
به گزارش مشرق، مرکز خبر حوزه در تأييد رهنمودهاي معظمله آياتي نوراني در قرآن و رواياتي از ائمه اطهار(ع) در خصوص مذمت فحاشي کردن را جهت يادآوري همه کساني که به نوعي فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و ... دارند تقديم ميکند.
* بهشت بر اين فرد حرام است
قال رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيٍّ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَا يُبَالِي بِمَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيه.
حضرت رسول (ص) فرمود: بهشت بر فحاش و هرزه گوى کم حيائى که باک ندارد چه ميگويد و چه مىشنود حرام است. ارشاد القلوب ج1 ص143
* شرکت شيطان در نطفه فحاش
وَ قَالَ الصادق (ع) مِنْ عَلَامَاتِ شِرْکِ الشَّيْطَانِ الَّذِي لَا شَکَّ فِيهِ أَنْ يَکُونَ الرَّجُلُ فَحَّاشاً لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ فَإِنَّهُ لُعِبَ بِه.
حضرت صادق (ع) فرمود؛ از نشانههائى که ثابت ميکند شيطان در نطفه فردي شرکت دارد. اين است که او فحاش باشد و باکى نداشته باشد که چه مىگويد و چه ميشنود. (ارشاد القلوب ج1 ص143)
* بدترين بندگان خدا
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ شَرِّ عَبِيدِ اللَّهِ مَنْ يُکْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِه.
حضرت رسول فرمود: شرورترين بندگان خدا کسى است که مردم بواسطهى فحاشى او خوش ندارند که هم مجلسش باشند (ارشادالقلوب، ج1 ص143)
* شيطان شريک فحاش است
قال رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيٍّ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّکَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْکِ شَيْطَانٍ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِي النَّاسِ شِرْکُ شَيْطَانٍ فَقَالَ ص أَ مَا تَقْرَأُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ شارِکْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ الْخَبَرَ «1»
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خدا بهشت را حرام کرده بر هر دشنامگوى بيآبروي کمحيا، باک ندارد چه ميگويد و چه درباره او ميگويند و اگر او را بازرسي کني، معلوم ميشود يا زنازاده است و يا شيطان در نطفه او شريک است. فرمود: نشنيدى قول خدا عزّ و جلّ را خطاب به شيطان: «و شريک آنها شو در اموال و در اولاد» الخبر (6) کافي، ج 2، ص 333
* قطع رابطه با فحاش
عمرو بن نعمان جعفى گويد: امام صادق عليه السلام دوستى داشت، آن حضرت را به هر جا که مى رفت رها نميکرد و از او جداست نمى شد، روزى در بازار کفشها همراه حضرت مى رفت و دنبالشان غلام او که از اهل سند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود متوجه شده و غلام را خواست، ولي او را نديد و تا سه مرتبه بدنبال خود برگشت و او را نديد، بار چهارم که او را ديد گفت: اى زنازاده کجا بودى ؟ امام صادق عليه السلام دست خود را بلند کرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان الله مادرش را بزنا متهم کنى ؟ من خيال مى کردم تو خوددار و پارسائى ، اکنون مى بينم که ورع و پارسائى ندارى ؟ عرض کرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سند و مشرک است ؟ فرمود: مگر ندانسته اى که هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو عمرو بن نعمان (راوى حديث) گويد: ديگر او را نديدم که با آنحضرت راه برود تا آنگاه که مرگ ميان آنها جدائى انداخت. (جهاد النفس وسائل الشيعه ص312)
امام صادق عليه السلام فرموده : در بنى اسرائيل مردى بود که سه سال پيوسته دعا مى کرد خدا پسرى به او روزى کند (دعايش مستجاب نمى شد) همينکه ديد خدا خواهش او را بر نمى آورد عرض کرد: پروردگارا، آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نمى شنوى، يا تو بمن نزديکى و پاسخ نمى دهى ؟ کسى در خواب نزدش آمد و به او گفت : تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه و دلى سرکش و ناپرهيزکار، و نيتى نادرست ميخوانى ، پس بايد از هرزه گويى بد آئى و دلت پرهيزکار، و نيتت درست گردد (تا خواهشت بر آورده شود) حضرت فرمود: آنمرد بدستور عمل کرد، سپس دعا کرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.
* شيعيان من اين گونه نيستند
سماعة گويد: خدمت امام صادق عليه السلام رفتم، حضرت آغاز به سخن کرد و به من فرمود: اي سماعة اينچه جنجالى بود که ميان تو و شتر دارت پديدار گشته بود؟ مبادا دشنامگو و بدزبان و لعنت کننده باشى ؟ عرض کردم: به خدا سوگند چنين بود (که فرموديد ولي) او بمن ستم کرد، حضرت فرمود: اگر به تو ستم کرده تو از او بدتر شدي، هر آينه اين کردار از کردارهاى من نيست ، و به شيعيانم چنين دستورى ندادهام، از پروردگارت آمرزش بخواه ، و به آن کردار باز مگرد، عرض کردم :از خدا آمرزش خواهم و ديگر باز نگردم. جهاد النفس وسائل الشيعه فصل بدزباني و فحاشي.
* دشنام در قرآن
و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم کذلک زينا لکل اءمة عملهم ثم إ لى ربهم مرجعهم فينبئهم بما کانوا يعملون(سوره انعام آيه 108)
معبود کسانى را که غير خدا را مى خوانند، دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، اين چنين براى هر امتى عملشان را زينت داديم، سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مى کردند آگاه مى سازد (و پاداش و کيفر مى دهد).
* تفسير:
درباره منطقى بودن تعليمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال ، نه از راه اجبار، در اين آيه تاکيد مى کند که هيچگاه بتها و معبودهاى مشرکان را دشنام ندهيد، زيرا اين عمل سبب مى شود که آنها نيز نسبت به ساحت قدس خداوند همين کار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند. (و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبواالله عدوا بغير علم).
به طورى که از بعضى روايات استفاده مى شود، جمعى از مؤ منان بر اثر ناراحتى شديد که از مساله بت پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى دادند، قرآن صريحا از اين موضوع ، نهى کرد و رعايت اصول ادب و عفت و نزاکت در بيان را حتى در برابر خرافى ترين و بدترين اديان ، لازم مى شمارد.
دليل اين موضوع ، روشن است ، زيرا با دشنام و ناسزا نمى توان کسى را از مسير غلط باز داشت ، بلکه به عکس ، تعصب شديد آميخته با جهالت که در اينگونه افراد است ، سبب مى شود به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده ، در آئين باطل خود راسختر شوند، سهل است زبان به بدگوئى و توهين نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشايند، زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد، همانطور که قرآن در جمله بعد ميگويد: ما اين چنين براى هر جمعيتى عملشان را زينت داديم. (کذلک زينا لکل امة عملهم). بازگشت همه آنها به سوى خدا است و به آنها خبر مى دهد که چه اعمالى انجام داده اند. (ثم الى ربهم مرجعهم فينبئهم بما کانوا يعملون).
در روايات اسلامى نيز منطق قرآن در باره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان ، تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند، هميشه روى منطق و استدلال تکيه کنند و به حربه بى حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهج البلاغه مى خوانيم که على (عليه السلام ) به جمعى از يارانش که پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى دادند مى فرمايد: انى اکره لکم ان تکونوا سبابين و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر.
من خوش ندارم که شما فحاش باشيد، اگر شما به جاى دشنام ، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذکر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديکتر است و براى اتمام حجت بهتر
تفسير نمونه جلد 5
*فحاشي و فزوني عذاب دوزخ
خـداوند متعال انسان هاي بدگو و فحش دهنده را در آخرت به عذابهاي دردناکي مبتلا خواهد نمود همانگونه که پيامبر اعظم مي فرمايند : أَرْبَعَةٌ يَزِيدُ عَذَابُهُمْ عَلَي عَذَابِ أَهْلِ النَّارِ إِلَي أَنْ قَالَ وَرَجُلٌ يَسْتَلِذُّ الرَّفَثَ وَالْفُحْشَ فَيَسِيلُ مِنْ فِيهِ قَيْحٌ وَدَمٌ ؛ چهار نفرند که عذاب آنها سبب زياد شدن عذاب دوزخيان مي شود … و يکي از آنها مردي است که بافحش (بدزباني) دنبال لذت جويي است که پيوسته چرک از دهان او در جهنم روان و سبب زياد شدن عذاب دوزخيان مي شود.
مستدرک الوسائل ج?? ص??
*هرزهگويي در اسلام مذموم است
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند : إِنَّ الْفُحْشَ و التَّفَحُّشَ لَيْسَا مِن الاِسْلامِ فِي شيْءٍ ؛ هرزه گويي و بد زباني از صفات اسلام نيست (با اسلام سازگار نيست).
مجموعة ورام ج? ص????
اميد آنکه تاکيدات ولي امر مسلمين مبني بر پرهيز از بدگويي سليقههاي سياسي مخالفت يکديگر، روايات نوراني اهل بيت(ع) را سرمشق زندگي، سياسي، ؟؟؟؟ و فرهنگي خود قرار دهيم.