر نقطه از جهان که هستید، به روال هر هفته این ساعت گفتوگوی زندة شهر فرنگ رو تقدیم حضورتان میکنیم. گفتو گوی ما دستاندرکاران سینمای ایران دربارة حال و روز سینمای کشور است و این هفته هم میزبان یکی دیگر از سینماگران کشورمان، جناب آقای مسعود دهنمکی، کارگردان سینما هستیم که ما ایشان را با مجموعه کارهایشان؛ سهگانه اخراجیها، رسوایی و معراجیها میشناسیم که همة آنها در ردیف پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما قرار دارند و تازهترین ساخت ایشان هم با نام رسوایی 2 آمادة نمایش است. آقای دهنمکی، خدمت شما سلام عرض میکنم، خوش آمدید.
دهنمکی: سلام عرض میکنم خدمت شما و مردم خوبمون، امیدوارم که بحث خوبی باشد.
مجری: من خاطرم هست که اردیبهشت سال 1393 شما گفتوگویی با آقای فریدون جیرانی در برنامه خیابان ایران داشتید و در آنجا گفتید که اوضاع سینما را خطرناک میبینید و الان بیش از یک سال و نیم از آن تاریخ گذشته، آیا هنوز هم نظرتان همین است و اوضاع سینمای ایران خطرناک است، یا خیر؟
دهنمکی: وضعیت سینمای ایران با توجه به بحث مخاطب و توقعاتی که از آن هست بهنظر من قابل بررسی است و شاید بشود گفت که در سایر حوزهها هم دچار بحران مخاطب هستیم کما اینکه تیراژ کتاب یا روزنامهها الان آمار جالب توجهی نیست یک زمان روزنامهها در کشور ما تیراژ میلیونی روزنامهها را داشتیم، اما الان اقبال مخاطب به سمت رسانههای فضای مجازی بیشتر شده؛ یعنی رسانههای جدید دارند جایگزین رسانههای سنتیتر میشوند و سینما هم به نوعی مخاطبش را دارد تقسیم میشود؛ یعنی دارد از بحث سالنهای سینما به سمت سینمای شبکه نمایش خانگی و غیره میرود. به هر حال صنعت سینمای سنتی مرسوم و در واقع در سالن دیدن با بحران مخاطب مواجه است، ولی فیلمسازی و دیدن مردم رو به گسترش است و ما میتوانیم مخاطبان بیشتری را در سطح منطقه و حتی جهان جذب کنیم، منتها به آن شکل قدیمش و نباید توقع داشته باشیم که فیلمی با میلیونها مخاطب باشد چون شرایط تغییر کرده و نمیشود آن را با شرایط دهه 60 سنجید. شاید در دهه 60 و 50 یک فیلم چندین بار اکران میشد؛ یعنی در سال چندین بار نوبت اکران میگرفت و به خاطر همین فرصتهای مختلفی بود و مردم امکان دیدن فیلم را در شبکه نمایش خانگی و خانهها نداشتند و اگر در سالن فیلم را نمیدیدند، از دست میدادند که این شرایط قابل تحلیل است.
مجری: یعنی فکر میکنید که سالنهای سینماها از بین میروند، منظورتان این است؟
دهنمکی: به نظر من تغییر کارکرد میدهند؛ یعنی الان پردیسهای سینمایی نشان میدهد که نوع نگاه مردم به سمت سالنهای سینما به سمت فضای فان و سرگرمی بیشتر میرود و باید در این خصوص فکرکرد یا عرض میکنم باید به یک تحلیل جامعی رسید. اگر این پردیسهای سینمایی بتوانند حجمی از مخاطب را در مناطق مختلف کلان شهرها جذب کنند، پس نشان میدهد سیاست تکثیر اینها در شهرهای کوچک هم جواب میدهد و حتی میتواند سینمای ایران را از این وضعیت فعلی نجات دهد. به شرط اینکه بخش خصوصی و دولت با هم همکاری کنند و امکانات از سمت دولت فراهم و مجتمعهای فرهنگی،سینمایی و تفریحی فراهم شود و بهنظر من این یکی از راههای نجات بحث بحران مخاطب است.
مجری: آقای دهنمکی الان شما یک نگاه بیرونی دارید و درواقع دارید قضیه را از نگاه مخاطب شما بررسی میکنید. بیایید یک نگاه درونی کنید برخی سینماگرها و سینماییها و اهالی سینما برخی معتقدند که درواقع سینمای ایران از درون هم دارد از بین خود اهالی سینما لطمه میخورد، شما با این موافقید یا خیر؟
دهنمکی: من فکر میکنم که جای این بحثها در رسانه نیست، البته آسیبشناسی نباید کرد. بحثها وقتی ژورنالیستی میشود، گارد گرفته میشود؛ چه اینطرف چه آنطرف، ولی به هرحال این مباحث اختلافی درون سینماگرها شأن خود سینما را در چشم خود حتی مسئولین و نخبگان بهنوعی متزلزل کرده، یعنی آن توقعی که میرفت الان دیگر نیست و دلایل مختلفی دارد که یک بخش آن به کمبود امکانات و بودجه و غیره برمیگردد. وقتی تقسیم بودجه بین اهالی نیست که کار کنند بیشتر به جان همدیگر میافتند و معمولاً آدمهایی که خیلی کار میکنند کمتر حرف میزنند و بیشتر آدمهایی که جنجال میکنند آدمهای بیکار هستند و سرکار نیستند و فرصت زیادی دارند که به این مسائل بپردازند. ولی به اعتقاد شخصی خود من جای این مباحث در رسانه نیست. به شرطی که در اتاق فکر به سمتش بروند و دیگران را زیر ذرهبینشان قرار ندهند؛ یعنی بعضی از مباحث مالی سینما خندهدار است چون کل بودجه سینمای ایران به اندازه یک طلا فروشی زیرپله در بازار هم نمیشود. حالا شاید الان و در این هشت یا 10 سال اخیر تکانی خورده باشد ولی قبلاً اینطوری بود و این نشان میدهد که بحث، فقط بحث مالی نیست و یکسری انگیزههای دیگر هم وسط میآید. دستاندازیهای جریانات سینمایی به خود سینما و توقعاتی که آنها از آن دارند، برمیگردد. اما به هرحال اهالی سینما باید ذرهبین نقد را به دست بگیرند و کار آسیبشناسی را انجام بدهند، قبل از اینکه دیگران این کار را انجام بدهند و از یک طرف دیگر در این شرایط نمیشود فقط اهالی سینما را مقصر قلمداد کرد یا بهنوعی کسانی که مهندسی فرهنگی در کشور میکنند باید متوجه باشند که توقعاتشان متناسب با امکانات نیست. ما وقتی اسمش را جنگ نرم