500 غواص با رمز یا محمد رسول الله(ص) به دل اروند رود زدند. عملیات لو رفته بود. پس از عقب نشینی نیروها از 500 غواص شناور در اروند رود تنها 200 نفر از آنان برگشتند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهدای غواص با آمدن‌شان در میان مردم ایران موجی از شور و شعور را احیا کردند و  این مهم را به رخ جهان کشاندن که خون به ناحق ریخته‌شان همچنان در رگ‌های نسل جوان و نوجوان ایران اسلامی در جریان است.
 
از قضیه مک فارلین تا رادرهای آمریکایی که عملیات کربلای 4 را لو دادند
 
منطقه عملیاتی ابوالخصیب و شلمچه دارای ارزش‌ها و ویژگی‌های مهم سیاسی و نظامی بود  و مهم‌ترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب به شمار می‌رفت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تصرف بصره می‌خواست تا به این منطقه حساس دست یابد. بنابراین شامگاه سوم دی ماه 1365، 500غواص با رمز یا محمد رسول الله(ص) به دل اروند رود زدند تا طی عملیات کربلای 4  این اهداف بدست آید.
 
اما این عملیات با شکست مواجه شد چرا که رادارهای آمریکائی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی‌ها اطلاع داده بودند و در نتیجه پس از عقب نشینی نیروها در کنار اروندرود از 500 غواص شناور در اروند رود تنها 200 نفر از آنان برگشتند.
 
به بهانه بازگشت غواصان شجاع عملیات کربلای 4 به میهن با یکی از رزمندگان غیور هشت سال دفاع مقدس  به گفت‌وگو نشسته‌ایم، آقای حمید احمدیه در سن 18 سالگی از غواصان عملیات کربلای 4 و 5  بوده و در 8 سال دفاع مقدس در منطقه جنوب و غرب کشور مردانه جنگیده است و امروز با کوله‌باری از خاطرات تلخ و شیرینی که در کنار همرزمان خود تجربه کرده است در عرصه سیاسی کشور مشغول خدمت رسانی است. 
 
آقای حمید احمدیه شما که در کنار رزمندگان غواص بودید از ویژگی‌های اعتقادی و رزمی آنان  برای خوانندگان ما بگویید.
 
رزمندگان غواص به جز مهارت‌های فردی در شنا، با روحیه قوی و نترس خود، با دل و جرأت به دل اروندرود می‌زدند.
 آنها عموماً بچه های بی ادعایی بودند که خود را از قبل شهید شده می‌دانستند، چرا که باید با کمترین تجهیزات نظامی قبل از اینکه با نیروی دشمن روبرو شوند ابتدا به جنگ با طبیعت خروشان اروندرود می‌رفتند. بهتر است بدانید که یک متر از سطح آب در اروند رود به پایین می‌رفتیم و  سرعت آب هم بین 70 تا 100 کیلومتر در ساعت بود و با این توصیفات چه بچه‌هایی که اسیر آب خروشان اروند شدند و پیکر پاک آنها دیگر پیدا نشد. 
 
 
مادری قد خمیده در کانال به بچه‌ها سر می‌زد
 
از نحوه حضور خود در عملیات کربلای 4 بگویید، در نیمه شب سوم دی 1365 چه گذشت؟ 
 
گردان عمار آماده حرکت از اردوگاه کرخه به سمت بهمن شیر که نزدیک خرمشهر می‌باشد، راهی شد و پس از چند روز آماده سازی گردان در بهمن شیر در دیماه 1365 در شبی زمستانی، گردان به سمت اروندرود حرکت کرد و در کانالی که از قبل کنده شده بود ، بچه‌ها مستقر شدند و یادم هست در کانال منتظر بودیم تا غواص‌ها خط را بشکنند تا ما با قایق‌ها به سمت خاک عراق حرکت کنیم.
 
در فاصله زمانی‌ای که منتظر بودیم، تا غواص‌ها پیشروی کنند، اکثر بچه‌ها به دلیل خستگی و طولانی شدن کار غواص‌ها به خواب رفتند . یکی از برادران رزمنده که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید ، با صدای مادر مادر از خواب پرید. او برای یکی از دوستان صمیمی اش جریان خوابش را تعریف کرده بود که من مادر ندارم  و در خواب دیدم که مادری قد خمیده در کانال به بچه‌ها سر می‌زند و آنها را دعا می‌کند.
 
