عده‌ای از روحانیون کار ایشان را دخالت در اموری می‌دانستند که در صلاحیت ایشان نبود. حکومت سعی می‌کرد بخشی از روحانیت را علیه ایشان و بعدها دکتر شریعتی و یا حتی مرحوم مطهری بشوراند.

گروه تاریخ مشرق- آيت الله سيدمحمد خامنه‌اي به لحاظ خراساني و مشهدي بودن، از استاد شريعتي شناختي ارجمند و دقيق دارد. او در دوران جواني از نزديك، شاهد تلاش‌هاي شریعتی براي تعليم معارف ديني به جوانان بود و پس از آن و در ادوار بعد نيز، ارتباط خويش را با او تداوم بخشيد. ايشان در گفت وشنودي كه در پيش داريد، بخش هايي از خاطرات خود با استاد را باز گفته است.

درپي اثبات اين بود كه اسلام تضادی با تمدن ندارد/ پدر شریعتی سیاست و مبارزه را جزو دین حساب نمی‌کرد/ علت عدم تفاهم شهید مطهری با دکتر شریعتی

*به عنوان سوال آغازين بفرماييد كه حضرتعالي از چه مقطعي و چگونه با استاد محمدتقی شریعتی آشنا شدید؟

بنده کودک یا نوجوان بودم که آقای شریعتی کانون نشر حقایق اسلامی را راه انداخت. عده خاصی به این جلسات کانون می‌رفتند و هر کسی را راه نمی‌دادند. این کانون سر راه مدرسه من بود، اما البته ما بچه بودیم و راهمان نمی‌دادند. فقط می‌دانستیم آدم‌های عالم و مشهور آنجا جمع می‌شوند و اطلاعاتمان در همین حد بود.

*در چه سال هايی؟

سال‌های 20 تا 24، دوران قوام‌السلطنه. البته بحران‌های سیاسی زیاد بود و نخست‌وزیرها به‌سرعت عوض می‌شدند. حکومت شاه هم متزلزل بود. قوام حزب دموکرات‌ را درست کرده بود که به خیابان می‌آمدند و شعار می‌دادند. من هم بچه بودم و خوشم می‌آمد پشت سرشان راه می‌رفتم و با آنها شعار می‌دادم! این اولین آشنایی جدی‌ام با سیاست بود. کانون نشر حقایق هم در همین دوران درست شد. بعدها که با پدرم به مجالس مختلف می‌رفتم، از نزدیک با آقای محمدتقی شریعتی آشنا شدم و ایشان در من تأثیر مثبتی گذاشت. ایشان ابتدا لباس روحانیت به تن داشت، ولی بعد دیگر لباس معمولی می‌پوشید. شاید به این نتیجه رسیده بود به این شکل بهتر می‌تواند به جامعه خدمت کند، چون فضا به‌قدری سنگین بود که روحانیون نمی‌توانستند جوانان و روشنفکران را به خود جذب کنند. در هر حال اقدام ایشان در تأسیس کانون نشر حقایق خدمت بزرگی به نشر مسائل اسلامی بود.

*معمولاً چه طیفی در جلسات کانون شرکت می‌کردند؟

دانشجویان و بازاری‌ها، مخصوصاً آنهایی که خیلی میلی به مسجد رفتن و پای منبر نشستن نداشتند و جذب حرف‌های تازه یک غیر روحانی می‌شدند. دکتر شریعتی هم بعدها حرف‌هایی را زد که اگر یک روحانی می‌زد، جوان‌ها گوش نمی‌دادند. استاد شریعتی چون در حوزه درس خوانده بودند، از یک نقطه کلیدی، یعنی تفسیر قرآن شروع کردند. تفسیر قرآن سوای همه دانش، آگاهی و بصیرتی که به مخاطب می‌داد، این خاصیت را هم داشت که حکومت نمی‌توانست آن را تعطیل کند. افرادی که در این جلسات تربیت شدند، عمدتاً افکار انقلابی، علمی و اسلامی داشتند و کمتر چپ یا راست زدند.

*با این حرکت‌ها مخالفت‌هایی هم شد؟ و اگر مي‌شد، چه كساني مخالفت مي‌كردند؟

بله، عده‌ای از روحانیون کار ایشان را دخالت در اموری می‌دانستند که در صلاحیت ایشان نبود. حکومت سعی می‌کرد بخشی از روحانیت را علیه ایشان و بعدها دکتر شریعتی و یا حتی مرحوم مطهری بشوراند. خود استاد هم از بعضی از کارهای روحانیت دل خوشی نداشت و در محافل خصوصی صراحتاً آنها را محکوم می‌کرد. بعدها دکتر شریعتی همان افکار را در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» مطرح کرد.

*تأثیر کانون نشر حقایق را در ترویج معارف اسلامی چقدر می‌دانید؟

بسیار زیاد، چون در ایران کانون دیگری مثل آن نداشتیم. به علت اینکه خیلی فعال بودم، مسلماً اگر کانون دیگری وجود داشت می‌فهمیدم. فقط در تهران مؤسسه‌ای بود که نشریه‌ای به نام «نور دانش» منتشر می‌کرد. استاد محمدتقی شریعتی در دورانی کانون نشر حقایق را راه‌اندازی کردند که گروه‌های چپ به‌شدت فعال بودند و طیف روشنفکر و دانشگاهی را جذب کرده و با شعارهای فریبنده آنها را از اسلام و روحانیت فراری می‌دادند. استاد شریعتی در یک شرایط ضد مذهبی کانون نشر حقایق اسلامی را تأسیس کرد تا به جوان‌ها حالی کند اسلام تضادی با تمدن ندارد. بسیاری از روشنفکران متدینی که بعدها مصدر امور شدند دست‌پرورده این مکتب بودند. در آن دوران دو جریان وجود داشتند. یکی کمونیسم که اصل دین و خدا را نشانه رفته بود و دیگری تجدد غربی که نهایتاً دین را در حد نماز خواندن قبول داشت، اما سیاست و مبارزه را جزو دین حساب نمی‌کرد. مرحوم استاد شریعتی با تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی در واقع با هر دو جریان مبارزه می‌کردند.

*نقش ایشان در غنا بخشيدن به برنامه هاي حسینیه ارشاد چقدر بود؟ در آنجا چه فعاليت هايي داشتند؟

حسینیه ارشاد در اوایل دهه 40 فعالیت خود را آغاز کرد. عمده مسئولیت آن با استاد مطهری بود که افرادی را به تناسب دعوت می‌کردند. در آن موقع حسینیه ارشاد خیمه بزرگی، پایین‌تر از محل فعلی آن بود. دکتر شریعتی هم گاهی برای سخنرانی می‌آمد. البته بعدها مستمعین دکتر زیاد شدند و عملاً حسینیه ارشاد به نام ایشان شناخته شد. استاد شریعتی در دهه 50 به تهران آمدند. در دهه 50 شرایط سیاسی به‌گونه‌ای بود که حتی کسی هم که تفسیر قرآن می‌گفت خود به خود وارد سیاست می‌شد.

*استاد شریعتی به‌ رغم همکاری در نهضت ملی نفت یا نهضت آزادی، هیچ وقت عضو هیچ جریانی نشدند. به نظر شما علت چیست؟

ایشان تمام حرکت‌هایی را که ضد پهلوی انجام می‌شد، یاری می‌داد و در واقع از این فرصت‌ها استفاده می‌کرد، اما روحیه ایشان با وابستگی به حزب و دار و دسته همخوانی نداشت.

*تحلیلتان از ائتلاف کانون نشر حقايق اسلامي ومرحوم شیخ محمود حلبی چیست؟

مرحوم شیخ محمود حلبی آدم باسواد، شوخ و خوش‌صحبتی بود. با پدرم هم سابقه دوستی داشت. حرکت انجمن حجتیه علیه بهائیت کار خوبی بود و همه ما هم موافق بودیم، منتهی دولت از آن استفاده کرد. این ائتلافی را که می‌گویید به یاد نمی‌آورم، اما می‌دانم شیخ محمود، اصولاً با سیاست میانه خوبی نداشت.

*از خصوصیات اخلاقی استاد شریعتی بگویید.

خدا رحمتشان کند. ایشان طبع معتدلی داشت. حتی اگر در دلش غوغا هم بود، از ظاهرش نمی‌شد چیزی فهمید. مرگ دکتر شریعتی خیلی برای استاد سنگین بود، طوری که خانه‌نشین شده بود، اما به دیدارش که می‌رفتیم چیزی بروز نمی‌داد.

ایشان تقريبا با همه رفيق بود، حرف اصولی و درست می‌زد و انتقاداتش را با لحن ملایم مطرح می‌کرد. اگر از پسرش تعریف می‌کرد، از شهید مطهری و دیگران هم تعریف می‌کرد. به نظر من ایشان انسان ناشناخته‌ای است و باید تلاش کرد چهره واقعی ایشان و خدماتش به جامعه شناسانده شود. انسان معتدل هیچ وقت ضرر نمی‌کند و به انحراف و سقوط کشیده نمی‌شود و استاد شریعتی انسان معتدلی بود.

دکتر شریعتی از پرده بیرون آمده استاد شریعتی بود. دکتر شریعتی ذاتاً آدم خوبی بود. او ذاتاً روحیه انقلابی داشت و این را هم از پدرش به ارث برده بود. به باور من اعتراضی که استاد شریعتی سال‌ها به بخشی از روحانیت داشت، دکتر شریعتی عیان کرد. دکتر شریعتی هم می‌گفت روحانیت خوب داریم و روحانیت بد. دکتر شریعتی در قله‌های جامعه‌شناسی حرف‌های پدرش را می‌زد. استاد شریعتی هم پسرش را بسیار دوست داشت و او را انسان مؤمن و صالحی می‌دانست.

