گروه فرهنگی مشرق - «خاطراتی برای تمام فصول» نیاز به معرفی ندارد. مستندی که در همه جشنوارههای یک سال اخیر خوش درخشید و جوایز را درو کرد. «خاطراتی برای تمام فصول» داستان جانبازانی است که با سلاحهای غیر متعارفی که استفاده از آنها در جنگها غیرقانونی است مجروح شدند و سالها توسط رسانههایی که داد حقوق بشر میزنند مورد بیتوجهی قرار گرفتند.
برادران رزاق کریمی خالق «خاطراتی برای تمام فصول» هستند. کسانی که بارها در 30 سال گذشته میخواستند این فیلم را بسازند اما دست سرنوشت میخواست داستان دیگری را برای آنها رقم بزند. گویا قرار بود این فیلم ساخته نشود تا در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، بار دیگر ابراهیم حاتمیکیا و مصطفی رزاق کریمی، خالقان «از کرخه تا راین» در کنار یکدیگر قرار گیرند تا برگ تازهای در دفتر سینمای دفاع مقدس ایران را ورق بزنند.
اینبار با مرتضی رزاقکریمی، تهیهکننده «خاطراتی برای تمام فصول»، عضو هیات مدیره خانه سینما و مشاور عالی و سرپرست معاونت فرهنگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به گفتوگو نشستیم تا ناگفتههای این مستند را برایمان بازگو کند و از اولویتهای امروز سینمای مستند برایمان بگوید.
ما روایتهای زیادی در مورد «خاطراتی برای تمام فصول» از زبان برادرتان شنیدیم. اینبار دوست داریم خاطرات ساخت این مستند را از زبان شما بشنویم. چه شد که این فیلم مستند که نشان دهنده ظلمهایی است که دنیای غرب بر علیه مردم ایران روا داشته است را ساختید؟
فیلمهای مصطفی، رسانههای غرب را مجبور به اعتراف کرد
اگر بخواهم از مستند «خاطراتی برای تمام فصول» بگویم باید به بخشی از روایت و خاطرات برادرم از این فیلم اشاره کنم. برادرم در اتریش فعالیت میکرد و فیلم ساز بود. در زمان آغاز جنگ تحمیلی اولین گروه مجروحین و جانبازان شیمیایی ایران به اتریش اعزام شدند. برادرم به صورت داوطلبانه برای کمک به آنها رفت. او به ایرانیانی که زبان بلد نبودند و در آنجا ارتباط و سرپناهی نداشتند به عنوان مترجم، راهنما و محرم کمک میکرد. این آغاز آشنایی برادرم مصطفی با موضوع جنگ و جانبازان بود که منجر به ایجاد یک رابطه صمیمی بین او با بچههای جنگ شد. شاید به لحاظ ظاهری برادرم با بچههای جنگ به خصوص بسیجیها همخوانی نداشت ولی علیرغم آن یک انس و الفت باطنی بین آنها شکل گرفت که تا امروز ادامه دارد.
مصطفی علاوه بر کارهایی که برای آنها انجام میداد از آنها فیلمبرداری میکرد. آن زمان هنوز فیلم منسجمی در ذهنش شکل نگرفته بود و فقط این حقایق را با دوربین مستندسازی میکرد. تا زمانی که اولین کاروان از جانبازان شیمیایی به اتریش اعزام نشده بود هنوز دنیا در مورد استفاده این سلاح توسط عراق یقین نداشت. صدام هم مدعی بود ایران خودش چنین کارهایی میکند. ما میدانستیم ایران این کار را نکرده است. در این فضا بمباران رسانهای غرب هم فضای تیره و تاری را رقم زده بود. در آن زمان جرقه گرفتن فیلم در ذهن من و مصطفی زده شد. او سعی کرد تصاویر خوبی از آن مقطع بگیرد. بخشی از تصاویری که وی گرفته بود توسط سفارت ایران به داخل کشور منتقل شد. برخی از این تصاویر هم به شبکههای خارجی داده شد. تایید پزشکان بدون مرز در اتریش در فیلم مبنی بر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی تاثیرش را در همان زمان گذاشت و رسانههای غرب را مجبور به اعتراف به این جنایات کرد. البته چند نفر دیگر هم تصاویری گرفته بودند اما تصاویر هواپیمای اول را مصطفی ثبت کرد.
با وجود فیلم و تاییدیه پزشکان مبنی بر اثبات استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی، به دلیل پروپاگاندای غرب و سانسور رسانهای که آنها دارند، با فاصله گرفتن از این حادثه، دنیا این حقیقت را فراموش کرد. بعد از گذشت سه دهه از این اتفاقات حتی در ایران، نسل جوان به عمق این فاجعه پی نبردهاند. تنها خبری که در اینباره در رسانهها بازتاب پیدا میکند خبر شهادت آخرین جانبازان شیمیایی ایران است.
حاتمیکیا فیلمنامه «مترجم» را برای ما نوشت
ما از حدود 21 سال پیش قصد ساختن فیلم مجروحان شیمیایی که به اتریش اعزام شدند را داشتیم. اول بنا بود اوایل سال 72 آن را بسازیم. در آن زمان من به مصطفی پیشنهاد کردم که آن را به شکل سینمایی بسازیم. فیلمنامهای به نام «مترجم» توسط ابراهیم حاتمیکیا و بهرام عظیمپور بر اساس خاطرات شخصی برادرم نوشته شد. البته این فیلمنامه بعد از «از کرخه تا راین» نوشته شد. فیلمنامه «از کرخه تا راین» هم بر اساس بخشی از خاطرات برادرم نوشته شده بود. حاتمیکیا سال 69 در هفته فیلمی که در اتریش بود با برادر آشنا شد. این توصیه حاتمیکیا بود که قسمتهای دیگر خاطرات برادرم به شکل فیلم درآید.
در آن سال فیلمنامه «مترجم» به دلیل مشکلاتی که در وزارت ارشاد بود پروانه ساخت نگرفت و این فیلم کنار گذاشته شد. ما احساس کردیم شاید زمان لازم باشد تا هم من و هم مصطفی با فضای سینمای ایران بیشتر آشنا شویم. مخصوصا برادرم که سالها در ایران نبود. مصطفی میخواست بیشتر با فرهنگ ایران آشنا شود برای همین شروع به فعالیت در سینمای مستند کردیم. سال 71 بود که دگا فیلم را تاسیس کردیم و مستندهای متعددی از جمله «کودکان سرزمین ایران» و «خانواده در ایران» را برای شبکههای مختلف تلویزیون ساختیم. تا اینکه مستند سینمایی «یاد و یادگار» را در سال 76 ساختیم. سال 79 این فیلم آماده نمایش شد و نخستین مستند سینمایی با موضوع ایران شناسی بود.
در طول همه این سالها هر از چندگاهی به فکر ساخت فیلم جانبازان شیمیایی میافتادیم. چندبار هم به نهادها و شبکههای تلویزیونی مراجعه کردیم اما برای ساخت آن موافقت نشد. بعد از این سالها ما به درهای بسته زیادی برخوردیم و فکر کردیم کلا این پروژه را کنار بگذاریم. بعد از آن هم برادرم «حس پنهان» را با موضوعی کاملا متفاوت ساخت.
حرفهای رهبر «خاطراتی برای تمام فصول» را زنده کرد
بعد از گذشت بیست و چند سال در سال 88 من در گروه حماسه و دفاع مقدس شبکه یک در شورایی که آقای والی نژاد تشکیل داده بودند مشغول به فعالیت شدم. من دیگر دنبال ساخت این فیلم نبودم. در آنجا بر روی آثار دیگران مطالعه میکردیم و نظر میدادیم و سعی داشتیم آثار خوبی در زمینه دفاع مقدس ساخته شود. حرکتهای خوبی در آنجا رخ داد که یکی از آنها فیلم موفق «آخرین روزهای زمستان» بود. این فیلم یکی از آثار ماندگار سالهای اخیر در حوزه دفاع مقدس بود.
در یکی از دیدارهایی که هنرمندان با مقام معظم رهبری داشتند ایشان تاکید کردند که به موضوع کشورهای غربی که مدعی حقوق بشر هستند و در سالهای قبل جنایتهای زیادی علیه بشریت انجام دادهاند پرداخته شود. اغلب کشورهای حقوق بشر در سالهای گذشته دست به جنایتهایی زدند که در حال فراموشی از ذهن جهانیان است. ایشان به جانبازان شیمایی و جنایتهایی که بر علیه آنها شده است هم اشاره کردند و گفتند چرا در مورد این افراد فیلم نمیسازید. من در آن جلسه حضور نداشتم ولی با رادیو این صحبتها را میشنیدم. آن موقع بود که دوباره جرقه ساخت این فیلم در ذهنم زده شد و به خودم گفتم اگر قرار باشد یکبار در زندگیام فرصت ساخت این فیلم را پیدا کنم، آن فرصت همین الان است.
بلافاصله با مصطفی تماس گرفتم و گفتم دیگر وقتش رسیده که این کار را انجام دهیم. بعد از سه دهه انتظار، به او گفتم تمام تلاشهای قبلی را فراموش کن و دوباره شروع کن. او گفت اول باید ببینم راشهایی که از آن زمان مانده هنوز هم قابل استفاده است. این راشها برای 28 سال پیش بود. یک بخشهایی از آن صدمه دیده بود ولی بخشهایی از آن قابل استفاده بود. نمونهای از راشهای قابل استفاده را آماده کردیم، فیلمی نساختیم تنها نمونهای 5 دقیقهای از تصاویر مخصوصا تصاویر جانبازان شیمیایی که اولین بار اعزام شده بودند را آماده کردیم. طرحی هم که بارها نوشته شد را آماده کردیم. این طرح را در گروه حماسه و دفاع مقدس شبکه یک مطرح کردم. من گفتم این کاری نیست که بخواهم خودم تهیه کنم ولی وظیفهام دانستم که آن را مطرح کنم. نکته جالب این بود که اینبار قبل از اینکه ما بخواهیم توضیحی دهیم آقای والینژاد به من گفت که این خوب است، کار را شروع کنید. گفت به دلم گذشته این کار خوبی خواهد بود.
دعای جانبازان مسیر را برایمان هموار کرد
به همین شکل و بدون هیچ مانعی کار پیش رفت. در راه ساخت به قسمت برآورد و قرارداد رسیدیم که واقعا دیگر برای من اهمیتی نداشت. برآوردها طبق معمول برآوردهای فیلمهای مستند معمولی صدا و سیما انجام شد، در حالی که کار ما خیلی فراتر از این حرفها بود و حداقل پیش بینی دو سفر خارجی را انجام داده بودیم. فیلمبرداری در اتریش و نقاط مختلف ایران اصلا در برآوردهای صدا و سیما منظور نمیشد. من همان زمان به آقای والی نژاد گفتم اگر به من پول هم نمیدادند حاضر بودم این کار را انجام دهم.
خوشبختانه این فیلم ساخته شد. همان موقع من پیشنهاد ساخت یک فیلم بلند و هفت فیلم کوتاه کرده بودم که فقط 5 قسمت کوتاه 30 دقیقهای تصویب شد و من کار بلند را خارج از مصوبه تلویزیون تهیه کردم. اتفاقات عجیبی در این پروژه رویداد. در روز اول فکر نمیکردیم همه چیزهایی که ما میخواهیم در فیلم به دست بیاید اما به نحو عجیبی همه انتظاراتی که داشتیم برآورده شد و به همه اهدافمان رسیدیم. مثلا پروفسور اتریشی که بیست و چند سال از او بیخبر بودیم و میگفتند دسترسی به او سخت است و سنی ازش گذشته و اصلا در اتریش نیست را با اولین تلفن پیدا کردیم. او شخصا تلفن را جواب داد و به قدری واکنش مثبتی نشان داد که در اولین تماس بغض کرد و گریه کرد.
گویا سرنوشت این فیلم جایی دیگری داشت رقم میخورد. ما تلاشمان را میکردیم و درهای جلوی راهمان یکی پس از دیگری گشوده میشد. با بعضی جانبازان ارتباط داشتیم ولی برخی از آنها را در مناطق مختلف ایران ازجمله قم و مشهد پیدا کردیم. یک نکته جالب اینکه در اتریش به یک سری تصاویری نیاز داشتیم که در آرشیو تلویزیون اتریش بود و نمیدانستیم که آیا میشود این فیلم ها را پس از سه دهه دوباره به دست بیاوریم یا نه. در اتریش به یک مانع برخوردیم. با اینکه موافقت اولیه با ما شده بود اما شخص ایرانی که نماینده تلویزیون اتریش بود برای ما موانعی ایجاد کرد. تنها مانع ما یک ایرانی بود که خوشبختانه توسط یک شخص اتریشی این مانع بر طرف شد. این جریان ادامه داشت و تا همین امروز ادامه دارد. هموار شدن این مسیر از توانایی من و برادرم خارج بود و دعای جانبازان بود که تاثیر گذاشت. حقانیت و مظلومیت آنها مسیر را برای ما هموار کرد.
مستندمان بخاطر یک سوء تفاهم به جشنواره فجر نرفت
در جشنواره فجر دوره قبل بخاطر سو تفاهمی که یکی از دوستان هیات انتخاب در مورد پخش این فیلم داشت، فیلم را کنار گذاشتند. میگفتند این فیلم از تلویزیون پخش شده است. این در حالی است که نسخه بلند آن هنوز از تلوزیون پخش نشده است. من در همان سال گذشته که این اتفاق افتاد و همان عضو هیات انتخاب از من عذرخواهی کرد هیچ مصاحبهای نکردم چون مطمئنا بودم اگر قرار باشد این فیلم دیده شود، دیده خواهد شد. من این فیلم را برای جشنواره نساخته بودم. این از آن فیلمهایی بود که جوششی از درون بود که سالهای متوالی توسط ما حمل میشد. در این فیلم جمع زیادی از دوستان کمک کردند. شکیبانیا، ابوالحسنی، نوروزی و والی نژاد از جمله کسانی بودند که به ما کمک کردند. بعد از این که تدوین اولیه «خاطراتی برای تمام فصول» انجام شد دوباره آن را تدوین کردیم. تدوینگر فیلم با حوصله این کار را انجام داد. او با آرامش ساعتها کار کرد تا فیلمی که مطلوب ما بود را بدست بیاورد.