میگذاریم و میگوییم دنیا با این همه شبکه تلویزیونی و غیره و سینما به جنگ انقلاب و کشور و منافع ملی کشور ما آمده، پس باید متناسب با همان توان دشمن آرایش کرد، ولی اون چیزی که شما میبینید، با بودجه کل سینمای ایران نمیشود یک فیلم 300 هم ساخت. اما توقعی که از سینماگران هست؛ هر دفعه که فیلمی ضد ایران و ضد انقلاب ساخته میشود، انگشت اتهام به سمت سینما میرود که چرا سینما هیچ کاری نمیکند. من فکرمیکنم شرایط جدید اقتضا میکند که سرمایهگذاریهای کلان در حوزة سینما صورت بپذیرد؛ چه در حوزة نرمافزاری و چه در حوزة سختافزاری؛ یعنی اگر بهفرض اینکه ما قدرت پرتاپ ماهواره را داشته باشیم، ماهوارههایی که بتواند تصاویر دیجیتالی ما را در همة دنیا منعکس کند، بعد آیا برای پرکردن این آنتنها ما چقدر آثار نمایشی داریم؟ آیا میخواهیم فقط با شبکه خبر و گزارش و با گفتوگو محوری آن را پر کنیم؟ در صورتی که همه میدانیم تأثیر آثار نمایشی بهمراتب بیشتر از مباحث گفتوگوی مستقیم است، آیا ما برای آن روز برنامهای داریم؟ که نداریم. چون امکاناتمان، تربیت نیروهایمان، تولید محتوایمان و حتی بحثهای سختافزاری متناسب با آن موقع فراهم نمیشود وآن موقع خیلی دیر نیست، امسال یا سال دیگر...؛ یعنی همانقدر که برای ما امکان دارد مردم در خانه بدون پارازیت شبکههای مختلف را ببینند برای آنطرف دنیا هم این امکانات فراهم خواهد شد. الان در منطقه بحث شیعیان را نگاه کنید میبینید که ما حداقل صد میلیون شیعه داریم، و اگر کمی گستردهتر به فارسی زبانها نگاه کنیم، میبینیم که چندین کشور فارسی زبان داریم که میتوانند مخاطب سینمای ما و مخاطب آثار هنری و نمایشی ما باشند و از آنطرف اگر جامعه اسلامی را در نظر بگیریم، یک و نیم تا دو میلیارد نفر هستندکه باز میتوانند مخاطب مستقیم آثار ما باشند یا اصلاً نه یک مخاطب گستردهتر. وقتی ما میگوییم انقلاب ما، انقلاب مستضعفین بر علیه مستکبرین است، این ندای آزادیخواهی و پیام معنوی ما را مردم همة دنیا میگیرند حالا اگر به طور مستقیم بشود با آنها ارتباط برقرار کرد که حتماً میشود این کار را کرد. که متناسب با این توقعات، امکانات فراهم نشده و این چیزهایی است که به مسئولین برمیگردد و بخشی از آن هم به خود سینماگر و خودشان برمیگردد که در این زمینه کمکاری زیاد صورت گرفته و به تعبیر من اولویتبندی و آسیبشناسی هم نشده.
مجری: از زاویة دیگری نگاه کنیم و بپرسیم که شما طرفدار سینمای دولتی هستید یا طرفدار سینمای خصوصی؟ و این بحثی بوده که خیلی از سینماگران قبل از شما هم که در این گفتوگو شرکت داشتند به آن پاسخ دادند؟
دهنمکی:ببینید یکسری حرفها، حرفهای پوپولیسمی است و خیلی از دوستان در اینجا طرح میکنند و میگویند که سینما نباید دولتی باشد یا فقط باید خصوصی باشد و وقتی نگاه میکنی، میبینی خیلی از آدمهایی که میگویند سینما نباید دولتی باشد، همة آثارشان با پول دولت ساخته شده و خیلی کم پیش میآید بعضی از این آدمها حتی یک یا دو اثر داشته باشند که با پول بخش خصوصی ساخته شده باشد و مخاطب هم داشته باشد و بتواند هزینهاش را برگرداند و این تعریف صحیح صنعت سینما که، سینما صنعت رسانه و هنر است را به آن اطلاق کرد. وقتی سینمایی مخاطب نداشته باشد، چه با پول دولت ساخته شود چه با پول بخش خصوصی ، چون الان بخش خصوصی هم وارد شده و الان پولهایی دارد وارد سینما میشود که بهنوعی میشود گفت که دیگر فقط انگشت اتهام به سمت دولت نمیرود و خیلی از سینماگران ما رفتند به سمت کسانی که کارهای تبلیغاتی انجام میدهند و کارترهای اقتصادی دارند وارد میشوند و من به طور شفاف میتوانم بگویم امروز حتی آقازادهها هم دارند وارد حوزة سینما و صنعت نمایش خانگی میشوند؛ یعنی پولهایی که یک روز در حوزه سیاسی و برای انتخابات و غیره خرج میشد، امروز دارد در حوزة فرهنگ هزینه میشود تا فیلمها و سریالهای ایدهآل خودشان و با توجه به گرایشهای خودشان؛ ساخته شود. یعنی امروز دیگر فقط دولت نیست و اتفاقاً بودجهای که الان آنها دارند، این بخش خصوصی که با رانتهای دولتی به اینجا رسیده و بخش شبه دولتی محسوب میشود، خیلی کلانتر از بودجهای است که بخش دولتی دارد در صنعت سینما سرمایهگذاری میکند. حالا بخش خصوصی هم به مفهوم صنعت سینما داریم.آدمهایی که با پول خودشان فیلم میسازند که ممکن است مخاطب داشته باشد و ممکن هم است که مخاطب نداشته باشد. اما اگر همة این فیلمها چه با پول بخش دولتی و چه با پول بخش شبه دولتی و چه با بخش خصوصی ساخته شود و مخاطب نداشته باشد، نمیشود سینما را به آن اطلاق کرد. آن یک ضلع از سه ضلع (رسانه، صنعت و هنر) را از دست میدهد و میشود گفت فقط که این فیلم است، فیلمی است که مردم میتوانند در خانهشان ببینند و میتوانند نگاه گلخانهای به آن داشته باشند و عدهای روشنفکر و عدهای مومن حزباللهی هم در مسجد جمع شوند و فیلم را ببینند اما دیگر نمیشود سینما را به آن نمیشه اطلاق کرد؛ یعنی حتی اگر قرار شد کسانی که مؤمن به انقلاب هستند، با پول نهادهای مختلف فیلم بسازند و از انقلاب دفاع کنند، حواسشان باید باشدکه نمیتوانند با پول بیتالمال فیلمی بسازند که مردم نروند پای آن اثر بشینند و آن کاری که جریان روشنفکری ممکن است با پول بیتالمال انجام بدهد و فیلمهایی بسازد که دیده نشود.
