آمریکا به عنوان عضو برتر شورای امنیت سازمان ملل،‌ بدون توجه به خواسته های قانونی ایران، در پی تحمیل مذاکره بدون شرط بر این کشور بود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مرحله چهارم عملیات عظیم «الی بیت مقدس» در سوم خرداد ماه 1361 با فتح خرمشهر به پایان رسید اما سؤالی در همان برهه تاریخی مطرح بود و آن اینکه آیا هدف غایی این عملیات تا همین باز پس‌گیری خرمشهر بوده یا اهداف دیگری نیز در آن نبرد، مدنظر طراحان اصلی و فرماندهان ارشد این مصاف بوده است؟

با طرح ریزی و آغاز اولین عملیات برون مرزی قوای اسلام در خاک عراق شبهات و ابهامات زیادی پیش رو قرار داشت و حضرت امام خمینی نیز خیلی موافق انجام این حمله نبودند. اما فرماندهان جنگ عزم خود را برای این کار جزم کرده و در جلسه ای موافقت امام خمینی را نیز گرفتند. در کتاب «ضربت متقابل» مباحثی در این خصوص مطرح شده که در ادامه می‌آید.

                                               ***

حسین اردستانی، پژوهشگر مسائل کلان دوران جنگ هشت ساله، دلایل گزینش «استراتژی تنبیه متجاوز» توسط ایران پس از فتح خرمشهر را متأثر از عوامل ذیل می‌داند:

... پس از فتح خرمشهر و برتری سیاسی – نظامی ایران، که یکی از اهداف آن، پایان درگیری بود، پیش بینی می‌شد که زمینه اتمام جنگ فراهم آید و قدرت‌های بزرگ پایان جنگ را به طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز پیگیری کنند، همان‌گونه که در مورد بسیاری از جنگ‌های بین‌المللی چنین شد. اما با وجود این تصور، آمریکا و غرب در راستای حفظ حکومت عراق و اعمال فشار بر جمهوری اسلامی تلاش‌های خود را آغاز کردند. در واقع، آمریکا به عنوان عضو برتر شورای امنیت سازمان ملل،‌ بدون توجه به خواسته های قانونی ایران، در پی تحمیل مذاکره بدون شرط بر این کشور بود. افزون بر این قدرت‌های بزرگ به دلیل موضع برتر جمهوری اسلامی ایران،‌ مایل بودند، مذاکرات  در شرایطی انجام شود که جمهوری اسلامی فاقد برتری نظامی باشد.

از سوی دیگر به دلیل سابقه تاریخی و شخصیتی «صدام حسین المجید»، ایران صلحی بدون دریافت ضمانت‌های لازمه را نمی‌پذیرفت، زیرا هیچ اعتمادی به دولت عراق نداشت. روشن بود که عراقی‌ها به دلیل قرار گرفتن در موضع ضعف، مسأله صلح را مطرح کردند، در حالی که هیچ تغییری در ماهیت رفتار سران این کشور مشاهده نمی‌شد. شواهدی چون؛ پافشاری عراق بر خواسته‌های قبلی، عدم پذیرش قرار داد 1975 الجزایر به مثابه سند زیربنایی جهت آغاز هرگونه مذاکره با ایران، استمرار حضور نظامی در بخشی از خاک ایران و ادامه حملات (به جز در زمین)، این ادعا را اثبات می‌کرد.

بنابراین، تلاش عراق و مجامع بین‌المللی و کشورهای منطقه برای طرح مسأله صلح، نه از روی اعتقاد، بلکه به دلیل شرایط حادی بود که آنان را در موضع ضعف قرار داده و منافعشان را تهدید می‌کرد.لذا، در مورد صلح جدی نبودند و هدف اصلی آنان گرفتن زمان از جمهوری اسلامی و چیرگی بر شرایط دگرگون شده ناشی از فتح خرمشهر بود. در همین راستا، «شورای امنیت سازمان ملل متحد» هیچ‌گونه توجهی به نظرات ایران نکرد و در ادامه روند 22 ماهه تأیید تلویحی تجاوز عراق و اشغال خاک ایران، این بار نیز به شکل دیگری در صدد نجات کادر رهبری رژیم عراق از این مهلکه برآمد.

از سوی دیگر، با توجه به برتری مطلق ایران در این زمان، تصمیم ‌گیرندگان سیاسی و فرماندهان نظامی حاضر نبودند بدون دستیابی به کمترین امتیاز، که تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت بود، قرار داد پایان جنگ را امضاء کنند، زیرا افکار عمومی و آیندگان این تصمیم را اقدامی غیر عقلانی تفسیر می‌کردند، حال آن که مسئولین در تصمیم خود،‌ باید ماهیت ضد سلطه و ضد امپرالیستی انقلاب اسلامی را نیز در نظر می‌گرفتند. به طوری کلی،  مفهوم قدرت و واقع بینی سیاسی نشان می‌دهد، نباید در موضع قدرت، به شرایط دشمن تن داد، بلکه باید اراده انقلابی را بر آن تحمیل کرد. از این رو، هدف اصل ایران از ورود به خاک عراق و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وادار کردن جامعه بین المللی  به تنبیه متجاوز بود،‌ تا از این رهگذر، به قدرت سیاسی انقلاب، خدشه وارد نیاید.

دکتر غلام علی رشید در رابطه با دلایل اتخاذ تصمیم برای ورود به خاک عراق پس از فتح خرمشهر می‌گوید:

... بسیاری از ادله و واقعیت‌ها (پیرامون چگونگی اتخاذ تصمیم برای ورود به خاک عراق پس از فتح خرمشهر) از دید من و امثال من پوشیده است. اصولاً‌ بخشی از مسائل نیز کماکان مخفی است. نکته مهم این است که شما باید به نظر اعضای شورای عالی دفاع تصمیم‌گیرندگان اصلی بودند، توجه کنید.

در آن شورا سران سه قوه (یعنی آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله موسوی اردبیلی)، نمایندگان حضرت امام(ره)، فرمانده سپاه، فرمانده ارتش، نخست وزیر(میرحسین موسوی خامنه)، وزیر امور خارجه (علی اکبر ولایتی) و امثال ایشان حضور داشتند. اگر روزی تمام این آقایان تصمیم به بیان نقطه نظرات خود بگیرند، آنگاه می‌توان مدعی شد آنچه تاکنون بر ما پنهان بوده است، آشکار می‌شود. در این خصوص اسنادی وجود دارد که ما نیز به آنها دسترسی نداریم. این اسناد عمدتاً‌ نزد مرحوم شهید «محمد علی نظران» بوده است و ما الان نمی‌دانیم کجاست. ... مسلماً اولی این است که شخص مقام معظم رهبری – به عنوان ریاست شورای عالی دفاع و رئیس جمهور وقت – هر زمان که صلاح بدانند دراین خصوص توضیحاتی داشته باشند، اما شما می‌بینید که هنوز معظم له تصمیم به این کار نگرفته‌اند. تنها آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب «حقیقت‌ها و مصلحت‌ها» و در محافل دیگر بر این نکته تأکید داشته‌اند که ؛ «فرماندهان نظامی بر این امر اتفاق داشته‌اند که ما باید وارد خاک عراق شویم.»

به اعتقاد من توجه به یک نکته می‌تواند بسیاری از ابهامات را روشن کند که این نکته در سخنان آقای هاشمی رفسنجانی و در کتاب مزبور نیز وجود دارد و می‌تواند حتی نقاط مبهم مصاحبه مرحوم حاج «سید احمد آقا» (خمینی) را که بعد از فوت ایشان در مطبوعات چاپ شد تا اندازه‌ای روشن کند...

در اینجا این مطلب را متذکر می‌شوم که آقای محسن رضایی هیچ‌گاه چنین تصریحی نسبت به ما (مسئولین رده‌های ستادی- عملیاتی جنگ) نداشته است که (گفته باشد) مثلاً‌ ما خدمت حضرت امام (ره) استدلال کردیم که باید وارد خاک عراق شویم. بلکه ایشان (محسن رضایی می‌گوید: «من (در) جلسه اول‌ (شورای عالی دفاع) که بعضی از مسئولین با حضرت امام (ره) داشتند اصلاً حاضر نبودم، اما بعداً آقای هاشمی به من (ضمن تماس) تلفنی گفتند: می‌خواهیم در خصوص ادامه جنگ یک جلسه خدمت حضرت امام(ره) داشته باشیم، لذا ضروری است شما نیز حضور داشته باشید. من نیز در آن جلسه حضور یافتم و دلایل خود را بیان نمودم. (دلایلی به) این (شرح) که: «در نقاط فعلی امکان ماندن وجود ندارد باید عملیات را ادامه داد وبه نقاطی رسید که حفاظت از رزمندگان اسلام و مناطق آزاد شده قابل دفاع باشد و آن (نقاط؛) حاشیه «شط العرب» و «شط العرب» و «اروند رود» است».

پس شما می‌بینید که آقای رضایی نیز کما بیش در این مایه‌ها سخن گفته‌اند،‌ نه بیشتر.

... ما بالاخره باید بپذیریم که اصولاً دو سطح از مدیریت در کشور وجود دارد. از این نکته نمی‌توان  غافل شد که دو سطح در این کشور هم تصمیم گرفته‌اند و هم عمل کرده و مسئولیت داشته‌اند. حتی از کسانی مانند آقای رضایی یا شهید صیاد شیرازی می‌توان به گونه‌ای یاد کرد که یک پای در «سطح مدیریت استراتژیک» و یک پای در «سطح عملیاتی» داشتند... زمانی که بنا بود یک تصمیم  کلی و اساسی در خصوص مقطعی از جنگ گرفته شود، (مسئولیت رده استراتژیک یک نظام )، از این دو بزرگوار برای کسب نظر استفاده می‌کردند. ایشان (شهید صیاد شیرازی و آقای رضایی) حتی از وزیر دفاع وقت؛ (سرهنگ محمد سلیمی) و رئیس ستاد مشترک ارتش (مرحوم تیمسار قاسم علی ظهیرنژاد) نیز دستی نزدیک‌تر بر آتش داشتند و آقایان (مدیران سیاسی) نیز بیشتر بر اساس نظرات این دو بزرگوار تصمیم‌گیری می‌کردند که آیا جنگ ادامه پیدا کند؛ متوقف شود و یا پایان یابد.

پس یک سطح از مدیریت (در کشور) به عنوان «مدیریت استراتژیک» وجود دارد که تصمیم‌گیری اصلی نیز بر عهده این رده بوده است و یک «رده عملیاتی» نیز وجود داشته که امثال من، شما، آقای شمخانی و ده‌ها نفر دیگر، در این سطح حضور داشته‌اند... در هر حال، تصمیم اصلی از سوی مسئولین (رده) استراتژیک جنگ گرفته شده است و ما عمل کننده به ابلاغ‌ها و نظرات آنان بوده‌ایم. اصولاً‌ برای ما فرماندهان عملیاتی هیچ‌گاه این سؤال مطرح نبوده که آیا باید وارد خاک عراق بشویم یا خیر؟ چون ما در این امر تردیدی نداشتیم که باید آنقدر جنگ را ادامه داد تا به هدفی که حضرت امام (ره) ترسیم کرده بودند نائل شویم و زمانی که ایشان دستور توقف جنگ را بدهند،‌ما نیز چنین کنیم.

در فرازی از مقدمه چاپ دوم کتاب از «خرمشهر تا فاو» پیرامون چگونگی اخذ تصمیم ورود به خاک عراق در جلسات سران کشوری و لشکری ایران می‌خوانیم:

... ضرورت تصمیم گیری برای «تداوم» یا «پایان جنگ» یا در نظر گرفتن شرایط حاکم بر منطقه و موقعیت سیاسی- نظامی ایران به برگزاری جلسات شورای عالی دفاع در حضور امام خمینی (ره) منجر شد. در این جلسات کلیه مسئولین سیاسی – نظامی، با توجه به عدم رعایت حقوق ایران از طرف عراق و حامیان جهانی‌اش،‌ بر «ادامه جنگ» اتفاق نظر داشتند،‌اما در مورد نحوه ادامه جنگ و دلایلی که در پاسخ به سؤال حضرت امام پیرامون «علت ادامه جنگ» ارائه می‌شد، دو نظر کلی وجود داشت: برخی (مسئولین سیاسی) بر این نظر بودند که با توجه به موقعیت برتر سیاسی- نظامی جمهوری اسلامی، جنگ را تا متقاعد ساختن حامیان عراق به پذیرش حقوق ایران، ادامه دهیم.

نیروهای نظامی نیز، عمدتاً‌ بر این نظر بودند که امکان ایستادن در خط مرزی وجود ندارد، زیرا نبودن مواضع و استحکامات طبیعی در چنین مناطقی، مانع از دفاع در برابر تهاجمات احتمالی (ارتش) عراق خواهد بود. ضمن اینکه خوزستان همواره به دلیل فقدان موانع طبیعی بازدارنده، از منطقه شرق بصره به طور مکرر مورد تهدید و تجاوز قرار گرفته است؛ لذا باید با تصرف منطقه شرق بصره، موقعیت دفاعی ایران (در جبهه جنوب ) را تحکیم نمائیم.

سرانجام با توافق مسئولین سیاسی و نظامی کشور، عملیات رمضان طراحی شد و به اجرا درآمد که منجر به «تداوم جنگ و ورود نیروهای مسلح ایران به داخل خاک عراق» در منطقه شرق بصره شد.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس