الف) روحانیت پدر مردم هستند
حضرت آیتالله مهدوی کنی (ره) با تحزب به این شکل فعلی که در ادبیات سیاسی متداول هست مخالف بودند و همچنین اعتقاد داشتند روحانیت نباید وارد احزاب و جریانات سیاسی بشود؛ بلکه روحانیت پدر جامعه هست. ایشان در مصاحبهای با فصلنامه حوزه در سال 75 در تبیین چرایی نپیوستن به حزب جمهوری اسلامی میفرمایند: «بنده، از نظر روحی، به تحزب و تشکیلات از نوع حزب گرایی عقیده نداشتم و اصولاً برای روحانیت، این شکلِ کار را نمیپسندم و نیازی هم نمیبینم.
من روحانیت را پدر میدانم و تشکیلات حزبی از نوع امروزی، روحانیت را در برابر مردم قرار میدهد من به رابطه مردمی، از طریق مساجد و محافل و مراکز دینی معتقدم. روحانیت باید باهم رابطه داشته باشند و از طریق مساجد و مراکز با مردم در ارتباط باشند، این ارتباط متقابل بهترین وسیله برای کار جمعی و دینی است. پیش از پیروزی انقلاب، بدون این تحزبها، صرفاً با همان رابطهها و پیوندهای مردمی که داشتیم، بزرگترین حرکت را آفریدیم و هرگاه نیاز بود، مردم را به صحنههای گوناگون انقلاب کشاندیم و مردم هم مخلصانه از ما پیروی کردند. باید این رابطه را حفظ کنیم و این، نهتنها نیاز به تحزب و تشکل ندارد که چهبسا تحزب، ایجاد فاصله کند. به همین خاطر، در جریان تشکیل حزب، من عضویت در حزب را نپذیرفتم وگرنه با دوستان، در مسائل اجرایی و سیاسی، همکاری و همفکری داشتم. اتفاقاً، اساسنامه اولیه حزب، در منزل ما، نوشته شد. ولی من با آن موافق نبودم.»1
به خاطر همین مبنای فکری است که میبینیم ایشان بهجز در جامعهی روحانیت مبارز که بیشتر یک نهاد دینی و فرهنگی بود تا یک حزب سیاسی، در هیچ حزب و گروهی عضویت نداشتند و جامعهی روحانیت مبارز نیز در طول سالیان پس از انقلاب و خاصتاً در ایام دورههای مختلف انتخابات نه بهعنوان یک حزب در کنار سایر احزاب، که بیشتر بهعنوان رهبر جریان اصولگرایی فعالیت میکرد.
و در عمدهی دورههای انتخابات، انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی، کاندیداها با نام جامعه روحانیت مبارز بود که پا به عرصهی انتخابات میگذاشتند و در بین اصولگرایان برای انتخابات مجلس تنها یک لیست انتخاباتی با نام لیست جامعهی روحانیت منتشر میشد
این موضع آیتالله مهدوی کنی (ره) تا آخر عمر شریفشان ادامه داشت؛ بهنحویکه وقتی کمیسیون مادهی 10 احزاب اظهار داشت: «جامعتین برای صدور مجوز قانونی تقاضا نکرده و از نظر کمیسیون ماده 10 فعالیت آنها غیرقانونی است چراکه آنها میگویند ما صنف هستیم اما کار سیاسی میکنند...» حجتالاسلام شجونی در مصاحبهای با فارس تنها یک ماه قبل از اینکه آیتالله مهدوی (ره) به کما بروند اظهار داشت: «ما در حال حاضر بیش از 30 سال است که به نظر آیتالله مهدوی کنی عمل میکنیم و جامعتین خود را در رأس احزاب میداند... آیتالله مهدویکنی مخالف حزب شدن جامعه روحانیت است و اصلاً این موضوع را قبول ندارد.»
آیتالله مهدی کنی ره در مورد مجمع روحانیون میگویند: «من دیدم بعضی از دوستان که ادعای ولایتفقیه دارند و خودشان را جزو جناح ولایت میدانند واقعاً به آن آقایی که بالا است اعتقاد ندارند. به آنها گفتم: این چه حرفی است که شما میزنید، ما مدعی عصمت ولیفقیه نیستیم ولی حقی برای او قائل هستیم. همین حرفهایی که الآن بعضیها میزنند آن موقع آقایان پنهانی میگفتند...»
ب) نظر آیتالله مهدوی کنی (ره) راجع به انشعاب مجمع روحانیون مبارز تهران
یکی از وقایع مهم سیاسی دههی اول انقلاب انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعهی روحانیت مبارز بود. این امر که به دنبال پدید آمدن اختلافات متعدد در بین اعضاء جامعهی روحانیت بود و اینکه برخی از اعضاء جامعه به لحاظ فکری و عقیدتی در امور مختلف با جو غالب جامعهی روحانیت ناسازگاری داشتند؛ در آستانهی انتخابات سوم مجلس در سال 66 با تأیید کتبی حضرت امام (ره) بهصورت رسمی این انشعاب به وقوع پیوست و مجمع روحانیون مبارز بهعنوان نهادی مستقل از جامعهی روحانیت اعلام موجودیت کرد.
آیتالله مهدی کنی (ره) در مورد مجمع روحانیون میگویند: «من دیدم بعضی از دوستان که ادعای ولایتفقیه دارند و خودشان را جزو جناح ولایت میدانند واقعاً به آن آقایی که بالا است اعتقاد ندارند. به آنها گفتم: این چه حرفی است که شما میزنید، ما مدعی عصمت ولیفقیه نیستیم ولی حقی برای او قائل هستیم. همین حرفهایی که الآن بعضیها میزنند آن موقع آقایان پنهانی میگفتند. من میگفتم: این درست نیست، ما اگر در قانون اساسی بحث از ولایتفقیه میکنیم، قبل و بعد از انقلاب دنبال امام (ره) بودیم. اگر صادق هستیم پای این حرف بایستیم ولو اگر یک جایی برخلاف میلمان باشد.
اگر صداقت نداریم چرا از اول نگفتیم؟ به مردم راست بگوییم، اگر ولایتفقیه را قبول نداریم، چرا پنهانی این کار را میکنیم؟! این حرف آن زمان من است و لذا میگفتم بعضی از آقایان کملطفی میکنند، یعنی مسیر را منحرف میکنند. به این جهت من قبول نکردم، گفتم هم از نظر رأیگیری، جامعه به آنها رأی نداده است و هم از نظر فکری با ما همفکر نیستند و بعدها هم عملاً معلوم شد با ما همفکر نیستند و این کارها را کردند و با کسانی همگام شدند که حالا خودشان پشیماناند.»3
اما درعینحالی که این نظر را ایشان داشتند؛ معتقد بودند که بههرحال در عین اختلافات باید جامعه روحانیت و مجمع روحانیون باهم در ارتباط باشند تا عنداللزوم بتوانند مشکلات جامعه را به کمک هم حل کنند. ایشان در همین زمینه در کتاب خاطراتشان میگویند: «حتی میان کاخ سفید و کرملین یک خط تلفن ارتباطی قرمز وجود دارد. با اینکه اینها دشمن خونی یکدیگرند، ولی در مواقع حساس، آن تلفن به صدا درمیآید که مبادا دنیا به جنگ جهانی و جنگ اتمی کشیده شود... حالا ما که مسلمان هستیم، روحانی هستیم، چطور بینمان خط تلفنی نباشد که در مواقع حساس از بحرانها جلوگیری کنیم و نگذاریم دشمنان از اختلافسلیقههای ما سوءاستفاده کنند.»4
نتیجهگیری
همانگونه که در این مختصر اشاره شد؛ منش و مشی سیاسی آیتالله مهدوی کنی (ره) از ابتدای انقلاب و حتی قبل از آن تا آخر عمر شریفشان بر این مبنا بوده است که روحانیت حزب نیست و نباید وارد احزاب سیاسی بشود. بلکه روحانیت بهمثابه پدر جامعه است و فراتر از احزاب قرار دارد. ایشان ورود روحانیت را به احزاب سیاسی نهتنها غیرلازم و غیرضروری میدانستند؛ بلکه در مواردی مخرب و مضر به رابطه بین روحانیت و مردم میدانستند و معتقد بودند با ورود روحانیت به احزاب مختلف آن کارایی و نقشی که روحانیت باید در سطح جامعه ایفا کند؛ با صدمه و ضرر مواجه میشود. به خاطر همین مبنا خود ایشان بهجز در جامعهی روحانیت مبارز تهران که نه یک حزب سیاسی که یک نهاد مذهبی-فرهنگی بود؛ در هیچ حزب و گروهی عضویت نداشتند. حتی در زمان تأسیس حزب جمهوری اسلامی که حزبی بود که بنیانگذاران آن همه از روحانیون بنام و مبارز پیش از انقلاب بودند-امثال شهید بهشتی (ره)، شهید باهنر (ره)، آیتالله خامنهای و ...- ایشان از عضویت در این حزب امتناع کردند. و تا آخر عمر شریفشان بر این موضع خودشان باقی بودند.
پینوشت:
1. http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/ 4518/4530/32560/
2. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930206001033/
3. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/558803
4. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص 342