ممکن است آدمهای مذهبی ما هم این کار را انجام بدهند و ذات این رسانه این است که باید مخاطب داشته باشد؛ یعنی بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. اینکه ما بیاییم خط قرمز بکشیم و بگوییم آقا، نهادهای حاکمیتی باید پایشان را از کل سینما بیرون بکشند، مگر پنتاگون، هالیوود و .. ارتباطات تنگاتنگ با هم ندارند، مگر با سفارش آنها فیلم ساخته نمیشود! کدام بخش خصوصی هست که توانمندی این را داشته باشد که یک فیلم جنگی با آن هزینة چندین میلیاردی بسازد و بتواند هواپیما و ناب و غیره را آفیش کند و این نشان میدهد که این حرفها از جانب کسانی هم اگر زده میشود و اگر الگویشان هم صنعت سینما به مفهوم غربی آن است که در غرب هم چنین چیزی نیست که دولت ارتباط تنگاتنگ با این بخش نداشته باشد. من عرض میکنم این به مفهوم این نیست که بگوییم بخش خصوصی را باید حذف کنند. بخش خصوصی، دولتی ، شبه دولتی و همة اینها میتوانند در کنار همدیگر کار کنند.
اما بعضی از فیلمها است که ساخت آنها از توان بخش خصوصی خارج است و با این وضعیت فعلی سالنداری سینما نمیشود فیلمهای پرهزینه یا به قول آقایان، فیلمهای پروداکشن ، بیپروداکشن ساخت و بخش خصوصی نمیتواند این کار را انجام بدهد. خود من همة فیلمهایم با بخش خصوصی ساخته شده، اگر موقعی هم وارد شده؛ مثلاً 10 درصدی یا20 درصدی انجمن سینمای جوان در فیلم اول وارد شده، با اختیار تهیهکننده بوده و من کسی نیستم که از این حرفهای نفعی ببرم و بگویم آقا بخش دولتی باید باشد چون به من منافعی میرسد. من به عنوان کسی که فیلمهایم را با پول مخاطب میسازم؛ یعنی مردمی که میروند و فیلمهایم را میبینند و فیلمم میتواند اکران موفق داشته باشد و از آن استقبال شود، به این نتیجه میرسم که برای یک فیلم جنگی حتی در بخش خصوصی واقعاً این شرایط سخت است، یا حتی برای ساخت فیلمهای تخیلی. رسوایی2، اگر امکان ارتباط با نهادها و ارگانها نباشد، شرایط امکان فضای تخیلی رفتن به سمت بعضی از فضاها، فراهم نمیشود. اگر برای بالای یک فیلم یک میلیارد هزینه شود، این فیلم باید حدود چهار میلیارد بفروشد تا بتواند هزینة خودش را دربیاورد.
کدام بخش خصوصی میتواند با این شرایط اینقدر مخاطب را جذب کند که مطمئن باشد هزینهاش برمیگردد؛ یعنی به نظر من باید حرفها را در فضای فانتزی نزد، کسانی که این حرفها را طرح میکنند، باید همة جوانب را با هم بسنجند. بله در غرب با تعداد صدها سالن و با آن حجم از مخاطب، بخش خصوصی باید هم موفق باشد و اگر موفق نباشد باید بگوییم آنها اصلاً سینما را بلد نیستند.
مجری: آقای دهنمکی شما به بحث اعتماد حاکمیت و سینمای ایران اشاره میکنید، من میخواهم این را باز کنید، اعتماد حاکمیت و سینمای ایران یعنی چه؟
دهنمکی:بهنظر من این یکی از مباحث مهم است. فرهنگسازی برای سینما رفتن مطمئناً توسط بخش خصوصی فراهم نمیشود؛ یعنی اگر (من این حرف را چندین بار در جاهای مختلف گفتهام و شاید تکراری باشد) اگر پُستمن میآید دوران رسانهای خودش را به سه دوره تقسیم میکند (دورة فرهنگ شفاهی، دورة فرهنگ مکتوب، دورة فرهنگ دیداری و شنیداری) ولی در گذر هر دوره به دورة بعد، شما میبینید که مخاطبش حفظ شده؛ یعنی اگر مخاطب تیراژ روزنامههایشان میلیونی است، مخاطب سینماهایشان هم میلیونی است. ولی اینجا وقتی مردم از فضای شفاهی به فضای مکتوب و از سمت فضای مکتوب به سمت فضای مجازی رفتند، شما میبینید که تیراژ مشرق ما از میلیون و چند صد هزار رسید به ده هزار یا 15 هزار و همه به سمت سینما و شبکههای مختلف تلویزیونی رفتند.
اما این فرهنگسازی برای رفتن به سینماها باید توسط نهادهای دولتی؛ مثل آموزش و پرورش ایجاد شود و زنگ سینما اداشته باشیم. ما وقتی حاکمیت اطمینانی به محصولات سینمایی ما نداشته باشد میگوید وقتی میخواهم بچهها را تو سینماها بفرستم یا به خانوادهها بگویم که من بچههایتان را میخواهم به سینما بفرستم تا فیلم ببینند، چه فیلمی میخواهند ببینند، آیا این فیلم بدآموزی دارد یا ندارد؟ خشونت و سکس پنهانی را که نمیشود علنی نشان داد ولی اینها را در دیالوگها و غیره میآورند و همة اینها نشان میدهد که وقتی ارتباط اعتماد بین سینما و حاکمیت برقرار نباشد، نمیتوانید توقع داشته باشید و برای نجات و فرهنگسازی، مخاطب باید سینما را هم در سبد خانوادگیاش قرار بدهد و آنوقت است که حاکمیت باید کاری بکند.
مجری: برخی این نقد را به شما وارد میکنند که شما از رانت این اعتماد برخوردار بودید یا بهنوعی از این رانت استفاده کردید و توانستید برخی خطوط قرمزها را به عقب برانید و به همین خاطر هم هست که فیلمهایتان موفق بوده، برای این چه پاسخی دارید؟
دهنمکی:این هم از همان بحثهای زرد است که من خیلی دوست ندارم وارد آن شوم، اما به هر حال خودشان هم میدانند که اینطور نیست؛ یعنی با بخشنامه و از جلو نظام نمیشود مردم را به سینما برد، اگر شما صفهایی را جلوی در سینما که برای فیلمهای اخراجیها و معراجیها و رسوایی تشکیل میشد، میدیدید این را نمیگفتید. باور کنید که این اتفاق دارد برای بقیه هم میافتد. وقتی ما میگوییم فیلمی پنج یا شش میلیارد میفروشد، مطمئن باشید که باید این صفهای طویل تشکیل شود، وقتی تشکیل نمیشود، نشان میدهد که نگاه، نگاه دیگریست. حالا من نمیخواهم وارد این جزئیات شوم و دوباره جنگ زرگری حضرات را زنده کنم، ولی اگر شما آمارهای واقعی را بسنجید، میبینید که این مردم هستند که اینجا انتخاب میکنند و اینجا تلویزیون نیست ،البته الان در مورد تلویزیون هم این شرایط نیست که یک کانال باشد و مردم مجبور باشند فقط آن را ببینند.
وقتی مخاطب سینما پول میدهد و انتخاب میکند که چه فیلمی را ببیند، دیگر این حرفها، حرفهایی است که برای پاک کردن صورت مسئله زده میشود. اتفاقاً من به سینما آمدم که از خط قرمزهای خودم دفاع کنم. خط قرمزهایی که میدیدم حرفهای ضد جنگ در فیلمها زده میشود و آمدم بگویم که میشود در مورد دفاع مقدس حرف زد و مردم را پای این حرفها نشاند و میشود در مورد معنویت که آقایان اسمش را گذاشتهاند سینمای معناگرا فیلم ساخت. بله یک بخش از این حرفی که میزنم، این است که بخش دولتی سرمایهگذاری میکرد وآقایان به اسم معناگرا، فیلمهایی میساختند که فقط خودشان میتوانستند ببینند و در نهایت هم یک پخش تلویزیونی به آن میدادند. این چه مفهوم معنوی است. که مردم نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. من آمدم و گفتم که میشود در مورد مفاهیم دینی و اخلاقی فیلم ساخت و دهها روایت و نریشن در دیالوگهای فیلم بود. مردم باز هم بروند ببینند. من برای دفاع از آن اعتقادات خودم فیلم ساختم و مطمئنم که شرایطی که برای دیگران فراهم بوده، اتفاقاً برای من فراهم نبوده.
مجری: آقای دهنمکی، نهادی به اسم سینمای ایران، محلی برای نزاع جناحهای سیاسی است یا خیر؟
دهنمکی: نباید باشد. میشود گفت یک نکته آرمانی باشد، اما آن چیزی که به این قطببندی و دستهبندی تبدیل شده که در آخر هم به تعارض کشیده میشود، به نظر من یک نوع عقبافتاده از منازعات سیاسی است چون در عالم سیاست این مسائل عادت است. خودتان هم میدانید که من 10 سال کار روزنامهنگاری کردم ولی با همان آدمهایی هم که قلمی با هم چالش داشتیم، خیلی محترمانه مینشستیم حرف میزدیم و بحث میکردیم و در نشریات همدیگر هم میرفتیم و مناظره میکردیم، ولی این دیالوگ این طرف خیلی سخت برقرار میشود. چون بهنظر من هنوز تکامل و بلوغ پیدا نکرده که نگاه سیاسی آدمها در حوزة سینما به همدیگر چطور باشد. ولی به هر حال اینکه چشمانداز جریانات سیاسی به این است که مثلاً از این برند سینما و از این محبوبیت بازیگرها یا عوامل سینما در منازعات انتخاباتی بهره ببرند همیشه بوده است.
مجری: سینماگرها بهنوعی خودشان را منتفع کردند.
دهنمکی: اتفاقاً کسانی که در این زمینه ... من که از سیاست وارد سینما شدم، اما کسانی که دارند از سینما وارد سیاست میشوند، تجربه نشان داده که بیشترین لطمه را به سینما زدند. بعضی از آدمهایی که میشود گفت میتوانستند برای همة سینما پدری کنند از این جناح، آن جناح، وقتی آدمهای مختلف سینما خودشان وارد دعواهای سیاسی شدند، سطح خودشان را از حالت پدرگونه در سینما پایین آوردند و ترمیم اش خیلی سخت است.
مجری: آقای دهنمکی در همین زمینه در دولت گذشته برای اینکه در واقع بهنوعی برخی از همین مسائل سینما را حل و فصل کنند، شورایی بهنام شورای عالی سینما بهوجودآوردند که شما هم یکی از اعضای آن بودید، واقعاً این شوراها میتوانند راهگشا باشند؟
دهنمکی: بله به شرطی که آن مصوابات، ضمانت اجرایی داشته باشد و وقتی رییس دولت به عنوان یکی از اعضای این شورا مطرح میشود، بهنظر من اگر ضمانت اجرایی پیدا کند، خیلی سریع خیلی از مشکلاتی که پیش روی سینمای ما است، را تسعیر میکند عرض کردم در همین حوزة فرهنگسازی، اگر رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی، رأس شورای عالی سینما هم باشد، بهراحتی میتواند مصوابات را به شورای عالی انقلاب فرهنگی منتقل کند اگر این اراده باشد، اگر این اراده نباشد.
مجری: هردو درواقع رییس جمهور...
دهنمکی: بله رییس جمهور، خیلی از مصوابات اینجا را هم میتوانند مستقیم ببرند در هیئت وزیران و مصوبترش کنند.
مجری: چرا این را در همان دوره نگفتید، آن دوره هم تعداد خیلی کمی از مصوبات اجرایی شد، در همان دوره که خود شما هم بودید.
دهنمکی: در آن دوره کسی از ما نپرسیده بود، بعضی از مصوبات، بهنظر من اگر همین الان هم اجرا شود، خیلی کمک میکند، مهم نیست چه کسی در این شورا باشد، مهم این است که چه خروجی داشته باشد. ورود شورا به منازعات دستة چندم سینما اشتباه است؛ یعنی اگر توقع این را داشته باشید که آنجا در مورد تاکتیکها یا اتفاقات روزمره و ژورنالیستی سینما حرف زده شود، اشتباه است بعضیها در همان دوره هم این اشتباه را انجام میدادند. کسانی که وارد آنجا میشوند باید نگاه استراتژیک داشته باشند؛ یعنی حل این مسائل کلان فرهنگی؛ یعنی مهندسی فرهنگی در اینجا نیاز است. مثلاً من میگویم باید در مکانیسمهای آموزشی ما در سینما یکپارچهسازی شود. اگر رییس شورای انقلاب فرهنگی در این شورای عالی سینماست، میتواند همة نهادهای آموزشی را متمرکز کند، متون آموزشیشان یکی شود، ضعفهایشان بررسی شود. من معتقدم اگر مثلاً هزینه یکی دو تا از این فیلمهای فاخر که دوستان میدهند هزینه شود و بیاید در این زمینه که تولید نرمافزار و متون آموزشی روی اخلاق در سینما، حکمت سینما و مفاهیم سینما کار شود، آنوقت خروجی آدمهایی که از دانشگاه سینما و از دانشگاهها و مؤسسات آموزش و غیره بیرون میآیند، آدمهای مؤمن به این کشور خواهند بود، نه آدمهای تکنیک وار که این آدمها فوقش تکنسین باشند و هنوزم هم در این دانشگاهها چیزی جز دکوپاژ و میزانسن نمیخوانند، حتی اگر قرار باشد بخوانند و اگر قرار باشد متن هم باشد، استادی هم باشد که مؤمن به این متنها نباشد، این جایش در شورای عالی سینماست، شورای عالی سینما این نمیشود که به این آدم فیلم بدهیم بسازد، به آن آدم ندهیم یا اینجا را منحل کنیم یا آنجا را منحل نکنیم و اینها حرفهایی بود که من آنجا بود و من هم مخالفت خودم را مطرح کرده بودم و حرفهایم را زده بودم، منتها احترام به آدمهایی که آن موقع دعوت کرده بودند، باعث شد که من در آنجا عضو شوم. و این دلیل بر این نمیشود که کسانی دیگر بهتر از ما نباشند، همین آدمهایی که الان هم هستند، مسلماً خیلیهایشان و همهشان بهتر از من هستند و اگر مشورتی باشد، همین مشورت نکتهای است که من عرض کردم که اینجا چیزهایی را تسعیر کند که نگاه استراتژیک به سینما داشته باشد.
دهنمکی: ما همهجا سیاهنمایی داریم، درحوزة ژورنالیسم سیاهنمایی داریم و در سینما هم داریم.
مجری: برداشت خودتان را از این سیاهنمایی بگویید؟ یعنی سینمای ایران متهم به سیاهنمایی است؟
دهنمکی: ببینید سینما خصلتی دارد که ذات و درون یک هنرمند را بیرون میریزد و این ویژگی در رسانه مکتوب نیست؛ یعنی شما نمیتوانی بخوانی پشت قلم را و بفهمی با چه انگیزهای نوشته شده، ولی فیلم داد میزند، آیا کسی که دارد این معضل اجتماعی را طرح میکند، نگاه مصلحانه دارد یا نه نگاه سیاهنمایی و نه، داره حدیث نفس میکند. بعضیها دارند اصلاً حدیث نفس میکنند و این مسئله به مهندسی سینما برمیگردد؛ مثلاً اگر شما یک سال مهندسی میکنی که 100 تا فیلم ساخته شود، باید حتماً در این تقسیمبندی بگویی که از این 100 تا 10 تا حتماً دفاع مقدسی باشد، 10 تا تاریخی باشد، 50 تا اجتماعی باشد ، 30 تا طنز باشد و اگر این سبد باشد، حتی اگر وجود یکی دو فیلمی که در آن سیاهنمایی شده باشد، آنوقت مردم آن یکی دوتا را پس خواهند زد، ولی اگر این مهندسی نشود، درحوزة تولید اونوقت این اتفاق میافتد که مردم با سبدی مواجه میشوند که حق انتخاب و قدرت انتخاب ندارند و به مرور احساس میکنند که این پرده حرف آنها نمیزند و از آن عقب میکشند و ریزش مخاطب خواهد داشت و آن هم باز ثمره و لطماتش به خود سینما برمیگردد. بعضیها وجود دارند که هدفمند و بهنوعی برنامهریزی شده مسئولیت دارند که سیاهنمایی بکنند و آثارشان هم ممکن است برای مخاطب ایرانی هم اثری نسازند یا اصلاً برای کسانی که بپسندند، بسازند و به این آثار جایزه بدهند یا امکانات بدهند یا پز اپوزوسیونی بگیرند. ما بعضی از آدمهایی را داریم که آثارشان هیچ ارزش هنری و تکنیکال ندارد، ولی فقط صرف آن نقطة سیاهنمایی که دارد، جوایز متعدد میگیرند و خود دوستان این آدمها میگویند که آقا هرچه به این آدمها توجه کنی، چون اینها احتیاج به این دارند که اپوزوسیوننمایی بکنند و دیده شدن این آدمها قرار گرفتن آن موضع اپوزوسیونی است. وگرنه اگر در رقابت سالم و انتخاب مخاطب قرار بگیرند و در ویترین اکران قرار بگیرند، شما میبینید که هیچکدام از این آثارشان مورد اقبال واقع نمیشود و دیده هم نمیشود و فقط آن جنجال خبری را که برای جریانسازی علیه کشور ما احتیاج دارند، برقرار میشود. اما این دلیل نمیشود که ما هر کس را که نگاه انتقادی داشت، متهم به سیاهنمایی کنیم؛ یعنی درست است که این مسئله گزک دست خیلی از مدیران ما داده، چون اینها این کار را برای خوشایند فلان جشنواره کار را کردند و اپوزسیون یا ضد انقلاب فیلم ساختند و این را بعضی از آقایان دارند تعمیم میدهند به همة سینما؛ یعنی هر نگاهی را که نگاه انتقادی داشت، فیلم اجتماعی ساخت و نگاه مصلحانه به این بخش را داشت، میخواهند متهم کنند و برای فرار از پاسخگویی همه را در یک کفة ترازو میچینند. اما اگر سینما مسئولیت اصلی خودش را انجام بدهد که وضیفة اصلیاش، دفاع از مظلوم در برابر ظالم هست و هنر متعهدی باشد که امام میفرمایند: «هنر متعهد، هنری است که بیانگر جنگ فقر و غنا باشد، تقابل ایمان در برابر رذالت باشد». اگر این سینما به نفع فقرا و محرومین مظلوم در برابر ظلم نباشد، دیگر آن سینمای متعهدی که امام میفرماید، نیست اتفاقاً ببینید در حوزة جنگ و درحوزة سینمای اجتماعی مسئولین ما در جشنوارههای ما برای فیلمهایی کف میزنند که یک بار معنوی داشته باشد، ولی گزنده نباشد؛ یعنی انگشت اتهام به سمت نرود و حرفهای قشنگی که همه دوست دارند در موردش زده شود. اما اگر به این سمت رفتی که براساس مطالبات انقلاب و براساس همان تعالیم انقلاب و امام و رهبری بیایی و مسئولین را، پاسخگو کنی شما میبینی که به این آثار توجهی نمیشود.
مجری: شما گفتید باید مهندسی فرهنگی شود، چه کسی باید سینما را مهندسی فرهنگی کند؛ یعنی این به معنای ورود نهاد قدرتمندی مثل دولت بر کلیت سینما نیست؟
دهنمکی: این تعامل دوطرفه است و این طور نیست که آمرانه بشود این کار را کرد. مهندسی فرهنگی بدون شناخت از حوزة سینما امکانپذیر نخواهد بود و مثل گذشته میشود که بخشنامهای نوشتند و سینما را بردند به سمت سینمای گلخانهای. الان همه هم میگویند که آن سینما را به کجا رساندند. سینمایی که آمد رانتها را بین عدهای تقسیم کرد که آقا، بیایید فیلم فلسفی معنوی بسازید، آنوقت امروز این بلا را سر سینمای ما آوردند که ما ریزش سال به سال مخاطب را میبینیم. وقتی میگوییم مهندسی فرهنگی، پازلی از قطعات است که همه چیز را در بر بگیرد؛ یعنی طنز سر جای خودش است، جنگ سر جای خودش است، فیلمهای انتقادی سرجای خودش است و این مهندسی فرهنگی است؛ یعنی برنامهریزی حتماً باید در نهادی صورت بگیرد که خود آنها مسئوول و پاسخگو باشند و مشورتهای غلط نباشد. وقتی میگویم این تعامل دو طرفه است؛ یعنی مشورت با بخشی از سینما که اتفاقاً بعضی از آنها نگاه استراتژیک به عالم هنر و سینما و فرهنگ ندارند، ولی تکنسینهای خوبی هستند و در این حوزه که میتوانند فیلم بسازند باید انجام شود و این مشورتها باید جامعالاطراف باشد که مسئولین را به یک تصمیمات درست برساند. اگر این مشورتها جامعالاطراف و دلسوزانه باشد، به نظر من با برنامهریزی و حتی وجود کسانی که گفتم مهندسی فرهنگی هستند، آنوقت دهان خودشان هم بسته میشود و میگویند که ما به این سینما که اینقدر بودجه میدهیم، اینقدر هم میتوانیم از آن توقع داشته باشیم. وقتی من میگویم سینمای ما باید در برابر هالیوود بایستد، شما نمیتوانید از خالیوود توقع مقابله با هالیوود را داشته باشیم. امکانات و بضاعت سختافزاری سینمای ما واقعاً نسبت به آن چیزی که در دنیا وجود دارد ناچیز است. شما نمیتوانید از این سینما توقع کلان داشته باشید. در همین حدی هم که دارد نفس میکشد، هنر میکند و این هم از هنر فردی سینماگران ما است و این به مفهوم این نیست که بگوییم آقا، توپ را در زمین این دولت یا دولت قبلی یا دولت قبلتر از آن بیندازیم. مهندسی فرهنگی، یک نگاه کلانتر در شورای انقلاب فرهنگی میخواهد که امروز میتواند بازوی اجرایی همین شورای عالی سینما باشد و این مباحث برنامهریزی شود و امکاناتشان متناسب با توقعشان فراهم کنند.
مجری: آقای دهنمکی خیلی روزها پیشنهاد بیشرمانه در مورد پشت صحنة سینمای ایران به کار میرود. آیا پشت صحنة سینمای ایران مبتذل است؟
دهنمکی: این هم از آن حرفهایی است که زدنش توسط بعضی از کسانی که این حرفها را میزنند سؤال برانگیز است. اگر این هست، شما در سینما چهکار میکردید؟ اگر به اصطلاح بگوییم که سینما یک پازل تافتة جدا بافته از این جامعه است، باز هم اشتباه است. اتفاقاً من در فقر و فحشا هم این ذرهبین را برداشتم در جامعه چیزی نیست که شما آن را فقط به سمت سینما بگیری و این باید به سمت همة بخشهای جامعه گرفته شود. در دانشگاه ما همین اتفاق دارد میافتد و در خیلی جاهای دیگر هم دارد میافتد و این نشان دهندة یک بحران هویت در جامعه است. من فکر میکنم بحث مدیریت اخلاق و مدیریت رفتار در جامعة ما دچار مشکل است؛ یعنی اینکه ما بگوییم که فقط بخشی از جامعه گرایش به معنویات دارند و به اعتکاف میروند و غیره و بخش دیگر جامعه را رها بکنیم، نتیجهاش همین حرفها میشود که یک روز راجع به سینما می زنند، یک روز در مورد فوتبال میزنند، یک روز در مورد دانشگاه میزنند و یک روز در مورد پزشکها میزنند. مهندسی فرهنگی مخفوف مانده در این حوزه. ما در اتاق فکر خودمان دچار مباحث روزمرگی هستیم.
مجری: شما فرم فیلم رسوایی 2 را برای شرکت در سی و چهارمین دوره پر کردید؟ جشنواره فیلم فجر هنوز اسامی اعضای هیئت انتخاب شده، اعلام نشده، شما با این موضوع موافقید یا خیر؟ با توجه به تجربهای که از دورههای قبلتر داشتید.
دهنمکی: به نظر من، نظر بقیة دوستان را بپرسید، درمورد من خیلی صادق نیست.
مجری: برای شما جالب نیست، چرا اسامی.
دهنمکی: به هر حال هم حسن دارد و هم قبح دارد. از یک طرف هیئت انتخاب و وقتی اسمشان مشخص نباشد، پاسخگو نیستند از یک طرف دیگر هم پنهان بودن یا علنی بودن هم فشار را روی تصمیمگیریهایشان زیاد میکند. من خودم چون در حوزة قضاوت و این چیزها خیلی وارد نیستم، نمی توانم تصمیم بگیرم که آیا خوب هست یا بد.
مجری: فارغ از اینکه فیلم در جشنواره باشد، شما اکران نوروزی برای رسوایی 2 دارید؟ خیلی گفته میشود که شما از یک رانت اکران نوروزی هم برخوردارید؟
دهنمکی: من همین رسوایی 2 را سال قبل هم میتوانستیم بسازیم و پروانهاش آماده بود و همة کارهایش را هم کرده بودیم. اتفاقاً نساختم که به اکران نوروزی نرسد و آن چیزی که اتفاق میافتد و کسانی که در سینما و در حوزههای پخش هستند، میدانند که من خیلی تقلایی برای این بخش ندارم و خود سینمادارها از قبل دنبال این هستند که فیلم کی آماده میشود و مردم مطلوبشون است و اتفاقاً به نظر من اکران نوروز وقتی ویژه میشود که یک فیلم خاصی بیاید و مردم را به سینماها بکشاند و بقیة فیلمها هم در کنار آن دیده میشوند. حالا این فیلم هر فیلمی میتواند باشد و ما از الان برنامهای برای اکران نوروز نداریم و این بستگی دارد به مسئولین حوزة شورای صنفی یا اینکه اصلاً این چیدمان چه باشد. اصلاً درست باشد که رسوایی 2 در نوروز نمایش داده شود یا نه. به هر حال اگر شرایط به نوعی باشد که عدالت تبلیغاتی رعایت نشود یا حوزة تقسیم سالنها درست صورت نپذیرد، بودن یا نبودن رسوایی 2 در نوروز میتواند نفع داشته باشد یا میتواند ضرر داشته باشد، باید تصمیمش را در آینده گرفت و این تصمیم دست من هم نیست. ولی به هر حال مقدماتش برای جشنواره فراهم شده و امیدوارم که جلوههای ویژة کامپیوتری هم آماده شود تا فیلم برای جشنواره حاضر شود. الان شبانهروز بچهها دارند کار میکنند.
مجری: الان شما به عدالت در حوزة پخش نمایش اشاره کردید، برخی از منتقدان از آن به عنوان مافیای نمایش یاد میکنند، شما هم این عقیده را دارید؟
دهنمکی: ببینید وقتی آن امکانات متناسب با شرایط فراهم نشود، بله این حرفها پیش میآید؛ یعنی اگر قرار باشد مثلاً 100 سالن سینمایی داشته باشی، در عین واحد تعداد فیلمهای که نمایش میدهی باید متناسب با ظرفیت سالنها باشد این شائبهها ایجاد میشود و باید به اصطلاح شتر گاو پلنگی را حل کرد در این وسط یا معتقد به بخش خصوصی بود یا معتقد به نظارت مثلاً دولتی. اگر قرار باشد بخش خصوصی انتخاب بکند، چرا همین دوستان در مواقع دیگر حرف نمیزنند. این رانت و مافیا و عدالت و اینها همه به این برمیگردد که میگویم ما در سیاستگذاریهای کلان و این بخشها امکانات برای همه فراهم نیست. شما نگاه کنید یک زمان همه بسیج میشوند برای تبلیغات یک فیلم و فلان کس صدایش در نمیآید، اما موقع فیلم من که میشود، وقتی با هزینههای خودش تبلیغات میکند، بعضیها معترض میشوند که چرا اینطوری شد، چرا آنطوری شد. برای بعضی از فیلمها روزهای نمایش میشود سه یا چهار ماه و هیچکس اعتراض نمیکند. اما برای فیلمهای من این اعتراضها فراهم میشود یا حتی تعداد سالنهای سینما برای خیلی از دوستان که فروششان بالا میشود بالای 100 تا سالن یا 70 تا 80 سالن دارند، ولی حساسیتها میرود به سمت فیلمهایی که متعلق به من است. امیدارم روزی برسد که امکانات سینمای ایران آنقدر باشد که به طور برابر هم بین همه تقسیم شود.
مجری: چنین چیزی به نظر شما امکان داره؟
دهنمکی: با مدیریت امکانات، بله، امیدوارم وضع اقتصادی دولت خوب شود.
مجری: چون آنجا هم برداشت من این است که ممکن است افرادی از بین اهالی سینما باشند که اگر به نفعشان باشد، اعتراضی نداشته باشند، اما اگر به ضررشان باشد، معترض شوند. در هر حالتی که هست، ترجیح منافع فردی بر منافع گروهی به نظر میآید که اینجا خیلی لطمه میزند.
دهنمکی: متأسفانه بله، در خیلی جاها شما میبینید که استفاده از بودجههای دولتی برای بعضی از آدمها در هر دولتی فراهم است و اگر این نهاد ندهد، آن یکی شاید بدهد،در واقع تحقق این عدالت ایدهآل و مدینة فاضله به این زودیها محقق نمیشود، ولی به هر حال میشود عدالت نسبی را فراهم کرد بهخصوص الان دیگر فکر میکنم با شرایط جدیدی که میگویند دارد فراهم میشود با رفع تحریمها، بودجههایی که تزریق شود به نهادهای دیگر و همچنین به سینما، برخی از این مشکلات را بشود حل کرد، ولی بهنظر من دادن دهها میلیون پول به فلان کارگردان که فلان فیلم خاص را بسازد در این شرایط، غلط است و باید صرف زیرساختها بشود. عرض کردم که بحث ساختن پردیسها و تجهیزات و تکنولوژی جدید به سینما بیاید و از آنطرف هم به هر حال همینجا من میتوانم بگویم که بعضی چیزها هست که باید به سمتش بروند؛ مثلاً همین تلویزیون، اینکه ما بگوییم هزینة تلویزیون را باید توسط تبلیغات کنند؛ یعنی بخش خصوصی و غیره، واقعاً از لحاظ فرهنگی و به اصطلاح شیوع تبلیغ مصرفگرایی تبعاتی که دارد بهشدت مخالف با اقتصاد و حتی آن شعاری که از اول انقلاب داشتیم، خواهد بود. آیا تلویزیون این وسط وسیلة درآمدزا فقط برای خودش باشد که بتواند خودگردان بشود، این نگاه کلان فرهنگی نیست. من بهشدت نگرانم. در این بخش، الان شده از هر حوزهای کم کنیم و در بخش فرهنگ هزینه کنیم، بهمراتب ضررش کمتر خواهد بود.
مجری: آقای دهنمکی، ما حدود چهار دقیقه وقت و دو سؤال داریم خواهش میکنم هر سؤال را سریع و در حد5/1 دقیقه پاسخ بدهید. یکی اینکه شما همیشه بهنظر رسیده که منتقد نویسندگان و منتقدان سینما بودید درواقع بهنوعی با هم زاویه داشتید، شما و نویسندگان سینما، چرا این طور بوده و آیا این برداشت درست است یا خیر؟
دهنمکی: من که زاویه نداشتم. دوستان نقد دارند. کارشان نقد است دیگر آنها مینویسند، نقد میکنند و کار من هم فیلم ساختن است.
مجری: من آخرین نوشتهای که از شما میخوندم، این بود که در یکی از مجلات سینمایی نوشته بودیدکه در نقد عقبیم و اینها رفتار تحقیرآمیز دارند.
دهنمکی: نه، بعضی از منتقدان هم مثل خود سینماگرها که بالا و پایین دارند، اینجا هم همین هست دیگر، من در آنجا اشارهام به یکی از دوستان منتقد بود که بعد از دیدن معراجیها از سالن سینما که بیرون آمد، گفتک مگر کلیپ ساختید؟ آن صحنههای (اسلو فست) که در صحنههای جنگ روی میداد را میگفت. گفت: برو فیلم جنگی فلانی را نگاه کن. گفتم: ظاهراً تو اصلاً منتقدی هستی که سینما را هم نگاه نمیکنی، در خود سرباز رویان هم (اسلو فست) هست، در خود ماتریک هم (اسلو فست) هست، اینها چیزی نیست که .. حتی تکنیکالش هم خیلی از دوستان بلد نیستند، نه به هر حال در این حوزه هم آدمهایی هستند که سواد سینماییشان کم است و بعضیها هم هستند که پخته هستند، اما اینکه چون علیه من نقد مینویسند؛ پس آدم بدی است، نیست چون ما فیلم میسازیم و آنها هم نقد میکنند و مردم هم تصمیم میگیرند. شاید زمانی احساس میکردم جواب دادن به این نقدها مفید است، ولی بعد به این نتیجه رسیدم که باید خواند و خوبهایش را بهکار گرفت و آنهایی را هم که فکر میکنم منصفانه نیست، باید پشت گوش انداخت.
مجری: من می خواهم در مورد مدیریت چند نفر نظرتان را صریح در این فرصت کوتاهی که داریم، بگویید.
دهنمکی: لطفاً مرا وارد این بحثهای زرد نکن.
مجری: آقای سیفاله داد؟!
دهنمکی: من آن دهه روزنامهنگار بودم و فکر میکنم نقطه نظراتم را آن موقع در مورد ایشان نوشته بودم.
مجری: الان چطور نگاه میکنید؟
دهنمکی: به نظر من خاکستری است و نمی شود به او سیاه و سفید نگاه کرد.
مجری: آقای جواد شمقدری؟!
دهنمکی: ایشان هم همینطور، نمیشود سیاه و سفید نگاه کرد. من تعجب میکنم از بعضی از دوستان که ایشان هر کاری کرد که آنها را جذب کند؛ فیلمهای توقیفیشان را آزاد کرد و هزینه داد و به هرحال نشان داد که آنها هم جذببشوی اینها نیستند، ولی بعضی جاها ایشان نقاط قوت داشت و بعضی جاها نقاط منفی داشت. شما در مورد هر کسی بپرسید، من همین حرف را میزنم، چون قدرت قضاوت در مورد آدمها را ندارم.
مجری: در مورد آقای ایوبی هم همین را میگویید؟
دهنمکی: هر سه مدیری که شما گفتید، از نظر خصوصیات فردی که اگر از نزدیک با آنها برخورد داشته باشید، آدمهای خوبی هستند، ولی ممکن است در حوزة تصمیمگیریهایشان، عدهای بپسندند و عدهای نپسندند. من در معرض این تصمیمگیریها نبودم که بتوانم قضاوت کنم.
مجری: و الان ترجیح میدادید دوران آقای شمقدری باشد یا آقای ایوبی و همین دورانی که الان هستیم؟
دهنمکی: قضای الهی این است که الان آقای ایوبی باشند، فردا هم کس دیگری خواهد بود و قبل از آنها هم کسان دیگری بودند. من فکر میکنم. همة دورهها باید از خوبی گذشتگان خودشان یاد کنند و سعی کنند نقطهضعفهای خودشان را هم بپوشانند. چون این حرفها کمکی به سینما نمیکند.
مجری: میگویند آقای شریفینیا، مافیای سینمای ایران است راست میگویند؟
دهنمکی:مافیای یک نفره که نمیشود. بنده خدا در ایران اگر 90 تا فیلم ساخته شود، در مجموع فکر کنم شاید در 3یا4 فیلم بازی میکند. مافیا باید حتماً بتواند بالای 30، 40 درصد فیلمهای ایران بازی یا ایفای نقش یا اعمال سیاست کند. بعضی از آدمها اتفاقاً اگر قرار باشد، براساس این قضاوت بکنیم، بیشتر در معرض اتهام هستند.
مجری: پس این را رد میکنید؟
دهنمکی: من کسی نیستم که بخواهم رد بکنم. من آن دفاعی را که می توانستم بهعنوان یک همکار از ایشان بکنم، کردم.
مجری: این را از این جهت گفتم که در بسیاری از فیلمهای شما بازی کردند.
دهنمکی: در فیلم من میتوانید بگویید، چون در اکثر فیلمهای من بوده. با من یکی نقش مافیا را دارد، ولی با دیگران نه!
مجری: خیلی متشکرم از پاسخهایی که دادید آقای دهنمکی و گفتوگویی که داشتیم. فرصتی نیست. تا گفتوگوی دیگر بدرود و خدانگهدار.