
به گزارش مشرق؛ "اريک اشميت" "جرد کوهن" به عنوان دو تن از مديران ارشد گوگل، در مقالهاي مشترک به ارزيابي مواجهه کشورهاي مختلف با فنآوريهاي ارتباطي جديد و تاثير اين فنآوريها بر محيطهاي اجتماعي اين کشورها پرداختند.
هرچند که زاويه نگاه اين دو مدير گوگل نسبت به فناوري ها و کشور هاي مختلف، با زاويه نگاه مشرق متفاوت است ليکن شناخت فضاي ارتباطي با توجه به تجارب آنها از طريق اين مقاله ميسر است. در اين مقاله نکات مهمي از دنياي ارتباطي و نسبت آن با ارزشهاي اجتماعي و حکومت ها گنجانده شده که براي مثال، توجه قدرت هاي جهاني به تلفن همراه، براي به چالش کشيدن حکومت هاي مخالف خود نکته مهمي است؛ و يا اينکه فناوري و فضاي ارتباطي بايد به کنترل و مديريت يک حکومت مقتدر آنچنان درآيد که بتواند ارزش هاي يک جامعه را تقويت کند و بايد توجه داشت که اين فناوري ها ترويج دهنده دموکراسي است و از سوي ديگر چون به عنوان يک رسانه مطرح است ناگزير به هژموني انجاميده و قدرت هاي جهاني از آن براي تقويت ديکتاتوري خود بهره مي برند.
"اريک اشميت" (Eric Schmidt) رئيس و مدير اجرايي گوگل و عضو شوراي مشاوران رياست جمهوري در حوزه علم و فنآوري و نيز رئيس بنياد آمريکاي جديد و "جرد کوهن" (Jared Cohen) مدير بخش ايدههاي گوگل عضو فرعي شوراي روابط خارجي و نويسنده کتابهاي "کودکان جهاد" (Children of Jihad) و "صد روز سکوت" (One Hundred Days of Silence) و آمريکا و نسلکشي روآندا است.
در اين مقاله چنين آمده است:
ظهور و قدرت فنآوري ارتباطات– ابزاري که مردم را با طيف گستردهاي از اطلاعات و جوامع مختلف ارتباط ميدهد– قرن بيست و يکم را کاملاً شگفتزده کرد. بخش اعظمي از شهروندان صرفاً با استفاده ابزاري از يک دستگاه تلفن همراه ميتوانند اغتشاشات کوچکي را بر پا دارند که تحت چنين شرايطي اقتدار دولتها مطمئناً به چالش کشيده خواهد شد. از منظر رسانهاي، فرآيند ارسال گزارش هم اکنون به يک سرمايهگذاري مشترک بين آژانسهاي خبري با سابقه و برخي از روزنامهنگاران حوزه اجتماعي تبديل شده که به سرعت نيز در حال رشد است و شرکتهاي فنآوري در اين ميدان خود را جلوتر از رقبا ميدانند اما از ناشکيبايي مشتريان و تعصب اندک آنها به محصولات شرکت غافلگير خواهند شد.
امروزه؛ بيش از 50 درصد جمعيت جهان همزمان به تلفن همراه (5 ميليارد نفر کاربر) و اينترنت (2 ميليارد نفر کاربر) دسترسي دارند. اين افراد در داخل و خارج از مرزهاي کشور با يکديگر در ارتباط بوده و با هم جوامع مجازي را تشکيل ميدهند که به شهروندان در برابر دولت متبوع خود قدرت ميبخشد. نظر به اينکه مطبوعات سنتي رکن چهارم محسوب ميگردند اما اين فضا ممکن است "فضاي ارتباطي" نيز ناميده شود. به بيان ديگر، اين مکان، مکاني است که هر فرد در صورت دسترسي به اينترنت و صرفنظر از استاندارد زندگي و مليت خود، کلام و قدرتي مييابد که ميتواند شرايط موجود را تغيير دهد.
از نگاه کشورهاي قدرتمند جهان، ايجاد فضاي ارتباطي فرصتهاي جديدي براي رشد و توسعه و در عين حال تهديدات بزرگي نيز براي شيوههاي حاکميت پايدار فراهم ميکند. فنآوري ارتباطات فضاي لازم براي اشاعه دموکراسي و حتي حکومت استبدادي را نيز ايجاد مينمايد به طوري که همزمان به انسانهاي بد و خوب قدرت ميبخشد. کشورها براي کنترل موثر اين فنآوري بر قدرت سياسي و اقتصادي خود با يکديگر رقابت ميکنند.
