به گزارش مشرق، اين
خيابان خيلي کوتاه است و جستجو براي يافتن پايتخت جديد مصر به بياباني ختم
مي شود که با آن رنگ زرد کم رنگ در زير همين آسمان قرار دارد. در گرماي
ظهر اين محل کارگران با شتاب از مقابل يک کانتينر سفيد رنگ مي گذرند. يک
جرثقيل نيز در همين محل نصب شده است. اثر تايرهاي خودروها شن ها را نمايان
مي کند. مردي به نام "صياد الصباغ” به ما مي گويد:” جلوتر از اين نياييد”. و
در حالي که به دوردست ها اشاره مي کند ادامه مي دهد:” از اين جا ۲۵
کيلومتر که دور شديد به دست راست بپيچيد”. منظره اي خشک و بي آب و علف در
افق ديده مي شود.
صباغ ۶۰ سال سن دارد و از ۲۴ سال پيش کارمند وزارت راه و ساختمان مصر است. او در يک وانت نشسته و يک نقشه در دست دارد:” قرار است که اين جا يک جاده چهار بانده احداث شود. اين جاده به سمت قاهره خواهد رفت ، انشاالله! ". اسفالت کف خيابان ظاهرا براي اثبات ساخت جاده در آينده به کار مي آيد. ظاهرا رويا آغاز شده است. اجازه پياده شدن از ماشين و عکسبرداري نداريم.
دولت مصر از مدت ها پيش ترديد ندارد که به يک پايتخت جديد نياز دارد. اين پايتخت جديد بايد در شرق پايتخت فعلي و در وسط بيابان احداث شود. و البته آن گونه که وزير راه و ساختمان مصر در يک کنفرانس در ماه مارس و در کنار درياي سرخ مي گفت:” اين شهر پايتخت جهان خواهد بود”. در آن کنفرانس سرمايه گذاراني از چين و عربستان سعودي و ديگر کشورهاي عرب خليج فارس به دور يک ماکت حلقه زده بودند و آسمان خراش هاي شبيه به سبک دوبي و خانه هاي سبز رنگ و استاديوم هاي فوتبال را تحسين مي کردند. اين شهر قرار است ۷۰۰ کيلومتر مربع مساحت داشته و فرودگاهي بزرگ تر از فرودگاه هيثرو لندن در آن ساخته شود. پرزيدنت عبدالفتاح السيسي شخصا به دنبال سرمايه گذار براي اين پروژه بود و همين چندي پيش اعلام کرد که عمليات ساخت در ژانويه ۲۰۱۶ آغاز مي شود.
پايتخت جديد مصر بر پايه خواست و سليقه اليت رده اول اين کشور ساخته خواهد شد. شايد اين پايتخت جديد با مصر موجود و واقعي نسبتي نداشته باشد اما مي تواند چشم اندازي از آينده اين کشور باشد. شهري برنامه ريزي و کنترل شده که با ديدي از بالا طراحي شده است همان گونه که زماني فراعنه اهرام را با همين ديد ساخته بودند. قاهره جديد بايد شهر قشنگي باشد، شهري که سازندگان و طراحان آن وعده داده اند که يک کانون خلاقيت خواهد بود، شهري از نظر اکولوژيکي مناسب و برخوردار از بهترين کيفيت براي زندگي. در اين شهر مي توان نفس کشيد بدون آن که نگران سرفه هاي پس از آن باشيم.
قاهره قديمي شهري نفرت انگيز است. شهري که روح و روان را مي آزارد و ساختمان هاي واقع در جاده منتهي به فرودگاه بر اثر آلودگي هوا کاملا سياه و کثيف نشان مي دهند. بوق لاينقطع ماشين ها گوش ها را آزار مي دهد و در ماه هاي زمستان قشر ضخيمي از دود که حتي از مه نيز غليظ تر است سطح نيل را فرا مي گيرد. قاهره مانند فردي است که به گرفتگي رگ هاي قلب دچار است. همه خيابان ها مانند رگ هاي قلب مسدود هستند. با وجود چنين وضعيت غيرقابل تحملي اما زنان با کفش هاي پاشنه بلند در امتداد ساحل نيل راه مي روند و مي خندند.
قاهره شهر تضادهاست. اين شهر به صورتي ناخواسته از بخش هاي پايين به وجود آمد و در دهه شصت ميلادي به يکباره و مانند يک علف هرز رشد کرد و عليرغم ميل حاکمان کشور، جمعيت پايتخت از ۵/۳ ميليون نفر به ۱۸ ميليون نفر رسيد. يازده ميليون نفر از اين مردم در خانه هايي زندگي مي کنند که به صورت غيرقانوني و بدون اخذ مجوز ساخته شده است. در مزارع خارج شهر مجتمع هاي آپارتماني سر از زمين درآوردند و روز به روز بر شمار آنها افزوده شد و حتي برخي از مقبره هاي واقع در بزرگترين گورستان شهر نيز به خانه هاي مسکوني بدل شده است. قاهره شهري کثيف و بي قانون است ، شهري که البته يک انقلاب در آن شکل گرفت. در راه بازگشت صباغ يا همان نماينده ريزنقش وزارت راه و ساختمان مشکل اصلي قاهره را اين گونه توضيح مي دهد:” جمعيت بالاي مصري ها”. به گفته وي هر اندازه جمعيت زيادتر شود به همان نسبت خشم و عصبانيت نيز بيشتر مي شود. صباغ توضيح مي دهد که در دهه آينده جمعيت ساکنان قاهره به چهل ميليون يعني به بيش از دو برابر افزايش خواهد يافت و به همين خاطر بايد براي اسکان اين مردم فکري کرد. قرار بر اين است که پنج ميليون نفر براي زندگي به پايتخت جديد نقل مکان کنند و همه وزارتخانه ها و سفارتخانه ها نيز به شهر جديد انتقال مي يابد.
در پشت اين عشق و علاقه سيسي به پروژه هاي بزرگ يک سيستم قرار گرفته است. همين چندي پيش بود که با جار و جنجال زياد از ساختن کانال سوئز جديد و رکوردشکني در ساخت آن گفته مي شد. البته در همان زمان کارشناسان خواب و خيال هاي سيسي در مورد آن کانال جديد را غيرواقعي مي دانستند، با اين حال دولت بودجه هنگفتي را براي کانال سوئز جديد در نظر گرفت و بنيادي به همين منظور به نام "زنده باد مصر” تاسيس کرد. خالد فهمي تاريخ نگار مصري از اين پروژه به عنوان "اسباب بازي السيسي” ياد مي کرد و جالب آن که اين بنياد تحت نظارت هيچ نهادي از جمله پارلمان قرار ندارد. با اين حال از آن جايي که همه مصري ها از نظر اقتصادي تحت شديدترين فشارها بسر مي برند، پروژه هاي عظيم مي تواند براي دولت وجهه و مشروعيت ايجاد کند.
ظاهرا در کشوري که پس از انقلاب بار ديگر به همان الگوي سابق بازگشت، چيزي به نام ملت از اهميت چنداني برخوردار نيست. در همين هفته هاي آينده انتخابات پارلماني برگزار مي شود و از قرار معلوم مشارکت چنداني وجود نخواهد داشت. در انتخابات قبلي در دور نخست تنها دو درصد از واجدين شرايط شرکت داشتند اما در آخر آمار رسمي حکايت از مشارکت ۲۷ درصدي مي کرد. به همه کارمندان دولت يک نصف روز مرخصي داده شد تا براي راي دادن به حوزه هاي راي گيري بروند. پس از آن که السيسي يعني همان رئيس جمهوري که از ميان نظاميان سر بر آورد با راي بالا انتخاب شد در اولين قدم قانون انتخابات را تغيير داد و بر اين اساس سه چهارم کرسي هاي پارلمان آينده به کانديداهاي مستقل تعلق دارد، کانديداهايي که عضو هيچ حزبي نيستند اما از توانايي مالي براي فعاليت هاي انتخاباتي برخوردارند. اين وضعيت بيش از همه به نفع اليت ثروتمند طرفدار السيسي خواهد بود. البته رقباي اصلي در عمل از دور خارج شده اند زيرا اخوان المسلمين و اعضاي جنبش ۶ آوريل حق نامزدي در اين انتخابات را ندارند.
به همين خاطر اين پايتخت جديد نمادي از يک شکل خاص از دولت و حکومت به شمار مي رود و اهميت ندارد که واقعا و در نهايت از اين پايتخت مدرن در دل آن بيابان چه چيزي ساخته شود. در هر حال قاهره شهر ملت باقي خواهد ماند و عده اي از بالا و از درون آن شهر جديد قاهره را اداره خواهند کرد و اين همان منطق يک ديکتاتور است.
اين ايده يعني تغيير دادن يک کشور بر روي ميز نقشه کشي اصلا ايده جديدي نيست. پرزيدنت السيسي در اين مورد بر اساس يک سنت ديرينه رفتار مي کند. دولت هاي استبداداي مصر از سال هاي دهه هفتاد شهرهايي اقماري در دل بيابان ها ساختند و نام هايي مانند "سادات شهر” و يا "شهر ششم اکتبر” براي آنها انتخاب مي کردند و "قاهره جديد” نيز پروژه اي است که از سال ۲۰۰۰ آغاز شده است. در مصر اين باور حداقل در ميان دولتمردان وجود دارد که با ساخت اين پايتخت جديد همه مشکلات حل خواهد شد. بيش از ۹۰ درصد از مردم مصر در دره نيل که بخش کوچکي از کشور به حساب مي آيد سکونت دارند. قرار بر اين بود که تنها يک چهارم جمعيت در قاهره جديد زندگي کنند اما به گفته "ديويد سيمس” کارشناس امور قاهره تنها دو درصد در پايتخت جديد ساکن مي شوند و از آن جايي که ميلياردها دلار براي اجراي اين پروژه هزينه مي شود، براي قاهره قديم و ساکنان آن پولي باقي نخواهد ماند.
در راه بازگشت با آن وانت قرمز رنگ از کنار تعداد زيادي ساختمان تجاري نيمه کاره مي گذريم که سازندگان آن اميد دارند روزي عده اي براي اسکان و کار به اين ساختمان ها بيايند. بر روي تابلوهايي که در طرف راست خيابان نصب شده است نام "هايد پارک” به چشم مي خورد و بر روي تابلوهاي طرف چپ دو نام "شاروق گاردنس” و "سيتي گيت” نوشته شده است. از ديگر تابلوهاي آن خيابان نيز مي توان فهميد که يک مرکز تجاري در اين محل ساخته خواهد شد. تابلوهاي ديگري نيز وجود دارد که همگي از ساخت مراکز مختلف در آينده اي نامعلوم خبر مي دهد و به هر صورت با آن وانت قرمز رنگ از آن خيابان "آرزوهاي برآورده نشده” مي گذريم.
از صباغ مي پرسيم که پس چرا همه اين ساختمان ها خالي هستند؟ و صباغ در پاسخ مي گويد:” همه نه اما اکثرا خالي هستند”. اما به چه دليل؟ :” چون بسياري از مردم توانايي خريد اين خانه ها را ندارند. علاوه بر آن آنها مي خواهند در همان شهري زندگي کنند که کار مي کنند يعني قاهره”.
پس ساختن يک پايتخت جديد بر اساس کدام دليل منطقي صورت مي گيرد؟ صباغ مي گويد:” در اين مورد من صلاحيت پاسخگويي ندارم و بايد از مقام هاي مسئول بپرسيد”. به حرکت خود به سمت پايين ادامه مي دهيم. در يک خيابان تاريک در پايتخت اصلي و واقعي پيرمردي بر روي يک صندلي پلاستيکي نشسته است. اين محله "راملت بولاغ” نام دارد و يکي از فقيرترين محله ها در مرکز قاهره است. "کرم احمد” چاي مي نوشد و سيگار دود مي کند. کارگاه آهنگري او در مقابل ما قرار دارد و در کنار آن درب ورودي خانه اش ديده مي شود. پدربزرگ و پدر و برادرانش نيز در همين خانه زندگي مي کردند و اينک او و فرزندانش ساکن همين خانه هستند. از او مي پرسيم که مي تواند تصور کند که روزي به آن بيابان اسباب کشي کند؟ و پاسخ:” هرگز”.
