کد خبر 4543
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۴:۴۱

اجراي عدالت، سند چشم‌انداز 20 ساله و سياست‌هاي اصل 44، حل مشکلات اقتصادي مردم،‌ هدايت فرهنگي جامعه،‌ اجراي دقيق قانون،‌ استقبال از نقد و طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى از توصيه‌هاي رهبر معظم انقلاب به رئيس جمهور و مسئولان دولت دهم است.<BR>

‌به گزارش مشرق به نقل از رجا، شهريور‌ماه سال گذشته، پس از اينکه کابينه دولت دهم از مجلس شوراي اسلامي رأي اعتماد گرفت‌، محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور به همراه اعضاي هيئت دولت به ديدار رهبر معظم انقلاب اسلامي رفت تا فعاليت خود را با تکيه بر رهمنودهاي رهبر فرزانه انقلاب آغاز کند.
حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي در اين ديدار ‌‌توصيه‌هايي به دولت دهم و مسئولان آن ‌ارائه فرمودند. توکل و توجه به خداي متعال، ادامه رويکردهاي اساسي دولت نهم و اجراي عدالت، جهت‌گيري بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله، اجراي کامل سياست‌هاي اصل 44، حل مشکلات اقتصادي مردم و کشو‌ر و پرهيز از شتابزدگي در طرح‌هاى اقتصادي، هدايتِ فرهنگى جامعه، ‌رعايت دقيق قانون و اهميت دادن به آن، شنيدن نقد با سينه گشاده، روي باز و گوش شنوا و عمل به توصيه‌هاي علما، طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى و رسيدگي به خانواده و همسر و فرزندان، 10 توصيه رهبر فرزانه انقلاب اسلامي به رئيس جمهور و دولتمردان دولت دهم است که ‌در ذيل مي‌آيد:

* توصيه اول: توکل و توجه به خداي متعال؛ مشکلات و توطئه‌ها خيلى زياد خواهد بود
- ‌يک توصيه همين مسئله‏‌ى توکل و توجه به خداى متعال است، براى اينکه باطن خودتان و دل خودتان را بتوانيد مستحکم و قوى نگه داريد. اين شرط اول است. واقعاً اگر ما در درون خودمان، ساخت درونى محکم باشد، هيچ مشکل بيرونى نخواهد توانست بر ما فائق بيايد. بايد دل را، باطن را آنچنان محکم کرد که بر همه‏ى کاستى‏ها و کمبودهاى ظاهرى و جسمانى و محيطى فائق بيايد. اين هم با توکل به خداى متعال و با توجه به خداى متعال حاصل خواهد شد، بدانيد. من در زمينه‏ى توکل به خدا و اميد به آينده دو تا نکته را عرض بکنم:
يکى اينکه بدانيد سر راه، مشکلات خيلى زياد خواهد بود، توطئه‏ها خيلى زياد خواهد بود؛ عليه شماها، عليه اين دولت و در باطن عليه اين نظام. خيلى فکرها هست، خيلى تلاشها و توطئه‏ها هست و آماده باشيد براى مواجهه‏ى با انواع و اقسام بدخواهى‏ها و بددلى‏ها و بدبينى‏ها که اثرش هم در بيرون بروز خواهد کرد. اين نکته‏ى اول.
نکته‏ى دوم اينکه بدانيد که فرصتهاى ما و اميدهاى ما بيش از اين مشکلات است. يعنى حقاً حقاً، هم توانائى‏ها، هم فرصتها، هم درهاى باز و فتوحات الهى در مقابل، بمراتب بيشتر از اين مشکلاتى است که عرض کردم؛ حجمش هم خيلى زياد است. بنابراين با توکل به خداى متعال اين مشکلات را بر خودتان آسان کنيد. اين توصيه‏ى اول.