برخي از کشورها، عمدتاً قدرتهاي با ارتباطات بيشتر نظير آمريکا، کشورهاي عضو اتحاديه اروپا و مراکز قدرت اقتصادي آسيا (چين و تا اندازهاي هند) فضاي ارتباطي داخل مرزهاي خود را به گونهاي مديريت ميکنند که ارزشهاي آنها را تقويت نمايد اما همه کشورها نميتوانند مانع از کسب قدرت افراد شوند يا آن را محدود سازند.
* فنآوري ارتباطات به مشکلات کشورهاي کمتر توسعهيافته ميافزايد
فنآوري ارتباطات به مشکلات کشورهاي کمتر توسعه يافته ميافزايد و آنها را وادار ميسازد تا در قبال مسائل شهروندان خود مسئوليتپذير باشند حال آنکه چنين فنآوري در عين حال ميتواند ابزارهاي جديدي براي مهار مخالفان و سرکوب بيشتر آنها در اختيار دولت بگذارد. بين طرفداران هيلاري کلينتون وزير امور خارجه آمريکا و دولتمرداني که "آزادي ارتباطات" را براي بقاي سياسي خود خطرناک ميدانند، چالشي دائمي وجود دارد.
مقابله با اين معضل، چالشهاي خاصي را بر ملتهاي دموکراتيک تحميل ميکند. ايدهآلهاي آنها با ملاحظات قابل توجيه امنيت ملي در تقابل است. به منظور اجتناب از دادن امتياز به کشورهايي مثل چين که به دنبال اشاعه ارزشهايي همچون کنترل و سانسور هستند، دولتهايي نظير ايالات متحده آمريکا و اعضاي اتحاديه اروپا بايد به اصول آزادي و شفافسازي پايبند باشند.
دولتهاي دموکراتيک به احتمال زياد وسوسه خواهند شد تا همانند دوران جنگ سرد و دهههاي بعد از آن با تکيه بر دفاع، ديپلماسي و توسعه، منافع ملي خود را افزايش دهند. با وجودي که هنوز دقيقاً کسي نميداند که توسعه فنآوري چگونه پايه و اساس حکومت را تغيير خواهد داد اما اين ابزارهاي سنتي به تنهايي کافي نخواهند بود. روشن و بديهي است که راهکارهاي قديمي در عصر جديد موثر نخواهند افتاد. دولتها بايد متحداني جديد براي خود پيدا کنند که اين امر نيز خود بيانگر افزايش قدرت شهروندان و ماهيت در حال تغيير دولت است.
اين اتحادها بايد فراتر از روابط دولت با دولت بوده و جامعه مدني، سازمانهاي غيرانتفاعي و بخش خصوصي را نيز شامل گردد. دولتهاي دموکراتيک بايد بدانند که استفاده شهروندان از فنآوري ابزار موثرتري براي ارتقاي ارزشهايي نظير آزادي، برابري و حقوق بشر در سطح جهان است تا طرحهاي ابتکاري دولت. براي شهروندان خارج از کشور استفاده از سختافزار و نرمافزارهاي ساخت شرکتهاي خصوصي به مراتب کارآمدتر است تا حمايت مالي يا ديپلماسي دولت.
با وجودي که همگان ميدانند دولت و بخش خصوصي در کنار يکديگر ميتوانند به قدرت بيشتري دست يابند اما هر گونه تلاش براي مقابله با چالشهاي سياسي و اقتصادي متاثر از فنآوري ارتباطات و بدون حضور موثر ساير قدرتهاي نوظهور در اين حوزه –نظير فعالان و سازمانهاي غير دولتي– به شکست منتهي خواهد شد. اقدامات واقعي در اين فضاي ارتباطي را ميتوان در دفاتر محقر و کوچک شهر قاهره و اتاقنشيمن منازل شخصي در سراسر قاره آمريکاي لاتين يافت. فعالان و متخصصان فنآوري در اين اماکن از "توده مردم" حمايت سياسي ميکنند تا دولتهاي مستبد را به لرزه اندازند، ابزارهاي جديدي براي عبور از ديوارهاي آتشين و فيلترهاي اينترنتي بيابند، به مثابه روزنامهنگاران جديد در اينترنت و به صورت آنلاين گزارش دهند و در عصر اينترنت لايحه حقوق بشر بنويسند. هر چند اين اقدامات شايد غير عملي يا ناکافي باشند اما در کنار يکديگر ميتوانند تغيير فاحشي در روند دموکراسي ايجاد نمايند.