مشکل دکتر شریعتی این بود که تا حدی موقعیت‌شناس نبود. استاد در مشهد وضعیت سخت‌تری داشت و اوضاع طوری بود که ایشان را گاه تکفیر می‌کردند که خطر جانی داشت، اما وضعیت دکتر شریعتی این‌طور نبود و اکثر جوان‌ها طرفدارش بودند. با این همه استاد شریعتی چنان محتاط و هوشمندانه حرکت می‌کرد که رژیم نمی‌توانست صراحتاً مقابله کند. ایشان همواره اعتدال را حفظ کرد، اما دکتر شریعتی اواخر عمرش کمی افراط پیدا کرده بود، ولی در مجموع دکتر شریعتی خیلی خدمت کرد. در واقع نقشی که او در آن برهه ایفا کرد، کسی نتوانست ایفا کند. دیگران از جمله شهید مطهری و مرحوم طالقانی هم همین‌طور. خدمت یک فرد، خدمت دیگران را نفی نمی‌کند.

*ظاهراً استاد شریعتی فلسفه و دین را جدا می‌دانستند و قایل به تفکیک بودند.اينطور نييست؟

ايشان به فلسفه بد بين نبود، دست كم تا جايي كه من به ياد دارم. البته درآن دوره، شرايط به گونه اي نبود كه خود ما بتوانيم درست فلسفه بخوانیم. خود من فلسفه را نزد استادی خواندم که فلسفه را قبول نداشت! اوایل هم نظر خوشی به فلسفه نداشتم، ولی وقتی به قم آمدم نظرم تغییر کرد.

*در پايان پرسشي هم درباره خودِ دكتر شريعتي داشته باشيم. دکتر به گفته بسیاری از بزرگان روی حرف خودش اصرار نداشت و وقتی با او بحث منطقی می‌شد، می‌پذیرفت. چرا شهید مطهری نتوانست با کسی که این‌قدر سریع حرف را می‌پذیرد به تفاهم برسد؟

روی تعصب و تندروی. شهید مطهری انسان فوق‌العاده معتقد و سرسختی بود که در باره موضوعی که به یقین می‌رسید، با هیچ کس تعارف نداشت. شهید مطهری حتی به مهندس بازرگان هم رحم نمی‌کرد و برخی از برداشت‌های ایشان از قرآن را می‌کوبید.

به نظر من دکتر شریعتی و شهید مطهری اگر با هم حرف می‌زدند به توافق می‌رسیدند، ولی دشمنان، از جمله ساواک بین آنها فاصله انداختند. به نظر من اختلاف این دو اساسی نبود. کسانی که در کشور می‌خواهند برای مردم کار درستی کنند، باید مواظب این تفرقه‌اندازی‌ها باشند. امروز هم درگیر چنین گرفتاری‌هایی هستیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • کیا ۰۱:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    به نظر می رسد اشتباه جامعه این بوده که یک جامعه شناس را با یک عالم دینی مقایسه میکند تا به نتیجه برسد در صورتی که جامعه شناسی اسلامی با اسلام شناسی متفاوت است لذا از این دیدگاه می توان اختلاف نظر را بهتر مشاهده کرد؟ چون جامعه شناسی بخشی از علوم اسلامی است نه همه آن...................
  • تازه مسلمان نروژی مقیم ایران ۰۱:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    احسنت بر آقای خامنه ای که بدون تعصب و کاملا منصفانه جواب دادند خداوند بر علو درجات مرحوم استادشریعتی و شهیدعلی شریعتی بیفزاید وبه آنها پاداش انبیا را مرحمت بفرماید
  • سیدجعفر ۰۴:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    مصاحبه راهگشا و جالبی بوده پیشنهاد می دهم خلاصه کتاب رسول جعفریان در خصوص دکتر شریعتی که 2-3 سال پیش چاپ شد و به نظرات مقام معظم رهبری هم اشاره شده استفاده نمائید. کندروی و تندروی آفت دین است این مطالب در هدایت جامعه به سوی میانه روی کمک می کند
  • جلال ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    از مبارزه با كمونيستش خوشمان مي آيد آنهم البته فقط در بعد اقتصادي اش
  • ۲۰:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    شهید مطهری تندرو بود؟ اگر منظورشان این بوده اشتباه کرده اند
  • ۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
    0 0
    آمین
  • مصطفی صادقی ۰۰:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۱
    0 0
    دکتر شریعتی اصلا جامعه شناسی نخوانده بود!! ایشان فارق التحصیل رشته تاریخ از دانشگاه سوربن بود و تز دکتری ایشان هم تاریخ بلخ بوده است

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس