توفيق، رفيق شد كه به حضور امير وصالي برادر سردار شهيد اصغر وصالي، فرمانده دلير و بادرايت جنگ و جهاد و همچنين علي بيگي همرزم اين سردار شهيد برسيم و بيانات و خاطرات و واگويه‌هاي‌شان از دلاوري‌ها و رشادت‌هاي شهيد وصالي و گروه دستمال سرخ‌ها را بشنويم و ماحصل آن را تقديم حضورتان نماييم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - توفيق، رفيق شد كه به حضور امير وصالي برادر سردار شهيد اصغر وصالي، فرمانده دلير و بادرايت جنگ و جهاد و همچنين علي بيگي همرزم اين سردار شهيد برسيم و بيانات و خاطرات و واگويه‌هاي‌شان از دلاوري‌ها و رشادت‌هاي شهيد وصالي و گروه دستمال سرخ‌ها را بشنويم و ماحصل آن را تقديم حضورتان نماييم.

آن قسمت از حقايق و خاطراتي كه مربوط به قبل از انقلاب است توسط امير وصالي اظهار شده و قسمتي كه مربوط به عمليات‌هاي نظامي است توسط علي بيگي بيان گرديده است:

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
سلام و درود بر دلاورمردان دفاع مقدس. سلام و درود بر شهيدان وصالي. "مدال سرخ شهادت و جنگ و مبارزه را بايد بر مزار اصغر وصالي تهراني آويخت." ما بايد بدانيم پيشاني‌بندهاي يا زهرا(س) و يا حسين(ع) و... توسط چه كسي ابداع شد؟ دستمال سرخ‌ها چه كساني بودند؟ چرا حكم بازداشت اصغر وصالي صادر شد و... بايد بدانيم.  ايثار و گذشت، فداكاري و تلاش، خدمت به خلق خدا، شجاعت به تمام معنا و در كل شهادت‌طلبي را كساني ثابت كردند كه از همه هستي‌شان گذشتند و اينك سربلند و سرافراز زندگي مادي و فاني را بدرود گفته‌اند، كساني كه با رشادت‌هاي فراوان و عزم استوار و اراده نيرومندشان ملتي را از زير آتش دشمن نجات دادند و اكنون و براي هميشه نام و يادشان زبانزد خاص و عام گشته و در سرتاسر تاريخ ثبت شده است.

دشمنان دين و ميهن ما در تلاشند فرهنگ عاشورايي‌مان را محو كنند و سعي بر‌ آن دارند شهدايي را كه رشادتها و از خودگذشتگي‌ها به جا گذاشتند، گمنام و در حاشيه نگه‌ دارند. در واقع عده‌اي نمي‌خواهند نام اين شهدا بدرخشد، شهدايي چون سردار وصالي و سعيد گلاب‌بخش معروف به محسن چريك. عده‌اي سرباز اين مرز و بوم هستند اما امثال اصغر وصالي سردار جهاد و جنگ و مبارزه اين مرز و بوم بوده و هستند.

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
شهيدان علي اصغر و اسماعيل وصالي تهراني در يك خانواده مذهبي و سياسي دوران حكومت نظام شاهنشاهي پرورش يافته بودند، در نظامي كه سلطه و حكومت استكباري وابسته به آمريكا روي كار بود، در اين دوران، مردم از فقر اقتصادي و فرهنگي رنج زيادي مي‌بردند به طوري كه جامعه حاكميت پليسي و اطلاعاتي داشت، حتي رسانه‌ها چه مكتوب و چه صوتي طبق برنامه‌هاي از پيش تعيين شده ارائه مي‌شدند. جامعه به سه دسته تقسيم شده بود؛ فقير، متوسط و ثروتمند كه قدرت‌هاي حاكم در جهان معتقدند براي جلوگيري از انقلاب مردم بايد طبقه متوسط حذف شوند و به طبقه فقير برسند و جامعه به دو دسته تقسيم شود؛ فقير و ثروتمند. يعني يك فاصله طبقاتي عظيم به وجود آيد تا طبقه متوسط كه فقير شده قدرت انقلاب كردن را نداشته باشند.

