کد خبر 391318
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۰

پرویز امینی می‌گوید:"درون زایی"، "عدالت،" "استقلال" و "مردم گرایی" دال های طرده شده گفتمان مستقر دولت هستند که می‌توانند در مفصل بندی گفتمان رقیب گفتمان دولت مورد توجه اجتماعی قرار گیرند.

به گزارش مشرق، نظریه تحلیل گفتمان از جمله نظریاتی است که از منظر "روش"ی نظریه‌ای کاربردی در علم سیاست، چه از منظر شناسایی گفتمان‌های حاضر در عرصه اجتماعی و چه از منظر پیش‌بینی گفتمان‌های غالب در آینده و تنظیم عمل سیاسی بر مبنای آن به شمار می‌رود.

امروزه نیز در جامعه نخبگی کشور یکی از مباحث داغ محافل سیاسی، وزن اجتماعی گفتمان‌ها، شاخصه‌های اصلی و وجوه تمایز آنان و بویژه علت هژمون شدن هریک از آنان در جامعه است. همچنین سوال اساسی‌تر آن است که بر اساس شرایط امروز کدام گفتمان‌ها در آینده امکان بروز و ظهور و غلبه بیشتری دارند و به عبارت بهتر کدام‌ گفتمان‌ها با رعایت کدام ملاحظات مهم می‌توانند خود را در آستانه استقرار به عنوان گفتمان اصلی مسلط در کشور مطرح کنند.

بر این اساس به سراغ پرویز امینی دانش‌آموخته علوم سیاسی و مدرس دانشگاه رفته‌ایم تا با وی درباره آینده گفتمان‌های مطرح در فضای امروز جامعه ایران به گفتگو بنشینیم. آنچه در ذیل می‌آید مشروح گفتگوی تسنیم با پرویز امینی است:

 

  آقای دکتر ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، موضوع مصاحبه امروز ما مسئله گفتمان و شناسایی گفتمان‌های امروز جامعه و آینده این گفتمان‌هاست. اگر اجازه بدهید سوال اول را اینگونه شروع کنیم که از نظر شما آیا می‌توان درباره گفتمان‌های غالب در جامعه به نوعی به یک پیش‌بینی دقیق و درست دست یافت؟

امینی: بسم‌الله الرحمن الرحیم؛ در ادوار سی و پنج ساله جمهوری اسلامی با پدیده‌ای به نام "تغییر گفتمان " روبرو بودیم، به طوری که در هر بازه زمانی، گفتمان به خصوصی بر فضای اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی کشور از گفتمان سازندگی (رشد اقتصادی) تا گفتمان اصلاحات (آزادی) تا گفتمان سوم تیر(عدالت) بر آن غلبه داشته است. همانطور که در سوال شما نیز مطرح شده، پدیده تغییر گفتمان‌ها در جمهوری اسلامی با خود این پرسش کلان را پیش می‌کشد که گفتمان‌ها چگونه سر بر می‌آورند و چگونه نزول می‌کنند؟ و در ادامه این پرسش را پیش می‌کشد که آیا در ظهور و سقوط گفتمان‌ها، قاعده‌مندی‌هایی را می‌توان سراغ گرفت که بر اساس آن بتوان به صورت دقیق گفت گفتمان آینده چیست؟ اگر مبنای مواجهه با این پرسش‌ها در چارچوب رهیافت گفتمان باشد و با آن عینک به این پدیده نگاه کنیم، اگر چه پرسش نخست را می‌توان مورد توجه و نظر قرار داد اما قطعاً پرسش دوم نابجا تلقی می‌شود چرا که گفتمان‌ها، ضروری نیستند تا قاعده مندی هایی در توالی و یا ظهور و بروز آنها بتوان پیدا کرد بلکه "امکانی " و  "حدوثی" و" تصادفی اند".  یعنی آنچه به عنوان یک گفتمان ظهور کرده است، یکی از امکان ها بوده است در حالی که در دوره و شرایط به خصوص میتوانست گفتمانی دیگر ظهور کند.