* توصيه دوم: ادامه رويکردهاي اساسي دولت نهم؛ از ‏ "عدالت " دست برنداريد
- دوم، ادامه‏ى رويکردهاى اساسىِ قبلى اين دولت است؛ چون اين دولت ادامه‏ى دولت قبل است ديگر. شما رويکرد عدالت داشتيد. از مسئله‏ى عدالت دست برنداريد؛ اين قضيه‏ى عدالت را دنبال کنيد. و مسئله‏ى فسادستيزى، حمايت از طبقات ضعيف، ساده‏زيستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم. اينها اصولى است که اگر رعايت بشود و بر اينها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى ميکند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامى خشنود و دلشاد ميکند. اينها را ادامه بدهيد.
البته در مورد عدالت - عدالت خيلى مسئله‏ى مهمى است - ما حرفهاى زيادى عرض کرده‏ايم و در ذهن هست. حالا اين جمله را عرض بکنيم. عدالت را اولاً بايد تعريف کنيد - به نظرم من اين را جداگانه هم اينجا نوشته باشم - و مشخص کنيد که اين عدالتى که ميخواهيم به آن برسيم، چيست. اولاً عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادى نيست، يک بخش عمده‏اش مسئله‏ى اقتصاد است. در قضاوتها، در داورى‏ها، در نگاه‏ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگيرى‏ها، همه بايستى شاخص عدالت را در نظر داشته باشيم. از همه مبتلابه‏تر، همين مسئله‏ى عدالت اقتصادى و عدم توزيع عادلانه‏ى ثروت عمومى و درآمد عمومى ملى بين آحاد جامعه است که نمونه‏هاى فراوانى دارد که زياد است و يکى‏اش همين يارانه‏هاست که ما خودمان يارانه ميدهيم؛ به فقير کمتر ميدهيم، به غنى بيشتر ميدهيم! الان اينجور است ديگر. الان يارانه‏هائى که دولت دارد ميدهد، بيت‏المال دارد ميدهد، به فقرا داريم کمتر يارانه ميدهيم، به اغنياء بيشتر داريم ميدهيم. اين هدفمند کردن يارانه‏ها که مطرح شده، واقعاً يک امر مهمى است. سالهاست که اين جزو آرزوهاست، جزو کارهاست. بنده در دولتهاى قبل دو سه مرتبه کتباً و شفاهاً به دولتها گفته‏ام، منتها دنبال اين نميرفتند؛ کار سختى است، کار پردردسرى است. همين طور ترجيح ميدادند که بماند. خوب، حالا اين دولت دنبال اين کار رفته. بالاخره بايد اين را دنبال کنيد، که کار ظريفى هم هست. در اين باره، توصيه‏هائى داريم، که بعد شايد اگر وقت شد، عرض ميکنم.
غرض، در باب عدالت، يکى اين جهت مورد نظر باشد، يکى هم اينکه در عدالت، هم عقلانيت بايستى مورد توجه باشد، هم معنويت. اين را ما قبلاً هم عرض کرده‏ايم. اگر معنويت با عدالت همراه نباشد، عدالت ميشود يک شعار توخالى. خيلى‏ها حرف عدالت را ميزنند، اما چون معنويت و آن نگاه معنوى نيست، بيشتر جنبه‏ى سياسى و شکلى پيدا ميکند. دوم، عقلانيت. اگر عقلانيت در عدالت نباشد، گاهى اوقات عدالت به ضد خودش تبديل ميشود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خيلى از کارها را گاهى بعضى از اين گروه‏هاى تند و افراطى توى اين کشور به عنوان عدالت کرده‏اند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندى‏هاى آن حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرايشهايشان عوض بشود! جور ديگرى حرف بزنند، جور ديگرى فکر کنند، جور ديگرى عمل بکنند. بنابراين در عدالت، عقلانيت شرط اول است؛ اين هم توصيه‏ى دوم.

