
به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، منوچهر محمدي، در عجز نامه ي خود به ربع پهلوي مي نويسد:اکنون سه دهه و اندي است که هر از چند ماه يکبار، خبر مرگ خاموش شخص و يا اشخاصي به گوش ما ميرسد؛ مرگي که در اعتراض به رفتارهاي غير دمکراتيک و خودخواهي هاي بسياري از اعضاء اپوزيسيون مي باشد.
"محمدي" در ادامه ضمن اشاره به بي عرضگي مخالفان نظام عنوان مي دارد: قريب به اتفاق ما ، به جاي ارائه راهکارهاي مناسب براي برون رفت از "وضع موجود"، و بجاي ارائه تحليل دقيق از علت اين مرگ هاي خاموش متاسفانه، همچنان چون گذشته، بر طبل بيماري "خود شيفتگي ميزنيم"، و تاسف بارتر هم آنکه، به جاي به خود آمدن همچنان بر بيماري هاي رسوايي چون جهل خويشتن پا ميفشاريم. و نيز تا آنجا در بيماري هايي چون بي اخلاقي و خود شيفتگي سقوط ميکنيم .
اين عنصر سکولار در بخشي ديگر خطاب به شاهزاده سوگوار ضمن اشاره به دلخوشي بيهوده به "جريان اصلاحات" مي گويد: آيا ما هنوز در انتظار اينکه شايد معجزه اي يا شانسي موجب پيروزي روش هاي اصلاحاتي شود، هستيم؟ و آن هم بعد از سال ها که از شکست اصلاحات مي گذرد؟ آيا، با اين اوصاف ديگر اميدي براي پيروزي بر نظام باقي مانده است؛ براستي اگر هست چگونه؟ و اگر نيست چرا اتخاذ سياست سکوت يا خنثي بودن؟
"محمدي" در خاتمه از ارباب خود مي خواهد تا کشتي به گل نشسته مخالفان را هدايت کند البته غافل از بي عرضگي ارباب خود مي باشد.اين عنصر مزدور مي نويسد: آيا زمان آن فرا نرسيده است که ما تمامي اعضاء طيف هاي سياسي، از چپ تا ميانه و راست، براي يکبار هم شده، کمي به خود آييم و با دوري گزيني از سياست هاي مملو از افراط و تفريط در مبارزات،بتوانيم قد علم کنيم!