ما حتی سر اینکه برادرم جلوی دوربین باشد یا نباشد خیلی بحث داشتیم. او میترسید فیلم تبدیل به فیلم خودش شود. ولی من تاکید داشتم که او بخشی از سندهای ماجراست. خوشبختانه این موضوع در فیلم شکل گرفت و جانبازان از ارتباطی که با برادرم داشتم به عنوان سند یاد میکردند. برادرم تا حالا نریشن نخوانده بود ولی حسی که در صدای او بود باعث جذابیت اثر شده بود. این حرفها از اعماق وجود او تراوش میشد و به دل مینشست.
شاید تقدیر این بود که «خاطراتی برای تمام فصول» در آن سالها ساخته نشود و بماند برای دهه چهارم انقلاب تا در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شود. جشنوارهای که فیلمهای دفاع مقدسی در آن گل کردند و در صدر پر مخاطب ترینها قرار گرفتند.
فیلمهای دفاع مقدسی گل سر سبد سینمای امسال
امسال فیلمهای دفاع مقدسی به گل سر سبد سینمای ایران تبدیل شدند. این یک نقطه بسیار روشن و امیدبخش برای سینمای دفاع مقدس است. همه دیدند با موضوعاتی که زمانی فکر میشد مخاطب آنها را پس میزند، میتوان مردم را به سینماها کشید. اگر فیلمی خوب در حوزه دفاع مقدس ساخته شود که پرداختی غیر کلیشهای، متفاوت، انسانی و خلاقانه داشته باشد، مخاطب از آن استقبال میکند. «شیار 143»، «چ» و «خاطراتی برای تمام فصول» فیلمهایی بودند که مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند. بعد از سه دهه ما شاهد تولد سینمایی هستیم که همه فکر میکردند مخاطب ندارد.
البته این تولد بدون حاشیه هم نبود. حاشیههای فراوانی پیرامو فیلمهای دفاع مقدسی و بخصوص شخص ابراهیم حاتمیکیا وجود داشت که هنوز هم ادامه دارد.
حاشیهها و دعواهای شخصی را باید از دامن سینما پاک کرد
من هیچوقت به اتفاقات این چنینی اهمیت نمیدهم. اینها حاشیهها هستند. مهم این است که حاتمیکیا فیلمش را ساخت و فیلمی ساخت که دیده شد. این فیلم یکی از فیلمهای به یاد ماندنی حاتمیکیا است. حاتمیکیا آدم اهل حاشیه نیست.
من فکر میکنم سینمای ما باید از فضای حاشیهای و نشریه زرد شدن فاصله بگیرد. در سالهای پیش سینمای ما از این نظر صدمه دیده است. چه مدیران، چه فیلمسازان و چه منتقدان باید توجه کنند که سینما چقدر از این حاشیه ها ضربه دیده و نحیف شده است. این حاشیهها از جنس سینما نیست و نباید وجود داشته باشد. ممکن است که در فوتبال ما، این حواشی اجتناب ناپذیر باشد؛ هرچند در فوتبال هم آدم فرهیخته کم نداریم. اما جنس سینما فرهنگی است. ساحت و شان فرهنگ باید از این مباحث حاشیهای دور باشد. دعواهای شخصی و جناحی را باید از دامن سینما پاک کرد، مخصوصا سینمای دفاع مقدس.
ما چند وقت پیش «خاطراتی برای تمام فصول» را در خانه هنرمندان نمایش دادیم. مدعوینی که در این برنامه شرکت کردند از طیفهای مختلف بودند. خانه هنرمندان بیشتر پاتوق بچههای آرتیست و روشنفکر است. آنها آمدند و در کنارشان جمعی از بچههای جبهه و جنگ نیز بودند. سفیر اتریش هم آمده بود. آنها در کنار هم این فیلم را دیدند و پسندیدند. حتی وقتی چراغها روشن شد عدهای اشک چشمان خود را پاک میکردند. این نشان میدهد اگر به برخی مفاهیم خوب و درست پرداخته شود میتوان تاثیرگذار بود. من نمیگویم فیلم من بیعیب و نقص است اما سعی کردیم نگاهی غیر کلیشهای در این فیلم داشته باشیم، شعار ندهیم و با نگاهی خلاقانه به موضوع بپردازیم. فیلم خانم آبیار هم در یک سطح دیگر توانست همین تاثیر را بگذارد.
به نکته خوبی اشاره کردید. خیلیها معتقدند که جنگ ما در سینما بد ترسیم شده است. زمانی ما بقدری بد عمل کردیم که دیگر هنرمندان سراغ جنگ که دریایی از ایدههای نو است را کنار بگذارند و به سمتش نروند. همه از کلیشههایی که ما برای خود ساختیم میترسند و نمیخواهند گرفتار شوند. برخی اوقات هم آنقدر سعی کردیم از کلیشهها دور شویم که نگاه اشتباهی به جنگی دفاعی که برای حفظ ایران انجام شد، داشتیم. به نظر شما فیلمهایی که نام بردید میتواند تحولی در سینمای دفاع مقدس ما ایجاد کند؟
باید به هنرمندان اعتماد کرد
من امیدورام که این اتفاق بیافتد. باید به هنرمندان اعتماد کرد تا هنرمندان خوب و با استعداد بیایند در این زمینه کار کنند. نباید فضا به 5 یا 10 نفر خاص محدود شود و گفته شود فقط این افراد هستند که میتوانند در سینمای جنگ اثر تولید کنند. اگر با نگاههای مختلف در این سینما فیلم ساخته شود باعث وجود رنگهای مختلف در فضای سینما دفاع مقدس میشود.
اعتماد کردن به هنرمندان برای ساخت فیلم خوب تنها یکی از موضوعاتی است که باید به آن توجه کرد. سینمای مستند ما امروز نیازمند توجه مسئولین به مضوعات دیگری هم هست. شما به عنوان فردی که سابقه طولانی این حوزه دارید، اولویتهای امروز سینمای مستند ایران را چه موضوعاتی میدانید؟
ارتباط مخاطبان با فیلمها مشکل اول سینمای مستند
سینمای مستند ایران دو مشکل جدی دارد که باید آنها را برطرف کرد. یک مشکل ارتباط فیلم مستند با مخاطب است. یعنی جایگاه عرضه و نمایش فیلم مستند در ایران مناسب نیست. فیلم مستند این جایگاه را کم و بیش در تلویزیون دارد ولی متاسفانه تلویزیون نگاهی مخاطب محور با یک برنامه مخاطب شناسانه برای فیلم مستند ندارد.
