
به گزارش مشرق به نقل از مهر، اين زن پزشک بحريني با ارسال نامه اي الکترونيکي ( ايميل ) به روزنامه اينديپندنت مي نويسد : روزي از همين روزها نيروهاي امنيتي من و همکارانم را در بيمارستان بازداشت کردند و به نحوي با من سخن گفتند که تاکنون نظير آن را تجربه نکرده بودم.
آنها ابتدا به صورت من سيلي زدند و سپس مرا به باد کتک گرفتند و بعد با متهم کردن من به هرزگي، پولهايي که همراهم بود را به من نشان داده و گفتند اين پولها را از راه نادرست به دست آورده اي. در خيابان چه مي خواهي؟ "ش ي ع ه ک ث ي ف" دولت براي شما آرامش و امکانات تحصيلي آماده کرده و حتي به شما کمک هزينه تحصيل هم مي دهد آنوقت شما به خيابان مي آئيد و عليه دولت شعار مي دهيد؟
اين زن در ادامه مي نويسد : شکنجه واقعي زماني شروع شد که آنها چشمهاي من و همکارانم را بستند و سپس مرا مجبور کردند تا با چشمهاي بسته در اتاق بازجويي بدوم. من به سرعت مي دويدم و بارها به ديوارمي خوردم که نتيجه آن شکستگي سر و زخمهاي بزرگ بر روي پيشانيم بود.
آنها سپس به من گفتند : اين همان چيزي است که تو لايقش هستي . زيرا تو يک شيعه بي ارزش هستي. تو عليه پادشاه و وليعهد ما اقدام کرده اي .
اين زن در ادامه نامه خود مي نويسد: بعد از اين سخنان آنها روپوش سفيد پزشکي مرا به زور از من گرفتند چون معتقد بودند که من لياقت اين لباس را ندارم و سپس مرا مجبور کردند تا براي آنها برقصم و آواز "همه پادشاه خليفه بن سلطان را مي خواهند" بخوانم و در اين حالت شروع به عکس گرفتن از من کردند.
به علاوه به اين اقدامات، در حالي که هنوز چشمانم بسته بود بطور ناگهاني مرا کتک مي زدند و فرياد مي کشيدند: نمي خواهيم صدايت را بشنويم تو همانند يک زن بد کاره فرياد ميکشي.
اين زن بحريني به گوشه هايي از شکنجه هاي نيروهاي آل خليفه اشاره مي کند که چون بسيار دردناک و وحشتناک مي باشد قابل بيان نيست.
اين زن در ادامه نامه خود مي نويسد: پس از اين شنکنجه ها در حالي که هنوز چشمان بسته بود آنها مرا به داخل اتاقي بردند که افسران مرد و زن در آن حضور داشتند و همگي آنها سوالات مشابهي را پشت سرهم از من مطرح مي کردند زيرا خواهان شنيدن پاسخ هاي مورد دلخواه خود بودند و نتيجه اين پرسش و پاسخ آن بود که من مرتبا سيلي و کتک مي خوردم.
آنها از من مي خواستند بگويم که قصد رفتن به ميدان لولو و شرکت در تظاهرات ضد رژيم خليفه را داشتم اما با وجود تمام اين شکنجه ها من فقط عليه وزرات بهداشت و نحوه رسيدگي به مجروحان حوادث اخير شعار مي دادم.
به نوشته اين زن بحريني، ماموران آل خليفه او را تهديد مي کردند که با اشياء نوک تيز مجروح کرده و سپس در جلوي سگها خواهند انداخت تا اين حيوانات نيز به آنها حمله کنند و سپس وي را به دادگاه نظامي برده، اورا محکوم به تحمل چهار سال زندان کرده و تابعيت بحريني را نيز از او مي گيرند.
اين زن در پايان مي نويسد: در پايان زماني که آنها به خواست خود نرسيدند از من خواستند تا برگه اي را که در آن عنوان شده بود عليه وزارت بهداشت بحرين تظاهرات کرده ام را امضا کنم. سپس مرا به دخل راهرويي برده و چشمانم را باز کردند و در آنجا ديدم که تمامي همکارانم نيز حاضر هستند. در آن هنگام به دليل آنکه هيچ يک از همکارانم را از دست نداده ام از خدا تشکر کردم.