* توصيه سوم: سند چشم‌انداز 20 ساله؛ شاخص جهت‌گيري‌هاي کاري و برنامه‌اي دولت
- جهتگيرى‏هاى برنامه‏اى و کارى دولت را با شاخص سند چشم‏انداز بسنجيد. اين سند چشم‏انداز چيز مهمى است؛ اين را دست‏کم نبايد گرفت. شايد بتوان گفت که بعد از قانون اساسى، ما هيچ سندى را در کشور به اين اهميت نداريم. يک نگاه کلان و بلندمدت است. سند چشم‏انداز مهم است. نگاه کنيد ببينيد الان چهار سال از سند چشم‏انداز گذشته، يعنى ما شانزده سال به پايان اين چشم‏انداز داريم. چقدر پيش رفته‏ايم؟ يک ادعا اين است که از چهار سال بيشتر پيش رفته‏ايم؛ يک ادعا اين است که نه، کمتر پيش رفته‏ايم؛ نصف اين چهار سال پيش رفته‏ايم. اينها بايد درست سنجيده بشود؛ درست بايد ملاحظه بشود. در اين سند چشم‏انداز، آينده‏اى در نظر گرفته شده که براى ملت ايران اين آينده لازم و شايسته است. اگر به آن آينده نرسيم، عقب ميمانيم. آن وقت بايد هم بدانيم که همين طور که ما داريم به سمت آن هدف حرکت ميکنيم، اطراف ما هم همه ثوابت نيستند؛ آنها هم دارند حرکت ميکنند. بايد سرعت را تنظيم کنيم، زمان‏بندى‏هاى برنامه‏ها را تنظيم کنيم؛ جورى اين سرعت را تنظيم کنيم که بتوانيم واقعاً به هدف چشم‏انداز برسيم. يعنى اين دولت در سهم خود کار درست خودش را انجام داده باشد.

* توصيه چهارم: اجراي کامل سياست‌هاي اصل 44

- توصيه‏‌ى چهارم ما، اجراى کامل سياستهاى اصل 44 است. اين هم بسيار مهم است. اين سياستهاى اصل 44 آن روزى که مطرح شد، همه‏ى دست‏اندرکاران اقتصادى و خبرگان مسائل گوناگون مديريتى کشور اعتراف کردند، اقرار کردند که اگر چنانچه اين کار انجام بگيرد، يک تحول عظيم اقتصادى در کشور انجام خواهد گرفت. خوب، بايد اين سياستها به طور کامل اجرا بشود. کارهائى شده، من گزارشهائى هم از آقاى رئيس جمهور، هم از بعضى از مسئولين ديگر شنفته‏ام، لکن آنچه که انجام گرفته، همه‏ى ظرفيت سياستهاى اصل 44 نيست. يعنى همه که ميگوئيم، شايد بخش عمده‏اى از اين ظرفيت هنوز بر زمين مانده است. يک چيزهائى بايد مديريتهايش واگذار ميشده، نشده؛ يک چيزهائى بايستى دولت از تصدى‏گرى در آنها اجتناب ميکرده، نشده؛ کارهاى لازم انجام نگرفته. حالا ميتوانيم همين طور که آقاى رئيس جمهور اشاره کردند، بگوئيم زيرساختها و ساز و کارها و موجودى در نظام اقتصادى کشور جواب نميدهد. پس بايد اول اين طرح تحول اقتصادى انجام بگيرد. من اين را نفى نميکنم؛ ممکن است همين جور باشد. ليکن اينجور نيست که ما کار را بن‏بست بدانيم؛ در را قفل‏شده بدانيم. نه، بالاخره بايد حرکت کرد و پيش رفت. حالا اين طرح تحول، لابد يک روزى از مجلس درمى‏آيد؛ ممکن است با تغييراتى بيايد؛ ممکن است خصوصياتى در آن لحاظ شده باشد؛ بالاخره بايد کار را پيش برد. قوانين هم که زياد داريد و سياستهاى اصل 44 را بايد رصد بکنيد، ببينيد چقدر واقعاً پيش دارد ميرود. خود دولت، دستگاه رياست جمهورى، اين کار را بکند.