معمولا ساعتهای پیک آنتن تلویزیون متعلق به کارهای نمایشی و سریالهای آپارتمانی و شهری است. مخاطب تلویزیون بیشتر بر اساس این آثار چیده میشود. ما باید باور کنیم که تلویزیون در زندگی همه مردم وجود دارد و برای همین میتواند در سلیقه مخاطبان اثر گذار باشد. اگر بخواهیم صرفا بر اساس میل مخاطب و اینکه چه برنامهای میتواند مخاطب را جذب کند برنامه ریزی کنیم، ما رسالت اصلی رسانه را فراموش کردیم. رسالت اصلی رسانهای که به شکل انحصاری در خانه مردم وجود دارد و میتواند یک سلیقه خاص را در مردم بوجود بیاورد، ساختن سلیقه فرهنگی است. ما نه تنها باید کار مخاطب شناسی انجام دهیم بلکه باید بر اساس برنامه راهبردی فرهنگی فکر کنیم که مخاطبان را میخواهیم به چه سمتی و چه فیلمهایی سوق دهیم. ما حتی باید به دهههای بعد هم فکر کنیم.
متاسفانه تلویزیون برنامهای راهبردی ندارد. اگر داشت شاهد ریز ش مخاطب در این سطح گسترده نبودیم. نباید چند شبکه ضعیف برای ما انقدر تهدید محسوب شود و باعث ریزش مخاطبان شود؛ شبکههایی که میدانیم با بودجه بسیار محدود از آن طرف مرزها مخاطبان را جذب میکند.
سینمای مستند در برنامههای میان مدت و کوتاه مدت هم دیده نشده است. شاید اگر تلویزیون رقیب داخلی داشت وضعش بهتر بود. اگر ما چند شبکه مستقل داشتیم که در چارچوب قوانین کشور فعالیت میکردند، می توانستیم شاهد کارهای خوبی در حوزه سینمای مستند باشیم. این رسانه تنها مصرف کننده سلیقه بوده و ایجاد کننده سلیقه نبوده است. تلویزیون دچار مخاطب زدگی شده است. چون این تلقی در اکثر مدیران صدا و سیما وجود دارد که سینمای مستند مخاطب وسیع ندارد، این نوع فیلمها از ساعت پیک رسانهای کنار گذاشته شده اند.
کسانی که در سینمای مستند دغدغههای جدی دارند سراغ تلویزیون نمیآیند. شاید یکبار این کار را کنند ولی به دلیل شرایط مالی و زمان پخش مستند، رقبتشان به این کار کم میشود. هم تلویزیون باید درست کار کند هم سازمان سینمایی باید برنامه مدونی برای اکران فیلمهای مستند داشته باشد. با توجه به مکان سنجی که میشود انجام داد باید دید چند سالن با چند نوبت اکران برای مردم باید گذاشت تا فیلم مستند وارد چرخه اکران کشور شود.
فیلمهای مستند نشان دادهاند که میتوانند مخاطب داشته باشند. این موضوع نه تنها در سالهای اخیر که حتی در فیلمهای مستند قبل از انقلاب هم نمایان است. فیلم مستند «خانه خدا» در دهه چهل توانست مردمی را به سینما بکشاند که هرگز به سینما نیامده بودند. از همه پتانسیلهای تلویزیون، نمایش خانگی و سالنهای سینما میتوان استفاده کرد و به ظرفیت سینمای ایران افزود.
البته این که فقط بگوییم یک برنامه نمایش برای فیلمهای مستند داریم کافی نیست. برنامه اکران اگر مطالعه نشده باشد و مخاطب شناسی و نیاز شناسی نشده باشد شکست میخورد. کما اینکه برنامه اکران مرکز گسترش در دوره قبل شکست خورد. این درحالی است که اکرانهای انجمن تهیهکنندگان موفق بوده است؛ اکرانهایی از جمله اکرانهای خانه هنرمندان و اکران سینمای آزادی فیلمهای مستند. پخش فیلم مستند بدون مطالعه هم میتواند خسارت مالی و هم خسارت فرهنگی داشته باشد. خسارت فرهنگی به دلیل دفع مخاطب از فیلمهای مستند و هزینه مالی برای پخش کنندگان. لزوما هر نمایشی نمیتواند موفق باشد.
نمایشهای مستند در تلویزیون چون در ساعتی که هیچ برنامه ای پخش نمیشود، انجام میگیرد، مناسب نیست و ضربه زننده است.
استانداردسازی نیاز امروز سینمای مستند
استاندارد سازی هم یکی از مباحثی است که در سینمای مستند باید مورد توجه قرار گیرد. باید دید ما چقدر به سینمای مستند و زیرساختهایش اهمیت داده ایم. ساخت یک فیلم مستند از ایده تا ارائه به مخاطب نیاز به استاندارد سازی دارد. این استاندارد فقط مربوط به ابزار و تجهیزات نیست. ما در زمینه ابزار کمترین مشکل را داریم. در فیلم مستند بنا به ماهیتیش اگر ساختار و محتوا درست باشد، میتوان به امکانات فنی کم اکتفا کرد. ما از لحاظ نرم افزاری و طراحی پروژه مشکل داریم. در سینمای داستانی هم این را مشکل داریم ولی در سینمای مستند فاصله ما با استانداردها قابل توجه است.
هنوز هر شخصی با داشتن یک دوربین و ست مونتاژ خودش را مستندساز میداند. افراد فکر میکنند با ثبت واقعیت مستندساز میشوند. این در حالی است که ساده ترین تعریف فیلم مستند تفسیر خلاقانه واقعیت است. یعنی یک امر خلاقانه در برداشت از واقعیت باید صورت بگیرد. سینمای مستند ما برای ارتباط با مخاطب ژانرهای مختلف دارد. ما برای اینکه بتوانیم با استانداردهای روز دنیا فیلم بسازیم باید آموزش ببینیم.
ما نباید فقط لایههای بیرونی اتفاقات را ببینیم بلکه باید لایه های درونی را هم نگاه کنیم. باید ببینیم چگونه باید به روایتگری بپردازیم تا فیلم دراماتیزه شود. چرا یک مستند خارجی را هم عوام و هم متخصصان میبینند و لذت میبرند؟ این اتفاقی نیست. این فیلم استاندارد است که میتواند دراماتیک، تاثیرگذار و دارای لایههای مختلف باشد. در مرکز گسترش سعی میکنیم به این سمت برویم.
اولین گامی که در مرکز گسترش در این راه برداشتیم این است که هر متنی را به عنوان طرح فیلم مستند نپذیریم. من در شوراهای طرح و برنامه زیادی بودم و با متنهایی زیادی روبرو شدم که طرح فیلم مستند نبودند. ما باید اول نشان دهیم که طرح فیلم مستند چیست. من فرم این طرحها را در روز اول حضورم در سینما گسترش طراحی کردم و در سایت مرکز قرار دادم. این موضوع هم باعث شفاف سازی شده است و هم کارگردانان از جای جای ایران میتوانند به ما طرح بدهند. فیلم مستند فقط برای تهرانیها نیست. هرکسی در این سایت میتواند نام نویسی کند و طرح خود را مطرح کند. در گام اول هم سوابق خواستیم و اینکه موضوع و طرح را به صورت جداگانه اعلام کنند. در گامهای بعدی این اتفاق جدیتر میشود و شرایط تولید از لحاظ بودجه و زمان بندی هم مشخص میشود تا مستندسازان بدانند چه انتظاراتی از آنها داریم.
برادران رزاق کریمی خالق «خاطراتی برای تمام فصول» هستند. کسانی که بارها در 30 سال گذشته میخواستند این فیلم را بسازند اما دست سرنوشت میخواست داستان دیگری را برای آنها رقم بزند. گویا قرار بود این فیلم ساخته نشود تا در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، بار دیگر ابراهیم حاتمیکیا و مصطفی رزاق کریمی، خالقان «از کرخه تا راین» در کنار یکدیگر قرار گیرند تا برگ تازهای در دفتر سینمای دفاع مقدس ایران را ورق بزنند.
اینبار با مرتضی رزاقکریمی، تهیهکننده «خاطراتی برای تمام فصول»، عضو هیات مدیره خانه سینما و مشاور عالی و سرپرست معاونت فرهنگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به گفتوگو نشستیم تا ناگفتههای این مستند را برایمان بازگو کند و از اولویتهای امروز سینمای مستند برایمان بگوید.
ما روایتهای زیادی در مورد «خاطراتی برای تمام فصول» از زبان برادرتان شنیدیم. اینبار دوست داریم خاطرات ساخت این مستند را از زبان شما بشنویم. چه شد که این فیلم مستند که نشان دهنده ظلمهایی است که دنیای غرب بر علیه مردم ایران روا داشته است را ساختید؟
فیلمهای مصطفی، رسانههای غرب را مجبور به اعتراف کرد
اگر بخواهم از مستند «خاطراتی برای تمام فصول» بگویم باید به بخشی از روایت و خاطرات برادرم از این فیلم اشاره کنم. برادرم در اتریش فعالیت میکرد و فیلم ساز بود. در زمان آغاز جنگ تحمیلی اولین گروه مجروحین و جانبازان شیمیایی ایران به اتریش اعزام شدند. برادرم به صورت داوطلبانه برای کمک به آنها رفت. او به ایرانیانی که زبان بلد نبودند و در آنجا ارتباط و سرپناهی نداشتند به عنوان مترجم، راهنما و محرم کمک میکرد. این آغاز آشنایی برادرم مصطفی با موضوع جنگ و جانبازان بود که منجر به ایجاد یک رابطه صمیمی بین او با بچههای جنگ شد. شاید به لحاظ ظاهری برادرم با بچههای جنگ به خصوص بسیجیها همخوانی نداشت ولی علیرغم آن یک انس و الفت باطنی بین آنها شکل گرفت که تا امروز ادامه دارد.
مصطفی علاوه بر کارهایی که برای آنها انجام میداد از آنها فیلمبرداری میکرد. آن زمان هنوز فیلم منسجمی در ذهنش شکل نگرفته بود و فقط این حقایق را با دوربین مستندسازی میکرد. تا زمانی که اولین کاروان از جانبازان شیمیایی به اتریش اعزام نشده بود هنوز دنیا در مورد استفاده این سلاح توسط عراق یقین نداشت. صدام هم مدعی بود ایران خودش چنین کارهایی میکند. ما میدانستیم ایران این کار را نکرده است. در این فضا بمباران رسانهای غرب هم فضای تیره و تاری را رقم زده بود. در آن زمان جرقه گرفتن فیلم در ذهن من و مصطفی زده شد. او سعی کرد تصاویر خوبی از آن مقطع بگیرد. بخشی از تصاویری که وی گرفته بود توسط سفارت ایران به داخل کشور منتقل شد. برخی از این تصاویر هم به شبکههای خارجی داده شد. تایید پزشکان بدون مرز در اتریش در فیلم مبنی بر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی تاثیرش را در همان زمان گذاشت و رسانههای غرب را مجبور به اعتراف به این جنایات کرد. البته چند نفر دیگر هم تصاویری گرفته بودند اما تصاویر هواپیمای اول را مصطفی ثبت کرد.
با وجود فیلم و تاییدیه پزشکان مبنی بر اثبات استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی، به دلیل پروپاگاندای غرب و سانسور رسانهای که آنها دارند، با فاصله گرفتن از این حادثه، دنیا این حقیقت را فراموش کرد. بعد از گذشت سه دهه از این اتفاقات حتی در ایران، نسل جوان به عمق این فاجعه پی نبردهاند. تنها خبری که در اینباره در رسانهها بازتاب پیدا میکند خبر شهادت آخرین جانبازان شیمیایی ایران است.
حاتمیکیا فیلمنامه «مترجم» را برای ما نوشت
ما از حدود 21 سال پیش قصد ساختن فیلم مجروحان شیمیایی که به اتریش اعزام شدند را داشتیم. اول بنا بود اوایل سال 72 آن را بسازیم. در آن زمان من به مصطفی پیشنهاد کردم که آن را به شکل سینمایی بسازیم. فیلمنامهای به نام «مترجم» توسط ابراهیم حاتمیکیا و بهرام عظیمپور بر اساس خاطرات شخصی برادرم نوشته شد. البته این فیلمنامه بعد از «از کرخه تا راین» نوشته شد. فیلمنامه «از کرخه تا راین» هم بر اساس بخشی از خاطرات برادرم نوشته شده بود. حاتمیکیا سال 69 در هفته فیلمی که در اتریش بود با برادر آشنا شد. این توصیه حاتمیکیا بود که قسمتهای دیگر خاطرات برادرم به شکل فیلم درآید.
در آن سال فیلمنامه «مترجم» به دلیل مشکلاتی که در وزارت ارشاد بود پروانه ساخت نگرفت و این فیلم کنار گذاشته شد. ما احساس کردیم شاید زمان لازم باشد تا هم من و هم مصطفی با فضای سینمای ایران بیشتر آشنا شویم. مخصوصا برادرم که سالها در ایران نبود. مصطفی میخواست بیشتر با فرهنگ ایران آشنا شود برای همین شروع به فعالیت در سینمای مستند کردیم. سال 71 بود که دگا فیلم را تاسیس کردیم و مستندهای متعددی از جمله «کودکان سرزمین ایران» و «خانواده در ایران» را برای شبکههای مختلف تلویزیون ساختیم. تا اینکه مستند سینمایی «یاد و یادگار» را در سال 76 ساختیم. سال 79 این فیلم آماده نمایش شد و نخستین مستند سینمایی با موضوع ایران شناسی بود.
در طول همه این سالها هر از چندگاهی به فکر ساخت فیلم جانبازان شیمیایی میافتادیم. چندبار هم به نهادها و شبکههای تلویزیونی مراجعه کردیم اما برای ساخت آن موافقت نشد. بعد از این سالها ما به درهای بسته زیادی برخوردیم و فکر کردیم کلا این پروژه را کنار بگذاریم. بعد از آن هم برادرم «حس پنهان» را با موضوعی کاملا متفاوت ساخت.
