
به گزارش مشرق، کيهان نوشت: مهاجراني به تازگي طي سخناني در کتابخانه کنزينگتون لندن تصريح کرده بود که ايران و مصر قابل مقايسه نيستند چرا که برخلاف نظام مصر، نظام ايران مستقل از آمريکاست و با شناختي که از زمان نمايندگي مجلس و وزارت در ايران از زندگي آيت الله خامنه اي دارد، به يقين مي گويد که به لحاظ اقتصادي نه تنها يک نقطه تاريک بلکه حتي نقطه خاکستري هم در زندگي آيت الله خامنه اي و خانواده ايشان وجود ندارد.
اين اظهارات که باعث آشفتگي شديد محافل ضدانقلاب شد، با اعتراض هاي تندي نيز همراه بود. به همين دليل هم مهاجراني مجدداً در وبلاگ مکتوب -و نه سايت جرس- نمونه اي از فساد خاندان حسني مبارک را به نقل از اسناد و مطبوعات مصر منتشر کرد.
رئيس حلقه لندن مي نويسد: مي خواهم به يک نمونه اشاره کنم، که هم سند آشکاري از وابستگي سياسي مصر و هم دليل روشني بر فساد مالي مبارک و خاندان اوست. در ماه ژانويه سال 2005 يک قرارداد فروش گاز مصر به اسرائيل امضا شده است. اطلاعات اين قرارداد پس از سقوط مبارک در اختيار مردم مصر قرار گرفته است. مطابق قرارداد، اسرائيل سالي 1/7ميليارد مترمکعب گاز از مصر مي خرد. قرارداد پانزده ساله امضا شده است. اسرائيل روزي 13 و نيم ميليون دلار به مصر مي دهد و روزي 3 ميليون دلار هم کميسيون به جمال مبارک و علا مبارک و حسين سالم! حسين سالم پديده قابل تاملي است. هفتاد و پنج ساله است. با امواج تظاهرات از مصر گريخت. قبلا مامور امنيتي بوده است و پس از آن رفيق گرمابه و گلستان مبارک... پنج درصد کميسيون سهم جمال بوده است و به حسين سالم و علا مبارک پسر کوچک مبارک هم نفري دو ونيم درصد رسيده است. چرا اسرائيل اين کميسيون هنگفت را پرداخت کرده است؟ دليلش روشن است چون گاز را به قيمت بسيار نازل خريداري مي کرده است.
وي مي افزايد: از اين موارد تقريبا هر روزه مي توان در روزنامه هاي مصر ديد. مستند اصلي روزنامه هايي مثل الاهرام هم همين اسناد بخش اطلاعات و امنيت مصر است. سخن بر سر مباحث تئوريک استقلال و وابستگي نيست. سخن بر سر اين است که مبارک و خاندان او ثروت ملي مصر را اين چنين غارت مي کردند و به ثمن بخس به اسرائيل مي فروختند و از سوي ديگر سالي يک و نيم تا دو ميليارد دلار از دولت آمريکا نواله مي گرفتند و عزت و شرف ملي مردم مصر را مي فروختند. بيهوده نبود که بنيامين العاذر وزير تجارت و صنعت اسرائيل سال گذشته گفت «مبارک گنج استراتژيک اسرائيل است».
مهاجراني در پايان نوشت: با اين وجود، مصرشناسان صداي آمريکا- قناري هاي سبز سينه سرخ- در همان هفته نخست که امواج مردم مصر ميدان تحرير را پر کرده بود، گفتند «مبارک با اقتدار بر اوضاع مسلط مي شود» دراين باره بسيار مي توان نوشت. اين يادداشت تنها اشاره اي بود که بحث وابستگي و استقلال بحثي امروزين است و از مقوله داد و ستد تجاري نيست.
آقاي مهاجراني در اين ميان چند سوال کوچک را بي پاسخ گذاشته است 1- اگر وزير اسرائيلي مي گويد «مبارک گنج استراتژيک اسرائيل است»، نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي هم گفته بود «سران جنبش سبز در ايران بزرگ ترين سرمايه اسرائيل هستند» و شيمون پرز رئيس اين رژيم نيز تصريح مي کند «جنگ با جمهوري اسلامي از درون مرزهاي ايران آغاز مي شود و اپوزيسيون سبز به نيابت از ما با رژيم اسلامي مي جنگند». به نظر آقاي مهاجراني ميان آن «گنج استراتژيک» و اين «سرمايه بزرگ» چه سنخيت و نسبتي وجود دارد؟!
2- حسني مبارک به اعتبار مزدوري، پشتوانه اسرائيل در سرکوب ملت مسلمان فلسطين به ويژه در غزه بود و دست اندرکاران فتنه سبز در ايران شعار ديکته شده وزارت خارجه رژيم صهيونيستي را تکرار کردند و گفتند نه غزه، نه لبنان. روز 25 بهمن نيز اين جريان شکست خورده تلاش کرد با حادثه سازي مصنوعي در تهران، اذهان را از قاهره و ديگر کشورهاي اسلامي ناآرام منحرف کند، شايد که آمريکا و رژيم صهيونيستي از عهده قيام ها برآيند. چرا؟
3- تکليف رشوه ها و مواجبي که انبوهي از مدعيان اصلاح طلبي از محسن کديور تا عبدالکريم سروش و اکبر گنجي و شيرين عبادي و مجيد محمدي و محسن مخملباف و صدها نوچه جزء و کل ديگر. به ويژه طي يک دهه اخير به اسم جايزه و دستخوش و مزد و... از دولت هاي غربي و سرويس هاي جاسوسي و رسانه اي آنها گرفتند چه مي شود؟