* انقلاب در فنآوري ارتباطات
ايده فنآوري نه تنها يک پديده جديد نيست بلکه هيچ شواهدي از نحوه واکنش دولتها نسبت به اين پديده نيز وجود ندارد. ظهور مطبوعات نوشتاري در قرن پانزدهم، نکته جالب توجهي است که در اين مرحله ميتوان به آن اشاره نمود. هر چند اختراع "يوهانس گوتنبرگ" (Johannes Gutenberg) واقعاً در نوع خود انقلابي بهپا کرد اما دسترسي بيشتر به اطلاعات را افرادي محدود کردند که صاحبان اين جرايد بوده و تصميم ميگرفتند چه مطالبي را چاپ نمايند و يا در چه نقاطي آن را توزيع کنند. علاوه بر اين، دولتهاي ديکتاتور و ساير نهادها اين قدرت را داشتند تا با هدف کنترل (با تبليغات) يا سرکوب (با غير قانوني اعلام کردن مطالب ضددولت يا ضدکليسا) از مطبوعات نوشتاري سوءاستفاده نمايند.
در قرن پانزدهم که راديو و تلويزيون پا به عرصه گذاشتند، ملتها – و آنهايي که براي دسترسي به امواج هوايي ثروت و قدرت کافي داشتند – قادر بودند تصاوير و صداها را کنترل کرده و حتي به سايرين آن را ديکته نمايند. راديو و تلويزيون ابزارهاي تبليغاتي قدرتمندي بودند که دولتها ميدانستند چگونه بايد از آن بهره گيرند. کرهشمالي – که مردم آن فقط ميتوانند کانالهاي دولتي را تماشا کنند – نمونه جديدي است از آنچه که در زمان فروپاشي ديوار برلين در اروپاي شرقي رايج بود. حتي زماني که شبکههاي راديويي در نيمه اول جنگ سرد بدون مجوز فعاليت ميکردند و تلويزيونهاي ماهوارهاي نيز در نيمه دوم به سرعت گسترش يافتند، باز هم سختافزار، دانش و مهارت اندکي براي پخش برنامههاي خود داشتند چه رسد به تضمين زمان و مکان پخش آنها.
عليرغم اين محدوديتها، بسياري از مردم تصميم گرفتند تا اطلاعات را از طريق منابع مستقل دريافت دارند که تا به آن روز مردم عادي به آن دسترسي نداشتند. اين عده کساني بودند که در نهادهاي دولتي کار ميکردند و اغلب خود در معرض خطر بازداشت، مرگ يا حتي بدتر از آن قرار داشتند. امروزه پديده مشابهي نيز در برخي ديگر از کشورها در حال وقوع است به طوري که عامه مردم تلاش دارند تا اخبار دست اول را از جهان فراسوي مرزهاي خود به دست آورند و براي دسترسي به صفحه فيس بوک و ايميل خود که دولت آنها را مدام مسدود ميکند، از سرورهاي پروکسي و فنآوري عبور از فيلتر بهره ميبرند.
نحوه استفاده امام خميني از فناوري ارتباطي در انقلاب اسلامي ايران
بروز انقلاب سال 1979 در ايران بيانگر تغيير جهت از رسانهها به سوي ابزارهاي ارتباطي ديگر است. در دهه 1970 در ايران نيروهاي عظيم اجتماعي بر سر کار بودند که از جمله آنها ميتوان به افرادي اشاره کرد که از فساد شاه و رژيم مستبد وقت و فشار جامعه بينالمللي ناراضي بودند اما به اعتقاد بسياري از مورخان يکي از ويژگيهاي کليدي اين انقلاب، توانايي آيتالله خميني براي انتقال پيام خود با استفاده از يک وسيله ساده بود: نوار کاست.
آيتالله خميني با بهرهگيري از يک شبکه گسترده نوارهاي سخنراني خود را در ميان بيش از 9 هزار مسجد توزيع کرد. همانگونه که مجله "تايم" (Time) نوشت، "اين قديس 78 ساله در حومه شهر پاريس اقامت داشت (اما) همچون فرماندهي که به نوک قله حملهور ميشود، انقلاب را از 2600 مايل آن طرفتر هدايت کرد."
دولت آمريکا نسبت به قدرت اين ابزار ساده در ايران نگران بود، اولاً به اين دليل که کنترل اين تکنولوژي جديد بسيار دشوار بود و ثانياً اينکه توجه واشنگتن را به بلوک شوروي معطوف ميکرد زيرا احتمال ميداد که استفاده از نوار کاست، ابزاري براي گسترش تبليغات کمونيسم باشد. تا اواسط دهه 1970، کارخانجات سازنده نوار کاست وارد اين بازار بکر و دست نخورده شدند و اين وسيله ساده ناگهان از يک ابزار سرگرمکننده جديد به يک سيستم موثر ارتباطي تبديل شد.
در دهه بعد، فعالان و مبارزان حقوق بشر در اتحاديه جماهير شوروي و اروپاي شرقي براي انتشار پيامهاي خود و شعلهور ساختن اغتشاشات شهري از دستگاههاي کپي و فکس استفاده کردند. ادامه دارد ...