نماي اين خانه ها و نرده هاي مقابل پنجره ها خراب و کهنه است. يک دستفروش بر روي يک گاري که با الاغ کشيده مي شود مقداري ميوه و سبزي گذاشته و دنبال مشتري مي گردد. احمد مي گويد:” شايد خانه هاي اين جا خراب و فرسوده باشند اما من عاشق محله ام هستم”.
در خيابان بعدي در حياط پشتي يک خانه کوه زباله انباشته شده است. بر روي بام بسياري از خانه ها اتاقک هايي ديده مي شود که به صورت غيرقانوني و به دليل کمبود جا ساخته شده است. احمد مي گويد که هيچ يک از ساکنان آن جا زباله اش را به خيابان پرتاب نمي کند. در صورت لزوم خود احمد جارو به دست مي گيرد و خيابان را تميز مي کند. امروز گروهي از ساکنان در مقابل مغازه احمد جمع شده اند و او خطاب به آنان مي گويد:” ما از داشتن بسياري از چيزهاي ساده محروم هستيم. ما فقط خيابان ها و مدارس خوب مي خواهيم”.
در حاشيه هاي شهر قاهره بيش از هر جاي ديگر در اين کشور روز به روز خانه ها و محله هاي جديد اما غيرقانوني سر از زمين درمي آورند و ميليون ها نفر در همين محله ها و خانه ها زندگي مي کنند. دولت اصولا وجود اين محله ها را به رسميت نمي شناسد و به آنها خدمات زيرساختي ارائه نمي دهد. البته اکثر ساکنان اين محله ها از آب و برق برخوردارند اما به غير از اين تقريبا هيچ خدماتي ارائه نمي شود و جمع آوري و دفع زباله ها نيز از جمله همين خدماتي است که وجود ندارد. با همه اين احوال اما مناطق فقيرنشين قاهره به هيچ عنوان با ديگر شهرهاي بزرگ قابل مقايسه نيست زيرا در قاهره نرخ جرم و جنايت بسيار کمتر بوده و به دليل سازماندهي ساکنان محله ها در مجموع مشکل زباله ها نيز چندان نمودي ندارد.
اما دولت نه تنها اين سازماندهي مردم محلات را حمايت نمي کند بلکه آن را به رسميت نيز نمي شناسد. مردم قاهره حق انتخاب شهردار خود را ندارند و طبق سيستم مصر اين انتخاب توسط دولت انجام مي گيرد. خالد فهمي تاريخ نگار مصري مي گويد:” مساله بر سر ازدياد جمعيت و با کمبود پول در قاهره نيست بلکه مشکل اصلي مديريت غلط از بالا و کمبود موسسات و نهادهاي دمکراتيک است”. از نظر وي ساخت يک پايتخت جديد کاري احمقانه است:” ايده ساخت قاهره جديد در واقع تحقير مردم و تاريخ اين شهر به حساب مي آيد”.
دولت مصر اما عقيده دارد که اين قاهره جديد يک "رنسانس اقتصادي” به وجود خواهد آورد. دولت ادعا دارد که مي خواهد از اين طريق سرمايه گذاري هايي در کشور ايجاد کند. اين در حالي است که مصر در وضعيت وخيم اقتصادي بسر مي برد زيرا بخش بزرگي از ذخاير ارزي خود را به مصرف رسانده است. در همين حال سرمايه گذاري ها نيز بيشتر به سود طبقه مرفه و کنسرسيوم هاي بزرگ ساختمان و شرکت هاي متعلق به نظاميان قدرتمند تمام مي شود، همان کساني که مي توانند روي قراردادها و مناقصه هاي بزرگ حساب کنند. فهمي از اين وضعيت با عنوان "فساد قانوني” ياد مي کند و به گفته وي ملت از اين سرمايه گذاري ها چندان سود نمي کند.
اما اين قاهره است که انقلابي ها را در خود جاي مي دهد. با وجود سياست هاي سرکوبگرانه و بازداشت هزاران معترض هنوز هم دانشجويان در برابر ساختمان هاي مقر دولت براي ساعت ها دست به تجمع هاي اعتراضي مي زنند. و اگرچه که از آن توده انبوه جمعيت و صداي غرش طبل ها و چادرهاي متعدد و نقاشي ها و ديوارنويسي هاي سياسي ميدان تحرير ديگر اثري نيست اما شبکه برساخته از اين مردم معترض براي هر حاکم خودکامه اي يک تهديد بزرگ به حساب مي آيد. و به همين خاطر مي توان گفت که آن روياي بياباني يک واقعيت گريزي فريب دهنده است و سيسي بر همين اساس نياز به يک شهر امن و قابل کنترل دارد تا بتواند آن بيغوله قاهره را با همه واقعيات زشتش ترک کند و آن را به حال خود بگذارد.
شب ها خيابان هاي مرکز قاهره پر از کاميون است. اگرچه تنها کمتر از ۱۴ درصد از ساکنان قاهره خودرو شخصي دارند اما ترافيک و راه بندان يکي از مشکلات هميشگي و لاينحل پايتخت مصر به شمار مي آيد. شبکه حمل و نقل عمومي ناقص و ناکافي است و اين شهر به يک شبکه مترو زيرزميني نياز فوري دارد. اما هيچ طرح و برنامه دقيقي براي احداث چنين امکاني وجود ندارد.
نگهبان ساختمان سرش را تکان مي دهد و مي گويد که جناب وزير راه و ساختمان از صبح حضور ندارند. او به درخواست مصاحبه ما که هفته ها پيش فرستاده ايم هنوز پاسخي نداده است. آيا فرد ديگري مي تواند در مورد آن پايتخت جديد با ما صحبت کند؟ نگهبان به يکي از کارمندان عالي رتبه وزارتخانه زنگ مي زند و پاسخ:” من اجازه صحبت ندارم”. کارمند بعدي مي گويد:” در صلاحيت من نيست”.
بالاخره اين سخنگوي مطبوعاتي وزارتخانه است که حاضر به گفتگو مي شود. در حياط وزارتخانه يک رديف مرسدس بنز مشکي پارک شده است. گربه ها در ميان ماشين ها به اين سو و آن سو مي روند. دفتر جناب سخنگو يعني خانم "وفا بکري” بسيار خنک است. دفتري خنک با تجهيزات تهويه مطبوع آنهم در قاهره داغ حکايت از جايگاه بالاي اين زن در سلسله مراتب حاکميت دارد. از قرار معلوم او بسيار به جناب وزير نزديک است. بر روي ميز خانم سخنگو يک اسپري ضدعفوني کننده قرار دارد.
خانم بکري روي صندلي اش تکان مي خورد و ضمن دشنام به روزنامه ها مي گويد:” رسانه ها همه چيز را اشتباه فهميده اند. در حال حاضر فقط يک فراخوان براي ساخت اين شهر داده ايم و هيچ چيز قطعي نيست”. انگشتش را به زير روسري صورتي اش مي برد و پيشاني اش را مي خاراند. اين پروژه در فاز نخست نزديک به چهل ميليارد يورو هزينه دارد.
اما آيا چنين امکاني وجود دارد؟ خانم بکري مي گويد:” تا به اين جاي کار که مطلقا وجود ندارد” و او هم نمي داند که اين پول از چه طريقي قابل تهيه کردن است. از او مي پرسيم که خيال مي کند اين پايتخت واقعا ساخته بشود؟ و پاسخ:” حتما. صد در صد. رئيس جمهور اعلام کرده است پس اين کار انجام خواهد شد”.
منبع: شفقنا