حرفهای رهبر «خاطراتی برای تمام فصول» را زنده کرد
بعد از گذشت بیست و چند سال در سال 88 من در گروه حماسه و دفاع مقدس شبکه یک در شورایی که آقای والی نژاد تشکیل داده بودند مشغول به فعالیت شدم. من دیگر دنبال ساخت این فیلم نبودم. در آنجا بر روی آثار دیگران مطالعه میکردیم و نظر میدادیم و سعی داشتیم آثار خوبی در زمینه دفاع مقدس ساخته شود. حرکتهای خوبی در آنجا رخ داد که یکی از آنها فیلم موفق «آخرین روزهای زمستان» بود. این فیلم یکی از آثار ماندگار سالهای اخیر در حوزه دفاع مقدس بود.
در یکی از دیدارهایی که هنرمندان با مقام معظم رهبری داشتند ایشان تاکید کردند که به موضوع کشورهای غربی که مدعی حقوق بشر هستند و در سالهای قبل جنایتهای زیادی علیه بشریت انجام دادهاند پرداخته شود. اغلب کشورهای حقوق بشر در سالهای گذشته دست به جنایتهایی زدند که در حال فراموشی از ذهن جهانیان است. ایشان به جانبازان شیمایی و جنایتهایی که بر علیه آنها شده است هم اشاره کردند و گفتند چرا در مورد این افراد فیلم نمیسازید. من در آن جلسه حضور نداشتم ولی با رادیو این صحبتها را میشنیدم. آن موقع بود که دوباره جرقه ساخت این فیلم در ذهنم زده شد و به خودم گفتم اگر قرار باشد یکبار در زندگیام فرصت ساخت این فیلم را پیدا کنم، آن فرصت همین الان است.
بلافاصله با مصطفی تماس گرفتم و گفتم دیگر وقتش رسیده که این کار را انجام دهیم. بعد از سه دهه انتظار، به او گفتم تمام تلاشهای قبلی را فراموش کن و دوباره شروع کن. او گفت اول باید ببینم راشهایی که از آن زمان مانده هنوز هم قابل استفاده است. این راشها برای 28 سال پیش بود. یک بخشهایی از آن صدمه دیده بود ولی بخشهایی از آن قابل استفاده بود. نمونهای از راشهای قابل استفاده را آماده کردیم، فیلمی نساختیم تنها نمونهای 5 دقیقهای از تصاویر مخصوصا تصاویر جانبازان شیمیایی که اولین بار اعزام شده بودند را آماده کردیم. طرحی هم که بارها نوشته شد را آماده کردیم. این طرح را در گروه حماسه و دفاع مقدس شبکه یک مطرح کردم. من گفتم این کاری نیست که بخواهم خودم تهیه کنم ولی وظیفهام دانستم که آن را مطرح کنم. نکته جالب این بود که اینبار قبل از اینکه ما بخواهیم توضیحی دهیم آقای والینژاد به من گفت که این خوب است، کار را شروع کنید. گفت به دلم گذشته این کار خوبی خواهد بود.
دعای جانبازان مسیر را برایمان هموار کرد
به همین شکل و بدون هیچ مانعی کار پیش رفت. در راه ساخت به قسمت برآورد و قرارداد رسیدیم که واقعا دیگر برای من اهمیتی نداشت. برآوردها طبق معمول برآوردهای فیلمهای مستند معمولی صدا و سیما انجام شد، در حالی که کار ما خیلی فراتر از این حرفها بود و حداقل پیش بینی دو سفر خارجی را انجام داده بودیم. فیلمبرداری در اتریش و نقاط مختلف ایران اصلا در برآوردهای صدا و سیما منظور نمیشد. من همان زمان به آقای والی نژاد گفتم اگر به من پول هم نمیدادند حاضر بودم این کار را انجام دهم.
خوشبختانه این فیلم ساخته شد. همان موقع من پیشنهاد ساخت یک فیلم بلند و هفت فیلم کوتاه کرده بودم که فقط 5 قسمت کوتاه 30 دقیقهای تصویب شد و من کار بلند را خارج از مصوبه تلویزیون تهیه کردم. اتفاقات عجیبی در این پروژه رویداد. در روز اول فکر نمیکردیم همه چیزهایی که ما میخواهیم در فیلم به دست بیاید اما به نحو عجیبی همه انتظاراتی که داشتیم برآورده شد و به همه اهدافمان رسیدیم. مثلا پروفسور اتریشی که بیست و چند سال از او بیخبر بودیم و میگفتند دسترسی به او سخت است و سنی ازش گذشته و اصلا در اتریش نیست را با اولین تلفن پیدا کردیم. او شخصا تلفن را جواب داد و به قدری واکنش مثبتی نشان داد که در اولین تماس بغض کرد و گریه کرد.
گویا سرنوشت این فیلم جایی دیگری داشت رقم میخورد. ما تلاشمان را میکردیم و درهای جلوی راهمان یکی پس از دیگری گشوده میشد. با بعضی جانبازان ارتباط داشتیم ولی برخی از آنها را در مناطق مختلف ایران ازجمله قم و مشهد پیدا کردیم. یک نکته جالب اینکه در اتریش به یک سری تصاویری نیاز داشتیم که در آرشیو تلویزیون اتریش بود و نمیدانستیم که آیا میشود این فیلم ها را پس از سه دهه دوباره به دست بیاوریم یا نه. در اتریش به یک مانع برخوردیم. با اینکه موافقت اولیه با ما شده بود اما شخص ایرانی که نماینده تلویزیون اتریش بود برای ما موانعی ایجاد کرد. تنها مانع ما یک ایرانی بود که خوشبختانه توسط یک شخص اتریشی این مانع بر طرف شد. این جریان ادامه داشت و تا همین امروز ادامه دارد. هموار شدن این مسیر از توانایی من و برادرم خارج بود و دعای جانبازان بود که تاثیر گذاشت. حقانیت و مظلومیت آنها مسیر را برای ما هموار کرد.
مستندمان بخاطر یک سوء تفاهم به جشنواره فجر نرفت
در جشنواره فجر دوره قبل بخاطر سو تفاهمی که یکی از دوستان هیات انتخاب در مورد پخش این فیلم داشت، فیلم را کنار گذاشتند. میگفتند این فیلم از تلویزیون پخش شده است. این در حالی است که نسخه بلند آن هنوز از تلوزیون پخش نشده است. من در همان سال گذشته که این اتفاق افتاد و همان عضو هیات انتخاب از من عذرخواهی کرد هیچ مصاحبهای نکردم چون مطمئنا بودم اگر قرار باشد این فیلم دیده شود، دیده خواهد شد. من این فیلم را برای جشنواره نساخته بودم. این از آن فیلمهایی بود که جوششی از درون بود که سالهای متوالی توسط ما حمل میشد. در این فیلم جمع زیادی از دوستان کمک کردند. شکیبانیا، ابوالحسنی، نوروزی و والی نژاد از جمله کسانی بودند که به ما کمک کردند. بعد از این که تدوین اولیه «خاطراتی برای تمام فصول» انجام شد دوباره آن را تدوین کردیم. تدوینگر فیلم با حوصله این کار را انجام داد. او با آرامش ساعتها کار کرد تا فیلمی که مطلوب ما بود را بدست بیاورد.
ما حتی سر اینکه برادرم جلوی دوربین باشد یا نباشد خیلی بحث داشتیم. او میترسید فیلم تبدیل به فیلم خودش شود. ولی من تاکید داشتم که او بخشی از سندهای ماجراست. خوشبختانه این موضوع در فیلم شکل گرفت و جانبازان از ارتباطی که با برادرم داشتم به عنوان سند یاد میکردند. برادرم تا حالا نریشن نخوانده بود ولی حسی که در صدای او بود باعث جذابیت اثر شده بود. این حرفها از اعماق وجود او تراوش میشد و به دل مینشست.
شاید تقدیر این بود که «خاطراتی برای تمام فصول» در آن سالها ساخته نشود و بماند برای دهه چهارم انقلاب تا در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شود. جشنوارهای که فیلمهای دفاع مقدسی در آن گل کردند و در صدر پر مخاطب ترینها قرار گرفتند.
فیلمهای دفاع مقدسی گل سر سبد سینمای امسال
امسال فیلمهای دفاع مقدسی به گل سر سبد سینمای ایران تبدیل شدند. این یک نقطه بسیار روشن و امیدبخش برای سینمای دفاع مقدس است. همه دیدند با موضوعاتی که زمانی فکر میشد مخاطب آنها را پس میزند، میتوان مردم را به سینماها کشید. اگر فیلمی خوب در حوزه دفاع مقدس ساخته شود که پرداختی غیر کلیشهای، متفاوت، انسانی و خلاقانه داشته باشد، مخاطب از آن استقبال میکند. «شیار 143»، «چ» و «خاطراتی برای تمام فصول» فیلمهایی بودند که مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند. بعد از سه دهه ما شاهد تولد سینمایی هستیم که همه فکر میکردند مخاطب ندارد.
البته این تولد بدون حاشیه هم نبود. حاشیههای فراوانی پیرامو فیلمهای دفاع مقدسی و بخصوص شخص ابراهیم حاتمیکیا وجود داشت که هنوز هم ادامه دارد.
حاشیهها و دعواهای شخصی را باید از دامن سینما پاک کرد
من هیچوقت به اتفاقات این چنینی اهمیت نمیدهم. اینها حاشیهها هستند. مهم این است که حاتمیکیا فیلمش را ساخت و فیلمی ساخت که دیده شد. این فیلم یکی از فیلمهای به یاد ماندنی حاتمیکیا است. حاتمیکیا آدم اهل حاشیه نیست.
من فکر میکنم سینمای ما باید از فضای حاشیهای و نشریه زرد شدن فاصله بگیرد. در سالهای پیش سینمای ما از این نظر صدمه دیده است. چه مدیران، چه فیلمسازان و چه منتقدان باید توجه کنند که سینما چقدر از این حاشیه ها ضربه دیده و نحیف شده است. این حاشیهها از جنس سینما نیست و نباید وجود داشته باشد. ممکن است که در فوتبال ما، این حواشی اجتناب ناپذیر باشد؛ هرچند در فوتبال هم آدم فرهیخته کم نداریم. اما جنس سینما فرهنگی است. ساحت و شان فرهنگ باید از این مباحث حاشیهای دور باشد. دعواهای شخصی و جناحی را باید از دامن سینما پاک کرد، مخصوصا سینمای دفاع مقدس.
ما چند وقت پیش «خاطراتی برای تمام فصول» را در خانه هنرمندان نمایش دادیم. مدعوینی که در این برنامه شرکت کردند از طیفهای مختلف بودند. خانه هنرمندان بیشتر پاتوق بچههای آرتیست و روشنفکر است. آنها آمدند و در کنارشان جمعی از بچههای جبهه و جنگ نیز بودند. سفیر اتریش هم آمده بود. آنها در کنار هم این فیلم را دیدند و پسندیدند. حتی وقتی چراغها روشن شد عدهای اشک چشمان خود را پاک میکردند. این نشان میدهد اگر به برخی مفاهیم خوب و درست پرداخته شود میتوان تاثیرگذار بود. من نمیگویم فیلم من بیعیب و نقص است اما سعی کردیم نگاهی غیر کلیشهای در این فیلم داشته باشیم، شعار ندهیم و با نگاهی خلاقانه به موضوع بپردازیم. فیلم خانم آبیار هم در یک سطح دیگر توانست همین تاثیر را بگذارد.
به نکته خوبی اشاره کردید. خیلیها معتقدند که جنگ ما در سینما بد ترسیم شده است. زمانی ما بقدری بد عمل کردیم که دیگر هنرمندان سراغ جنگ که دریایی از ایدههای نو است را کنار بگذارند و به سمتش نروند. همه از کلیشههایی که ما برای خود ساختیم میترسند و نمیخواهند گرفتار شوند. برخی اوقات هم آنقدر سعی کردیم از کلیشهها دور شویم که نگاه اشتباهی به جنگی دفاعی که برای حفظ ایران انجام شد، داشتیم. به نظر شما فیلمهایی که نام بردید میتواند تحولی در سینمای دفاع مقدس ما ایجاد کند؟
باید به هنرمندان اعتماد کرد
من امیدورام که این اتفاق بیافتد. باید به هنرمندان اعتماد کرد تا هنرمندان خوب و با استعداد بیایند در این زمینه کار کنند. نباید فضا به 5 یا 10 نفر خاص محدود شود و گفته شود فقط این افراد هستند که میتوانند در سینمای جنگ اثر تولید کنند. اگر با نگاههای مختلف در این سینما فیلم ساخته شود باعث وجود رنگهای مختلف در فضای سینما دفاع مقدس میشود.
اعتماد کردن به هنرمندان برای ساخت فیلم خوب تنها یکی از موضوعاتی است که باید به آن توجه کرد. سینمای مستند ما امروز نیازمند توجه مسئولین به مضوعات دیگری هم هست. شما به عنوان فردی که سابقه طولانی این حوزه دارید، اولویتهای امروز سینمای مستند ایران را چه موضوعاتی میدانید؟
ارتباط مخاطبان با فیلمها مشکل اول سینمای مستند
سینمای مستند ایران دو مشکل جدی دارد که باید آنها را برطرف کرد. یک مشکل ارتباط فیلم مستند با مخاطب است. یعنی جایگاه عرضه و نمایش فیلم مستند در ایران مناسب نیست. فیلم مستند این جایگاه را کم و بیش در تلویزیون دارد ولی متاسفانه تلویزیون نگاهی مخاطب محور با یک برنامه مخاطب شناسانه برای فیلم مستند ندارد.
معمولا ساعتهای پیک آنتن تلویزیون متعلق به کارهای نمایشی و سریالهای آپارتمانی و شهری است. مخاطب تلویزیون بیشتر بر اساس این آثار چیده میشود. ما باید باور کنیم که تلویزیون در زندگی همه مردم وجود دارد و برای همین میتواند در سلیقه مخاطبان اثر گذار باشد. اگر بخواهیم صرفا بر اساس میل مخاطب و اینکه چه برنامهای میتواند مخاطب را جذب کند برنامه ریزی کنیم، ما رسالت اصلی رسانه را فراموش کردیم. رسالت اصلی رسانهای که به شکل انحصاری در خانه مردم وجود دارد و میتواند یک سلیقه خاص را در مردم بوجود بیاورد، ساختن سلیقه فرهنگی است. ما نه تنها باید کار مخاطب شناسی انجام دهیم بلکه باید بر اساس برنامه راهبردی فرهنگی فکر کنیم که مخاطبان را میخواهیم به چه سمتی و چه فیلمهایی سوق دهیم. ما حتی باید به دهههای بعد هم فکر کنیم.
متاسفانه تلویزیون برنامهای راهبردی ندارد. اگر داشت شاهد ریز ش مخاطب در این سطح گسترده نبودیم. نباید چند شبکه ضعیف برای ما انقدر تهدید محسوب شود و باعث ریزش مخاطبان شود؛ شبکههایی که میدانیم با بودجه بسیار محدود از آن طرف مرزها مخاطبان را جذب میکند.
سینمای مستند در برنامههای میان مدت و کوتاه مدت هم دیده نشده است. شاید اگر تلویزیون رقیب داخلی داشت وضعش بهتر بود. اگر ما چند شبکه مستقل داشتیم که در چارچوب قوانین کشور فعالیت میکردند، می توانستیم شاهد کارهای خوبی در حوزه سینمای مستند باشیم. این رسانه تنها مصرف کننده سلیقه بوده و ایجاد کننده سلیقه نبوده است. تلویزیون دچار مخاطب زدگی شده است. چون این تلقی در اکثر مدیران صدا و سیما وجود دارد که سینمای مستند مخاطب وسیع ندارد، این نوع فیلمها از ساعت پیک رسانهای کنار گذاشته شده اند.
کسانی که در سینمای مستند دغدغههای جدی دارند سراغ تلویزیون نمیآیند. شاید یکبار این کار را کنند ولی به دلیل شرایط مالی و زمان پخش مستند، رقبتشان به این کار کم میشود. هم تلویزیون باید درست کار کند هم سازمان سینمایی باید برنامه مدونی برای اکران فیلمهای مستند داشته باشد. با توجه به مکان سنجی که میشود انجام داد باید دید چند سالن با چند نوبت اکران برای مردم باید گذاشت تا فیلم مستند وارد چرخه اکران کشور شود.
فیلمهای مستند نشان دادهاند که میتوانند مخاطب داشته باشند. این موضوع نه تنها در سالهای اخیر که حتی در فیلمهای مستند قبل از انقلاب هم نمایان است. فیلم مستند «خانه خدا» در دهه چهل توانست مردمی را به سینما بکشاند که هرگز به سینما نیامده بودند. از همه پتانسیلهای تلویزیون، نمایش خانگی و سالنهای سینما میتوان استفاده کرد و به ظرفیت سینمای ایران افزود.
البته این که فقط بگوییم یک برنامه نمایش برای فیلمهای مستند داریم کافی نیست. برنامه اکران اگر مطالعه نشده باشد و مخاطب شناسی و نیاز شناسی نشده باشد شکست میخورد. کما اینکه برنامه اکران مرکز گسترش در دوره قبل شکست خورد. این درحالی است که اکرانهای انجمن تهیهکنندگان موفق بوده است؛ اکرانهایی از جمله اکرانهای خانه هنرمندان و اکران سینمای آزادی فیلمهای مستند. پخش فیلم مستند بدون مطالعه هم میتواند خسارت مالی و هم خسارت فرهنگی داشته باشد. خسارت فرهنگی به دلیل دفع مخاطب از فیلمهای مستند و هزینه مالی برای پخش کنندگان. لزوما هر نمایشی نمیتواند موفق باشد.
نمایشهای مستند در تلویزیون چون در ساعتی که هیچ برنامه ای پخش نمیشود، انجام میگیرد، مناسب نیست و ضربه زننده است.
استانداردسازی نیاز امروز سینمای مستند
استاندارد سازی هم یکی از مباحثی است که در سینمای مستند باید مورد توجه قرار گیرد. باید دید ما چقدر به سینمای مستند و زیرساختهایش اهمیت داده ایم. ساخت یک فیلم مستند از ایده تا ارائه به مخاطب نیاز به استاندارد سازی دارد. این استاندارد فقط مربوط به ابزار و تجهیزات نیست. ما در زمینه ابزار کمترین مشکل را داریم. در فیلم مستند بنا به ماهیتیش اگر ساختار و محتوا درست باشد، میتوان به امکانات فنی کم اکتفا کرد. ما از لحاظ نرم افزاری و طراحی پروژه مشکل داریم. در سینمای داستانی هم این را مشکل داریم ولی در سینمای مستند فاصله ما با استانداردها قابل توجه است.
هنوز هر شخصی با داشتن یک دوربین و ست مونتاژ خودش را مستندساز میداند. افراد فکر میکنند با ثبت واقعیت مستندساز میشوند. این در حالی است که ساده ترین تعریف فیلم مستند تفسیر خلاقانه واقعیت است. یعنی یک امر خلاقانه در برداشت از واقعیت باید صورت بگیرد. سینمای مستند ما برای ارتباط با مخاطب ژانرهای مختلف دارد. ما برای اینکه بتوانیم با استانداردهای روز دنیا فیلم بسازیم باید آموزش ببینیم.
ما نباید فقط لایههای بیرونی اتفاقات را ببینیم بلکه باید لایه های درونی را هم نگاه کنیم. باید ببینیم چگونه باید به روایتگری بپردازیم تا فیلم دراماتیزه شود. چرا یک مستند خارجی را هم عوام و هم متخصصان میبینند و لذت میبرند؟ این اتفاقی نیست. این فیلم استاندارد است که میتواند دراماتیک، تاثیرگذار و دارای لایههای مختلف باشد. در مرکز گسترش سعی میکنیم به این سمت برویم.
اولین گامی که در مرکز گسترش در این راه برداشتیم این است که هر متنی را به عنوان طرح فیلم مستند نپذیریم. من در شوراهای طرح و برنامه زیادی بودم و با متنهایی زیادی روبرو شدم که طرح فیلم مستند نبودند. ما باید اول نشان دهیم که طرح فیلم مستند چیست. من فرم این طرحها را در روز اول حضورم در سینما گسترش طراحی کردم و در سایت مرکز قرار دادم. این موضوع هم باعث شفاف سازی شده است و هم کارگردانان از جای جای ایران میتوانند به ما طرح بدهند. فیلم مستند فقط برای تهرانیها نیست. هرکسی در این سایت میتواند نام نویسی کند و طرح خود را مطرح کند. در گام اول هم سوابق خواستیم و اینکه موضوع و طرح را به صورت جداگانه اعلام کنند. در گامهای بعدی این اتفاق جدیتر میشود و شرایط تولید از لحاظ بودجه و زمان بندی هم مشخص میشود تا مستندسازان بدانند چه انتظاراتی از آنها داریم.