اما اگر بخواهیم به موضوع پرسش دوم هم بپردازیم، نظریه گفتمان را در کلیت آن مبنای کار قرار نمی دهیم بلکه بر اساس برخی مولفه های آن تلاش میکنیم با رویکردی جامعه شناسی سیاسی  به این پرسش کلان که گفتمان آینده در جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ بپردازیم. البته میتوان با این پیش فرض بحث را پیش برد که ما در مقام طرح گفتمان آینده به مثابه یک ضرورت نیستیم بلکه یکی از محتمل ترین گزینه ها  و امکان ها را برای نوعی افق گشایی در مسئله مورد توجه قرار می دهیم تا در استفاده از نظریه گفتمان با برخی گرایش ها در علوم انسانی که جرح و تعدیل نظریه ها در مقام کاربرد را نمی پسندد، توافق بیشتری پیدا کنیم.

  نظریه گفتمان مدنظر شما به چه معناست؟

امینی: در بحث ما، گفتمان به مثابه نظامی از معانی است که واسطه رابطه ما با جهان خارج است و ما همواره از دریچه یک گفتمان به رخدادها، پدیده ها و مسایل نگاه می کنیم و دسترسی ما به جهان خارج مستقیم نیست. هر گاه یک نظامی از معانی در محیط عمومی یک جامعه یا یک گروه ...حالت غالب و هژمونیک پیدا کرد به طوری اعضای آن جامعه یا گروه از دریچه آن نظام معانی، به تفسیر جهان خارج پرداختند، آن نظام از معانی، صورت گفتمانی برای آن جامعه و گروه پیدا میکند. به تعبیر دیگر یک گفتمان، مجموعه ای از نشانه ها(دال و مدلول)است که هژمونیک شدن آن در یک جامعه، اعضای آن جامعه  برخی نشانه ها را "فراخوان"  و برخی را "طرد" میکنند.

 

 

  جغرافیای تغییرات گفتمانی در ایران و در جمهوری اسلامی کجاست؟در واقع جغرافیای گفتمان خیز در جامعه لااقل در تاریخ معاصر و به خصوص در جمهوری اسلامی کدام ها بوده‌اند؟

امینی: با توضیحی که درباره گفتمان داده شد، در واقع گفتمان دو ویژگی توامان دارد. اولا منظومه ای از معانی و شبکه ای از نشانه هاست ثانیا در یک گروه یا جمع یا جامعه حالت مسلط و هژمونیک دارد که ویژگی دوم در تعیین جغرافیایِ تغییرات گفتمانی کلیدی است. یعنی صورت بندی های فکری و اندیشه ای برای گفتمان شدن، به موقعیت هایی نیازمندند که سلطه آنها بر فضای اجتماعی را نشان بدهد. یا لااقل اجازه تفسیر قابل پذیرشی از غلبه آن  را بر جامعه مورد نظر بوجود آورد.

در ادامه پاسخ به این پرسش لازم است که تغییرات گفتمانی را در دوسطح ِتغییرات «درون گفتمانی» و «تغییرات برون گفتمانی» تقسیم کنیم. در تغییرات درون گفتمانی،  گفتمان مادر در کلیت پذیرفته میشود اما در مفصل بندی دال ها یا در معنی و مصداق دال ها(مدلول ها) دگرگونی و تغییر رخ میدهد. اما در تغییرات برون گفتمانی، گفتمان مستقر در کلیت در هم شکسته میشود و به طور مبنایی دگرِ رادیکالی بر جای آن می نشیند. به طور مثال انقلاب اسلامی در صورت بندی یک گفتمان، یک تغییر برون گفتمانی است که گفتمان حاکم را در کلیت به چالش کشانده و فرومی پاشند.  در گفتمان پیشا انقلاب اسلامی، دال های سکولاریزم، سلطنت و غرب گرایی دال های اصلی اند در حالیکه در گفتمان انقلاب اسلامی، اسلامیسم، جمهوری و ناغرب گرایی دال های اصلی و صورت بخش آن است. همچنین گفتمان انقلاب اسلامی از دل فرایند یک انقلاب که  فرایندی بّرساختار است، گفتمان خود را صورت بندی میکند.