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
از جهت ديگر گروه‌هايي به نام فراماسوني نيز بودند. كه بنيان‌گذار فرقه‌هايي مانند وهابيت و انجمن حجتيه بودند. هدف از اين تفكرهاي انحرافي، اين است كه مردم هيچ‌گاه عليه نظام سلطه و سرمايه‌داري و حاكميت ظلم قيام نكنند. درآن دوران لزوم پيدايش مبارزه سياسي در جامعه احساس مي‌شد. اصغر عليه گروه‌هاي ذكر شده به مبارزه مي‌پرداخت و مدام جلسات آنها را به تعطيلي مي‌كشاند و مقابل آنها موضع‌گيري مي‌كرد. او پيرو شعار امام حسين(ع) "مرگ با عزت بهتر است از زندگي با ذلت" و "اگر دين نداري آزاده مرد باش" بود. به همين منظور اصغر هيئتي به نام مكتب هدايت راه‌اندازي كرد كه در كنار روخواني و تفسير قرآن به فعاليت سياسي عليه رژيم مي‌پرداختند كه به چند نمونه از مبارزات ايشان اشاره مي‌كنيم.

1- جلسات روحانيوني را كه وابسته به رژيم شاه و ساواك بودند بر هم مي‌زند. مثلا جلسات حاج اشرف را كه از روحانيون وابسته به رژيم شاه بود بر هم زد. يك روز حاج اشرف روحاني‌نما روي منبر گفت نماينده امام زمان (ع) در اين جلسه حضور دارد و براي ايشان صلوات بفرستيد.

منظورش اميرعباس هويدا بود كه پاي منبرش نشسته بود. اصغر بسيار خشمگين شد و جلسه را بر هم زد و سريعا از كمين ساواك متواري شد. روحاني‌نماي ديگري به نام سيد عبدالرضا حجازي از طرفداران شاه بود كه علي اصغر با درايت و آگاهي و هوشياري پرده از چهره نفاق او برداشت و رسوايش كرد. در واقع او جلسات روحانيون خط نظام سلطه و سرمايه‌داري را به تعطيلي مي‌كشاند اما از طرفي ديگر مدافع سرسخت روحانيون مبارز خط امام بود.

2- چاپ كردن اعلاميه شاه و گذاشتن آنها در جا مُهري مساجد و پخش آن در مدارس را به عهده داشت.

3- آيت الله سعيدي وقتي زير شكنجه ساواك به درجه شهادت نائل گرديد، اصغر به منظور انتقام از ساواك و جلوه دادن ضعف امنيتي نظام و روحيه دادن به مردم براي مبارزه، به همين منظور مركز آبجوسازي مجيديه را به آتش كشيد.

4- ترور سرلشگر طاهري رئيس سازمان امنيت ضد خرابكاري كه اكثر انقلابيون را شكنجه و اعدام مي‌كرد و اين اولين ضربه به پيكر سازمان امنيت شاه بود. اصغر در اين عمليات جمع‌آوري اطلاعات و شناسايي را به عهده داشت. به همين منظور براي گرفتن اصغر اعضاي خانواده‌اش توسط ساواك دستگير و روانه زندان شدند، به طوري كه برادر ايشان از سپاه دانش اخراج و برادر ديگر كه هّمافر نيروي هوايي بود از كار بركنار شد.

حدود دو ماه منزل ايشان در محاصره ساواك قرار گرفت و اصغر دستگير و روانه زندان ساواك، بند زير 8 شد. در بند زير 8 اغلب قاتلين و اعدامي‌ها حضور داشتند. در واقع نقشه ساواك اين بود كه اصغر توسط زنداني‌هاي بند زير 8 به قتل برسد و اين عملكرد ساواك دو علت داشت؛ يكي اينكه زير فشار بين المللي و حقوق بشر بود، ديگر اينكه راهپيمايي مردم به صورت پي‌درپي براي زندانيان سياسي انجام مي‌شد كه همين علت‌ها باعث شد اعدام اصغر به 15 سال حبس تبديل شود.

ايشان تماس‌هاي مكرري در زندان با علماي بزرگ داشت و در زندان چندين بار با مجاهدين خلق درگير شده و عليه آنها موضع‌گيري مي‌كرد. درگيري ايشان دو علت داشت؛ يكي افشاگري مجاهدين خلق و برداشتن نقاب از چهره نفاق آنان، ديگري شهادت واقفي كه به دست مسعود رجوي انجام گرفت. موضع‌گيري‌هاي او باعث شد ماموران زندان چنان شكنجه‌اش دهند كه وزن او به 27 كيلو برسد، با آنكه جاي شكنجه روي بدن او نمايان شده بود در بند زير 8 شروع به اذان گفتن كرد و به نماز ايستاد.

زنداني‌هاي بند از شجاعت و دلاوري اصغر متعجب شده و شيفته او شدند و به نماز خواندن پشت سر او ايستادند و اين عملكرد ساواك و نقشه‌اش نتيجه معكوس داد. اكثر كساني كه به اتفاق اصغر فعاليت سياسي مي‌كردند، زير شكنجه اسم اصغر را مي‌گفتند. او هم براي آنكه دوستانش شكنجه نشوند همه را به گردن مي‌گرفت كه اين امر باعث شدت شكنجه اصغر مي‌شد. در واقع او سردار قهرمان شكنجه شدن شده بود. او واجد مكارم اخلاقي بود و تاثير فراواني روي زندانيان مي‌گذاشت. اعتقاد داشت مديريت يعني حكومت بر قلب‌ها.

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
بعد از پيروزي انقلاب، اصغر و اكثر زندانيان به اتفاق  توسط مردم آزاد شدند. ايشان سريعا يك گروه اطلاعات و شناسايي راه انداخت و تمام شكنجه‌گران ساواك را تعقيب و دستگير كرد، از جمله ماموري كه اصغر و ديگر مبارزان را به شدت شكنجه داده بود به نام تهراني. او به دست و پاي اصغر افتاد و گفت من مادر پيري دارم، بگذار از او خداحافظي كنم، بعد مرا تحويل نيروهاي انقلابي بده. به همين منظور اصغر به او اجازه داد كه برود. آقاي تهراني رفت و برگشت نزد اصغر. همين امر باعث شد اصغر او را ببخشد. لازم به ذكر است آقاي تهراني شكنجه‌گر اصغر در تشييع جنازه او حاضر شد. در اوايل انقلاب، گروهي انحرافي به نام فرقان به رهبري محمد گودرزي تشكيل گرديد كه از جمله عملكرد آنها ترور شهيد مطهري و مفتح و امثالهم بود. اصغر اين گروه را شناسايي و متلاشي كرد.

در فتنه‌اي كه توسط چريك‌هاي فدايي و گروه‌هاي ديگر در گنبد كاووس و گرگان رخ داد، ايشان اين گروه را شناسايي و متلاشي كرد. تيم اصغر اولين گروهي بود كه وارد گنبد شد و عوامل فتنه را شناسايي و دستگير كرد. هنگامي كه متوجه شد نيروهاي عراقي با تمام قدرت وارد خاك كشور شدند و گروه‌هاي ضدانقلاب، همه شهرهاي كردستان را محاصره كردند، او با نيروهاي بسيار اندكي كه داشت خود را به كردستان و سنندج رساند. در آن زمان اصغر به همراه ابوشريف فرمانده سپاه يك گروه تشكيل دادند و اولين گروهي بودند كه وارد كردستان و سنندج شدند؛ گروه‌هاي مخالف نظام نظير حزب دموكرات به رهبري قاسم‌لو، حزب توده به رهبري سرگرد عباسي و شاخه حزب دموكرات كومله به رهبري اشرف دهقان كه از چريك‌هاي فدايي و از زندانيان سياسي زمان شاه بود.

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
او با اصغر وصالي در زندان آشنا شده بود و كاملا اصغر را مي‌شناخت. در اين دوران جمهوري اسلامي تازه تاسيس شده و ارتش نيز از هم پاشيده شده بود و كردستان قدرتي نداشت. به همين منظور نيروهاي مردمي وارد جنگ با كردهاي ضدانقلاب شدند. گروه‌هاي مخالف مانع از ورود نيروهاي انقلابي و مردمي شدند. اصغر گروهي متشكل از طيف‌هاي مختلف مردم را تشكيل داد كه وارد سنندج شدند و اصغر آنجا را در محاصره گروه قرار داد. او براي اولين بار امنيت را به شهر سنندج بازگرداند و قدرت نظام جمهوري اسلامي را تقويت كرد. اصغر از اين عمليات پيروز و سربلند بيرون آمد.

ماموريت بعدي او نجات پادگان مريوان بود. مريوان داشت سقوط مي‌كرد. ابوشريف فرمانده سپاه به او ماموريت داد به طرف پايگاه يكم مريوان حركت كند. حدود 12 نفر بودند كه حركت كردند. آنجا اردوگاهي بود مانند آسايشگاه كه اصغر نيروها را در آنجا اسكان داد. در آنجا بچه‌هاي گروه، تعدادي دستمال سه گوش سرخ رنگ پيدا كردند و به سه دليل دستمال سرخ را بر گردن آويختند:

1- براي بستن زخم و مجروحيت احتمالي كه از تركش دشمن به جاي باند استفاده كنند.

2- به ياد خون سرخ امام حسين(ع) دستمال سرخ به گردن انداختند كه نشان و سمبل شهادت بود.

3- تشخيص نيروهاي خودي از غيرخودي كه نشان هويت گروه بود.


اين نشان كم كم تبديل شد به پيشاني بند‌هاي يا زهرا(س) و يا حسين(ع) كه با ماژيك روي دستمال مي‌نوشتند و از همان دوران براي اولين بار توسط اصغر وصالي ابداع شد.

بالاخره اصغر با دو عدد تانك به سمت مريوان حركت كرد. قرار حركت 6 صبح بود اما دو بعدازظهر از كامياران حركت كردند و به پادگان مريوان رسيدند كه مورد حمله ضدانقلاب‌ها قرار گرفتند. پادگان مريوان در گودي قرار داشت و اطراف آن را كوه‌هاي بلند گرفته بود به طوري كه به آساني از ارتفاعات داخل پادگان را مي‌توانستند مورد حمله قرار دهند. اصغر با درگيري چريكي ارتفاعات مريوان را تصرف كرد و آسايش و آرامش را به پادگان برگرداند.

او با امكانات ضعيف شهر مريوان را از دست دشمن گرفت. بعد از 10 الي 20 روز استقرار در پادگان، ابوشريف و شهيد چمران به همراه خانم لبناني و يك خبرنگار وارد پادگان مريوان شدند. ابوشريف وقتي توانمندي‌هاي اصغر وصالي را ديد به او ماموريت داد كه براي برقراري امنيت به پاوه برود. ولي با تبليغاتي وسيع، دشمن از گروه اصغر وصالي در نشريه‌هاي خود به نام دستمال سرخ‌ها ياد مي كردند و براي سر اعضاي گروه، نفري 50 هزار تومان جايزه گذاشته بودند.

در واقع اسم گروه دستمال سرخ‌ها توسط دشمن نام‌گذاري شده بود. نيروهاي ضد انقلاب كه در سنندج، كامياران و مريوان از گروه اصغر شكست خورده بودند همه به طرف پاوه حركت كردند و پاوه را در محاصره خود قرار دادند. اين گروه توسط دكتر عنايت رهبري مي‌شد. ماموريت اين گروه كشتن مردم و بدنام كردن سپاه بود. گروه اصغر سريعا خود را به پاوه رساندند. ضد انقلابيون وقتي گروه اصغر را ديدند كه دستمال سرخ بر گردن آنها بود پا به فرار گذاشتند.

گروه اصغر بعد از سه چهار، روز شناسايي و پاكسازي، منطقه را تا حدودي آرام كردند. بازرگان، دكتر چمران را براي مذاكره با ضدانقلاب‌ها كه ماموريت بر هم زدن نظم شهر و كشتن مردم را داشتند، فرستاد. اصغر مخالف مذاكره بود و معتقد بود با كسي كه ماموريت دارد چگونه مي توان مذاكره كرد؟ لذا به چمران گفت شما چمران بازرگان هستيد يا چمران خميني؟

دكتر چمران هم مخالف تفكر اصغر بود. به همين منظور رفت براي مذاكره و نااميد برگشت به تهران، چون از طرف بازرگان ماموريت داشت فقط مذاكره كند. اصغر ناخواسته جنگ با ضدانقلاب را شروع كرد و اين باعث دلخوري دكتر چمران شد. اصغر اجازه برگشت را به دكتر چمران نداد. گفت اول مجروح‌ها را ببريد و نيرو براي ما بفرستيد، بعد مي‌توانيد برويد. دكتر راهي نداشت، در نتيجه سلاح برداشت و به همراه اصغر وصالي وارد جنگ با كردهاي ضدانقلاب شد.

اصغر بدون هماهنگي فرمانده وقت دست به عمليات زده بود. وقتي ديد مردم به خاك و خون كشيده شده‌اند و چون شخص اصغر فرمانده عمليات ميدان جنگ بود و اگر حركتي نمي‌كرد تمام نيروهايش به شهادت مي‌رسيدند، وارد جنگ شد در حالي كه شهر محاصره شده بود. پاوه به دست سردار دلاور اصغر وصالي و تصميم‌گيري درست و به موقع ايشان آزاد شد. بعد از آن اصغر به همراه گروهش براي مقابله با حزب كومله و توده و ضد انقلابيون وارد مهاباد كردستان شدند.

طي درگيري‌هاي متعدد ايشان فرمانده نظامي كردها را كه يك ماركسيسم بود اسير كرد. اين كرد نظامي با اصغر به صحبت نشست. تفكر و انديشه اصغر باعث شد تحت تاثير او قرار گيرد و از شاخه نظامي حزب جدا شد. اصغر اعتقاد داشت همان مرداني كه ما آنها را تحويل نمي‌گيريم، همان‌ها مي‌توانند رزمندگان اسلام و مسلمين شوند.

او با سپاه بسيار كم و نيروي اندك، مركز سپاه را در كاخ پيش‌آهنگ جوانان تشكيل داد و به مبارزه پرداخت. او در پشت بام كاخ جوانان لوله‌هاي بخاري را دور تا دور كار گذاشت كه نيروي دشمن فكر كنند سلاح جنگي كار گذاشته شده است. او در واقع يك خمپاره بيشتر نداشت. با اين ترفند از نقاط مختلف پشت بام شليك مي‌كرد و ضد انقلاب‌ها فكر مي‌كردند تعداد آنها بسيار است. او در مهاباد پيروز شد اما در حين بيرون راندن ضدانقلابها، خانم خبرنگار توسط حزب دموكرات به گروگان گرفته شد و به مركز سپاه در مهاباد تلفن زده شد كه اگر از مهاباد نرويد، اين خانم را مي‌كشيم.

اصغر پشت تلفن با قدرت تمام گفت اگر مرد هستيد او را بكشيد. اشرف دهقان رئيس حزب كومله چون با خصوصيات اخلاقي اصغر در زندان شاه آشنا شده بود به حزب گفت سريعا خانم خبرنگار را آزاد كنيد. او آنجا را به خاك و خون مي‌كشد. خانم خبرنگار سريعا آزاد شد. اصغر يك جيپ آهو را روشن كرد و به اتفاق حاج محمد كوثري به طرف حزب حركت كرد. نزديك حزب كه شد اصغر، نگهبان برج حزب را با گلوله به هلاكت رساند و با ماشين وارد ساختمان حزب شد و با سلاحي كه در دست داشت چنان بر دهان رهبر حزب سياسي (عثمان خالد) زد كه دهانش پر از خون شد.

قبل از ورود اصغر، قاسم‌لو رهبر حزب پا به فرار گذاشت. تحليل نيروهاي ضدانقلاب اين بود كه اصغر چنان آزادانه و نترس و بي‌باك و گستاخانه و با شجاعت به طرف ما آمد كه فكر كرديم شهر محاصره شده و براي دستگيري ما آمده‌اند كه همين امر باعث فرارشان شده بود.

تفكر اصغر در جهت برقراري امنيت و تبعيت كردستان از دولت مركزي و تثبيت قدرت و نظام جمهوري اسلامي بود. هنگامي كه هيئت حسن نيت از طرف حاكميت نظام شكل گرفت، براي رفع مشكلات كردستان قرار شد سپاه، شهر را تخليه كند و تحويل ژاندارمري و شهرباني بدهد.

اصغر به داريوش فروهر گفت فرمانده ما حضرت امام است، ايشان بگويد ما تخليه مي‌كنيم، ما از دولت دستور نمي‌گيريم. داريوش فروهر نااميد برگشت و هاشم صباغيان را فرستاد كه شايد اصغر حرف او را گوش كند. نيروهاي اصغر را جمع كرد كه شايد آنها راضي شوند. نيروهاي اصغر در جلسه بلند و يكصدا گفتند فرمانده ما وصالي است، ما حرف دولت را گوش نمي‌دهيم، ما حرف اصغر را گوش مي‌دهيم.

دليل اصغر براي پافشاري اين بود كه ژاندارمري اسرار و اطلاعات را به نيروهاي ضد انقلاب مي‌داد و همين امر و عمليات پاوه باعث شد مخالفين اصغر حكم بازداشت او را صادر كنند.  هدف بعدي عمليات سرپل ذهاب بود. عراقي‌ها هر شب توسط توپخانه و سلاح جنگي، ارتفاعات تك درخت به نام كوره موش و شهر پل ذهاب در گيلانغرب و اطراف غرب كشور را از بين مي‌بردند. گروه دستمال سرخ‌ها وارد سرپل ذهاب شدند و طي عمليات چريكي شهر را از اشغال دشمن درآوردند. هنگامي كه شهر را گرفتند گروه اسماعيل وصالي وارد شد. اين بار با همكاري اسماعيل برادر اصغر، ارتفاعات گيلانغرب را آزاد كرده و نيروهاي دشمن عقب نشيني كردند.

اسماعيل تمام زخمي‌ها و پيكر شهيدان را كه در ارتفاعات جا مانده بودند به پايين انتقال داد در حالي كه، آخرين پيكر شهيدي كه داشت با خود به پايين انتقال مي‌داد؛ مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفت و از ناحيه سر و صورت آسيب ديد و به درجه شهادت نائل شد.

بعد از شهادت اسماعيل، اصغر وصالي سرپل ذهاب، گيلانغرب و دشت ذهاب و ارتفاعات جبهه برآفتاب را تصرف كرد. او با بهترين نيروهايش مانند جانباز علي بيگي، شهيد علي قرباني، شهيد سعيد گلاب بخش معروف به محسن چريك و رضا مرادي و مجيد جهان بخش، علي تيموري، عباس داورزني، حسن بيات، هادي مهاجر و ابراهيم هادي براي بيرون راندن بقاياي نيروهاي عراقي در دورترين نقطه تنگه حاجيان حركت كردند.

عراقي‌ها شب عاشورا در سنگرهاي خود شروع به رقص و پايكوبي كردند. اصغر به اتفاق دو همرزمش براي از بين بردن بقاياي نيروي دشمن و شناسايي و عمليات وارد تنگه حاجيان شدند كه اصغر ناگهان از رفتار ناشايست عراقي‌ها در شب عاشورا چنان عصباني شد كه فرياد الله اكبر و يا حسين(ع) سر داد. همين امر باعث از دست دادن اطلاعات و شناسايي شد و او با آنها درگير شد.

در حين مبارزه علي قرباني و برادر همرزم ديگرش زخمي شدند و اصغر هم با اصابت شليك گلوله توسط دشمن به سرش زخمي و راهي بيمارستان شد. در بيمارستان اگر امكانات حمل مجروح بود اصغر زنده مي‌ماند اما به تقدير الهي، ايشان به درجه شهادت نائل مي‌گردد.

حکم بازداشت «اصغر وصالی» را بعد از شهادتش آوردند!  //////////////////// لطفا بامداد روز 5 شنبه منتشر نموده و در صفحه اول نیز به نمایش بگذارید //////////////// سپاسگزارم...
بعد از شهادت اصغر چند نفري كه حكم بازداشت اصغر وصالي را در دست داشتند و به دنبال او مي‌گشتند، آمدند براي بازداشت اصغر، يكي از همرزمان اصغر مي‌گويد اگر به دنبال اصغر وصالي مي‌گرديد برويد بهشت زهرا (س) دنبالش بگرديد، او شهيد شده، برويد آنجا دستگيرش كنيد. گفته شد كه جريان پاوه و مخالفين اصغر و جريان حسن نيت باعث شد كه حكم بازداشت صادر گردد.

در خاتمه مي‌توان گفت سردار جبهه و جنگ، مبارز سرسخت، سردار شكنجه شدن، سردار از خودگذشتگي و جوانمردي، سردار خدمت ‌رساني و شجاعت، اصغر وصالي است. اصغر قبل از انقلاب طي مبارزه عليه شاه زنداني و شكنجه شد.

بعد از انقلاب هم در كردستان اغلب شهرها را از محاصره دشمن آزاد كرد و امنيت و آرامش را به كردستان برگرداند. او باعث شد بودجه سپاه افزايش پيدا كند. اغلب كساني كه قبل از انقلاب فعاليت سياسي و نظامي داشتند با پيروزي انقلاب يا پشت ميزهاي اداره رفتند يا به شهرت و قدرت و ثروت رسيدند، اما اصغر وصالي پوتين رزم و مبارزه را به پا كرد و بعد از انقلاب هم در جبهه‌هاي جنگ لباس رزم و خاكي را به تن كرد و به درجه شهادت نائل گرديد.

با اين همه دلاوري و خدمت رساني به جمهوري اسلامي كه از خود باقي گذاشت بايد نام او را سردر همه شهرها نوشت اما كم لطفي‌هاي بعضي از مسئولين و دست‌هاي پشت پرده باعث شده امثال اصغر، گمنام و در حاشيه باشند. حتي بي‌عدالتي و پارتي‌بازي وارد حيطه خدمات به شهدا هم شده است و كسي با اين همه خدمت رساني، ارزش بازسازي عكسش در ميدان شهدا را هم كه توسط دوستانش كشيده شد را ندارد؟!

اسناد و مداركي موجود است كه بنياد شهيد و شهرداري منطقه 12 هيچ اقدامي براي بازسازي عكس شهيد وصالي نكرده‌اند. از مسئولين و شهرداري محترم و صدا و سيما خواهشمنديم كساني مثل اصغر وصالي را شناسايي و براي آنها ارزش قائل شوند و از ليست گمنامي خارجشان كنند.
*روزنامه رسالت

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 3
  • غیر قابل انتشار: 1
  • مرگ بر آمریکا ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
    6 0
    کاری که برای خدا باشد گم نمیشود.شاید کسی در دنیا گمنام باشد ولی در عالم ملکوت جایگاه بس بزرگ وعالی دارند که همه ما به آن جایگاه قبطه می خوریم.
  • کامران ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
    7 0
    یاد و خاطره این سردار دلاور و قهرمان همواره با ما خواهد بود و با یاد آن ها زنده ایم و روشنی بخش صراط مستقیمی است که انشاء الله بتوانیم در آن حرکت کنیم شهید عزیز دست ما را هم بگیر و در این خط سرخ اگر لیاقت داشته باشیم بمیریم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس