
به گزارش مشرق، در اين مطلب که با عنوان «با دوستان درستي با دشمنان درشتي» منتشر شده است، آمده است:
بحثي که رهبر معظم انقلاب دامظله در ديدار با خبرگان در مورد افراط در نقد و تفريط در آن مطرح کردند، بهخصوص در اين مقطع زماني که جنبه الگويي امت اسلامي و انقلابي ما دارد نظامهاي وابسته اطراف خود را يکي پس از ديگري از هم ميپاشد، بسيار حائز اهميت است. زيرا نخستين دليل فروپاشي حکومتهاي اطراف ما بيداري ملتهاست و يکي از مهمترين علل بيداري امتها مقايسه حکومتشان با حکومت جمهوري اسلامي. آن زمان که هيچ کجا اسلام به حاکميت نرسيده بود و همه نظامها کج و معوج بودند و در ميان آنها نظام راست و درستي نبود که از مقايسه با آن، کجي و معوجي حکومت خود را بفهمند، نظام مستقلي هم نبود که با ديدن آن پي به فساد حکومت خود ببرند. حتي استقامت انجامشدهاي نبود که پي به امکان استقامت و مقاومت ملتي بدون استمداد از هيچ قدرتي و ابرقدرتي ببرد. چون اقوي دليل امکان وقوع است.
با مشاهده استقامت ملت ما با دست خالي قيام کردن را شدني ديدند. بهخصوص با توجه به زمان سي سالهي اين مقاومت، هيچگونه شک و ترديدي در صلابت آن به جاي نماند. به همين دليل ابرقدرتها جز اخلال در نمود جمهوري اسلامي، راه ديگري براي نگه داشتن رژيمهاي وابسته به خود ندارند. آنها برايشان از نان شب واجبتر است که تربيتشدگان نظام نسبت به هم بهجاي محبت و لطف حالت پرخاش و ستيز داشته باشند. اينکه ضد انقلاب نسبت به مسئولين، بزرگان و رهبران نظام، انواع رفتار زشت را در گذشته انجام ميداد مسئله مهمي نيست. در همهجا دشمنان نظامها پرخاشي دارند و انواع شعارهاي زشت دادن براي ضد انقلاب، امري طبيعي است. آنچه غير طبيعي است، ظهور چنين حرکاتي از روي دوستي با انقلاب نسبت به خوديهاست!
هنگام نقد، لاپوشاني نکنيم
مرگ بر آمريکا عبادت بزرگي است که نماد راستي و درستي راه ماست. خدا اين شعار را تا مرگ ابرقرتها براي ما حفظ کند! استکبارستيزي، دفاع از حقوق محرومين نمودار حيات انقلابي ماست، هرچه بيشتر بهتر، اين نشان «أشدا علي الکفار» بودن ماست، اما آفت «رحماء بينهم» خطر است و بلاشک آفت استکبارستيزيها از آفت جنبه رحمت با خوديها و آفت مهرورزيهاست! آفت مهرورزي با خوديها بلاشک آفت استکبارستيزي ما است. بايستي براي بالابردن استکبارستيزي، همه لبه شدت و خشونت را به سمت استکبار جهاني برد. خطر در افراط و تفريط است. خطر آنجاست که با خوديها آنجا که بايد نقد کنيم، لاپوشاني کنيم و آنجا که بايد اشتباهي را کالبدشکافي کنيم توجيه کنيم! اين کار غلط و تفريط در نقد است. حرمتشکني نه، وقتي افراط در اخلاق نقد پيش ميآيد و با خودي خصمانه برخورد ميشود از همسايگان در حال فروپاشي اين زمزمه شنيده خواهد شد:
المنة لله که چو مايي دل و دين بود آن را که لقب زاهد و فرزانه نهادند
چرا چنين شود؟ چرا در آخرين رمق دشمن، نوشداروي حياتبخش به وي تزريق کنيم. پس نقد بلي، حرمتشکني نه. ما ميدانيم جوانان غيور ما اگر از بعضي آداب مبارزاتي در لحظاتي غفلت کردند، اما حجتگرا هستند، همين که پيام حجتشان به گوش آنها برسد تمکين ميکنند و به سوي علم و پرچم خود برميگردند. همانطور که قبل از پيروزي انقلاب، وقتي امام(ره) فرمود: بين جوانان و بزرگترها فاصله نيافتد، جوانان فرياد زدند: «به فرمان خميني(ره) درود بر بزرگان» امروز هم جوانان همانها هستند که بودهاند:
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستي و مهر بر يک عهد و ميثاق بود
امروز هم به فرمان رهبر خواهند گفت: به فرمان مقتدا با خوديها مدارا، با ديگران درشتي يا با دوستان درستي با دشمنان درشتي.