  اگر ممکن است درباره تغییرات درون گفتمانی هم مثال‌هایی بزنید.

امینی: مثال تغییرات درون گفتمانی، تغییراتی است که در گفتمان های بعد از انقلاب اسلامی مثل سازندگی رخ داده است که دال مرکزی خود را بر رشد اقتصادی  و طرد دال هایی مثل آزادی و عدالت استوار کرده  است اما خود را لااقل به صورت اعلامی درون گفتمان انقلاب اسلامی تعریف کرده است و از درون ساختارهای رسمی جمهوری اسلامی  یعنی یک انتخابات، فرصت استقرار گفتمانی خود را پیدا کرده است. بنابراین روندهایی مثل انقلاب و انتخابات های ریاست جمهوری، جغرافیایی  هستند که  محمل تغییرات گفتمانی اند . البته بنابر همین تلقی جنبش های اجتماعی نیز در معنای محدودتر می توانند، محمل تغییرات گفتمانی باشند و حدفاصل تغییرات درون و تغییرات برون گفتمانی قرار گیرند. بنابراین جغرافیای تغییرات گفتمانی در ایران، انقلاب، جنبش اجتماعی و انتخابات است.

  همه انتخابات‌ها، حتی انتخابات‌هایی مانند شورای شهر و شورایاریها و مجلس هم از نظر ظرفیت می‌تواند محمل تغییرات درون گفتمانی باشد؟

امینی: در اینجا لااقل به شکل تجربه شده، همه انتخابات ها نیست بلکه انتخابات های ریاست جمهوری است. تغییرات درون گفتمانی در جمهوری اسلامی حول و حوش انتخابات های ریاست جمهوری اتفاق افتاده است. تغییر از گفتمان دهه اول انقلاب که مقاومت، جهاد، استقلال، آرمان گرایی، معنویت و عدالت و توده گرایی دال های اصلی آن بود به گفتمان دوره سازندگی که رشد اقتصادی، سازندگی مادی، رفاه، نخبه گرایی و مصلحت گرایی سیاست خارجی  از دال های اصلی بود از محمل انتخابات ریاست جمهوری سال 68 و تغییر دولت رخ داد. همچنین تغییر گفتمان از سازندگی به اصلاحات با دال های آزادی، جامعه مدنی، توسعه سیاسی و...در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 انجام شد. و نیز تغییر گفتمان از اصلاحات به گفتمان سوم تیر با دال های اصلی عدالت، توده گرایی، آرمان گرایی در سیاست خارجی و..در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 اتفاق افتاد.

  چرا انتخابات‌های ریاست‌جمهوری نقش تعیین‌کنندگی گفتمانی بسیار بالاتری از سایر انتخابات‌ها در کشورمان دارد؟

امینی: تعیین کنندگی انتخابات ریاست جمهوری در شکل دادن به گفتمان ها در دوره جمهوری اسلامی در دو مسئله است. یک فضای عمومی که به صحنه می آید و مشارکت 30 تا 35 و حتی 40 میلیونی را با خود دارد که اجاز میدهد تا آراء مردم به گفتمان مسلط تفسیر شود. دوم جایگاه پرقدرت  قوه مجریه در ساختار جمهوری اسلامی و نسبت مستقیم  آن با مسایل و مطالبات مردم، خود ظرفیتی است که شرایط را برای پیشبرد و ترجیح برخی صورت بندی های گفتمانی بر دیگر صورت بندی ها فراهم میکند. دولت یازدهم برای تبدیل کردن اعتدال به یک گفتمان بیشتر بر همین ویژگی دوم متکی است.

  یکی از مسائلی که درباره فهم گفتمان‌های آینده گفته می‌شود این است که گفتمان ها دارای تاریخ مصرف هستند و نمی توانند متدوام بمانند و به قول نظریه گفتمان بالاخره دچار فروپاشی و دیس لوکیشین خواهند شد، شما علت این امر را چه می‌دانید؟

امینی: همینطور است؛ دلیلی که در نظریه گفتمان برای فروپاشی گفته میشود این است که گفتمان ها در دوره ظهور استعاری خود را پاسخگوی همه مسایلی می دانند که گفتمان مستقر از پاسخ به آن عاجز مانده است. اما در دوره استقرار به دلیل آن که نمی توانند به آنچه به صورت استعاری طرح کرده‌اند جامعه عمل بپوشانند، قدرت توجیه خود را از دست میدهند و در معرض فروپاشی و تغییر گفتمانی قرار میگرند.

  به صورت تجربی در جمهوری اسلامی و در فرایند جابجایی و تغییرات گفتمانی، کدام گفتمان بر گفتمان دیگر غلبه کرده و مسلط شده است؟

امینی: تجربه به ما می‌گوید همواره گفتمانی بر گفتمان مستقر غلبه کرده است که بیش از دیگر رقبای مفروض و محقق، در جایگاه "ضدیت" و "خصومت" قرار داشته است. گفتمان عدالت در برابر گفتمان آزادی در انتخابات سال 84 و ناکامی گفتمان هایی که یا تداوم(معین) یا از ضدیت کمتری(قالیباف و هاشمی) برخوردار بودند. گفتمان توسعه سیاسی و آزادی در برابر گفتمان توسعه اقتصادی و رشد در سال 76 و ناکامی گفتمان های که تداوم(ناطق نوری) یا از ضدیت کمتر(ری شهری) برخوردار بودند. بنابراین ضدیت رادیکال با گفتمان مستقر یک زمینه برای گفتمان آینده است.

  آیا غیر از ضدیت رادیکال، عوامل دیگری هم در حدس زدن گفتمان چیره بر گفتمان مستقر موثر است؟

امینی: بله، مسئله بعدی در تعیین گفتمان آینده، ویژگی "دردسترس بودن" نشانه های گفتمانی است که خود را در ضدیت رادیکال با گفتمان مستقر تعریف میکند. در سال 76 در برابر گفتمان سازندگی، دو گفتمان آزادی و عدالت به عنوان دال های طرد شده آن گفتمان، فرصت هژمونیک شدن داشتند  چون هر دو سیمایی خصومت آمیز در برابر گفتمان مستقر داشتند. اما چرا آزادی صورت گفتمانی پیدا کرد اما عدالت نه؟ چون نشانه های آزادی در شعار ها و نماد خاتمی در دسترس اجتماعی بود اما نشانه‌های عدالت نه. همچنین اگرچه  در سال 84 زمینه و شرایط برای استقرار عدالت به صورت یک گفتمان در تقابل با دو گفتمان توسعه گرای اقتصادی و سیاسی وجود داشت اما بدون احمدی نژاد و دال و مدلول های کلامی و غیرکلامی او که توانست  نشانه های عدالت را صورت بندی کند، امکان استقرار پیدا نمی کرد. با ظهور احمدی نژاد در انتخابات سال 84، عدالت نشانه های در دسترس پیدا کرد. و در نتیجه فرصت گفتمان شدن یافت.

چهارمین مسئله در امکان استقرار چیزی به عنوان گفتمان، توانایی آن به شکلی است که بتواند مطالبات متکثر و بعضا متخالف را در سپهر گفتمانی خود، جمع کند.

  مثال می‌زنید؟ به عنوان نمونه در سال 76 از این منظر چگونه می‌تواند مسلط شدن گفتمان توسعه سیاسی با دال مرکزی آزادی را توجیه کرد؟

امینی: در سال 76 دال آزادی توانست مدلوهای متفاوتی پیدا کند تا مطالبات متکثر اجتماعی را  نمایندگی کند. آزادی از یک سو، مخالفت با جناح راست که به انحصار طلبی و اهل محدودیت در آزادی مشهور بود، تفسیر میشد و بنابراین مخالفان جناح راست را با شعار آزادی همراه میکرد. آزادی از سوی دیگر مخالفت با هاشمی تفسیر میشد که نماد یک چهره اقتدارگرا شناخته میشد و بنابراین مخالفان هاشمی را نیز به اردوگاه آزادی پیوند میزد. آزادی همچنین به صورت نمادین اعتراض به وضع موجود و دوره هشت سال سازندگی بود و بنابراین همه کسانی که مخالف وضع موجود بودند را به آزادی ملحق میکرد. در سطوحی شعار آزادی که با مباحثی مانند جامعه مدنی نیز توامان میشد، به آزادی تلقی اپوزسیونی میداد و بنابراین بخش هایی که در مقام مخالفت با جمهوری اسلامی بودند را نیز توانست نمایندگی کند.

  در سال 84 چطور؟ دال عدالت چگونه توانست مطالبات متکثر را نمایندگی کند؟

امینی: دال عدالت در سال 84 نیز توانست بین مطالبات متکثر جمع کند و چندین مدلول پیدا کند. عدالت در سطحی به مدلول مخالفت با وضعیت موجود حتی 16 سال گذشته ماقبل خود تبدیل شد و همه مخالفان آنها را با خود همراه کرد. همچنین عدالت مدلول ایدئولوژیک پیدا کرد و بدنه ای که عدالت را در چهره اسلامی آن اس الاساس ایدئولوژی خود میدانستند، با آن پیوند خوردند. عدالت همچنین در بخش های بزرگ اجتماعی جامعه که به لحاظ جغرافیایی حاشیه نشین و به لحاظ اقتصادی جزء طبقات محروم قلمداد میشوند یک مطالبه بی چون و چراست و بنابراین توانست این بخش بزرگ اجتماعی را با دال عدالت پیوند بزند.

  اگر بخواهیم با این روند به سال 92 برسیم؛ انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس‌جمهور را از نظر گفتمانی چگونه باید تحلیل کرد؟ چرا اصولگرایان نتوانستند گفتمان مدنظر خود را به گفتمان مسلط تبدیل کنند؟ و به صورت مشخص‌تر چرا آقای قالیباف نتوانست رای لازم را برای ریاست‌جمهوری دوره یازدهم کسب کند؟

امینی: در انتخابات سال 92 به دلایل متعددی که پیشتر بیان کرده ام، "پیشرفت” فرصت گفتمان شدن داشت که در تقابل با گفتمان مستقر(عدالت) می توانست قرار بگیرد و هم نشانه در دسترسی مثل قالیباف داشت که میتوانست آن را نمایندگی کند اما نتوانست پیشرفت را به گرهگاه مطالبات گوناگون اجتماعی تبدیل کند. اولا نتوانست پیشرفت را در موضع خصومت رادیکال نسبت به گفتمان مستقر تبدیل کند در حالیکه روحانی توانست و بنابراین مخالفان وضع موجود را نتوانست به دال پیشرفت گره بزند. ثانیا ساخت ذهنی، از او به عنوان یک تکنوکرات که با تایید ضمنی خود او نیز همراه بود(تکنوکرات بودن چیز بدی نیست)، بدنه مذهبی را از دور دال پیشرفت یا شایستگی او برای نمایندگی آن پراکنده کرد. ثالثا نتوانست پیشرفت را برای طبقه محروم و حاشیه نشین جامعه که متناسب با نیازهای مشخص  آنها ترجمه کند. رابعا گروه اجتماعی بزرگ دیگر یعنی طبقه متوسط شهری که  بیشترین همراهی ها را با مسئله پیشرفت دارند نیز نسبت به شایستگی خود برای نمایندگی مطالبات آنها در مناظره سوم و در چالش بین او و روحانی که به کلید واژه گازانبر منتهی شد، تردید ایجاد کرد. چرا که آزادی از مطالبات جدی و اصلی طبقه متوسط است. بنابراین پیشرفت با نمایندگی قالیباف نتوانست مطالبات متکثر گروههای گوناگون اجتماعی در خود جمع کند.

  یکی از مواردی که شما پیش از این در گفتارها و نوشته‌های خود مطرح کرده‌اید، وضعیت تکثر در جامعه امروز ایران است. این وضعیت متکثر و پلورالیستیک سیاسی چه تاثیری بر معادلات و روندهای سیاسی در کشور خواهد گذاشت؟

امینی: از منظر گفتمانی آنچه این مولفه یعنی جمع کردن مطالبات متکثر اجتماعی در یک گزاره برای گفتمان شدن را دچار  چالش مضاعف میکند، وضعیت متکثر و پلورالیستیک جامعه ایران است که یک واقعیت جدید و بنیادی در  سال های اخیر است. مثلا نوع آرایش مجموعه ها و بازیگران سیاسی با گذشته فرق کرده است. در همین انتخابات یک جریان پرمدعای سیاسی که  احساس میکرد کل حاکمیت را با طرح بحث «خروج از حاکمیت» میتواند تحت فشار بگذارد، از گذار از جمهوری اسلامی سخن میگفت، برای حضور و عدم حضورش شرط و شروط میگذاشت، انتخابات مجلس نهم  را تحریم کرد، ببینید واقعیت تکثر با آن چه میکند که از 18 تیر 78 تا 23 تیر78 شیفت میکند و پشت سر کسی قرار میگرد که در کانون حادثه 23 تیر 78 به عنوان تصمیم گیر و سخنران است.

اصولگرایان در مجلس به دو گروه متفاوت تقسیم شده اند و رسما تحت عنوان دو فراکسیون «رهروان ولایت» و «اصول گرایان» فعالیت پارلمانی دارند که اساسا سابقه نداشته است. بعد شما می بینید که در این فراکسیون نیز خرده فراکسیون هایی هست که بعضا اختلافات اساسی با هم دارند.

اصلاح طلبان برای قرار دادن ناطق نوری در راس فهرست انتخابات آینده مجلس مسابقه گذاشته اند. کسی که در دوران ریاست او بر مجلس پنجم و البته نایب رییسی روحانی، طرح اصلاح قانون مطبوعات تصویب شد که گقتند کار سعید امامی بوده است و تعطیلی روزنامه سلام و ماجرای حادث کوی دانشگاه تهران پشت سر آن واقع شد. یعنی ناطق نوری که دیروز مغضوب و به یک معنا منفور جریان اصلاحات بود، امروز محبوب متحد آنهاست و از حجاریان تا کرباسچی خواهان حضور وی در راس فهرست انتخاباتی مجلس آینده اند!!

یا ببینید در جریان راست سنتی که اساسا به لحاظ تاریخی مفهوم تکثر یک مفهوم نامعقول و ناپسند سیاسی است به چه وضعیتی بر اساس واقعیت تکثر میرسند که به تنهایی و مستقل از دیگر گروههای اصول گرا با 5 کاندیدا(متکی، پورمحمدی، ابوترابی، آل اسحاق و..) وارد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم میشوند و بعد از توافق بر روی ابوترابی، متکی نیز ثبت نام میکند و عنوان «خارجی» پیدا میکند!!..

  چه عواملی  موجب شکل‌گیری چنین وضعیت متکثری در جامعه امروز ایران شده است؟

امینی: عمده ریشه‌های تکثر را در سه مسئله زیر می‌دانم:

الف) فرایند مدرنیزاسیون که به توسعه «فردگرایی» خصوصا در شهرهای بزرگ که بیشتر در معرض مدرنیزاسیونند ، انجامیده است.

ب‌)   توسعه «خود مرجعی» که نتیجه وضعیت «بحران کارآمدی» گروههای مرجع از روحانیت تا روشنفکران تا گرایش های گوناگون سیاسی راست و چپ و اصلاح طلب و اصول گرا و...است.

ج‌)     دسترسی آسان به رسانه های متنوع از پیامک تا وبلاگ تا حضور در شبکه های اجتماعی گوناگون به صورتی که باید از «هریک نفر؛ یک رسانه» به عنوان یک واقعیت سخن گفت که اجازه ظهور گسترده  به این فردیت و خود مرجعی را میدهد.

  تبعات و لوازم این وضعیت تکثر برای گروه‌های سیاسی و عمل سیاسی آنها چیست؟

امینی: این تکثر با خود لوازمی را به فضای اجتماعی تحمیل میکند که از عمده ترین آنها موارد زیر است:

الف) امتناع  شکل گیری گفتمان های گرم مثل دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 به دلیل آن که جمع کردن این نقاط تفرق در یک گفتمان کاری دشوار است. بنا بر همین مسئله انتخابات یازدهم ، پیروز گفتمانی نداشت.

ب‌)ضرورت ائتلاف  به معنی آن باید مطالبات حداکثری اما ناممکن در شرایط تکثرکنونی را  به نفع مطالبات حداقلی اما ممکن تعدیل کرد. کاری که جریان های گوناگون سیاسی و اجتماعی در تمرکز بر روحانی کردند اما جریان های متنوع رقیب با برافراشتن پرچم مطالبات حداکثری نکردند.

ج‌)اولویت دار شدن مسئله سیاست ورزی که انتخابات یازدهم در یک کلمه عبارت  از غلبه سیاست ورزی بر نابلدی سیاسی  بود.

  یعنی به اعتقاد شما امروز شکل‌گیری گفتمان غالب مانند آنچه در سالهای 76 و یا 84 رخ داد، بسیار دشوار است؟

امینی: بله، با قبول گزاره"امتناع گفتمان" در شرایط متکثر کنونی، با این واقعیت روبروییم که برتری های گفتمانی مانند دوم خرداد و سوم تیر ، امری دشوار  است و صحنه اجتماعی کشور در یک تعادل نسبی بین صورت بندی های فکری و عملی متفاوت قرار می گیرد و بنابراین برتری ها بر هم، حالت نسبی پیدا خواهد کرد. مثل آنچه در انتخابات یازدهم رخ داد با آن که خرده گرایش های متفاوتی حول و حوش روحانی جمع شدند اما آراء در مرز 50 درصد و اندی و مخالفان وی نیز در مرز 49 درصد قرار گرفتند.

  با این وضعیت سئوال مهم پیش روی ما این خواهد بود که مفصل بندی کدام دال ها ظرفیت بیشتری برای رقابت با دال های دولت مستقر را داراست؟

امینی: متناسب با بحثی که در خصوص ویژگی "ضدیت و  خصومت" برای برتری های گفتمانی کردم،  مفصل بندی از دال هایی ظرفیت رقابت با گفتمان دولت مستقر را دارا هستند که از این ویژگی برخوردار باشند. دال های اصلی گفتمان دولت یازدهم را متناسب با فضای نظری(در کتاب تحلیل نظری دولت یازدهم بحث شده است) و مشی عملی یکساله می توان بر "توسعه برون زا"، "رشد اقتصادی"، "نخبه گرایی" و "غرب گرایی توام با تعدیل استقلال"  استوار کرد. بنابراین "درون زایی"، "عدالت،" "استقلال" و "مردم گرایی" دال های طرده شده گفتمان مستقر دولت هستند که می توانند در مفصل بندی گفتمان رقیب  گفتمان دولت مورد توجه اجتماعی قرار گیرند.

البته با توضیحاتی که در بندهای پیشین آمد باید به این مسئله توجه کرد که صرف بکارگیری این دال ها به قوت و برتری نسبی بر گفتمان دولت منجر نمی شود بلکه همه شرایط  مانند "وجود نشانه های در دسترس" و نیز قدرت "جمع کردن مطالبات متکثر" تا سطح ممکن و "سیاست ورزی حرفه ای"  به نوعی باید در این صورت بندی مورد نظر قرار گیرد.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس