به گزارش خبرنگار ديپلماسي عمومي مشرق، مرکز امنيت آمريکاي جديد طي گزارشي تحت عنوان « دست دراز شده آمريکا» به بررسي سياست خارجي آمريکا و ديپلماسي عمومي اين کشور در جهان پرداخته که بخشهايي از اين گزارش ويژه به ايران اختصاص يافته است.
در بررسي ديپلماسي عمومي آمريکا تأکيد شده است: دولت آمريکا تاکنون بر روي طناب راه ميرفت و مطمئن نبود که آيا سخن گفتن عليه نقض حقوق بشر، به جنبش سبز ياري ميرساند يا بدان آسيب ميزند. هرچه زمان ميگذرد مشخص ميشود که ايران با ميل و اختيار خود برنامههاي هستهاياش را متوقف نخواهد کرد، بنابراين دولت آمريکا بايد درگيرسازي عمومي استراتژيک را از نو سازماندهي کند تا براي تحريمهاي بيشتر جلب حمايت کند، و به پيگيري مسائل حقوق بشر ادامه دهد و در همين حين از تضعيف مشروعيت داخلي جنبش سبز نيز اجتناب کند.
همچنين در بخش ديگري از اين گزارش با صراحت به اوباما پيشنهاد داده شده است: اوباما يک برنامه ارتباطات استراتژيک و تکنولوژي ارتباطاتي پياده سازد تا از جنبش سبز حمايت کرده و رژيم ايران را تضعيف نمايد، اما نميتوانيم سياستهايمان را بر اين اساس استوار کنيم که رژيم ايران به زودي فرو خواهد پاشيد و يا اينکه استراتژي ارتباطاتي دولت آمريکا موازنهها را در داخل ايران بر هم خواهد زد.
پايگاه خبري تحليلي مشرق چندي پيش بخشهايي از اين گزارش با عنوان "اوباما بايد از جنبش سبز ايران حمايت کند"، منتشر کرد. اکنون به دليل اهميت موضوع و جايگاه سياستهاي منطقهاي و بينالمللي جمهوري اسلامي ايران در ديپلماسي عمومي آمريکا متن کامل بخش ايران اين گزارش را در معرض ديد مخاطبان خود قرار مي دهد:
***
گزارش با اشاره به دومين پيام نوروزي اوباما به مردم ايران در تاريخ 20 مارس 2010 آغاز شده و افزوده است: دولت اوباما در بدو ورود به کاخ سفيد برنامههاي بلندپروازانهاي داشتند. آنها ميخواستند ايران را در فرايند مذاکرات درگير سازند تا به توافقي در مورد برنامه تسليحات هستهاتي اين کشور و همچنين چالشهاي امنيتي در منطقه، دست يازند.
اين امر شامل يک استراتژي دو بخشي بود. در ابتدا سعي ميشد تا ايرانيها در فرايند مذاکرات و دستيابي به توافقات درگير گردند، در همين حين پيشزمينههاي لازم نيز در جامعه بينالمللي آماده ميشد تا در صورت شکست فرايند درگيرسازي مرحله تحريم و حتي حمله نظامي آغاز شود. آمريکا ميبايست در آن واحد هم لحن روابطش با ايران را تغيير ميداد و هم همسايگان اين کشور – از اسرائيل گرفته تا دول عربي حوزه خليج فارس – را مطمئن ميساخت که آمريکا از عزم خود براي جلوگيري از دستيابي ايران به تسليحات هستهاي، پا عقب نگذارده است. يکي از اولين و مهمترين فعاليتهاي اوباما در حوزه درگيرسازي عمومي استراتژيک تلاش وي در درگير ساختن مستقيم مردم ايران بود، تلاشي که به زودي با انتخابات جنجال برانگيز رياستجمهوري ايران و همچنين ظهور جنبش سبز تکميل شد. دولت اوباما در تلاش براي درگير ساختن افکار عمومي ايران اهداف زير را دنبال مينمود:
•تعديل نفرت و عداوت عمومي بلند مدت نسبت به آمريکا و ايجاد فضاي سياسي براي وارد شدن در فرايند درگيري با رژيم.
•ممانعت از استفاده رژيم ايران از احساست ضدآمريکايي به عنوان بهانهاي براي امتناع از همکاري با آمريکا.
•اجتناب از تضعيف جنبش سبز که ميتواند از طريق اعلان آشکار اتحاد با معترضان بوجود آيد.
•کسب حمايتهاي بينالمللي از تحريمها، يا حتي حمله نظامي، در صورتي که مذاکرات هستهاي به شکست بيانجامد.
اوباما در اولين قدم اساسي خود در مارس 2009، در يک پيام ويدئويي ويژه، عيد نوروز را به مردم ايران تبريک گفت. وي با لحني آکنده از احترام سخن گفت و از مردم ايران خواست تا به آيندهاي آميخته با صلح و مبادلات جديد فرد-به-فرد بينديشند. با اين حال، وي تأکيد کرد که اين آينده مستلزم انتخاب گزينهاي از سوي ايرانيان است.
آمريکا از جمهوري اسلامي ايران ميخواهد که جايگاه درست خود را در ميان ملتها بازيابد. شما داراي چنين حقي هستيد. اما اين جايگاه مستلزم مسئوليتهايي واقعي است و نه با تروريسم يا تسليحات بلکه از طريق اقدامات صلحآميزي که تعالي حقيقي مردم و تمدن ايران را نشان ميدهد، حاصل ميشود. و مقياس سنجش اين تعالي نه توانايي تخريب بلکه توانايي شما در ساختن و آفرينش است.
اين سخنراني در وبسايت دولت آمريکا منتشر شد و رسانههاي نيز به طور گستردهاي آن را گزارش کردند، سپس در يوتيوب (که در ايران مسدود است) و همچنين شبکههاي خبري خارج از ايران نيز پخش شد. بعدها اين پيام با پيشنهاد دولت براي مذاکره مستقيم با ايران در مورد مسائل هستهاي و همچنين تأکيد اوباما بر حق دستيابي ايران به انرژي صلحآميز هستهاي در سخنراني قاهره، تقويت شد.
استراتژي درگيرسازي اهداف زيادي داشت. اين استراتژي سعي داشت با دستهاي باز و تقليل بهانههاي رژيم ايران براي همکاري نکردن با آمريکا زهر موجود در اين رابطه مسموم را خنثي سازد. در همين حين، اوباما با توسل بدين استراتژي قصد داشت حمايت جامعه جهاني از تحريمها و يا حمله نظامي را در صورت عدم پاسخ ايران به مذاکرات جلب کرده و همچنين موقعيت تندروهاي ايران را تضعيف نمايد. اين نوع رفتار موازنهاي ميتواند براي ارتباطات استراتژيک هر دولتي چالش برانگيز باشد. اين امر با وجود کنگره بازها و افکار عمومي بدبين آمريکا که دولت مجبور است با آنها ارتباط برقرار کند و همچنين رقابتهاي داخلي ايران براي دستيابي به مشروعيت سياسي، مسألهسازتر شده است.
در محيط پس از انتخابات رياستجمهوري 2009، که به ابقاء احمدينژاد و همچنين مجموعهاي از اعتراضات گسترده انجاميد، ايجاد يک پيام منسجم، که از اول نيز چالش برانگيز بود، تقريباً غير ممکن شد. دولت آمريکا ميخواست از خواستههاي دموکراتيک مردم ايران حمايت کند، اما در تلاش بود تا باعث نشود معترضان به عنوان مزدوران دخالتهاي آمريکا شناخته شده و موقعيتشان تضعيف گردد. دولت اوباما از طرف ديگر قصد داشت وارد مذاکرات فوري در مورد مسائل هستهاي شود. اما اعتراض ايرانيها به نتايج انتخابات که با عنوان جنبش سبز شناخته ميشود مسائل وخيمي در حوزه ارتباطات و سياستگذاري پديد آورده است.
