هروقت وارد آسیبشناسی حال نزار خانوادههای ایرانی شدیم، در دسترسترین متهم و عامل، ماهواره و فرهنگ غربی بوده و هیچوقت از خودمان سوال نکردیم که سهم ما در فروپاشی نظام و بنیان خانواده ایرانی چه بوده است؟ قطعا ماهواره و فرهنگ غربی و انواع واقسام تهاجمهای فرهنگی، هدفی جز فروپاشی خانواده ایرانی ندارند اما آیا در مقابل این قطار رو به ویرانی، چند دهقان فداکار به خانوادهها نشان دادیم تا آنها را از خطرات پیشرو آگاه کند؟ وقتی خانواده ایرانی خواسته و ناخواسته وارد این مسیر پر از دستانداز شده است، خودمان چند مسیر جایگزین به آن معرفی کردیم تا از خطرات جاده فعلی در امان باشد؟
بعد از عقبنشینی صداوسیما مقابل عده معدودی از پزشکانی که پیکان انتقادات « در حاشیه» را متوجه خود دیده بودند، سریال «شمعدونی» به سرعت روی آنتن رفت تا با عنوان طنز، شاید بتواند رضایت مردم از نسخه جذاب مهران مدیری و ناراحتی آنها از قطع ناگهانی آن را به دست فراموشی بسپارد اما این سریال هم با توجه به سوابق قبلی سروش صحت، این ذهنیت را ایجاد کرده بود که دیالوگها و ادبیات شاذ «چهارخونه» و «ساختمان پزشکان» هم در این مجموعه تکرار شود که خیلی زود و از همان قسمتهای نخست پخش، این تصور را به یقین تبدیل کرد.
ساختمان پزشکان که تا پیش از پژمان، به نوعی برجستهترین کار صحت در قامت کارگردان بود، مملو از دیالوگهایی بود که نشان میداد توهین و تحقیر و تخطئه، راهبرد سروش صحت برای خنداندن مخاطبان است و بعد از آن، پژمان و حالا شمعدونی نشان دادند که این کارگردان با همین خطمشی آثار بعدی خود را روی آنتن خواهد برد.
در ساختمان پزشکان ( که آن هم تاحدودی انتقاد به جامعه پزشکان بود اما در کمال تعجب خبری از تهدید و به حاشیه کشاندن آن نشد) با یک خانواده آشفته در همه ارکان آن روبهرو بودیم که از پدر و مادر گرفته تا فرزندان و عروسهای خانواده همگی با توهین و تحقیر یکدیگر کار خود را پیش میبردند. وقتی هم که دوربین سریال وارد ساختمان پزشکان میشد، باز هم این آشفتگی خانوادگی وارد محل کار میشد و مخاطبان باید به خاطر توهین اعضای یک خانواده به هم یا تحقیر عروس خانواده توسط خانواده شوهر یا رفتارهای عجیب پدرومادری که شاید به ندرت در عالم واقع بتوان نمونهای از آن را پیدا کرد، خنده را بر روی لبان خود ببینند. تحقیر مردان توسط زنان حتی مقابل فرزندان نیز یکی از خطوط اصلی سریالهای سروش صحت است که از چارخونه و ساختمان پزشکان تا پژمان و حالا شمعدونی ادامه داشته است و باید دید این خط فکری تا کجا پیش خواهد رفت.
همانطور که گفته شد، توهین و تحقیر یکی از خصیصههای اصلی عمده سریالهای سروش صحت است که در آخرین ساخته او «شمعدونی» هم به راحتی در سرتاسر سریال به چشم میخورد. از کودکی 6 ساله تا پدران و مادران خانواده، همه و همه مشغول زیرآبزنی، توهین، غیبت، تحقیر و ترور شخصیت هستند و پدربزرگ فرتوت و عصا به دست خانواده که قرار است نقش ریشسفید و بزرگ خانواده را بازی کند، او هم با عصبانیت و البته با تکیه به عصا و ستون و دیوار، سعی میکند بزرگی خود را تثبیت کند.
معلوم نیست چرا سروش صحت سعی میکند خانواده ایرانی را سرشار از برخوردها، آشفتگیها و حتی حماقتهای والدینی نشان دهد که باورپذیری آنها به شدت پایین است زیرا به ندرت میتوان با خانواده ایرانی در سریالهای سروش صحت حتی با وجود طنز بودن آنها، همزادپنداری کرد.
آثار سروش صحت نشان می دهد که این کارگردان برفرض داشتن نیت خیرخواهانه در نمایش آسیبها، صرفا توانایی این را دارد که آسیبهای اینچنینی که عمدتا حول محور خانواده است را لخت و عور نشان دهد و هیچ راهحلی حتی سطحی برای تقبیح این رفتار و ادبیات زشت نشان نمیدهد.
مسئولان فرهنگی و صداوسیما که در این بخش مخاطب اصلی است، باید به این انتقادات پاسخ دهند که در مقابل هجمه غربیها به خانواده ایرانی، حجاب ایرانی، فرهنگ ایرانی و به طور کلی اصالت ایرانیاسلامی چه اقدامی کردند و چه جایگزینی ارائه دادهاند تا شمعدونیهای باغچههای ایرانی همچنان سرسبز باشند و رو به زردی نگذارند.