* توصيه پنجم: حل مشکلات اقتصادي مردم و کشو‌ر و پرهيز از شتابزدگي در طرح‌هاى اقتصادي
- توصيه‏ى پنجم که دنباله‏ى همينهاست، حل مشکلات اقتصادى مردم و کشور است. همين مسئله‏ى تورم که اشاره کردند - که مهمترينش تورم و اشتغال است - اينها مهمترين است. نکته‏ى بسيار خوبى توى بيانات آقاى رئيس جمهور بود که من هم روى آن تکيه ميکنم؛ دولت بايستى جورى برنامه‏ريزى کند که از ناحيه‏ى دولت، فشار تورمى روى مردم زياد نشود. حالا يک وقت از ناحيه‏ى بيرون است، يک وقت از ناحيه‏ى بعضى از قوانين است. حالا مسئله‏ى خدمات را مطرح کردند. خوب، خيلى از خدمات به وسيله‏ى دولت انجام ميگيرد؛ بسيارى از اين خدماتى که ميگوئيد سهمش در تورم از سى درصد رسيده به هفتاد درصد، اين خدمات را خود دولت دارد انجام ميدهد. بنابراين، سهم خودتان را در ايجاد فشار تورمى کم کنيد؛ هر چه که ممکن است. اين جزو کارهاى اساسى و مهم است.
در طرحهاى اقتصادى مراقب باشيم - اين، دنباله‏ى همين مسئله‏ى حل مشکلات اقتصادى مردم است - که شتاب‏زدگى گريبانگير دولت نشود. شتاب‏زدگى در تصميم‏گيرى‏ها يا احياناً عدم بهره‏گيرى مناسب از نظرات کارشناسى اقتصادى، ممکن است ضربه‏هائى وارد کند. البته ادعاى دولت اين نيست. مخالفين دولت ادعا ميکنند، دولت هم انکار ميکند. آنها ميگويند که از کارشناسان اقتصادى استفاده نميشود، دولت هم ميگويد چرا، ما استفاده کرديم. ليکن به‏هرحال فارغ از اين هياهوئى که مدعى و منکرى دارد، توصيه‏ى من به دولت اين است: اين کار را بکنيد؛ از حداکثر نظرات کارشناسى استفاده کنيد. من توصيه نميکنم همه‏ى آن فرمولها و شيوه‏هاى اقتصادى را که امروز اقتصاد بين‏المللى دارد به کشورها ديکته ميکند، شما از آنها پيروى کنيد؛ نه، اينکه درست عکس نظر ماست. نه، دنبال راه‏هاى درست باشيد، اما از نظرات کارشناسى علمى و دقيق حتماً بايد پيروى بشود؛ بخصوص در مسائل پولى و بانکى. هيچ نميشود بى‏احتياطى کرد. يعنى اينها چيزهاى بسيار ظريفى است. ناگهان يک اقدام نابجا و نسنجيده، شما مى‏بينيد که دره‏ى هولناکى درست ميکند که تا بخواهيم آن را پر کنيم و درست کنيم، مبالغى بايد هزينه کنيم و زمان از دست بدهيم. به اين نکته خيلى توجه داشته باشيد.
در مسائل اقتصادى از بى‏حساب و کتابى خيلى بايد ترسيد. البته بى‏حساب و کتابى در همه جا بد است، اما در مسائل اقتصادى آثارش خيلى زود بروز ميکند و گاهى اثرات سنگينى را ميگذارد. اين نکته‏اى است که خيلى بايستى به آن توجه کرد. البته در مسائل اقتصادى اگرچه که محور فعاليت اقتصادى و تصميم‏گيرى‏هاى اقتصادى دولت است، اما بقيه‏ى قوا هم خيلى نقش دارند؛ قوه‏ى قضائيه هم نقش دارد، قوه‏ى مقننه هم نقش دارد. آنها بايد به وظائفشان در اين زمينه‏ها عمل کنند؛ کمک کنند. بخش خصوصى و دستگاه‏هاى مرتبط با بخش خصوصى مثل اتاقهاى بازرگانى و امثال اينها و بعضى از بنيادهائى که هستند، اينها همه بايستى در اين جهت همراه باشند و با دولت همکارى کنند و کمک کنند.

* توصيه ششم: هدايتِ فرهنگى جامعه
- توصيه‏ى ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئله‏ى فرهنگ بسيار مسئله‏ى مهمى است. ما در زمينه‏ى فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار ميخواهيم بکنيم؟ اول، تکليف اين را روشن کنيم. يک وقت هست که يک دستگاهى به امور فرهنگى بى‏اعتناء است، يک وقت نه، يک دستگاهى اعتناء و اهتمام به امور فرهنگى دارد، ليکن هدفگذارى‏هاى فرهنگى‏اش دچار اختلال يا دچار خدشه است. اين هدفگذارى‏ها خيلى مهم است؛ از اين نبايستى غفلت کرد. ما چه ميخواهيم بکنيم با اخلاق مردم، با فرهنگ مردم؟ آيا ما به عنوان دولت اسلامى ميتوانيم هدايتِ فرهنگى جامعه‏ى خودمان را رها کنيم؟ قطعاً نه، جزو وظائف ماست. حالا مخالفين، معترضين حرفهائى ميزنند، نقد ميکنند، گاهى مسخره ميکنند، گاهى اهانت ميکنند، بکنند؛ ما که نميتوانيم تکليف الهى را با اين چيزها فراموش کنيم. ما وظيفه داريم مردم خودمان را هدايت بکنيم؛ هدايت. رياست در جامعه‏ى اسلامى، رياست مادى محض و صرف نيست؛ اداره‏ى امور زندگى مردم هست، همراه با هدايت. تا آنجائى که ميتوانيم، بايد راه هدايت مردم را باز کنيم و مردم را هدايت کنيم. خيلى از ابزارهاى هدايت در اختيار دستگاه‏هاى حکومتى است؛ حالا يک نمونه‏اش صدا و سيماست و نمونه‏هاى فراوان ديگر هم دارد؛ يک نمونه وزارت ارشاد است، يک نمونه وزارت علوم است، يک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اينها همه دستگاه‏هاى خدماتىِ هدايتى است. ما از اينها چگونه استفاده ميکنيم؟ بايد در جهتى حرکت کنيم که مردم متدين بار بيايند، متدين عمل بکنند، به مبانى دينى معتقد بشوند، عملاً پايبند بشوند؛ جهتگيرى ما در همه‏ى زمينه‏ها بايد اين باشد. حالا در وزارت ارشاد، مسئله‏ى کتاب هست، مسئله‏ى هنرهاى تجسمى هست، مسئله‏ى هنرهاى گوناگون صوتى، تصويرى هست، در همه‏ى اين جهتگيرى‏ها، بايستى ما جهتمان اين باشد که مردم به سمت دين، به سمت خدا حرکت بکنند. والّا اگر قرار باشد که نگاه کنيم، ببينيم بيگانگان ما را بر چى ملامت ميکنند - اگر اين را بخواهيم رعايت بکنيم - خيلى کارها انجام نخواهد شد. ريشى هم که شما ميگذاريد، دنيا قبول ندارد. کراواتى هم که شما نمى‏بنديد، دنيا قبول ندارد. خيلى از اطعمه و اشربه‏اى هم که شما حاضر نيستيد استفاده کنيد، دنيا اينها را قبول ندارد. حجابى که خانمهايتان دارند، دنيا قبول ندارد. اين حرفها يعنى چه؟ يک وقتى يک کسى سر قضيه‏اى در اين ديدارهاى دانشجوئى - حدود بيست و هفت هشت سال قبل - تو همين دانشگاه، از من پرسيد: آقا ! شما درباره‏ى فلان قضيه چه دفاعى داريد؟ من گفتم: ما هيچ دفاعى نداريم، ما در اين قضيه حمله داريم. چه دفاعى؟ ما موضعمان، موضع دفاع نيست. در قضيه‏ى زن، در قضاياى گوناگون ديگر، موضع ما، موضع تهاجم است؛ ما از دنيا طلبگاريم. دنياى مادى است که دارد در اين زمينه راه خطا ميرود. حالا خودهاشان هم - عقلاشان - دارند ميفهمند؛ دارند تصديق ميکنند؛ تأييد ميکنند آثار و تبعات زشتى که بر کارهايشان مترتب شده. دارند دانه دانه خودشان ميفهمند، يواش يواش ميگويند، عده‏اى هم زيرسبيلى رد ميکنند. ما حالا تازه بيائيم از آنها خجالت بکشيم که آنها اينجورى ميگويند. اين حرفها را در باب فرهنگ بکلى کنار بگذاريد و برويد سراغ آنچه که متن است. البته گرايشهاى بى‏مبنا و بى‏پايه‏ى افراطى را من قبول ندارم. توصيه هم هيچ وقت نکردم، باز هم نميکنم؛ اما آن چيزهائى که مبناى شرعى و دينى دارد، آنها را محکم بايستيد، افتخار هم بکنيد و عمل بکنيد.

* توصيه هفتم: قانون را دقيق رعايت کنيد؛ اهميت به قانون
- نکته‏ى هفتمى که ميخواهم توصيه بکنم، اين است که دولت به قانون اهميت بدهد. بله اينى که آقاى رئيس جمهور گفتند که همه بايد قانون را رعايت کنند، بله مسلم است؛ مجلس، قوه‏ى قضائيه، دستگاه‏هاى گوناگون، بايد قانون را رعايت کنند؛ به آنها هم ما توصيه‏ى اين را ميکنيم، به شما هم توصيه ميکنيم. قانون را دقيق رعايت کنيد. خوب، حالا بعضى از منتقدين دولت گفتند که دولت قانون را رعايت نميکند. آقاى رئيس جمهور هم در جواب گفتند که نه، اين دولت قانون‏گراترين دولتهاست. اين، دو تا ادعا شد؛ دو طرف قضيه. باز من اين جا کار ندارم که کدام طرف ترجيح دارد، کدام طرف ترجيح ندارد. من ميخواهم به شما عنوان مسئولين مجريه‏ى کشور سفارش اکيد بکنم که به قانون اهميت بدهيد. اگر چنانچه ما اينجا قانون را در مسئله‏اى خاص شکستيم و عمل نکرديم، صرفاً اين نيست که يک قانون نقض شده باشد؛ بلکه معنايش اين است که يک راهى، يک خطى باز شد که اين خط، دنباله خواهد داشت. کارِ قانون‏شکنى اينجورى است. اينجا که قانون نقض شد، نقض قانون يک فرصت تازه‏اى پيدا کرد که به وسيله‏ى ديگران انجام بگيرد. لذاست که به مسئله‏ى قانون، خيلى اهميت بدهيد.

* توصيه هشتم: براي شنيدن نقد سينه گشاده، روي باز و گوش شنوا داشته باشيد
- نکته‏ى بعدى. براى شنيدن نقد، سينه‏ى گشاده و روى باز و گوش شنوا داشته باشيد. هيچ ضرر نميکنيد از اينکه از شما انتقاد کنند. البته اين انتقادهائى که ميشود، همه يک جور نيست. بعضى‏ها به قصد اصلاح نيست، بلکه به قصد تخريب است؛ داريم مى‏بينيم ديگر؛ هم از مجموعه مطبوعات خودمان، هم پشتوانه‏ى آنها. ده‏ها راديو و تلويزيون بيگانه و رسانه‏ى عمومى و بين‏المللى در اختيار حرفها و افکارى هست که بنايش بر تخريب است؛ يعنى هيچ بناى اصلاح ندارند. آنچه که نقل ميکنند و ذکر ميکنند، براى تخريب است. لذاست که واقعيت و غير واقعيت و خلاف واقع و ضد واقع، همه چيز تويش است. گاهى يک چيز کوچک را بزرگ ميکنند، گاهى يک چيزى که نبوده، به عنوان يک حقيقت مسلّم جلوه ميدهند. اينها البته هست. اين، تخريب است. ليکن در کنار اينها، نقد هم وجود دارد؛ نقدهاى مصلحانه، خيرخواهانه. گاهى از سوى دوستان شماست، گاهى حتّى از سوى کسانى است که دوست شما و طرفدار شما هم نيستند؛ گاهى اينجورى است. به انسان يک نقدى ميشود؛ عيبجوئى‏اى از انسان ميشود، انتقادى ميشود، که آن طرف هم دوست آدم نيست که آدم به اعتماد دوستى او بخواهد بگويد که خوب، ما گوش ميکنيم. نه، دوست هم نيست، اما دشمن هم نيست؛ دشمنى‏اش هم ثابت نشده. ليکن نقد است؛ انتقاد است. آن را هم حتّى بايد گوش کرد. شايد در خلال اين نقدها حرفى وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و بايد به هر حال با سعه‏ى صدر برخورد بشود.
اين چند سال، خيلى اهانتها به شما شد، کينه‏توزى شد، اهانت شد. اينها را تحمل کرديد. اين تحملها هم پيش خداى متعال اجر دارد. ليکن اين موجب نشود که حالا ما سينه‏مان تنگ بشود، بگوئيم ما ديگر انتقاد را گوش نميکنيم، يا اگر کسى اندک انتقادى در فلان گوشه از ما کرد، اين را حمل بر دشمنى بکنيم؛ نه، نخير؛ انتقاد را گوش کنيم؛ انتقاد خوب است. همين طور که گفته شده، اين يک هديه‏اى است که به انسان داده ميشود؛ نقدهاى غير مغرضانه‏ى بخصوص برخى نخبگان. من اين را اينجا خوب است عرض بکنم: نصيحت علماى دينى را قدر بدانيد، مغتنم بشماريد. گاهى علماى دين، بزرگان دين، مراجع حتّى، نصايحى ميکنند، درباره‏ى مسائلى توصيه‏هائى ميکنند؛ اين را مغتنم بشمريد؛ اينها را حمل بر محبت و علاقه‏مندى بکنيد. ما ميدانيم، آقايان، بزرگان علمائى که هستند - حالا گوشه کنار کسانى بر خلاف اين معنا باشند، او مورد محاسبه‏ى ما نيست - و امروز در مناطق مختلف، در مراکز حوزه‏هاى علميه‏ى بزرگ و در شهرستانها هستند، اينها همه طرفدار نظام جمهورى اسلامى و قدردان نظام جمهورى اسلامى‏اند. مى‏بينند که نظام جمهورى اسلامى چقدر در جهت پيشرفت اهداف اسلامى کار کرده و دارد کار ميکند و تلاش ميکند، تلاشهاى شما را هم مى‏بينند، کمکهاى شما و خدمات شماها را هم دارند مشاهده ميکنند. يک وقت توصيه‏اى ميکنند، از روى علاقه‏مندى است، از روى دلسوزى است؛ اينها را خيلى بايد قدر دانست. همچنين نخبگان دانشگاه‏ها هم همين جور. بعضى از نخبگان دانشگاه‏ها مردمان خيرخواهى هستند؛ ما مى‏بينيم. به بنده گاهى نامه‏هائى مينويسند، من هم بحمداللَّه توفيق دارم، خيلى از اين نامه‏هائى که نخبگان و فرزانگان حوزه و دانشگاه به من مينويسند، نگاه ميکنم و خودم ميخوانم. اگر چه که نامه زياد است، همه‏ى نامه‏ها را هم انسان نميتواند بخواند، اما بسيارى از اين نامه‏هاى خاص را من بحمداللَّه توفيق پيدا کرده‏ام و خوانده‏ام؛ نگاه کرده‏ام و مى‏بينم. انتقاد دارند؛ به بنده، به شما، به فلان کار، به فلان اقدام، به فلان تصميم. ممکن است ايراد داشته باشند، اعتراض داشته باشند. ممکن است آن اعتراض به نظر ما وارد هم نباشد. يعنى حتّى انسان گاهى نامه‏اى را که ميخواند، مى‏بيند که نه، اين اشکالش وارد نيست؛ بر اثر بى‏اطلاعى از مثلاً فلان موضوع اين اعتراض را کرده است که اگر اطلاع داشت، اين اعتراض را نميکرد. اما يک جا هم در خلال حرفها انسان مى‏بيند که نه، يک نکته‏ى روشنى، يک حرف خوبى هست، انسان استفاده ميکند. اين ذهن فعالِ اين انسان نخبه را، انسان براى خودش نگه دارد. شما وقتى از انتقاد او، از تذکر او استقبال کردى، در واقع ذهن او و فکر او را به عنوان يک پشتوانه‏اى براى خودتان نگه ميدارى. او احساس ميکند که ميتواند کمک فکرى براى شما باشد. اين همان راهى است که ما هميشه گفتيم بين خودتان و نخبگان باز کنيد.