 
انتظار بی نتیجه بود
 
این انتظار چگونه به پایان رسید؟
 
هر چه انتظار کشیدیم تا غواص‌ها خط را بشکنند، انتظار بی‌نتیجه بود. صدای درگیری شدید از آن طرف رود به گوش می‌رسید  و پس از ساعتی  عقب‌نشینی کردیم چرا که عملیات لو رفته بود و اکثر بچه‌های غواص بدون اینکه به این طرف اروند برگردند یا در داخل خاک عراق به شهادت رسیدند یا اینکه در اروندرود به دیدار معشوق خود شتافتند و بدون تردید آنها شیرمردان جبهه‌های جنگ بودند.
 
فرهآقای احمدیه شما که به عنوان کادر گردان فرماندهی عملیات کربلای 5 حضور داشتید از این عملیات برایمان بگویید؟ 
 
گردان ما از کربلای 4 بدون اینکه درگیر شود با دشمن به اردوگاه کرخه برگشتیم. در اردوگاه کرخه بودیم که از تعاون گردان برای تعدادی از رزمندگان نامه‌هایی از طرف خانواده‌هایشان ارسال شده بود ، بچه‌های بسیجی گردان عمار اکثر میانگین سنی‌شان بین 15 تا 24 سال بود. دو نفر بودند که تازه به گردان آمده بودند و 3 ماهی در گردان بودند و سن‌شان بین 43 تا 45 سال  بود که این اختلاف سن باعث شده بود تا از سایر بچه‌ها متمایز شوند.
 
من که به همراه کادر گردان در چادر فرماندهی گردان بودم، دیدم که این دونفر درب چادر گردان آمدند و حاج رضا یزدی (فرمانده گردان) را صدا کردند، بعد از صحبت‌هایی که با آقا رضا کردند، فرمانده گردان به آنها رو کرد و گفت من به شما می‌گویم بروید و ناراحت نباشید و آنها قدم زنان رفتند.
از آقا رضا پرسیدم جریان چی بود ، سری تکان داد و حرفی نزد.
 
گردان بعد از دو روز آماده حرکت شد و مجددا به سمت بهمن شیر رفتیم و از آنجا بعد از یک روز توجیه و آماده شدن به سمت شلمچه و عملیات کربلای 5 حرکت کردیم. در راه یکی از آن دو نفر را دیدم و گفتم آقای اکبری نرفتید؟ گفت نه عملیات بود و گفتیم توفیق پیدا کنیم و باشیم.
 
عملیات تمام شد و برگشتیم. بعدها از حاج رضا پرسیدم، اخوی در نامه‌ای که آنها به شما  نشان دادند ، چی نوشته بود؟ 
 
جریان نامه چه بود؟
 
نامه را نشانم داد، همسر یکی از آنها در نامه نوشته بود؛ سه ماه است که نتوانستیم کرایه خانه را پرداخت کنیم و صاحب‌خانه گفته اسباب خانه را بیرون می‌ریزد. نفت نداریم و خانه سرد است و سه تا دخترها مریض شدند، چرا نمی‌یایی؟ بیا به زندگی سر و سامان بده و آن یکی هم نامه‌ای به همین مضمون داشت. آن دو نفر با اینکه فرمانده گردان گفت برگردید، نرفتند و ماندند و هر دو آنها در عملیات کربلای 5 با رمز یا زهرا(س) به شهادت رسیدند. 
 
هر کس که تو را شناخت جان را چه کند               فرزند و عیال و خانمان را چه کند
 
جنازه‌های آنها در شلمچه ماند و دختران آنها دیگر پدرانشان را ندیدند و آنها به خاطر ما رفتند و این آرامش و اقتدار کشور ما با خون آنها شکل گرفته است.
 
 
به نظر شما بازگشت شهدای غواص چه پیامی برای ما داشت؟
 
با آمدن شهدای غواص کشور روح تازه‌ای گرفت و مردم کشورمان با استقبال پر شورشان از شهدایی که با تقدیم خون‌شان آرامش را به آنها هدیه کرده بودند این پیام را دادند که با بصیرت و هوشیاری از خون شهدای کشور محافظت می‌کنند.
*فرهنگ نیوز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس