وزیر سابق علوم درباره ترور دانشمندان ایرانی توسط منافقین سرویس‌های دشمن می‌گوید: فردی را می‌شناسم که سه بار منزلش را عوض کرده است. چرا؟ چون سه بار می‌خواستند ترورش کنند. زنش مریض شده است. اما همچنان پرتلاش برای اقتدار و غیرت این ملت کار می‌کند.

نقش طعمه را برای افشای شبکه ترور دانشمندان بازی‌ کردم/ ماجرای 4 مرتبه ترور ناکام کامران دانشجو
گروه سیاسی مشرق - ساعت 6 صبح با منزلش تماس می‌گیرند و فرد ناشناس خود را معاون امنیت وزارت اطلاعات معرفی می‌کند. پس از یک رفت‌وبرگشت برای اطمینان از هویت تماس‌گیرنده، به او اعلام می‌شود که تروریستی با یک اسلحه دارای صداخفه‌کن، در پارکینگ منزل و روبه‌روی آسانسور منتظر خروج او از منزل است. به مأمور اطلاعاتی می‌گوید که شما که این فرد را شناسایی کرده‌اید چرا او را دستگیر نمی‌کنید؟ پاسخ می‌شنود که ما می‌توانیم هم اکنون او را دستگیر کنیم ولی این مسأله موجب می‌شود که شبکه ترور مخفی بماند. آیا شما حاضرید که نقش طعمه را برای دستگیری شبکه ترور بازی‌کنید. پاسخ وزیر علوم وقت مثبت است و این چنین بیش از 4 ماه زندگی امنیتی کامران دانشجو آغاز می‌شود.
او در این مدت چهار بار ترور می‌شود که همه این ترورها ناکام می‌ماند. گاهی مجبور است که خوابیده روی صندلی عقب ماشین از منزل خارج شود، گاهی باید در ساختمانی در نهاد ریاست‌جمهوری زندگی کند و ده‌ها جزئیات دیگر که گفتنش به درد داستان‌های جاسوسی می‌خورد.
کامران دانشجو اکنون نیز در صدر فهرست ترور دانشمندان ایرانی قرار دارد. قرار مصاحبه چند ساعته ما با این چهره متواضع و صمیمی، از رشد علمی شروع شد و خیلی زود به مسائل موشکی رسید و با اشک‌های کامران دانشجو برای همکاران دانشگاهی شهیدش علی‌محمدی و شهریاری پایان یافت
.

*****

رهبری انقلاب در دیدار ماه رمضان با اساتید دانشگاه عنوان کردند که رشد علمی در کشور ما متوقف شده است. آیا به نظر شما این توقف نشانه‌های خطرناکی از روندی است که برای مقابله با رشد علمی کشور آغاز شده یا این توقف کاملاً طبیعی و در راستای رشد قبلی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. هر موضوعی مقدمه و زمینه‌سازی دارد و بعد فعالیت، تلاش و بعد هم نتیجه. در دوره اصلاحات و دوره سازندگی، اگر بحث، بحث علمی نبود، بحث‌های دیگر جایگزین آن‌ها بود که آمار خدمتتان می‌دهم. در دولت‌های نهم و دهم 75 درصد کل اسناد علمی در تاریخ ایران که ثبت شده مربوط به این دوره و 52 درصد آن مربوط به دولت دهم است. یعنی 52 درصد کل اسناد علمی ایران در ظرف چهار سال ثبت شده است. چرا این اتفاق افتاد؟ در مرحله اول آقای دکتر زاهدی چهار سال زحمت کشید و از لحاظ زمینه‌ای و ساختاری بستر کار را فراهم کرد. 23 درصد از این فرآیند در این ساختار تولید شد، اما این شتاب شروع شده بود، یعنی ساختار درست شده بود.

در دولت دهم اول کار یک‌سری سیاست‌گذاری کردیم تا این رشد و شتاب علمی ادامه داده شد. اول اینکه تحصیلات تکمیلی را در کل ایران گسترش دادیم. چگونه؟ از دانشگاه‌های بزرگ خواستم با دانشگاه‌های کوچک‌تر همکاری کنند تا دوره‌های تحصیلات تکمیلی در این دانشگاه‌ها راه‌اندازی شود و اساتیدشان ماندگار شوند.

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های ماندگاری اساتید در شهرستان‌ها داشتن تحصیلات تکمیلی در دانشگاه‌هایشان است. بعد هم هیئت‌های علمی را جذب کردیم و در دوره چهار ساله‌ای که در خدمت دانشگاه‌ها بودم حدود 18 هزار عضو هیئت علمی گرفته شد تا بتوانند زیرساخت‌های علمی را هم درست کنند و فقط گسترش تحصیلات تکمیلی نبوده باشد. سعی بر این بود که در هر دانشگاه عضو هیئت علمی از همان شهرستان جذب شود چون این هم یکی دیگر از مؤلفه‌های ماندگاری اساتید در شهرستان‌هاست.

غیر از اینکه اعضای هیئت علمی جذب شدند و تحصیلات تکمیلی گسترش پیدا کرد، دانشگاه را هم سعی کردیم به سمتی که مأموریت دارد ببریم. مأموریت دانشگاه این نیست که عده‌ای بیایند و یار دبستانی بخوانند و یک عده هم چیزهای دیگر بخوانند و سنگ پرت کنند و یک نفر که می‌خواهد حرف بزند او را هو کنند. مأموریت اصلی دانشگاه در مرز دانش حرکت کردن و رشد علم و فناوری کشور تضمین‌نمودن و نیز تولید گفتمان است. گفتمان علمی باید جا می‌افتند که و این را هم کمک کردیم انجام شود. اینکه این رشد توقف یافته، بحث دیگری است، والا در سال 1390 در منطقه از نظر علمی رتبه اول شدیم، در حالی که باید در سال 1404 می‌شدیم، یعنی چهارده سال زودتر به این رتبه رسیدیم.

زمانی که کار را تحویل دادم، در طی یک سال بیش از 40 هزار مقاله و سند علمی ثبت می‌شد. برای اینکه این مقالات علمی فقط به عنوان ISI داده نشود و در راستای حل مشکلات و گره‌های کشور تولید علم شود، کاری که کردیم این بود که صنایع دفاعی که در آن زمان تنها با معدودی از دانشگاه‌ها همکاری می‌کردند. به جای اینکه فقط با 5 یا 6 دانشگاه همکاری کند، زمینه همکاری را به حدود 67 دانشگاه رساندیم. برای مثال 200 پروژه را وزارت دفاع تعریف کرد که با توجه به شناختی که معاون پژوهشی اینجانب و خودم با صنایع دفاعی کشور داشتیم، با همکاری وزیر محترم دفاع و کارشناسان و محققین زحمتکش دفاعی این پروژه‌ها را تبدیل به چیزی در حدود 1000 رساله دکترا و کارشناسی ارشد کرده و آن‌ها را با توجه به توانمندی‌ها و کادر هیئت علمی دانشگاه‌ها بین دانشگاه‌های سراسر کشور تقسیم کردیم. وزارت دفاع به عنوان کارفرما نظارت می‌کرد و ارتباط برقرار شد.

مقاله‌هایی هم که بیرون می‌آمدند کاربردی بودند و می‌رفتند و در جای خودشان می‌نشستند و مورد استفاده قرار می‌گرفتند. وقتی به مجلس رفتم یکی از اولین برنامه‌هایم این بود که 50 درصد تحقیقات دانشگاه‌ها را به سمت افزایش توان دفاعی مملکت سوق خواهم داد. این جزو برنامه‌هایم بود. البته این سیاست‌گذاری‌های شیطان بزرگ و غربی‌ها را عصبانی می‌کرد ولی چون نمی‌توانستند مستقیم بگویند معمولاً به چیزهای دیگری مثل ساماندهی جنسیتی دانشگاه‌ها گیر می‌دادند. هر چند آن‌ها از همین ساماندهی هم عصبانی بودند.

به این ترتیب در سال 90 به رتبه اول علمی منطقه رسیدیم و حدود 40 هزار مقاله و سند علمی در سال به ثبت می‌رسید و موقعی که می‌خواستیم کار را تحویل بدهیم، رشد تولید علم ایران سیزده برابر متوسط نرخ رشد تولید علم دنیا شده بود. پیش‌بینی که همین مراکز می‌کردند این بود که اگر ایران پنج سال دیگر به همین ترتیب جلو برود، باید در سال 96 یا 97 به رتبه‌ای تک رقمی در جهان برسد. رتبه ما در دنیا پانزدهم بود و حتی اعلام کرده بودند با این شتاب علمی که ایران گرفته رتبه ما در دنیا در طول 6 سال آینده می‌تواند به زیر پنج برسد. در دولت نهم و دهم در وزارت علوم متن، متن بود و حاشیه هم همان حاشیه. از روز اولی که دولت یازدهم آمد ابتدا بورسیه‌ها را عَلَم و یک حاشیه‌سازی بزرگ و بازی با سرنوشت یک عده را شروع کرد. دلیلش چه بود؟ نمی‌دانم. خصومت شخصی بود؟ نمی‌دانم. برنامه‌ریزی شده بود؟ نمی‌دانم، ولی آنچه که مشخص بود این بود که آمدند و گفتند 3772 بورسیه خلاف قانون، هر بورسیه هم یک میلیارد تومان هزینه دارد. می‌خواستند با آن 3000 میلیارد اختلاس شبیه‌سازی کنند. آخرش هم دیدیم بورسیه‌ها چه شدند.

دو سال این قضیه را کش دادند و کار را به جایی رساندند که رئیس‌جمهور مملکت رفت و گفت «و ما ادراک البورسیه»! نهایتاً اعلام شد که خلافی صورت نگرفته است. آخرین گزارشی که رئیس کمیسیون اصل 90 داد، در جلسه‌ای که، دادستان دیوان محاسبات و جناب آقای پورمختار و وزیر محترم فعلی علوم هم بودند جمع‌بندی صورت می‌گیرد و رئیس محترم کمیسیون اصل نود طی نامه‌ای به وزیر که عیناً از رو می‌خوانم: «پیرو جلسه مورخ 5/3/94 و 11/3/94 که با حضور دادستان دیوان محاسبات در خصوص بورسیه‌ها تشکیل شد، تأکید بر قانونی بودن تصمیمات شورای مرکزی بورس و وزیر علوم وقت می‌کند که مورد تأیید جنابعالی ـ یعنی آقای دکتر فرهادی ـ هم قرار گرفت.» یعنی آقای دکتر فرهادی هم در آن جلسه بود و تأیید کرده است. این نامه من نیست، بلکه نامه آقای پورمختار به آقای فرهادی است. دو سال و اندی گفتند بورسیه‌ها این‌طوری هستند و آن‌طوری هستند، آخر سر هم معلوم شد همه چیز قانونی بوده است.

این را هم بگویم طبق اطلاعاتی که من دارم بورسیه‌های و خانواده‌های مظلوم و محترمشان هنوز که هنوز است به حق خود نرسیده‌اند و ظلم به آن‌ها همچنان ادامه دارد و نمی‌دانم این ظلم تا کی و کجا باید ادامه پیدا کند. آیا جا ندارد رئیس جمهور محترم که شخصاً در چندین سخنرانی اطلاعات نادرستی را که خدمتشان داده بودند را عنوان کردند و بعضاً هم با همان جمله معروف «و ما ادراک البورسیه» این نخبگان متعهد و متخصص را مورد نوازش قرار می‌دادند حالا که همه چیز مشخص شده است جا ندارد حداقل از این 4000 نفر و خانواده‌های محترمشان که دو سال مظلوم واقع شدند عذرخواهی شود.

اما بالاخره وقتی شما متن را به حاشیه بردید و حاشیه را آوردید و متن کردید، می‌شود همین وضعی که به وجود آمده است. سیاست‌گذاری باید درست باشد تا رشد علمی ایجاد شود. اگر سیاست‌گذاری ما این باشد که دانشگاه را مرکزی برای مثلاً تبلیغ انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باشد و گروه‌هایی را تشکیل بدهیم که از این آقا یا آن آقا یا از این گروه و آن گروه حمایت کنند، وضع به همین صورت در می‌آید.

هیچ وقت نمی‌گویم دانشگاه نباید سیاسی باشد. باید سیاسی باشد، اما این‌ها چیزهایی است که دانشگاه را به حاشیه می‌برد. نشاط سیاسی دانشگاه (که نشاط هم خودش معنی دارد و به معنای هرج و مرج نیست) نباید نشاط علمی و نشاط معنوی دانشگاه را تحت‌الشعاع قرار دهد و یا منحرف کند. نشاط معنوی وجه ممیز دانشگاه تراز این نظام با سایر دانشگاه‌های دنیاست.