* توصيه نهم: طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى
- يک نکته‏ى ديگر هم اينکه - که قبلاً اشاره هم کردم - اين طراحى و تدوين الگوى پيشرفت اسلامى ايرانى، به نظر من در هيچ جائى جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فکر ميکند که کجا اين کار را ميشود انجام داد، به نظر ميرسد تنها جائى که ميتواند اين را انجام بدهد، همين دستگاه‏هاى دولتى است. واقعاً از افراد متفکر هم استفاده بشود و بنشينند الگوى پيشرفت را طراحى کنند. چون اين دهه، دهه‏ى پيشرفت و عدالت است. ما پيشرفت را با عدالت با هم آورديم؛ يعنى درست نقطه‏ى مقابل آن چيزى که در دنياى مادىِ امروز مطرح است. آنها ميگويند ما اگر بخواهيم در پيشرفت، رعايت اين مسائل عدالتى را بکنيم، آن پيشرفت به دست نخواهد آمد، بنابراين عدالت را ميگذاريم بعد از آنکه پيشرفت را حاصل کرديم. آن وقت با راه‏هاى جبرانى مثل همين بيمه‏ها و کمکها، تا آن حدى که بشود - که غالباً هم نميشود - جبران ميکنيم. ما ميگوئيم نه، پيشرفتِ همراه با عدالت. در ذات اين پيشرفت، عدالت بايستى ملحوظ شده باشد. خوب، اين الگو لازم دارد؛ بنشينيد الگويش را ترسيم کنيد. اين، نگاه کلانى خواهد بود به آينده‏ى کشور. و شما چهار سال فرصت داريد؛ اين چهار سال ميتواند يک پايه‏گذارى باشد که هر کسى هم بعد از شما آمد، اين پايه‏گذارى شما راهنماى او باشد.

* توصيه دهم: خودتان و اهلتان را حفظ کنيد
- و آخرين مطلب هم اين است که - همين طور که عرض کرديم - عدالت صرفاً در اقتصاد نيست؛ در همه‏ى امور بايستى انسان از خداى متعال بخواهد که عادلانه عمل کند؛ با خودش هم انسان با عدالت رفتار کند؛ با نزديکانتان با عدالت رفتار کنيد؛ با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنيد. گاهى بعضى از مسئولين ديديم آنچنان غرق در کار ميشوند که يادشان ميرود از وجود همسرانشان و فرزندانشان؛ و اين ضايعاتى را درست ميکند. يعنى اينجور نيست که ما پاى تعارف باشد، بگوئيم: آقا ! خواهش ميکنيم بيشتر شما به خودتان برسيد، شما هم بگوئيد نه، اشکال ندارد. اينجورى نيست. اين يک تکليفى است که انسان بايستى همسرش، فرزندانش، خانواده‏اش و کانون خانوادگى را حفاظت بکند. "قوا انفسکم و اهليکم نارا وقودها النّاس و الحجارة "؛(7) خودتان و اهلتان را حفظ کنيد. يعنى در کنار خود انسان ذکر شده. خداى متعال به پيغمبرش فرمود که: "و لا تجعل يدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کلّ البسط "؛(8) نه دستهايت را به گردن خودت غل و زنجير کن - يعنى امساک بيش از حد. معنايش امساک بيش از حد است - نه اين کار را بکن؛ و نه "تبسطها کلّ البسط "؛ بکلى بازِ باز کن. يک وقت انسان دستش را جمعِ جمع ميکند، يک وقت بازِ باز؛ نه، هيچکدام از اينها نباشد. منظور اين است که در امور مادى و مالى و اقتصادى، نه مشت بسته داشته باش، نه ولخرجى داشته باش. به پيغمبرش خداى متعال اينجورى سفارش ميکند. "و الّذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواما "(9) - آخر سوره‏ى فرقان - يعنى ميانه‏رو در همه‏ى امور. انسان از افراط و تفريط بايد بپرهيزد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس