
بقيه اين داستان هر آنچه باشد موضوع اين يادداشت نيست. قرار هم نيست نقد فيلم يا تحليل سينمايي ارائه کنم بلکه همه سخن اين است که در سريال "جراحت" که هرشب از شبکه 3 پخش ميشود فتنهاي به تصوير کشيده شده است. فتنهاي که دو جبهه دارد. يکي کاميار و فرزندش – هوشي - که از اسماعيل و "بزرگ" کينهاي قديمي در دل دارند و در جبهه ديگر هم اسماعيل و خانوادهاش هستند. در اين ميان هم عدهاي "مبتلابه" اين فتنهاند و بايد راه صحيح را انتخاب کنند تا بتوانند درست تصميم بگيرند؛ که اميرحافظ و "بزرگ" از آن جملهاند. اميرحافظ که با بيشرمي تمام و بي آنکه از واقعيت چيزي بداند بر سر مادر فرياد مي زند و از آن بيشرمانهتر اينکه پدرش را قاتل ميخواند. او حتي پا را از اين هم فراتر ميگذارد و سنگ بر شيشه خانهاي ميزند که مادر و مادربزرگش در آن حضور دارند و ...
حکايت "بزرگ" هم همين است؛ او که ديگر سنين ميانسالي را گذرانده همچون اميرحافظ جوان دل به ظواهر ميبندد و به خيال اينکه اسماعيل مقصر اصلي اين حادثه است در مواجهه با او هرآنچه ميخواهد نثار بردارش ميکند. همين دو جمله کافيست تا به خوبي نمايان شود که در شرايطي که فتنهاي به وجود ميآيد چقدر تصميم گيري سخت است. آنقدر سخت که حتي فرزندي را وا ميدارد تا مقابل مادرش بايستد. اين شرايط آنقدر پيچيده هست که "بزرگ" را به راهي بکشاند که بعد از سالها برادري، به اتهامي که هنوز ثابت نشده، برادرش را بفروشد و سيلي بر گوشش بزند.
سخن آخر هم بخشهاي کوتاهيست از بيانات رهبر معظم انقلاب. بعد از خواندن اين بيانات سراسر درس، جمعبندي مطلب با خودتان.
"... در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است..."- بيانات در ديدار جمعى از شعرا-1388
"... بصيرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نميتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود، انسان ولو با نيت خوب، گاهى در راه بد قدم ميگذارد..."- بيانات در ديدار عمومى مردم چالوس و نوشهر-1388