حالا چون حاشیه تبدیل به متن شده و متن به حاشیه رفته، رشد سیزده برابری متوقف شده است. اگر ما با همان رشد جلو می‌رفتیم، الان باید رتبه یازدهم می‌بودیم و تا سال 96 و 97 تک رقمی می‌شدیم، اما در بهترین وضعیتش در جا زدیم. چند آمار به شما می‌دهم. در سال 2005 رشد علمی ما 32 درصد، در سال 2007، 31 درصد، در سال 2008، 31 درصد، در سال 2009، 6/23 درصد، در سال 2010، 23 درصد، در سال 2011، 32 درصد است، اما در سال 2013، این رشد ناگهان افت کرده و حتی منفی 48/2 درصد می‌شود.

این دقیقاً چه درصدی است؟

رشد علمی کشور ماست که به منهای 48/2 رسیده است. این 48/2 ـ درصد هم مال وزارت علوم نیست، بلکه وزارت بهداشت جور وزارت علوم را کشیده است. وزارت بهداشت به همان روند سابق ادامه داده و جور وزارت علوم را کشیده است، والا اگر فقط وزارت علوم بود که قضیه افت تولید علم خیلی بدتر از این‌ها می‌شد. آمار چند رشته را که وابسته به وزارت علوم است برایتان می‌گویم. کشاورزی منفی 3/11 درصد است.

در همین سال 2013؟

بله، کامپیوتر منفی 32 درصد. این ارقام اعلام من نیست، بلکه این‌ها را اکسپوس و مراکز بین‌المللی اعلام می‌کنند و مربوط به من نیست. هنر منفی 26 درصد. این‌ها زیر نظر وزارت علوم هستند. وزارت بهداشت دنبال حاشیه نبود و دنبال متن بود، ولی وزارت علوم دائماً گرفتار حاشیه بوده است. علوم اقتصادی منفی 36 درصد، انرژی منفی 8 درصد. این خیلی غم‌انگیز است. علوم اجتماعی منفی 25 درصد، در برخی از علوم حتی منفی 50 درصد هم داریم یعنی اگر وزارت بهداشت پوشش نداده بود و جبران نمی‌کرد، متوسط افت رشد تولید علم در وزارت علوم بالای منفی 20 درصد می‌شد، ولی وزارت بهداشت پوشش داد و نهایتاً که جمع‌بندی شده، به منفی 48/2 درصد رسیده است.
بنابراین مهم‌ترین مسأله از نگاه من این است که اگر در وزارت علوم سیاست‌گذاری درستی صورت بگیرد، رشد علمی هم اتفاق می‌افتد. لذا اگر رفتیم به سراغ این که در دیکته قبلی‌ها یک غلط در بیاوریم، و بعد آن را بزرگ‌نمایی کنیم یا بدتر از آن مثل قضیه بورسیه‌ها برای دولت قبلی غلط درست کینم (بقیه جاها هم تقریباً همین سیاست سیاه‌نمایی را جلو ببریم) این یک اشتباه استراتژیک است. البته کار اجرایی بدون اشتباه نمی‌شود، ولی بگردیم اشتباهات را پیدا و بزرگ‌نمایی کنیم و به رسانه‌ها بدهیم و این کار اصلی ما بشود. آیا این یک سیاست و استراتژی مفید است؟! تا کی می‌شود روی این ریل حرکت کرد. در حالی که خدمات دولت نهم و دهم از نظر اجرایی و سرِ دست گرفتن شعارهای انقلاب در طول سال‌های پس از انقلاب بی‌نظیر است و این را نه با شعار بلکه با عدد و رقم و آمار در اکثر زمینه‌ها و خصوصاً در زمینه رشد علم و فناوری می‌توان اثبات کرد و در این خصوص یعنی رشد علم و فناوری که نیاز به اثبات هم ندارد چون همه مراکز علمی معتبر دنیا به آن اذعان کرده بودند.

حالا من وزارت علوم را گفتم. بقیه وزرا در دولت‌های نهم و دهم هم موارد مربوط به خودشان را گفته‌اند و یا در زمان مناسب خواهند گفت.
به نظر می‌رسد در کشور این اعتماد به نفس ملی وجود دارد و با وجود نیروهای موجود در کشور این کارها شدنی است، اما دولت فعلی به جای سیاه‌نمایی گذشته باید به فکر آینده و رشد نخبگان کشور و تولید علم و فناوری که موتور محرکه و اقتدار نظام است باشد. من تعجب می‌کنم که توصیه شود جنایت فابیوس را باید فراموش کرد فتنه و ظلمی که سران فتنه به این ملت مظلوم و کشور کردند را باید فرموش کرد. اصلاً در تاریخ گذشته این کشور همه چیز قابل فراموش‌شدن است و تنها باید هشت سال دولت نهم و دهم و چند نفری که حاشیه‌ساز بودند فراموش نشود. گویا ایران و انقلاب اسلامی در ایران اصلاً قبل از آن تاریخی نداشته است؟! وقتی می‌گوییم فتنه، می‌گویند چرا این قدر در گذشته زندگی می‌کنید؟ نگاهتان به آینده باشد. اما در مورد حاشیه‌های دولت نهم و دهم و سیاه‌نمایی آن دوره همیشه باید به گذشته نگاه کرد
!!

مثال‌های دیگر هم می‌شود زد. مثلاً در مسکن، به جای اینکه به متن بپردازند، مشغول حاشیه‌ها شدند که آقا! مسکن مهر این مشکلات را دارد. یک سال و نیم خودشان را سرگرم این قضیه کردند. بهتر نبود بگویید چه چیزی در چنته‌تان دارید و می‌خواهید برای مسکن چه کار کنید؟ کار کردن که فقط قیمت برق، آب و گاز را بالا بردن و قیمت نان را آزاد کردن نیست. از من هر سؤالی که در باره وزارت علوم بپرسید، با آمار پاسخ می‌دهم. به ما می‌گویند شما به تشکل‌های سیاسی نرسیدید. آمار به شما ارائه می‌کنم و می‌گویم موقعی که تحویل گرفتم، این تعداد تشکل سیاسی بود، وقتی تحویل دادم تعداد تشکل سیاسی چقدر افزایش یافته بود. به من می‌گویند شما نمی‌گذاشتید تشکل‌های مخالف بیایند. من می‌گویم تشکلی را که می‌خواست سکولاریسم، لیبرالیسم و ضد انقلاب بودن را ترویج کند، به هیچ عنوان نمی‌گذاشتم و به این افتخار می‌کنم که نمی‌گذاشتم، برای اینکه برای دانشگاه حاشیه درست می‌کند.

ضمن اینکه حق نداریم از بیت‌المال برای این گونه فعالیت‌های ضد ارزشی و ضد اسلامی هزینه کنیم. حق داریم از بیت‌المال برای تشکلی هزینه کنیم که در راستای اهداف اسلام و خون شهدا و فرهنگ عاشورایی حرکت می‌کند. این تشکل‌ها و نشریات، باید حمایت و کمک می‌کردیم. تأکید می‌کنم تشکل‌ها، نشریات و... که در راستای اهداف اسلام و فرهنگ انتظار و فرهنگی بسیجی فعالیت می‌کردند، نه در راستای اهداف افراد و احزاب بیرون دانشگاه. متأسفانه در راستای اهداف یک حزب یا فرد بیرونی تشکل درست می‌کنند. این‌ها می‌شود حاشیه.

هر مطلبی را در مورد وزارت علوم از من سؤال کنید، با عدد و رقم از انجمن‌های علمی دانشجویی، نشریات دانشجویی تعداد استاد تمام‌ها و دانشیارها، سطح زیربناهای آموزشی و... هر چیزی را که بپرسید، با عدد و رقم به شما می‌گویم وقتی تحویل گرفتم چقدر بود و وقتی تحویل دادم چقدر شد. آقایان هم بیایند و با عدد و رقم بگویند. وقتی به عدد و رقم برسیم، سیاهی به روی زغال می‌ماند، ولی کاری ندارد که همین‌جوری بگوییم آقا! این‌ها کار نکردند. مسبب این مشکلات و قضایا این‌ها هستند. شاید این مطلب به بحث ما ربطی نداشته باشد، ولی مثلاً در مورد همین موضوع هسته‌ای، می‌گویند این مشکلات به این برمی‌گردد که رئیس جمهور سابق گفته است قطعنامه‌ها کاغذ پاره‌ای بیش نیستند. اولاً به نظرم این حرف را اولین بار حضرت امام فرمودند. ثانیاً مگر همین الان خودشان نمی‌گویند ما قطعنامه را اجرا نمی‌کنیم؟ آقایان ظریف و عراقچی رسماً آمدند و اعلام کردند ما این‌ها را اجرا نمی‌کنیم. فقط ادبیات عوض شده است. این هم همان کاغذ پاره گفتن است، منتهی با ادبیات دیگری.

اصلاً جناب آقای روحانی فرمودند مشکل ما با آژانس مربوط به سال 2003 میلادی به قبل است که می‌شود قبل از سال 82 یعنی همان بحث سانتریفیوژهای آلوده که خودشان در مصاحبه رادیو تلویزیونی اعلام فرمودند. آژانس با دوره دولت نهم و دهم که مشکل ندارد. درست است که آژانس بهانه می‌گیرد و این بهانه‌گیری هم بر اساس دیکته‌ای است که به او شده چون مستقل نیست، اما به هر حال طبق فرمایش رئیس جمهور محترم که در صدا و سیما پخش شد این موضوع آلودگی سانتریفیوژهای دست دوم بر می‌گردد به سال 2003 میلادی به قبل که می‌شود قبل از سال 82، یعنی زمانی که آقای روحانی دبیر عالی شورای امنیت ملی و آقای خاتمی رئیس‌جمهور بود، آن موقع مگر تیم مذاکره‌کننده آقای روحانی و آقای ظریف نبودند؟ چرا نتوانستند مذاکره کنند؟ چرا آخرش به تعلیق همه فعالیت‌های هسته‌ای رسید؟! الان چرا توانستند؟! آیا به خاطر رشدی نبود که در دولت نهم و دهم صورت گرفت. برای برگ‌های برنده‌ای نبود که در طول دولت‌های نهم و دهم به دست آمد. آیا برای این نبود که آن موقع شاید چند تا سانتریفیوژ بیشتر داشتیم اما در زمان دولت گذشته به 19 هزار تا رسید. غنی‌سازی 5 درصد، غنی‌سازی 20 درصد، سایت فردو، آب سنگین اراک، بومی‌شدن فناوری هسته‌ای و... این‌ها همه با زحمات دانشمندان و تلاش کارکنان شریف سازمان انرژی اتمی و استاتید و دانشمندان و محققین دانشگاه‌ها در دولت‌های نهم و دهم حاصل شده است.

از هسته‌ای بگذریم. وزرای دولت‌های نهم و دهم در امور اجرایی مثل مسکن، راه، سد، نیروگاه، تولید علم، رشد فناوری و... در همه چیز با عدد و رقم حرف می‌زدند، و همه‌اش راست بود. این‌ها هم اگر بهتر است بیایند در این‌گونه موارد ملموس با عدد و رقم حرف بزنند. برای مردم ملموس حرف بزنند. می‌گویند تورم را پایین آورده‌ایم. چطور تورم را پایین آورده‌اید که قیمت نان، لبنیات، کره، آب، برق و... این‌قدر شده است؟!

مردم دارند این گرانی را احساس می‌کنند. یک قیمت خودرو را نمی‌توانید کنترل کنید. وزیر می‌آید و می‌گوید به من ربطی ندارد. آن مسئول دیگر همین‌طور. قیمت لبنیات را نمی‌توانید کنترل کنید. تنها به این بسنده می‌شود که اعلام می‌کنند این کار یعنی گران‌شدن، خلاف است. بسیار خوب! اگر خلاف است چه کسی باید با آن‌ها برخورد کند؟ چه کسی باید جلوی این‌ها را بگیرد؟ همه چیز را به هسته‌ای وصل کرده‌اید؟ می‌گوییم آب نداریم، می‌گویند چون هسته‌ای این‌جوری است. می‌گوییم معیشت مردم نمی‌چرخد می‌گویید چون هسته‌ای این‌جوری است. حالا در مورد هسته‌ای هم اگر توانستید بروید آنجا حرف بزنید مذاکره کنید و چیزی بگویید، به‌خاطر آورده‌های دولت‌های نهم و دهم است و گرنه شما همان‌هایی هستید که قبل از سال 82 می‌رفتید و عملاً کاری جز به تعلیق درآوردن همه فعالیت‌های هسته‌ای کار دیگری نکردید اما حالا کلاه امیرکبیر روی سرتان می‌گذارند. به همت چه کسانی توانستید؟ به همت تلاش و سیاست‌های اجرا شده در دولت‌های نهم و دهم توانستید، با دست پر وارد میدان مذاکره شوید چون در این دو دولت بود که ایران آمد و ایستاد و گفت می‌توانم پنج درصد را بسازم و ساخت.

گفتند به شما دارو نمی‌دهیم، گفت 20 درصد را خودم می‌سازم و ایستاد و انجام داد. گفتند سانتریفیوژ را نمی‌توانید بسازید، گفت نسل 2 و 4 را خودم می‌سازم و تولید می‌کنم و این کار را کرد. این کارها را کرد و آن‌ها فهمیدند مثل اینکه دارند عقب می‌مانند و تحریم‌هایشان در از کار انداختن پیشرفت علم و فناوری در ایران بی‌اثر است. حالا آمده‌اید و داشته‌هایی را که در زمان دولت‌های نهم و دهم توسط دانشمندان شهید ما شهیدان علی‌محمدی، رضایی‌نژاد، احمدی روشن، شهریاری و... حاصل شد و آنچه را که با تلاش همه نیروهای خدوم سازمان انرژی اتمی و محققین دانشگاه‌ها در دولت‌های نهم و دهم به دست آمده است را روی میز مذاکره گذاشته‌اید، تازه به جای تشکر تا می‌توانید سیاه‌نمایی هم می‌کنید!!

داشتم می‌گفتم که در دانشگاه‌ها سیاست‌گذاری‌هاست که جواب می‌دهد. ما گفتیم هر دانشجویی که به رشته علوم هسته‌ای برود به او دو برابر وام می‌دهیم دانشجویان نخبه را حمایت کردیم که به این سمت تمایل پیدا کنند. شهید علی‌محمدی را که شهید کردند، به برکت خون این شهید دانشمند، سیل دانشجو به سمت علوم هسته‌ای سرازیر شد. ما آمدیم و در بحث هسته‌ای افزایش ظرفیت دادیم که دانشجو بگیرند. شما داشته‌های دولت گذشته را برداشته و به آنجا برده و روی میز گذاشته‌اید. 20 درصد و پنج درصد و 19 هزار سانتریفیوژ را دادید و چیزهایی را گرفتید. حالا می‌گویید ما پیروز شده‌ایم؟ 3 ـ 2 بردید؟ اگر 3 ـ 2 بردید که بردـ‌برد نیست. آن‌ها چطوری راضی شدند ببازند؟ برای لبخندهای تیم مذاکره و جناب آقای ظریف حاضر شدند ببازند؟ اگر قرار به لبخند بود که در زمان اصلاحات برای آن‌ها قهقهه می‌زدند. داشته‌های دولت‌های نهم و دهم را برداشته و به آنجا برده و در قبالش چیزهایی را هم گرفته‌اید که تازه آن‌ها را الان دارند بررسی می‌کنند و باید برای مردم شفاف شود که چه گرفته و چه نگرفته‌اید.

در این زمینه پیشنهادی دارم. چرا جناب آقای صالحی می‌آید و می‌گوید فعلاً ترجیح می‌دهم این مطلب در ابهام بماند؟ از جناب آقای ظریف سؤال می‌کنند می‌گوید اجازه بدهید برویم توافق کنیم بعد می‌آییم و همه چیز را شفاف برای مردم توضیح می‌دهیم. شفاف یعنی چه؟ برای شفاف‌شدن باید از این سخنرانی‌های یک‌طرفه و یک‌سویه پرهیز شود. چه اشکالی دارد؟ کنگره امریکا تیم مذاکره‌کننده‌اش را خواست و بارها و ساعت‌ها از این تیم به صورت علنی سؤال و جواب کرد و همه دوربین‌های دنیا زنده پخش کردند. آقای ظریف! آقای عراقچی! آقای تخت روانچی! تیم مذاکره‌کننده محترم! به تبع اینکه حضرت آقا فرمودند به شما اعتماد دارند، همه ما به شما اعتماد داریم و تلاشتان بسیار خوب بوده است و تشکر هم می‌کنیم، اما اینکه بیاییم و در تلویزیون برنامه بگذاریم و یک ساعت از تیم مذاکره‌کننده‌مان تعریف کنیم که این‌ها بهترین دیپلمات‌های ما بودند، چه مسأله‌ای را حل می‌کند. اجازه بدهید پنج نفر کارشناس موضوع بیایند بنشینند و شما را به چالش بکشند. اگر مجلس نمی‌خواهد این کار را بکند، تلویزیون برنامه بگذارد. دوربین هم زنده پخش کند تا مردم شفاف بفهمند موضوع چیست.

وقتی مردم به شکل شفاف بفهمند موضوع چیست، چه مصوب بشود، چه نشود، پشت سر دولت می‌ایستند. آن وقت یک عده نمی‌آیند شادی کنند، یک عده غمگین باشند. به فرض اینکه شادی هم داشته باشیم، باید زمان مناسبش را بدانیم و یک زمانی شادی نکنیم که آتو دست دشمن بدهیم. به نظرم این راه‌حل مناسبی نیست. باید ده پانزده نفر از مجلس بیایند و تیم مذاکره‌کننده را درخصوص بندهای برجام و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و نقش ایران در صدور این قطعنامه و پیوست‌های آن به چالش بکشند و تلویزیون هم زنده پخش کند. مثل آنجا که از آقای جان کری پرسیدند این اطلاعاتی که آژانس در بازرسی به‌دست می‌آورد آیا اگر روزی بخواهیم به ایران حمله کنیم به درد ما می‌خورند؟ می‌تواند به آن‌ها کمک کند؟ آقای کری گفت بله! همین سؤال را از آقای ظریف هم بپرسند که این اطلاعاتی که دارید به آژانس می‌دهید، اگر روزی امریکا خواست به ما حمله کند به دردش می‌خورد؟ اگر گفت نه که هیچی، ولی اگر گفت بله، خب باید یک فکری به حالش بکنیم. امریکا دشمن است. این را که فراموش نکرده‌ایم. مرتب بیائیم و از حضرت آقا مایه بگذاریم که ایشان همه چیز را می‌دانند و یا در سخنرانی‌ها هر دو دقیقه یک‌بار مقام معظم رهبری و هدایت‌های ایشان را عنوان کنیم کار درستی نیست. باید تمام زوایای برجام و قطنامه و پیوست‌های آن برای مردم شفاف شود. باید زمینه برای عکس‌العمل مناسب نظام در قبال پذیرش یا عدم پذیرش جمع‌بندی و قطعنامه فراهم شود. بالاخره امام و رهبر یک وظیفه‌ای دارد و مأموم هم یک وظیفه. نمی‌شود وظیفه مأموم را هم به دوش امام گذاشت. کار دولت این است که زمینه‌های لازم برای مصوب‌شدن یا مصوب‌نشدن (هر دو) در جامعه فراهم شود.

پیشنهاد مشخص شما چیست؟

پیشنهاد دارم و می‌گویم. اگر مجلس نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند، تلویزیون به جای این برنامه‌هایی که می‌گذارد و افرادی را می‌آورد که یک ساعت از دیپلمات‌ها تعریف کنند، یک برنامه بگذارد و این سؤالات را بپرسد. ما با آدم‌ها کاری نداریم. این تعریف‌ها که در تاریخ ثبت نمی‌شوند. کلاه امیرکبیر را که روی سر می‌گذارند و عکس می‌گیرند که در تاریخ ثبت نمی‌شود. اگر کلاهی سر ملت برود در تاریخ ثبت می‌شود. تلویزیون بیاید پنج نفر را بگذارد، مثلاً آقای فریدون عباسی که فنی است.

می‌گویند آقای صالحی نامه‌ای نوشته و گفته است آقای عباسی دانشمند هسته‌ای نیست و صرفاً یکی دو تا قرارداد با سازمان انرژی هسته‌ای داشته است.

همین را بیایند بگویند. او بگوید و آقای عباسی هم جواب این ادعا را بدهد. یکطرفه به قاضی رفتن که صحیح نیست. من آقای صالحی را هم دوست دارم. خودم چندان تخصصی در این زمینه ندارم، ولی دوستان آقای عباسی را یکی از دانشمندترین افراد هسته‌ای در ایران می‌شناسند.

چرا دشمن نمی‌خواست آقای صالحی را بزند؟ ان‌شاءالله که هیچ وقت نخواهد بزند. ایشان هم دانشمند است. نمی‌گویم نیست، ولی می‌گویم آقای فریدون عباسی را بیاورید که از بعد فنی با آقای صالحی بحث کند. آقای فؤاد ایزدی را بیاورید. افرادی مثل این‌ها را بیاورید، آقای جلیلی بیایند، تیم مذاکره‌کننده هم بیاید بنشیند و تلویزیون زنده پخش کند. سؤال شود و جواب بدهند چرا هسته‌ای به موشکی گره خورده است؟ برایش پاسخ دارند؟! آن‌ها هم حتماً پاسخ دارند. هر دو طرف پاسخ‌هایشان را بدهند، ببینیم ملت کدام پاسخ را می‌پذیرد. چرا امریکا برای بازرسی از جاهای نامتعارف برنامه می‌گذارد؟ کارشناسان نظرشان را در این زمینه بگویند تیم مذاکره‌کننده هم بگوید که چرا؟

تخصص من سازه‌های هوافضا و موشکی است. تجربه‌هایی هم در این باره دارم. چهار پنج کتاب و مقاله‌های زیادی در این زمینه‌ها نوشته‌ام. ناآشنا نیستم که این‌ها را می‌گیریم. اینکه آقای عراقچی بیاید و پشت میز بنشیند و یک عده هم پایین بنشینند و ایشان سخنرانی کند و از پایین سؤال کنند مشکلی را حل نمی‌کند و ابعاد کار را مشخص و شفاف نمی‌کند. از این قضیه چه واهمه‌ای داریم؟ حضرت آقا می‌فرمایند ما چیز مخفی نداریم، پس ما چه واهمه‌ای داریم که ابعاد این قطعنامه و دو پیوست آن به‌طور کامل از جنبه‌های فنی و سیاسی برای مردم شفاف شود؟ اگر این ابعاد برای مردم روشن شود، آن وقت همه با هم شادی می‌کنیم یا همه با هم می‌ایستیم و ایستادگی می‌کنیم؟ اتفاقاً شفافیت باعث انسجام بین مردم می‌شود.

با مخفی‌کاری که کار پیش نمی‌رود. اگر در مجلس نمی‌شود؟ در شورای امنیت ملی شش نفر کارشناس فنی و سیاسی بنشینند، و تیم مذاکره‌کننده را به چالش بکشانند. دوربین هم برود و زنده پخش کند. مگر در کنگره امریکا این کار را نکردند؟ شش هفت نفری که سؤال دارند سؤالاتشان را مطرح کنند، تیم مذاکره‌کننده هم جواب بدهند، دوربین‌ها هم زنده پخش کنند و مردم هم بشنوند. کجای این ایراد دارد؟ این آن چیزی نیست که امید مردم را بگیرد که بگویند ما اجازه نمی‌دهیم امید مردم از آن‌ها گرفته شود. امید مردم زمانی از آن‌ها گرفته می‌شود که ندانند چه چیزی دارد می‌گذرد و چه اتفاقی دارد می‌افتد. انسجام مردم وقتی از بین می‌رود که ندانند چه دارد می‌گذرد. الان یک عده فکر می‌کنند این جوری است، یک عده فکر می‌کنند جور دیگری است، ولی وقتی همه چیز شفاف شد، همه می‌دانند موضوع از چه قرار است. در یک ساعت خوبی هم برنامه‌های پرسش و پاسخ تیم مذاکره‌کننده و کارشناسان فنی و سیاسی از تلویزیون پخش شود، مثلاً ساعت نه شب. دو سه ساعت بلکه هم بیشتر به صورت زنده سؤال و جواب کنند و مردم هم پاسخ‌ها را بشنوند.

دلیل عدم شفافیت دولت را چه می‌دانید؟

البته اینکه دولت شفاف هست یا نیست بحث دیگری است، یا شفافیت می‌خواهد یا نمی‌خواهد را نمی‌دانم و بحث دیگری است اما در هر صورت این‌ها می‌گویند خطوط قرمز نظام رعایت شده است. اگر رعایت شده است که کسی نباید از شفافیت و به چالش کشیده شدن واهمه داشته باشد. به چالش کشیده شدن یعنی کارشناس فنی یا سیاسی بپرسد و شما جواب بدهید و بالعکس، نه اینکه یک مجری تلویزیونی بنشیند و با هزار لقب و تعارف چیزهایی را بپرسد که فایده ندارند، بلکه اعضای شورای امنیت ملی مملکت بنشینند و سؤال کنند و شما جوابشان را بدهید. نمایندگان مجلس بپرسند و جواب بدهید. متخصصین و کارشناسان فنی و سیاسی بپرسند و پاسخگو باشید. اگر خطوط قرمز رعایت شده‌اند که مشکلی نیست. مگر نگفته بودند همه تحریم‌ها باید لغو شوند؟ آیا در این توافق همه تحریم‌ها لغو شده‌اند؟ ترجمه متن را می‌دهند و می‌گویند معنی sees این است. در این مملکت بالاخره دو نفر که پیدا می‌شوند بدانند معنی sees چیست.