دولت در ابتدا در واکنش به جنبش سبز موضع محتاطانهاي اتخاذ کرد که به نظر ما کاملاً بجا و درست بود زيرا ممکن بود حمايت بيش از اندازه آمريکا بيشتر از کمک به جنبش سبز بدان آسيب برساند. عليرغم ادامه اعتراضات، رژيم ايران کنترل جامعه را تحکيمتر ميساخت. در همين حين دولت اوباما تصميم گرفت تا با پرداختن به موضوع مذاکرات هستهاي استراتژي خود را ادامه دهد، در حاليکه با زباني تند سرکوب معترضان توسط رژيم ايران را مورد انتقاد فزاينده قرار داد، انتخابي که به نظر ما نيز درست و بجا بود. هماکنون چالش پيش روي دولت انطباق با شرايط جديد است.
دولت تاکنون بر روي طناب راه ميرفت و مطمئن نبود که آيا سخن گفتن عليه نقض حقوق بشر، به جنبش سبز ياري ميرساند يا بدان آسيب ميزند. هرچه زمان ميگذرد مشخص ميشود که ايران با ميل و اختيار خود برنامههاي هستهاياش را متوقف نخواهد کرد، بنابراين دولت آمريکا بايد درگيرسازي عمومي استراتژيک را از نو سازماندهي کند تا براي تحريمهاي بيشتر جلب حمايت کند، و به پيگيري مسائل حقوق بشر ادامه دهد و در همين حين از تضعيف مشروعيت داخلي جنبش سبز نيز اجتناب کند.
باور به اينکه رسانههاي اجتماعي نقش برجستهاي در اعتراضات ايرانيان ايفاء کردند – به اصطلاح "انقلاب تيوتري" – يک چالش و همچنين فرصت مستقيم براي دولت آمريکا ايجاد کرد، دولتي که بر آزاديهاي اينترنتي و درگيرسازي اينترنت-محور تأکيد کرده است. پشتيباني و حمايت از دسترسي به اينترنت اين فرصت را در اختيار دولت آمريکا قرار داده است که بدون اشاره مستقيم به جنبش سبز از خواستههاي دموکراتيک مردم ايران حمايت کند.
چندين تحليلگر پيشنهاد کردهاند که اوباما يک برنامه ارتباطات استراتژيک و تکنولوژي ارتباطاتي پياده سازد تا از جنبش سبز حمايت کرده و رژيم ايران را تضعيف نمايد. در سخنراني کلينتون، وزير امور خارجه، در مورد آزادي دسترسي به اينترنت و همچنين در دومين پيام ويدئويي اوباما به مردم ايران در 2010، بر تلاش دولت آمريکا جهت کمک به مردم ايران براي دستيابي آنها به نرمافزار و تکنولوژيهاي اينترنتي تأکيد شده بود.
اين امکانات به مردم ايران اجازه ميدهند بدون ترس از سانسور با يکديگر و همچنين با ساير مردم جهان ارتباط برقرار سازند. اين کار از آنچه منتقدين ميپندارند سختتر است. بايد محدوديتهاي درگيرسازي عمومي استراتژيک را نيز در نظر داشت. رژيم ايران در ماههاي پس از انتخابات بسيار سرکوبگرتر شده است و فرصت بسيار کمي براي بسيج شدن و يا آزادي بيان در اختيار مردم ميگذارد. مخالفان آنلاين با موانع زيادي مواجه شدهاند. هماکنون رژيم ايران ميتواند هويت اين افراد را از طريق فعاليتهاي آنها در فضاي اينترنتي کشف کند. بدون شک در مورد نقش رسانههاي جديد در اعتراضات ايران مبالغه زيادي شده است، و اصرار براي آزاديهاي اينترنتي – اگرچه به نوبه خود مفيد باشد – نقش کمي در تقويت جنبش سبز در کوتاه مدت خواهد داشت.
حمايت از آزادي ايرانيها موضوعي است که هر دو حزب در مورد آن توافق دارند اما مدارک کمي دال بر تأثيرگذاري اين مسأله بر فضاي سياسي ايران وجود دارد. اگرچه اوباما بايد به طور علني از حفظ حقوق بشر و آزاديهاي سياسي حمايت کرده و کشتار و زنداني کردن معترضان را شديداً محکوم نمايد اما نميتوانيم سياستهايمان را بر اين اساس استوار کنيم که رژيم ايران به زودي فرو خواهد پاشيد و يا اينکه استراتژي ارتباطاتي دولت آمريکا موازنهها را در داخل ايران بر هم خواهد زد.
دولت آمريکا بايد مانند گذشته از تبديل شدن به نقطه توجه اصلي در مناقشه بين رژيم ايران و مخالفان اجتناب کند و در عين حال بر حمايت اصولي خود از حقوق بشر و آزاديهاي سياسي تأکيد نمايد. اتخاذ يک موضع سياسي در قبال مسائل سياسي داخل ايران هيچ فايدهاي براي آمريکا نخواهد داشت، بالاخص اينکه معترضان اين کشور به هيچ وجه نيرويي طرفدار غرب نيستند.
دولت بايد از پخش بينالمللي اخبار حمايت کند تا اخباري عيني و دقيق در مورد رخدادهاي داخلي ايران در اختيار مردم اين کشور قرار دهد. دولت آمريکا بايد به مردم ايران کمک کند تا سانسور را دور زده و به اينترنت دسترسي داشته باشند. دولت همچنين بايد اعمال خشونت عليه شهروندان بيگناه ايراني و همچنين تضييع حقوق بشر جهاني شهروندان از حق آزادي بيان گرفته تا تجمع صلحآميز را محکوم کند.
دولت آمريکا بايد در حين انجام اين کار بداند که مخاطب اصلي وي مردم ايران هستند نه کنگره آمريکا. آنچه در واشنگتن محبوب است شايد واکنش شديدي در تهران پديد آورد و عواقب بلند مدتي براي منافع ملي آمريکا داشته باشد.
دولت آمريکا در بيرون از مرزهاي ايران نيازمند نوعي استراتژي ارتباطاتي است که چندين برنامه ظريف را براي ايجاد موازنه، پياده ميسازد. دولت بايد گزينه نظامي را روي ميز نگه دارد تا از آن براي فشار وارد آوردن بر ايران استفاده کند، و در همين حين جهانيان را مطمئن سازد که دست به اقدامات نظامي ماجراجويانه عليه ايران نخواهد زد و به اسرائيل نيز اجازه چنين کاري را نخواهد داد.
دولت بايد با بهرهبرداري و با پرداختن به منافع و ايستارهاي متضاد بسياري از بازيگران کليدي منطقهاي و جهاني، حمايت همه جانبه آنها را از تحريمهاي ايران بدست آورد. دولت آمريکا بايد اعراب را در مورد عواقب منفي ايران هستهاي آگاه سازد تا بدين ترتيب افکار عمومي منطقه از اقدام دول عرب در مخالفت با برنامههاي هستهاي ايران حمايت به عمل آورند.
دولت بايد کاملاً مواظب باشد که در کشورهاي عربي بين مسلمانان شيعه و سني تنشهاي خطرناک فرقهاي ايجاد نشود. يکچنين برنامه موازنهسازي هر دولتي را، بالاخص با توجه به مسائل داخلي و برنامههاي ديگر بازيگران منطقهاي، به چالش خواهد کشيد. اما اين رويداد امتحاني جدي براي سنجش توانايي دولت در اجراي برنامه درگيرسازي عمومي استراتژيک خواهد بود.
کد خبر 3793
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۷
- ۰ نظر
- چاپ
مرکز امنيت آمريکاي جديد در بررسي استراتژي درگيرسازي عمومي دولت اوباما پيشنهاد داده که اوباما بايد يک برنامه استراتژيکي و ارتباطاتي پياده کند تا از جنبش سبز حمايت کرده و نظام ايران را تضعيف نمايد.