آب سنگین اراک که آقای صالحی بگوید این قسمت را برمی‌داریم و چیز دیگری را می‌گذاریم و من و امثال من متوجه نشویم چه دارد می‌گوید چه فایده‌ای دارد؟ در این قضیه باید آقای فریدون عباسی باشد که بگوید این را که برداشتید می‌شود یا نمی‌شود آن را به سادگی در جایش گذاشت. مجری چه می‌داند از نظر فنی قضیه از چه قرار است، بنابراین هر چیزی که آقای صالحی بگوید همان ملاک می‌شود. در آنجا باید آقای فریدون عباسی باشد که بگوید شما که می‌گویید این را برمی‌داریم و جایش سیمان می‌ریزیم این‌طوری هست یا نیست. این‌جوری می‌شود یا نمی‌شود؟ آن وقت آقای صالحی جواب بدهد تا موضوع برای مردم روشن شود. این می‌شود شفافیت. نه اینکه آقای صالحی بیاید آنجا بنشیند و کسی که از قلب فقط طپش قلب انسان را می‌شناسد، از او در مورد قلب راکتور آب سنگین اراک سؤال کند. نمی‌خواهم خدای ناکرده به آن عزیز سؤال‌کننده توهین کنم، ولی این حوزه‌ها خیلی تخصصی است. مثل اینکه از من بپرسند قلب رآکتور چیست؟‌ حوزه تخصصی‌ام نیست و نمی‌دانم، ولی اگر از من بپرسند موشک، برد موشک و سرجنگی چیست؟ می‌توانم جواب بدهم. اگر بپرسند پایداری سانتریفیوژ با بیش از 60 هزار دور چرخش یعنی چه؟ می‌توانم جواب بدهم، البته از بعد مکانیکی می‌توانم پایداری آن را بگویم و این حرف‌ها را بزنم. متخصص سیاسی را هم بیاورند که از بعد سیاسی و عواقب سیاسی قطعنامه و پیوست‌های آن بپرسد. مگر نمی‌گویید همه تحریم‌ها لغو شده‌اند؟ آن‌ها دارند می‌گویند نشده است. این متن نوشته شده یعنی برجام را هم که داریم وقتی می‌خوانیم و کلمه لغو را در مورد تحریم‌های امریکا نمی‌بینیم. خوب کارشناسان بیایند رو در روی تیم مذاکره بپرسند، تیم مذاکره‌کننده جواب بدهد. مردم هم قضاوت کنند.

دولت امریکا که باید تحریم‌ها را لغو کند می‌گوید لغو نمی‌کنم.

همین‌طور است و آنچه هم که روی کاغذ آمده است نمی‌گوید لغو شده است. حتی در بخش تحریم‌های اروپا هم سؤالات زیادی مطرح است یک موقع است تیم مذاکره‌کننده می‌گوید از این بیشتر نمی‌توانستیم و مصلحت کشور را هم مراجع ذیصلاح در همین می‌دانند خوب این را هم اگر شفاف با مردم در میان بگذارند همه حمایت می‌کنند ولی در هاله‌ای از ابهام که نمی‌شود گفت سؤال نکنید چون امید مردم امکان دارد ناامید شود.

یکی از مسائلی که خیلی مورد بحث قرار گرفته رابطه موشکی و هسته‌ای است، چون از روز اول بعد از ژنو، آقای عراقچی آمد و گفت تحت هیچ شرایطی در باره موشکی مذاکره نمی‌کنیم و چندین بار از سوی آقایان ظریف و عراقچی به این مهم تأکید شد، ولی الان با قطعنامه سازمان ملل مواجه می‌شویم و توافق کرده‌اند چنین قطعنامه‌ای باشد که یکی از بندهای اصلی‌اش هم طرح تسلیحاتی و موشکی است. رابطه این دو تا چیست؟

اینکه توافق کرده‌اند چنین قطعنامه‌ای با چنین متنی باشد را نمی‌دانم ولی کاش فقط تسلیحاتی و موشکی بود. تسلیحات سبک هم هست، یعنی الان دیگر سلاح کمری هم نمی‌توانیم. این قطعنامه‌ای است که این‌قدر بدان می‌بالیم. البته نمی‌گویم همه جای قطعنامه بد است، ولی خوب است همه بدانیم چرا باید به آن ببالیم بدانیم چرا داریم شادی می‌کنیم. گفتند صد و پنجاه میلیارد، آخر سر رسید به 3 میلیارد. چرا قبل از آن نمی‌گفتند فقط 3 میلیارد است؟ الان می‌آیید می‌گویید. همین قدر که برای میزان این پول شفاف‌سازی کردید، برای بقیه چیزها هم بیایید شفاف‌سازی کنید. این‌ها می‌گویند قطعنامه با برجام فرق دارد. یادتان هست برای لوزان می‌گفتند این یک بیانیه است؟ ولی آن‌ها می‌گویند توافق. ما با آن‌ها کار نداریم. دشمن هستند و به آن‌ها اعتماد هم نداریم.

ولی فکت شیت امریکا از لوزان عملاً شد همین توافق.

اصلاً می‌گویم آن‌ها دروغ می‌گویند. هم دشمن هستند و هم دروغگو. این عزیزان ما هم بچه‌های همین انقلاب هستند، راستگو و دوست هستند. بنابراین از این شفاف‌سازی نباید واهمه‌ای وجود داشته باشد. نباید بخواهند سر و ته قضیه را زود به هم بیاورند که کسی نداند چه شده است. بگذارند همه بفهمند چه شده است. اگر قبلاً می‌گفتیم قطعنامه‌هایی را اجرا نمی‌کنیم به خاطر این بود که در تنظیم آن‌ها دخالتی نداشتیم، ولی از اول خودمان در این قطعنامه دخیل بوده و اصلاً تبلیغ کرده‌ایم که یکی از آورده‌های برجام همین قطعنامه هست. نمی‌شود یک بام و دو هوا داشت. یکی از آورده‌هایی را که دائماً تکرار کردید این بود که در سازمان ملل قطعنامه‌ای تصویب خواهد شد که چنین و چنان است. این را به عنوان یکی از آورده‌های اصلی مطرح کردید. همین آورده را شما می‌گویید اجرایش نمی‌کنید. در این آورده موشکی را به هسته‌ای گره زده است. چرا؟ اگر ما قبول کنیم که امریکا با ماهیت جمهوری اسلامی و استکبارستیزی ایران کار دارد، آن وقت متوجه می‌شویم هسته‌ای بهانه است و در هسته‌ای دارد موشکی را هم نشانه می‌رود. آقا فرمودند اینکه تمام بشود موشکی و حقوق بشر را می‌آوردند، هنوز تمام نشده بود و در همین قطعنامه آورده‌اند. ببینید حضرت آقا کجا را پیش‌بینی کرده بود؟ آن‌ها می‌خواهند ماهیت این نظام تغییر کند و برایشان فرق هم نمی‌کند آقای روحانی باشد یا آقای احمدی‌نژاد یا آقای هاشمی.

اگر پیشرفت علمی نداشته باشیم آن‌ها به هدف خود رسیده‌اند. در نتیجه می‌خواهند دانشگاه‌های ما را به حاشیه ببرند که پیشرفت و اقتدار علمی و فناوری نداشته باشیم. موشکی برای ما به عنوان یک سلاح بازدارنده است و تن امریکا را می‌لرزاند. چرا؟ از امام فرمایشی را یادداشت کرده‌ام. امام می‌فرمایند اسرائیل باید از بین برود. اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود. اول به ما بگویید این حرف امام اعتدال و میانه‌روی است یا افراطی؟ شما که می‌گویید می‌خواهیم با جهان آشتی کنیم. امریکا به‌وجود آورنده طالبان و داعش است، امریکا پشتیبان اصلی اسرائیل است که به فرمایش امام باید از صحنه روزگار محو شود. حالا چگونه قرار است با امریکا آشتی کنیم. مگر ما با جهان قهر بودیم که حالا قرار است آشتی کنیم؟! امریکا که به نظر شما عزیزان جهان نیست. امریکا شیطان بزرگ است و خلق و خوی درندگی دارد.
می گویند ما با دنیا به جای تقابل، تعامل کردیم!

اولاً تعامل با چه کسی و تقابل با چه کسی؟ مگر دیوانه‌ایم با دنیا تقابل کنیم؟ عذر می‌خواهم. این حرف به این معنی است که ملت را دیوانه فرض کنیم که می‌خواهد با دنیا تقابل کند. ملت هستند که 9 دی و 22 بهمن به خیابان می‌آیند. اگر این ملت تقابلی هم با کسانی که مسلمان‌ها را می‌کشند و اموالشان را به غارت می‌برند تقابل دارد. چه کسی گفته است این‌ها جهان هستند؟ امریکا و انگلیس و فرانسه همه جهان هستند؟!

ما با کسانی تقابل داریم که مردم یمن، غزه، سوریه و عراق را می‌کشند و از صبح تا شب روی سرشان بمب می‌ریزند. یک ابسیلون فرصت به آن‌ها بدهید مردم ایران را هم می‌کشند. مگر در سردشت بمب شیمیایی نریختند؟ این‌ها این‌جور آدم‌هایی هستند. بله ملت ایران و به تبع آن مسئولین نظام با این‌ها تقابل دارند و تا آخر عمرمان هم با شیطان بزرگ اگر خلق و خویش عوض نشود که نشده است تقابل داریم. نه تنها ما تقابل داریم. بلکه همه مستضعفان دنیا و همه مسلمانان با این‌ها تقابل دارند، ملت‌ها را می‌گویم چون برخی دولت‌های این‌ها که دست‌نشانده هستند. امام گفته امریکا شیطان بزرگ است. با شیطان که نمی‌شود آشتی کرد مگر به قیمت از دست دادن استقلال. در باره موشکی باید عرض کنم موشکی بازدارنده است برای اینکه این گرگ هار طمع نکند. چرا؟ آقا فرمودند. نقل به مضمون می‌کنم که اگر این‌ها غلطی بکنند، حیفا و تل‌آویو را با خاک یکسان می‌کنیم حتی اگر بگویند اشتباهی زده‌ایم. معلوم است فاصله تل‌آویو و حیفا با ما چقدر است. ما با چه چیزی می‌توانیم آنجا را با خاک یکسان کنیم؟ معلوم است با موشک‌هایمان می‌توانیم. با کدام موشک‌ها؟ موشکی که پنج کیلومتر برد دارد؟ ده یا 30 کیلومتر برد داشته باشد استراتژیک نیست. برای همین می‌گوید موشکی که برای قابلیت حمل سلاح هسته‌ای طراحی شده باشد. این یعنی چه؟ هر موشکی که طراحی شود خصوصاً موشکی که برد بالای 300 کیلومتر داشته باشد، می‌تواند قابلیت حمل سلاح هسته‌ای را داشته باشد. این‌ها می‌خواهند موشک‌های بالای برد 300 کیلومتر ما وجود نداشته باشند. چرایی آن هم مشخص است.

آقای ظریف می‌گوید ما design را در قطعنامه آورده‌ایم که تمامی موشک‌هایمان از شمول این قطعنامه خارج شوند.

آقای ظریف متخصص موشکی است؟ با کسی که تخصص موشکی دارد صحبت کنید و بپرسید کدام موشکی در دنیا وجود دارد که قابلیت حمل سلاح هسته‌ای را نتوان برایش ایجاد کرد؟ به این سؤال جواب بدهند. الان سلاح هسته‌ای را با فشنگ هم درست کرده‌اند. در جنگ کویت از چه چیزی استفاده کردند؟ کدام موشک را در دنیا داریم که قابلیت حمل سلاح هسته‌ای را نداشته باشد؟

جواب دقیقش را بگویید.
جواب دقیقش این است که هر موشکی که طراحی کنید این قابلیت را دارد.

یعنی این کلمه design اصلاً معنی نمی‌دهد؟

اصلاً معنی نمی‌دهد و بود و نبودش فرق نمی‌کند، چون هر موشکی را می‌توان به capability و قابلیت رساند. این هم که می‌گوید قابلیت حمل سلاح موشکی. وقتی می‌گویید قابلیت حمل سلاح موشکی، معمولاً روی برد می‌روند. چرا؟ چون می‌خواهند مبدأ آسیب نبیند. برای این می‌گویم 300 کیلومتر، والا هر نوع موشکی که در دنیا وجود دارد، نمی‌گویم آسان است، ولی قابلیت این را دارد که با تغییراتی سر جنگی آن را تبدیل کرد به سر جنگی که قابلیت حمل سلاح هسته‌ای داشته باشد. فشنگ درست کرده‌اند که با سلاح انفرادی این قابلیت را دارد. وقتی فشنگ را درست کرده‌اند، موشک که دیگر چیزی نیست.

بنابراین همه موشک‌های ما جزو این قطعنامه هست.

اصلاً هر موشکی که در دنیا وجود دارد، دو راه هست. یا از همان اول برای سلاح هسته‌ای طراحی می‌شود. الان اسرائیل غاصب، امریکا و... همین کار را می‌کنند و از همان اول هر سلاحی را هسته‌ای طراحی می‌کنند. بعد باید به آن حجمی و تحفظی بدهد. بعد هم نگهداری خاصی از آن بکند. نوع دیگر هر موشکی است که الان عراق، سوریه، ایران، لبنان و همه جای دنیا دارند، با یک سری ملحوظات و کارهایی می‌شود آن‌ها را برای حمل سلاح هسته‌ای تغییر داد و این به دست آن‌ها بهانه می‌دهد که هر موشکی را که طراحی شد بگویند برای حمل سلاح هسته‌ای طراحی شده است.

من می‌گویم اصلاً این حرفم اشتباه است. شما در ایران موشکی را طراحی کرده‌اید. می‌آیند و می‌گویند به نظر آن‌ها این موشک برای قابلیت حمل سلاح هسته‌ای طراحی شده است. شما می‌گویید چنین قابلیتی وجود ندارد. می‌گوید خصوصیاتش را برایم بفرست تا مطمئن شوم. آن وقت مجبورید شاخصه‌های سلاح را برایش بفرستید، یعنی اطلاعات کامل را به او بدهید که او به اصطلاح قبول کند برای چنین قابلیتی طراحی نشده است. به این ترتیب هر موشکی که درست کردید باید اطلاعات کامل را به او بدهید. او می‌داند ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم، اما این‌ها را به هم گره زده است که اطلاعات دقیق سلاح‌های موشکی ما را داشته باشد که اساساً سلاح موشکی هم نداشته باشیم. او به دنبال عراقیزه کردن ایران است، اما نه از کانال انسکام (کمیسیون بازرسی مخصوص سازمان ملل)، بلکه از کانال این قطعنامه. فکر می‌کنید چرا وقتی امریکایی‌ها حمله کردند، حتی یک هواپیمای عراقی نتوانست بلند شود؟ یادتان هست؟ اسم آن کارشناس نظامی را نمی‌برم. نشسته بود و داشت در تلویزیون صحبت می‌کرد که نمی‌توانند بغداد را تصرف کنند به این علت که عراق این‌ها را دارند و پلی هم دارند که این‌قدر بیشتر نمی‌شود و... در حالی که داشت این حرف‌ها را می‌زد زیرنویس شد بغداد تصرف شده است. در حینی که داشت همین را توضیح می‌داد، ریختند و عراق را گرفتند. رفتند اول فرودگاه را گرفتند. نیروی هوایی عراق در زمان صدام خیلی قوی بود، پس چرا حتی یک هواپیمایش هم نتوانست بلند شود؟ زیرا توانایی‌هایشان را شناسایی کرده بودند. رادارهایشان را از کار انداخته بودند. با بمب‌های مغناطیسی کاری کرده بودند که آن‌ها نتوانند متوجه چیزی شوند که از کجا دارند می‌آیند. بمب‌های مغناطیسی تمام سیستم‌های برقی، الکترونیکی و کامپیوترها را از کار می‌اندازد. با این‌ها آمدند و توانایی‌های آن‌ها را شناسایی کردند و به بهانه سلاح شیمیایی تمام اطلاعات آن‌ها را گرفتند.

به ما می‌گویند موشک‌هایی را که قابلیت حمل سلاح هسته‌ای داشته باشند نباید طراحی کنید. می‌گوییم باشد. موشکی را طراحی می‌کنیم و آن‌ها متوجه می‌شوند و می‌گویند این قابلیت را دارد. ما می‌گوییم ندارد. می‌گویند بسیار خوب، آدم می‌فرستیم ببیند. شما قبول نمی‌کنید، می‌گویند باید برود در هیئت هشت نفره. هیئت هشت نفره چه کسانی هستند؟ خود اوباما گفت این چه سه دویی است؟ نمی‌فهمم این 3 ـ 2 از کجاست؟ اوباما گفت ما چین و روسیه را از گردونه تصمیم‌گیری خارج کردیم. چرا؟ چون در کمیته هشت نفره ایران هست و نماینده اتحادیه اروپا، فرانسه، انگلیس، امریکا، روسیه، چین و آلمان. ایران رأی می‌دهد. به فرض محال که روسیه و چین هم به نفع ایران رأی بدهند. پنج تا باقی می‌ماند و زیر این بند هم نوشته است پنج رأی از هشت رأی. ما در اینجا 3 – 5 باخته‌ایم یا 3 ـ 2 بردیم؟ بعد هم اصلاً این بازی فوتبال نیست. اصلاً بازی نیست. این سرنوشت یک مملکت است. با گذاشتن کلاه امیرکبیر روی سر کسی و های و هوی راه انداختن سرنوشت مملکت عوض نمی‌شود. این سرنوشت مملکت است و باید شفاف و باز شود. باید مشخص شود. سرنوشت مملکت که بازی فوتبال نیست که می‌گویید 3 ـ 2 زدیم. اگر 3 ـ 2 باشد برد-برد نشده، پس چگونه خودشان قبول کرده که باخته‌اند.

جان برنان، رئیس سیا می‌گفت ما امتیازاتی گرفتیم که روز اولی که به مذاکرات رفتیم باورمان نمی‌شد.

آقای ظریف هم همین را می‌گوید. گاهی اوقات گول جنگ زرگری این‌ها را می‌خوریم. اوباما رفت عربستان را توجیه کند! واقعاً اوباما یا وزیر خارجه امریکا می‌رود عربستان را توجیه کند؟

آن‌ها از این می‌ترسند که ما صنعت موشکی داریم و صنعت موشکی ما بومی است. آن‌ها می‌خواهند به این بهانه دانشمندان موشکی ما را شناسایی کنند. تهرانی‌مقدم کی شناسایی شد؟ وقتی شهید شد، والا چه کسی می‌دانست؟ حالا آن‌ها می‌خواهند بیایند و تهرانی‌مقدم‌ها را بشناسند و همان‌طور که در هسته‌ای رفتند و زدند، موشکی‌ها را هم بشناسند یا بزنند و ترور کنند یا نقاط ضعف را تشخیص بدهند، اطلاعات را به دست بیاورند و بعد هم بتوانند استفاده کنند، والا چه ربطی دارد هسته‌ای را به موشکی گره بزنیم و بعد هم بگوییم اینکه در برجام نیست، این در قطعنامه است. در حالی که قطعنامه و دو پیوست آن که برجام یکی از آن‌هاست با هم تصویب شده است. نمی‌دانم واقعاً با این توجیه سرنوشت صنایع موشکی مملکت به مخاطره نمی‌افتد؟ واقعاً می‌شود این کار را کرد؟ اگر این‌ها فکر می‌کنند می‌شود، بالاخره تاریخ قضاوت خواهد کرد. تاریخ پایکوبی‌های خیابانی یا اینکه کسی عکسی بکشد و کلاه امیرکبیر را سرش بگذارد. نه ثبت می‌کند و نه قضاوت. تاریخ روی این چیزها قضاوت نمی‌کند، بلکه روی عمل قضاوت می‌کند، آنچه را که روی کاغذ آمده است قضاوت می‌کند. می‌شود با کارهای تبلیغاتی نگذاشت موضوعات شفاف شوند، ولی بهتر است بگذاریم شفاف شود، چون هم به نفع تیم مذاکره‌کننده است، هم به نفع ایران و منافع ملی و مصالح مملکت. برای اینکه مردم اگر بدانند چه اتفاقی دارد می‌افتد، آخرش بالاخره این جمع‌بندی یا تصویب می‌شود یا نمی‌شود. اگر بدانند و قرار باشد خوشحالی کنند، همه با هم خوشحالی می‌کنند.

یک موقع هست می‌گوییم مجبور شدیم این کار را بکنیم، به هر حال مردم باید بدانند، آن وقت پشت مجموعه می‌ایستند، ولی اگر ندانند و بعداً بفهمند، ظلم به مردم و کشور است. به مثبت و منفی بودن جمع‌بندی و یا قطعنامه کاری ندارم. در متن‌ها نکات مثبت هم هست. ما به جاهایی کار داریم که به سرنوشت مملکت مربوط می‌شود. اگر 3 میلیارد را به ما ندهند، سرنوشت مملکت این طرف و آن طرف نمی‌شود، ولی اگر به صنایع موشکی ما ورود کنند سرنوشت مملکت ما از این رو به آن رو می‌شود. این داده‌ها و ستاده‌ها مهم هستند. ما در جاهایی بحث داریم که امکان دارد سرنوشت مملکت را تغییر بدهد، والا تحریم چهار روز هست، چهار روز نیست، برداشته می‌شود یا نمی‌شود.

بالاخره توافق انجام شد. دلیل تهدیدات امریکا و اسرائیل حتی پس از توافقات چیست؟ ضمناً دستاوردهای ایران به نظر شما چیست؟

آنچه که من فکر می‌کنم این است که اول بدانیم این »لاف غریبانه« است. ثانیاً بعضی‌ها در ایران می‌گویند این‌ها برای مصرف داخلی‌شان است. من می‌گویم اتفاقاً اصل برای مصرف خارجی است. یکی از خصوصیات استکبار این است که از او بترسند و از او رعب و وحشت داشته باشند. چرا اسرائیل این‌قدر می‌گفت سپر موشکی و سپر آهنی و هیچ ارتشی در دنیا نمی‌تواند و...، بالاخره غزه جلویش ایستاد و پوزه‌اش را به خاک مالید. حزب‌الله روبرویش ایستاد و پوزه‌اش را به خاک مالید. یکی از حربه‌های استکبار این است، پس تنها برای مصرف داخلی نیست و دقیقاً مصرف بیرونی هم دارد، چون می‌خواهد رعب و وحشت ایجاد کند، هم در دل برخی از مسئولین که می‌روند و یک جاهایی می‌نشینند و یک حرف‌هایی را می‌زنند و هم اگر بتوانند در دل ملت‌ها، این هم که از اینجا جواب دندان‌شکن بدهیم و مثلاً مسئولین بگویند میزی که شما حرفش را می‌زنید رویش چنین و چنان را چیده‌اید، پایه‌هایش شکسته، خوب است، اما کافی نیست. چرا کافی نیست؟ برای اینکه اگر می‌خواستیم باید عیناً روی کاغذ می‌آمد که شما به هیچ عنوان نمی‌توانید از مراکز نظامی ایران بازدید یا بازبینی یا بررسی یا هر کار دیگری تحت هیچ عنوانی بکنید. این باید به عنوان یک بند شفاف روی کاغذ می‌آمد. این چاره‌ساز است، والا این حرف‌ها در تاریخ نمی‌ماند، بلکه آن چیزهایی که روی کاغذ می‌آیند ثبت می‌شود. یا حداقل روی کاغذ می‌آمد که شما به هیچ عنوان نمی‌توانید به هیچ یک از موشک‌های ما ایراد بگیرید. باید روی کاغذ و در توافق می‌آمد. آن وقت دیگر او نمی‌توانست برود آن قطعنامه را صادر کند.

اگر در جمع‌بندی برجام می‌آمد که شما از هیچ یک از مراکز نظامی ما نمی‌توانید بازدید کنید، دیگر او نمی‌توانست این را در قطعنامه بزند. بازدید از مراکز غیر متعارف را وقتی خودمان در برجام قبول می‌کنیم، او می‌آید و مجموعه را زیر سؤال می‌برد. پس رعب و وحشت ایجاد کردن یکی از دلایل است. به اعتقاد من این جور جواب‌ها خوب است، اما کامل و کافی نیست. ضمن اینکه ته خط را هم بگویم که همان <لاف غریبانه> است و ملت ایران از این چیزها نمی‌ترسد. اما اینکه دستاوردهای ایران در این مذاکرات چه بوده است؟ اولاً همان‌طور که رهبر معظم انقلاب گفتند باید به تیم مذاکره‌کننده خسته نباشید گفت که تلاش کردند. ثانیاً باید صبر کنیم ابعاد این جمع‌بندی روشن‌تر شود. اگر سؤالتان اینجا باشد که ارزیابی بنده از این جمع‌بندی چیست؟ باید اول ابعاد این جمع‌بندی معلوم شود که هنوز شفاف نیست تا بتوان ارزیابی کرد. ابعاد را هم گفتم که چگونه می‌شود روشن کرد. ابعاد که مشخص شدند و مردم بیشتر در جریان قرار گرفتند، آن وقت می‌شود این ارزیابی کرد که ما 3 ـ 2 یا ان‌شاءالله 5 ـ 2 برده‌ایم. روش کار هم همان است که گفتم، یا مجلس یا یک تیم کارشناسی یا شورای امنیت ملی با حضور دوربین، جمع‌بندی برجام و قطعنامه و پیوست‌هایش را به چالش بکشد. روش آن این کارهایی که این روزها دارند انجام می‌دهند نیست. این روشی نیست که موضوع را شفاف کند. آقای صالحی می‌آید می‌گوید من این قسمتش را نگویم، «یکی می‌آید و می‌گوید آن قسمتش را نگویم و هر کسی یک چیزی از آن را نمی‌گوید. در مورد نیت غربی‌ها در اصرار برای بازرسی از مراکز نظامی ایران به صورت هر زمان و هر مکان. این‌ها راجع به هر زمان و هر مکان می‌گویند پروتکل الحاقی این‌جوری نیست. من می‌گویم انسان مؤمن که از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. مگر یک بار پارچین را به این‌ها امکان دسترسی ندادند؟ اگر قرار بود اطمینان پیدا کنند خوب می‌توانست همان دو بار این کار انجام شود. چرا می‌خواهند دو باره پارچین را ببینند؟ تصورم این است که می‌خواهند ببینند از آن موقع تا به حال چه تغییراتی در آن ایجاد شده است، والا به گفته مسئولین قبلاً که دیدند و نمونه‌برداری هم کردند.

می‌گویند طی یک توافق غیر رسمی بنا بر این شده است بازرسان آژانس از پارچین دیدن نکنند. قرار است هماهنگ کنند و آقای آمانو به تنهایی با تشریفات با ماشین بیاید و در پارچین دور بزند و برود. این توافق ایران با آمانوست.

من در این مورد که شما گفتید چیزی نمی‌دانم ولی در مورد پارچین خدمتتان می‌گویم من مسئول این مملکت بودم. پارچین یک جاده دارد که به پاکدشت می‌خورد. چه وقتی وزیر و چه وقتی استاندار و چه وقتی مسئول رده پنج و شش هم بودم، حتی اگر می‌خواستم از این جاده بگذرم که هیچ چیزی هم معلوم نیست باید با حفاظت هماهنگ می‌شد تا اجازه بدهند ماشین عبور کند. ما خودمان نامحرم هستیم، ولی آن‌ها بیایند ببینند؟ خیلی درد دارد. فکر می‌کنم نیت اصلی آن‌ها این است که نقاط قوت ما را مضمحل کنند، تیم‌های تحقیقاتی ما را بشناسند. فقط پارچین را هم نمی‌گویم. کلاً تیم‌های تحقیقاتی را شناسایی کنند. تیم‌های تحقیقاتی هم اگر پراکنده شوند، جمع کردن آن‌ها دور هم سخت است. چون کار تحقیقاتی کرده‌ام این را می‌دانم. حداقل 10، 20 پروژه در این مملکت انجام داده‌ام. وقتی یک تیم تحقیقاتی را جمع کردید و بعد پراکنده شد، دست کم دو سال طول می‌کشد تا دو باره آن‌ها را جمع کنید، آن وقت می‌گویند قلب رآکتور را در بیاوریم، در زمان کوتاهی سر جایش می‌گذاریم. این‌ها می‌خواهند دانشمندان را ترور کنند، قدرت و نقاط ضعفمان را بفهمند، بعد هم همان‌طور که آقای کری گفت اگر خواستند حمله کنند، بتوانند از این اطلاعات استفاده کنند. به همین دلیل این مجموعه اصرار به این کار دارد.
آقای ظریف می‌گوید سابقه دسترسی به دانشمندان وجود داشته است. اینکه آژانس به دانشمندان ما دسترسی داشته‌اند درست است؟
لطف بفرمایند بگویند کی وجود داشته است؟ شفاف‌سازی یعنی همین چیزها. این یکجانبه حرف زدن غلط است. یکی امروز یک حرفی می‌زند و یک نفر دیگر دو روز بعد در روزنامه دیگری جوابش را می‌دهد. این ذهن مردم را روشن نمی‌کند. بیایند بگویند سابقه این وجود داشته و پرسیده شود در چه زمانی و چه سطحی وجود داشته است؟ برای چه وجود داشته است؟ مثل اینکه بگوییم سابقه سکته برای افراد وجود داشته است. بالاخره عللی داشته است. بیایند بنشینند و درباره‌اش به‌طور شفاف صحبت کنند.

تا حالا با شما که مصاحبه نکرده‌اند؟

نخیر، دلیل ندارد با من مصاحبه کنند. این را که چرا آن طور که من در روزنامه‌ها دیدم اسم من در لیست مصاحبه شونده‌ها قرار گرفته است را باید از آن‌ها پرسید. من که نمی‌خواهم لاف بزنم. اما افرادی که در این سطح از تحقیقات هسته‌ای، موشکی و... می‌روند، جانشان را کف دستشان می‌گیرند و می‌روند. آیا آقای فریدون عباسی بعد از اینکه خواستند ترورش کنند، پنهان شد؟ یا ساکت شد؟ هنوز دارد تدریسش را در دانشگاه ادامه می‌دهد، تحقیقاتش را ادامه می‌دهد، هر کجا هم لازم باشد تحقیقات و اعتراضش را می‌کند. این‌ها جانشان را کف دستشان می‌گیرند و می‌روند. آنچه که ایراد دارد این است که دولتی بیاید و بخواهد قبول کند که با این‌ها مصاحبه شود و سپس کار را به جایی برساند که حضرت آقا خودشان شخصاً و علناً وارد شوند که من اجازه نمی‌دهم و هیچ عاقلی اجازه نمی‌دهد با دانشمندان مملکت چنین برخوردی شود. واقعاً کدام عاقلی اجازه می‌دهد؟

شما در لیست تحریم هم بوده‌اید؟

این‌طور که گفته‌اند، گویا بوده‌ام.

در کدام لیست؟ قدری هم از سابقه خودتان بگویید که چرا در لیست‌های متفاوت اسم شما قرار دارد؟

اگر این‌طور که شما می‌گویید در لیست‌های متفاوتی باشم، این‌ها به انتخابات 88 برنمی‌گردد. ابتدا به موضوع سلمان رشدی برمی‌گشت و زمانی که در انگلستان بودم. حالا پرگار اعتدال کجاست؟ چون بعضی‌ها می‌گویند این حرف‌ها حرف‌های...، امام در باره سلمان رشدی این‌طور می‌فرمایند: «هر کس او را دید بکشد و هر که در این راه کشته شود شهید است.» بعضی‌ها دارند به امام ظلم می‌کنند و امام را در حد یک فرد لیبرال پایین می‌آورند. از این قاطع‌تر می‌شود حرف زد؟ امام می‌فرماید هر کسی که سلمان رشدی را دید، شرعاً باید او را بکشد. به بعضی کشورها مثلاً مشترک‌المنافع که بعد عضو شینگن شدند برای قضیه سلمان رشدی نمی‌توانستم البته در حکم اخراج که وزارت کشور انگلستان صادر کرد برایم جرمی نیاورده‌اند که مثلاً این جرم یا آن جرم را دارد. فقط گفتند به خاطر طرفداری از خمینی (امام خمینی) و رفت و آمد به تشکل‌های طرفدار امام برای امنیت این کشور خطرناک تشخیص داده می‌شوید و هشت یا نه روز وقت دادند که از انگلستان بروم. پس از آن سال 68 به ایران آمدم. البته قبلش مدام رفت و آمد می‌کردم و تابستان‌ها و تعطیلات ایستر (Easter holiday) در ایران بودم. معمولاً وقتی ایران بودم با دوستان جهادی و بسیجی‌مان جمع می‌شدیم و کاری از دستمان برمی‌آمد انجام می‌دادیم.

وقتی سال 68 به ایران آمدم، بنا به تخصصم در مجموعه صنایع هوا ـ فضای کشور مشغول به کار شدم. ابتداً در صنایع موشکی شهید باکری بودم، بعد به شهید همت و جاهای مختلف دیگر رفتم. اولین موشکی که در ایران داشت طراحی می‌شد، خدا بیامرزدش <شهید اسلامی> آن موقع جوان بود با او همکاری می‌کردم. در یکی از تست‌های موشکی شهید شدند. انفجاری رخ داد و ایشان شهید شد.

چه سالی؟

سال‌ها قبل بود. ایشان اولین کسی بود که روی سوخت موشک شروع به کار کرد. دوستی هم داشت که به نظر می‌رسد عادی فوت کرده است. پدرش معمم بود و زمانی که دوست شهید اسلامی فوت کرد در سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی بودم. می‌گفتند ایشان شب به خانه رفته و خوابیده بود و صبح دیدیم از دهانش کف بیرون آمده و فوت کرده بود. چرایش را نمی‌دانستیم. با شهید اسلامی شروع به همکاری کردم. در مجموعه شهید باکری، انتهای رسالت، جاده دماوند ساختمانی بود ـ البته من روی سازه و بدنه کار می‌کردیم. اسامی دیگر را نمی‌توانم بیاورم، چون درست نیست. عزیزان دیگری بودند که کمک می‌کردند.

اگر شهید شده‌اند بگویید.

همین‌طور است، اگر از شهدا بودند می‌گفتم، چون هستند و دارند زحمت می‌کشند.

شهید تهرانی مقدم هم با شما بود؟

ایشان را هم می‌شناختم. آن موقع آن فعالیت را نداشتند و بعداً مجموعه‌ای درست کردند و شروع کردند. شهید اسلامی سراغ ساده‌ترین سوخت رفت. ما هم سراغ ساده‌ترین سازه رفتیم و موشک‌های سجیل، زلزال و بعدها شهاب و... ساخته شد تا اینکه الان به اینجا رسیده است. در این مسیر خیلی‌ها زحمت کشیدند. امثال شهید اسلامی و تهرانی مقدم را داریم که در آن انفجارها تکه تکه شدند و واقعاً با گفتن این حرف منقلب می‌شوم. (بغض می‌کند) اگر خدای ناخواسته یک اتفاقی بیافتد و حاصل همه عمر این‌ها به نحوی در اختیار دشمن قرار بگیرد، که دشمن بفهمد چه داریم، چه نداریم و کجا قوت و کجا ضعف داریم. در حالی که ما کارمان را از یک سوله خرابه شروع کردیم. در صنایع هواپیمایی هم بودم و دوستان مجموعه دفاعی می‌دانند، وقتی هواپیمای فجر 3 را شروع کردیم، فکر می‌کنم زمستان 71، 72 بود. قالب‌های کامپوزیت می‌زدیم.

برای اینکه بتوانیم از این قالب‌ها حفاظت کنیم باید قالب‌ها در دمای اتاق (room temperature) باشند، وگرنه ترک می‌خورند. در آنجا هم مدیر بودم، هم محقق، هم جاروکش و هم تدارکات. با تلاش عده‌ای گمنام (بسیجی و سپاهی) سوله مورد نیاز را ساختیم در بهمن ماه شب‌ها تا صبح بیدار بودیم، برای اینکه قالب‌ها ترک نخورند و برای نگه داشتن دمای اتاق سوله با تعدادی از دوستان از جمله مهندس فهیمی که خداوند رحمتش کند ـ که در اثر ابتلا به سرطان یک سال پیش فوت کرد ـ خیلی زحمت می‌کشید، دوستان دیگر هم بودند دو سه تا بخاری‌هایی که در آن گازوئیل می‌ریختند و صدای زیادی می‌دهد در سوله می‌گذاشتیم، شب‌ها هر دو سه ساعت یک بار می‌آمدیم درجه حرارت را چک می‌کردیم تا از بازه 17 تا 23 درجه خارج نشود که قالب‌هایمان یا وا بروند یا ترک بخورند. آن موقع این‌طور نبود که اتاق تمیز یا مکش داشته باشیم، یکی از موادی که استفاده می‌کردیم پشم شیشه بود که پودرش در لباس‌هایمان می‌رفت و خارش می‌گرفتیم. عده‌ای از بچه‌ها به خاطر همین، بیماری‌های پوستی گرفتند و یکی به همین دلیل فوت کرد. وقتی می‌خواستیم کار کنیم از بچه‌ها می‌خواستم ماسک بزنند. لباس می‌پوشیدیم و سوله را با همدیگر جارو می‌زدیم و شروع به کار کردن روی قالب‌ها و جمع و جور کردنشان می‌کردیم. وضع طوری بود که کوره پخت مواد کامپوزیت را هم خودمان طراحی و درست کردیم چون به ما نمی‌فروختند. یعنی در حین پخت مکش هم انجام شود. هواپیمای تمام کامپوزیت را طراحی و سر هم کردیم و پرواز کرد، تست شد و مجوز پرواز هم گرفت، بعد به جایی در اصفهان تحویل دادیم که از روی آن بسازد. این هواپیما را طوری طراحی کرده بودیم که چند منظوره باشد برای جابه‌جایی بسته‌های پستی یا برای فیلمبرداری از یک محیط و یا در صورت لزوم روی آن سلاح نصب شود، یادم می‌آید پشت فرودگاه و در جاهایی کار می‌کردیم که در باورتان نمی‌گنجد.

ماجرای شروع به کار پروژه‌های ماهواره‌ای را هم توضیح دهید.

وقتی تحقیقات روی ساخت ماهواره را در سال 76 شروع کردیم، با دکتر سلیمانی و یکی دو تا دیگر از دوستان که شاید صلاح نباشد اسم ببرم (دکتر سلیمانی را قبلاً معرفی کرده بودند) یک اتاق به ما دادند تا در آنجا آغاز به کار کنیم. آن موقع وقتی به یکی می‌گفتیم ماهواره، دیش آن را به عنوان ماهواره می‌شناخت. خدا بیامرزدش آقای وفا غفاریان در صا ایران، گفتند بیایید کار را آغاز کنید و کارمان را در یک اتاق شروع کردیم و بعد دانشجویانمان را بردیم و ماهواره را طراحی کردیم و ساختیم. قرار بود هندوستان آن را پرتاب کند، امریکا زیر آبش را زد و نگذاشت و هند بد عهدی کرد. روسیه قرار بود کمک کند که امریکا نگذاشت. بنابراین برایش پرتابگر طراحی شد. الان دانش طراحی و ساخت ماهواره در ایران بومی شده است. در دانشکده‌های فناوری‌های نوین در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود.

آقای دانشجو ما شنیده‌ایم شما چندین بار به خاطر پروژه‌های موشکی ترور شده‌اید؟

در مورد موشک هم شهیدان اسلامی و تهرانی مقدم را عرض کردم و همین‌طور بچه‌های دیگر که الان هستند و دارند کار می‌کنند. این‌ها مریض شدند، بیماری‌های پوستی گرفتند. در هسته‌ای شهریاری و علی‌محمدی را به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه‌های تهران و شهید بهشتی یا امیرکبیر می‌شناختم. با چه مکافات و وضعی با کمترین امکانات و در تحریم محض در صنایع موشکی کار شده است و عزیزانی مثل شهید تهرانی مقدم و شهید اسلامی کار کردند،

محققان با غیرت صنایع دفاع با همکای اساتید و محققین دانشگاهی شبانه‌روزی کار کردند تا به اینجا برسیم، حالا موشکی را به هسته‌ای گره بزنیم و بگوییم اشکال ندارد گفته‌اند: «design to be capable of…» و با همین یک کلمه توجیهش کنیم و تمام؟ آیا واقعاً این انصاف است؟ محققین به دولت‌ها نگاه می‌کنند تا ببینند چقدر حمایتشان می‌کنند و پشت سرشان می‌ایستند؟ من کمترینم، ولی اگر محققین ما بفهمند که عده‌ای رفته‌اند و موافقت کرده‌اند با افرادی که روی پروژه‌های حساس کار می‌کنند، دمشن بیاید مصاحبه (بازجویی) بگیرد، آیا کسی دور و بر پروژه‌های حساس جمع می‌شود که بخواهید کار تحقیقاتی کند و پیشرفت حاصل شود و بر اقتدار کشور افزوده گردد؟!

این‌ها را بنویسید. اگر کسی بداند که می‌خواهند ترورش کنند، موساد یا سیا یا منافقین که همه سر و ته یکی هستند دنبالش هستند که ترورش کنند چه حالی خواهد داشت؟! ولی آقای دکتر عباسی الان با صلابت تمام به کارش ادامه می‌دهد.

فردی را می‌شناسم که سه بار منزلش را عوض کرده است. چرا؟ چون سه بار می‌خواستند ترورش کنند. زنش مریض شده است. اما همچنان پرتلاش برای اقتدار و غیرت این ملت کار می‌کند. فرد دیگری را می‌شناسم که چند ماه حکم تله را برای به دام انداختن تمامی افراد تیم ترورش بازی کرد. تله برای تیمی که آمده بود ترورش کند تا سربازان گمنام امام زمان (عج) بتوانند ته خط را بزنند. می‌گفت وقتی می‌خواست برود سر کار، به او می‌گفتند الان ترورکننده اینجا ایستاده است و اگر او را ببیند می‌زندش، پس در ماشین بخواب و بیا بیرون که نفهمند از خانه‌ات بیرون آمده‌ای. ساعت هفت صبح به خانه‌اش زنگ می‌زدند. تعریف می‌کرد که وقتی می‌خواستم از آسانسور بیایم بیرون اطلاع می‌دادند برگرد برو منزل، چرا؟ چون بیرون پشت پارکینگ ایستاده است و تو را می‌زند. یادم نمی‌آید آن موقع دخترش چند ساله بود می‌گفت دخترم باید به دانشگاه یا مدرسه می‌رفت. می‌گفت دخترش که بیرون می‌رفت دلواپس بود.

یک‌بار تعریف می‌کرد که روزی در خانه‌اش صدای اسلحه که بلند شد همسرش چهار روز لکنت زبان گرفته بود. یادم می‌آید در زندان انگلیس این‌قدر او را می‌زدند که کف و خون بالا می‌آورد (در زمان تحصیلش در آنجا به‌خاطر درگیری با منافقین و... بارها زندانی شده بود. بعد هم که آمد ایران وضعش این بود که عرض کردم. حالا می‌شود به انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها اعتماد کرد؟ اگر شخصی که سه بار خانه‌اش را عوض می‌کند، چون می‌خواستند کلاً خانه‌اش را به هوا ببرند و افرادی نظیر او احساس کنند یک دولت پشت این‌ها را دارد و اگر یک دولت دیگر رهایشان می‌کند. با این اوصاف می‌شود کارهای تحقیقاتی حساس در این مملکت به سرانجام برسد یا تیم تحقیقاتی جمع کرد؟ آیا می‌شود پروژه‌های بزرگ را جلو برد؟ دشمن همین را می‌خواهد. یعنی می‌خواهد رشد علم و فناوری در کشور متوقف شود و تیم‌های تحقیقاتی ناامید شوند، باید مراقب بود که در زمین دشمن بازی نکنیم

تا چه اندازه می‌شود گفت این افراد این زحمات، تلاش‌ها و حرکت‌های بزرگ را نمی‌فهمند و نمی‌بینند؟ تا چه حد می‌توان گفت این‌ها تسهیل‌کننده عملکرد تیم‌های تروری هستند که وارد ایران می‌شوند؟

مسئولی که در دانشگاه تهران می‌نشیند و می‌گوید درها را ببندید، اگر فلان جا قصد کند ما را از بین ببرد، ظرف ده دقیقه همه چیز ما را از کار می‌اندازد و از بین می‌برد، این مسئول یا توانمندی‌های ایران را نمی‌داند (که بعد از این صحبت‌ها حضرت آقا فرمودند برایشان تور بگذارید تا توانایی‌های ایران را ببینند) یا بیش از اندازه مرعوب بلوف‌های پوشالی یا همان لاف غریبانه شیطان بزرگ شده است.

اگر ایران توانمندی نداشت، چرا موشکی ایران را در قطعنامه آوردند؟ چرا موشکی کویت را در قطعنامه نیاوردند؟ چون ندارد. چرا می‌گویند طراحی برای قابلیت ...، آن‌ها می‌فهمند چه می‌گویند، ما خوش خیالیم. حرف هم که بزنیم می‌گویند شماها بی‌سوادید. انگلیسی نمی‌فهمید. دشمن می‌خواهد در درجه اول قدرت موشکی ما را ساقط کند و اگر نتوانست حداقل موشک برد بیش از 300 کیلومتر نداشته باشیم. آقا فرموده بودند اگر غلطی بکند حیفا و تل‌آویو با خاک یکسان می‌شود. حالا ما این‌قدر ساده‌انگار باشیم که بگوییم بازدیدها و بازرسی‌ها مدیریت‌شده است. کدام مدیریت‌شده؟ اینکه مراکز نظامی ما را نباید ببینند، فقط صنعت موشکی که نیست، در مجموعه‌ها پروژه‌های زیاد دیگری در زمینه دفاعی دارد انجام می‌شود، پروژه‌هایی که هر کشوری انجام می‌دهد. باید توان دفاعی‌مان را بالا ببریم.

اگر بتوانیم موشکی با برد 3000 کیلومتر بسازیم، چرا نباید بسازیم؟ اگر بتوانیم موشکی بسازیم که نقطه‌زن باشد، چرا نباید بسازیم؟ اگر می‌توانیم ماهواره‌ای را طراحی کنیم که کل ایران را پوشش بدهد، چرا نباید این کار را انجام بدهیم؟ سه تا از کوهنوردهای ما وقتی بهمن آمد فوت کردند. دقیقاً جایشان را می‌دانستند و به ما نگفتند. اگر خودمان ماهواره‌ای داشته باشیم که بتواند پوشش بدهد پیدایشان می‌کردیم و نمی‌گذاشتیم سه خانواده بی‌سرپرست شوند. چرا نباید این امکانات را داشته باشیم؟ دشمن یعنی شیطان بزرگ و بقیه غربی‌ها چرا این‌قدر روی هسته‌ای حساسیت نشان می‌دهند؟

انرژی‌های بادی، آبی، فسیلی و هسته‌ای داریم. انرژی فسیلی را نهایتاً تا 70، 80 سال دیگر در اختیار داریم و تمام شدنی است. در مورد انرژی آبی کشوری هستیم که از لحاظ آب در مضیقه‌ایم اگر سد هم بسازیم برایمان هزینه‌بر است. انرژی هسته‌ای ارزان‌ترین است، خصوصاً اینکه الان به دانش بومی آن رسیده‌ایم. بعضی از حرف‌های جان کری خوشحال‌کننده بود. گفت دانش هسته‌ای را که نمی‌شود بمباران کرد. او دارد می‌گوید ایران دانش هسته‌ای را دارد و نمی‌توانند بمبارانش کنند، اما می‌توانند افرادی را که ما را به این دانش رسانده‌اند شناسایی کنند و بزنند. چگونه؟ با همین بازرسی‌ها. همین‌طور دانشمندانمان را که ما را به این قدرت موشکی رسانده‌اند.

یکی از فرماندهان نظامی‌مان در تلویزیون اعلام کرد الان در دنیا در موشکی رتبه هفتم هستیم، این لرزه بر اندام امریکا می‌اندازد. تا حالا شنیده‌اید ایران به جایی حمله کند؟ ایران فقط دفاع کرده است. چه کسی دارد از ما ایراد می‌گیرد؟ در برنامه خندوانه یک مجروح شیمیایی آمده بود و می‌گفت می‌خواستیم موزه صلح را نشان یک امریکایی بدهیم، طرف گفته بود: «خجالت نمی‌کشید؟» گفته بود: «چرا باید خجالت بکشم؟» گفت: «شما این‌ها و عکس‌های بمباران اتمی هیروشیما را هم می‌بینید، بعد دنبال سلاح می‌روید؟» آن مجروح شیمیایی هم در جوابش گفت: «می‌دانی این شیمیایی‌ها را چه کسی زده است؟ همان کسی است که شما امریکایی‌ها و اروپایی‌ها موادش را به او دادید و با آن زدند ما را کشتند. هنوز ریه‌های خیلی‌ها و پوستشان مشکل دارد، طوری که به قول یکی قلفتی کندن پوست یعنی همین! سر ویتنام و هیروشیما هم که شما امریکایی‌ها آن بلاها را آوردید، حالا ما باید خجالت بکشیم یا شما باید خجالت بکشید؟»

در جای دیگری هم گفته‌ام اینکه مدام تحریم تحریم می‌کنند، در واقع دارند روغن سوخته را نذر امامزاده‌اش می‌کنند. آقای کری در کنگره گفت اگر قضیه ادامه پیدا می‌کرد تحریم‌ها خود به خود می‌شکست. آیا این را برای مطبوعات داخلی گفت؟ در واقع منظورش این بود که دارد ساختارش می‌شکند و اگر چند ماه دیگر ادامه می‌یافت از بین می‌رفت و ما چاره دیگری جز مذاکره نداشتیم. این حرف خود کری است. حالا چرا وقتی آن‌ها چاره‌ای جز مذاکره ندارند، چرا در مذاکره باید تا این حد راضی شویم؟ در حالی که به گفته کری تحریم‌ها داشت شکسته می‌شد. حالا این‌ها رفتند و مذاکره کردند و گفتند خطوط قرمز را رعایت می‌کنیم، ولی آیا واقعاً رعایت شده است؟ نظام چند خط قرمز گذاشته بود، اولی‌اش اینکه برداشتن تحریم‌ها منوط به بازرسی‌ها و گزارش آژانس نباشد که الان هست! اگر نیست بیایند بگویند نیست. نه اینکه یکی اینجا بگوید نیست و دیگری آنجا بگوید هست، بلکه در مناظره زنده روبه‌رو با کارشناسان و نمایندگان محترم مجلس.

توافق کرده بودند در 2015 تکلیف PMD را روشن می‌کنند.

به نظرم الان منوط به بازرسی‌هاست. تحریم‌ها باید لغو می‌شدند که فعلاً نمی‌شوند برخی‌ها متوقف و بعضی‌ها هم تخفیف داده می‌شوند، ولی لغو نمی‌شوند...

برخی‌شان هم برداشته نمی‌شوند.

شاید همین‌طور است. غیر از آن در قطعنامه تسلیحات سبک حالا اضافه می‌شود. گفتند مراکز غیر متعارف... یعنی چه؟ کجا غیر متعارف است؟ می‌گفتند زیر کاخ صدام حسین یک کارخانه درست کرده‌اند که چنین و چنان است. اینجا هم می‌گویند اینجا هست و آنجا هست. بحث اولی که برای موشک کرده‌ام که می‌توانند کلی بهانه با همین عبارت «capable design to be …» بگیرند. اگر رعایت شده است بگویید همه با هم خوشحالی کنیم. طوری خوشحالی کنیم که آتو دست دشمن ندهیم. خوشحالی کردن جا دارد. اگر به دشمن القا کنیم تحریم‌هایت مؤثر بوده است در سوژه و مسئله بعدی هم همین را به کار می‌برد. الان هم دارد همین را می‌گوید. اگر به دشمن القا کنیم که از این توافق احتمالی در پوستمان نمی‌گنجیم اینکه بازی در زمین دشمن کردن است.

مثالی داریم که می‌گوید تا حالا گلوله دنبالت نبوده است، که حال و روز آن بنده خدایی را که هر روز وقتی از خانه بیرون می‌آید چون دنبال ترورش هستند زن و بچه‌اش باید فکر کنند آخرین باری هست که او را می‌بینند را بدانی. می‌روند می‌نشینند در هتل کوبورگ و البته سخت هم تلاش می‌کنند و تشکر هم برای تلاش این‌ها باید بشود، الحمدلله! سردار می‌شوند. عده‌ای هم باید جانشان را کف دستشان بگیرند و خانه به دوش شوند تا این‌ها سردار نامیده شوند. اگر سردار بودن خوب است که هست و یک افتخار هم هست، پس چرا با آن عصبانیت و با تندی می‌گفتند ما سرهنگ نیستیم؟ ما همه مملکتمان را مدیون سردارها، سرهنگ‌ها و بسیجی‌ها هستیم. منظورم از بسیجی صرفاً بسیجی نیست، بلکه تفکر بسیجی است.

در دو سال اخیر آیا فعالیت‌های موشکی محدود شده است؟

تا آنجا که من می‌دانم از نظر بودجه محدودیت‌هایی وجود دارد، اما ترجیح می‌دهم به این سؤال جواب ندهم.

شنیده شده که برخی اظهار داشته‌اند که کسانی که در فهرست بازجویی آژانس هستند، خودسر بوده‌اند. پاسخ شما به عنوان فردی که در فهرست بازجویی هستید، چیست؟

اگر اسم من در لیست هست، باید عرض کنم که من هیچ کاری را خودسرانه انجام نداده‌ام. هر کسی این را می‌گوید ضمن عذرخواهی باید بگویم جاهل است و در واقع با این نوع حرف زدن در زمین دشمن بازی می‌کند. این از ترس مرگ خودکشی کردن است. اما اگر بحث شما بر می‌گردد به مباحث هسته‌ای خود آقای رئیس جمهور فرمودند که در مورد هسته‌ای بهانه آن‌ها سانتریفیوژهای آلوده بوده است و... این بحثم مربوط به سال 2003 و قبل از آن است.

در سال 2003 (سال 82) چه کسی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود؟ رئیس دولت که بود؟ چه کسی در مذاکرات شرکت می‌کرد؟ از آن موقع تا حالا می‌گویند آژانس چرت می‌گوید حالا این‌طور که شما ادعا می‌کنید می‌گویند عده‌ای سر خود کار کرده‌اند! سرخود چه کار کرده‌اند؟ سرخود غنی‌سازی را از 5/3 درصد به پنج درصد و از پنج درصد به 20 درصد رسانده‌اند؟ 19000 سانتریفیوژ تولید کرده‌اند. یا سرخود فردو را ساخته‌اند؟ سرخود سانتریفیوژ نسل 2 و 4 و... را تولید کرده‌اند؟! اگر هم منظور تحقیقات موشکی است و یا ماهواره، مسیری که من کار تحقیقاتی انجام داده‌ام، هیچ جا سرخود کار نکرده‌ام و دوستانی هم که می‌شناسم، هیچ یک سرخود کاری نمی‌کنند و در این مسائل اصلاً نمی‌شود سرخود کار کرد. نان نیست که به جای دو تا سه تا بزنی، طرف حالی‌اش نشود.

در این مسائل وقتی می‌گویید از پنج درصد به 20 درصد، باید برایش برنامه‌ریزی داشته باشید، بودجه، گروه و تیم بگذارید. وقتی می‌گویید موشک از برد 300 کیلومتر به 500 کیلومتر باید برایش تیم بگذارید. اگر می‌خواهید موشک هدایت‌شونده طراحی کنید و بسازید باید برایش تیم و بودجه بگذارید. نه در موشکی، نه هسته‌ای و نه در هیچ کار مشابهی نمی‌شود سرخود کار انجام داد. شما حتی نمی‌توانید تفنگ را سرخود بسازید و آن را به مرز تولید صنعتی برسانید. هر کسی این حرف را زده بی‌ادبانه‌اش این است که چرت گفته، و مؤدبانه‌اش این است که جاهل است.

قدری در باره شهدای هسته‌ای صحبت کنید. اگر خاطره خاصی راجع به شهیدان شهریاری و علی‌محمدی و روحیاتشان دارید، بفرمایید.

در مورد شهیدان علی‌محمدی، شهریاری، احمدی روشن و رضایی‌نژاد آقای عباسی دقیق‌تر می‌دانند، چون با این عزیزان در کار مأنوس‌تر بود. اینجانب شهید علیمحمدی و شهریاری را به عنوان هیئت علمی دانشگاه می‌شناختم. من هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت بودم، یکی از این عزیزان شهید بهشتی و دیگری دانشگاه تهران بود. به عنوان دانشمند هسته‌ای می‌شناختمشان چون به سِزمی هم معرفی شده بودند.

با صحبت‌هایی که در مورد شخصیت این عزیزان شنیده‌ام سفر از دنیای فانی به سرای باقی به جز طریق شهادت برایشان کم بود. وقتی علیمحمدی شهید شد، آن موقع وزیر علوم بود. وقتی خبر شهادتش را شنیدم نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یادم می‌آید در اتاقم راه می‌رفتم و گریه می‌کردم. خانواده می‌پرسید چه شده است؟ گفتم یکی از دانشمندان و اعضاء هیئت علمی دانشگاه تهران شهید شده است. با رئیس‌جمهور تماس گرفتم. به او گفتم این‌ها را مراقبت کنید، دارند می‌زنندشان. به منزل شهید علی‌محمدی رفتم، منزلی که دیگر شهید در آن نبود و فقط عکسش با یک روبان مشکی آنجا و فضای پر از اندوه و غم سنگینی بود.

وقتی شهریاری شهید شد، فکر کنم آقای احمدی‌نژاد در راه تهران ـ قم بود. تلفنی با او صحبت و پشت تلفن گریه می‌کردم. بلافاصله برگشت، افراد را جمع کرد، بودجه گذاشت، به وزارت اطلاعات و مسئولین امر دستوراتی داد و به من هم که وزیر علوم بودم مأموریت‌هایی را داد. آقای احمدی‌نژاد تمام قد پشت این قضیه ایستاد. امکانات داد و بچه‌های سپاه و اطلاعات آمدند. شروع به جمع و جور کردن دانشمندان و مراقبت از آن‌ها کردند. نمی‌دانم گفتن دارد یا ندارد. ایشان برای این قضیه یک ساختار چید. مراقبت کردن از دانشمندان یک مملکت وظیفه هر دولتی است، مگر لیبی و عراق نبودند؟ چند تن از دانشمندان عراق را ترور کردند، چند تایشان را دزدیدند و بردند؟ در لیبی هم همین‌طور. احمدی‌نژاد در قضیه حفاظت از دانشمندان وقت و جلسه گذاشت، شخصاً وارد شد. الحمدلله این قضیه ترورها هم متوقف شد...

هدفشان ترور چند دانشمند بود؟

دشمن از بالا تا پایین هر چه بتواند می‌زند. این ما هستیم که باید مراقبت کنیم و نگذاریم شناسایی شوند، چون شهیدان علی‌محمدی، احمدی روشن، رضایی‌نژاد، شهریاری هر یک منحصر به فرد بودند.

شنیده‌ام شهیدان علی‌محمدی، احمدی روشن و شهریاری توسط آژانس شناسایی شده‌اند. وقتی قضیه را دقیق بررسی کردند متوجه شدند ابتدای خط شناسایی آن‌ها از همان جا بوده است.

وقتی جان کری به آن سناتور امریکا تضمین می‌دهد که اطلاعاتی که آژانس به ما می‌دهد به دردمان می‌خورد که بعداً اگر حمله و عملیات کنیم، حتماً به دردمان می‌خورد پس احتمال این قضیه هم هست. خود کری به این قضیه اذعان دارد. آژانس این اطلاعات را به موساد و سیا می‌دهد و آن‌ها هم می‌آیند و می‌زنند. از دشمن غیر از دشمنی انتظار داشتن اگر نگویم حماقت است باید گفت حتماً جهالت است. از دشمن باید انتظار دشمنی داشت و جز این نیست، اما با همه این تفاسیر در ایران افرادی که جانشان را کف دستشان بگیرند و به سمت کارهایی بروند که برای این مملکت حساس، اما لازم است، کم نیستند. فقط باید از آن‌ها حمایت شود و احیاناً اجازه داده نشود این‌ها احساس کنند دارد پشتشان خالی می‌شود. ده سال دیگر عده‌ای که سال‌ها در صنایع حساس کشور کار کردند و پیش رفتند، یکدفعه ببینند پشتشان دارد خالی می‌شود. این خیلی بد است، ولی این‌طور نمی‌شود.

به عنوان فردی که در عرصه موشکی فعالیت می‌کنید و در جریان فعالیت‌های علمی هستید و دانشمندان مختلفی را می‌شناسید و با آن‌ها ارتباط دارید و از آن طرف ملاقات‌هایی با حضرت آقا داشتید، دغدغه و نگرانی ایشان راجع به حفظ عزم، اطمینان، آرامش و حرکت رو به جلوی دانشمندان را چگونه دریافتید؟

منظورتان غیر از مباحثی که حضرت آقا علنی می‌فرمایند؟ ایشان فرمودند من آنچه علنی می‌گویم همان است که به مسئولین می‌گویم اما بالاخره کار به جایی رسید که ایشان فرمودند ما به هیچ عنوان نمی‌گذاریم دانشمندانمان شناسایی شوند، آدم عاقل اجازه بازدید از مراکز نظامی را نمی‌دهد. اما برای پاسخ به سؤال شما، در هر ملاقاتی که با حضرت آقا داشتم، بنا به وظیفه‌ای که در وزارت علوم به عهده‌ام بود حضرت آقا سفارش همیشگی می‌کردند، از مجموعه دانشمندانمان حفاظت شود.

فرمایشات ایشان نشان می‌دهد که ایشان برای دانشمندان و نخبگان کشور اهمیت خاصی قائل‌اند و نسبت به آینده و سرنوشت این‌ها حساس هستند. این قضیه یکی از دغدغه‌های ایشان بوده و هست که در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی می‌بایست سیاستی باشد که دانشمندان ما در یک فضای توأم با آرامش و امنیت کار و تحقیقاتشان را جلو ببرند. دغدغه این را داشتند که تحقیقاتی که در ایران دارد انجام می‌شود، گره از مشکلات مملکت باز کند.

طبق فرمایش مقام معظم رهبری باید طوری پژوهش و کار کنیم که گره‌های مشکلات مملکتی خودمان حل شود، هر چند فرمودند دادن مقاله یک امتیاز است، اما یک بار فرمودند 90 درصد و یک بار هم فرمودند 95 درصد تحقیقات باید به سمتی برود که مشکلات و گره‌های داخل مملکت را بگشاید. این‌ها دغدغه‌های همیشگی ایشان است و همواره در فرمایشاتشان این احساس را می‌کنیم که ایشان نسبت به نخبگان و دانشمندان مملکت حساس هستند و برای این مسائل وقت می‌گذارند و حتی دانشمندان را می‌شناسند و به مراکز مسئول سفارش می‌کنند مراقب این‌ها باشید. از مجموعه فرمایش‌های نه تنها برای اینجانب بلکه برای کل ملت شریف ایران واضح است که حضرت آقا علم و فناوری و پیشرفته در این امور را پشتوانه اقتدار مملکت می‌دانند و باید از دانشمندان این مرز و بوم حفاظت کامل شود.

رمز عبور

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 5
  • ناشناس ۰۲:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۲
    0 0
    دعای ملت بدرقبه شما است خداو ند حافظ تان باشد.و از پروردگارمیخواهیم که به دولت حب وطن عطا نماید.
  • حسین ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۲
    0 0
    راست میگه در مورد اون جاده من دژبان پارچین بودم خیلی از سردا رو یادمه خودم اجازه ورود ندادم(البته مسیولش گفت) به هر حال زور داره از فردا اسراییلیا پا میشن میرن بازرسی از اونجا
  • ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
    0 0
    ایشان از نخبگان متعهد کشور هستند که باید قدرشان را دانست.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس