کد خبر 310658
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۹

"شما خودتان نظامی هستید و از نظم و انضباط! سر درمی آورید. بنابراین باید بهتر از اسرای قسمت ۱ تابع قوانین باشید. درست همانطوری که در ایران از قوانین ارتش پیروی می کردید.... خوب، البته قوانین ارتش ما با مال شما متفاوت است."

خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده رضا امیرسرداری است:

چهارم تیرماه بود که از نگهبان ها شنیدیم ارتش عراق عملیات سنگینی در جزایر مجنون انجام داده و تعدادی اسیرگرفته است. فردای آن روز حدود ۱۰۰۰ اسیر به اردوگاه ما آوردند که بیشتر سرباز و درجه دار بودند.

جمعیت هر آسایشگاه از ۱۶۰ نفر تجاوز کرد! بیست روز بعد تعدادی از اسرای منطقه "زبیدات" و "شرهانی" را آوردند و در قسمت سه جای دادند. با ورود این دسته، جمعیت اردوگاه به چهار هزار نفر رسید! البته چند روز بعد با انتقال اسرای افسر به اردوگاه مخصوص افسران و انجام جا به جایی هایی، جمعیت اردوگاه به حدود۳۵۰۰ و تعداد اسرای هر آسایشگاه از ۱۷۰ نفر به ۱۵۳ نفر رسید.

به این ترتیب، قسمت یک اردوگاه عملاً به اسرای بسیج و سپاه اختصاص یافت و به قسمت "بسیجی" ها معروف شد. از ۹ آسایشگاه قسمت دو،[۱] هشت تا به اسرای ارتشی منطقه مجنون اختصاص پیدا کرد. به همین خاطر، قسمت دو، به قسمت "مجنونی" ها معروف شد. در قسمت سوم اردوگاه هم، اسرای منطقه "زبیدات" جا گرفتند و از آن پس آن جا قسمت "زبیداتی" ها نامیده شد.[۲]

اسرای منطقه "زبیدات" هم غالباً ارتشی بودند. آسایشگاه ۱۸ از قسمت ۱ به آسایشگاه "بسیجی" ها معروف شد.

روشن بود با توجه به ذهنیتی که مسئولین اردوگاه نسبت به بچه های بسیج و سپاه داشتند، این قسمت را شدیداً تحت نظر می گرفتند. همین طور هم شد. آسایشگاه بسیجی ها بر لبه ی تیغ قرار گرفت. اسرای این قسمت را به بهانه های مختلف و غالباً واهی تحت فشار و آزار و اذیت فراوان قرارمی دادند.

به نظرمی رسید وجود اسرای ارتش در اردوگاه باعث راحتی خیال نگهبان ها شده است. آنها ارتشی ها را نظامی[۳] می دانستند و توقع داشتند که آنها تابع سلسله مراتب و قوانین انضباطی ارتش عراق باشند. در تحلیل های خود به آنان گفته بودند: "شما خودتان نظامی هستید و از نظم و انضباط! سر درمی آورید. بنابراین باید بهتر از اسرای قسمت ۱ تابع قوانین باشید. درست همانطوری که در ایران از قوانین ارتش پیروی می کردید.... خوب، البته قوانین ارتش ما با مال شما متفاوت است."

آنها می کوشیدند نظام سلسله مراتب را حتی در بین اسرا هم گسترش دهند. اغلب درجه دارها را به مسئوولیت آسایشگاه برمی گزیدند و همین کافی بود، چون اغلب اسرای سرباز، درجه دارها را همان سرگروهبان های سابق در ایران می دانستند و خود را ملزم می دیدند از آنان اطاعت کنند. سلسله مراتب توانسته بود طیف وسیعی از سربازان را که طبعاً سر به زیر و آرام بودند، در خود حل کند.

اغلب از آنها می شنیدیم که در توجیه انفعال خود می گفتند: "ما سربازیم و باید تابع نظام ارتش عراق باشیم.... انجام کارهای خودسرانه، فقط مشکلات را بیشتر می کند!"

 به نظر می رسید بعثی ها این سیاست ها براساس تجربیات خود در نگهداری از اسرا پی ریزی می کنند. اما نکته شگفت انگیز اینجاست که آنها در مهار و کنترل اسرای قسمت بسیجی ها، هیچ موفقیتی به دست نیاوردند، هرچند در این کار ۸ سال سابقه داشتند.

[۱] درآسایشگاه باقی مانده، الباقی اسرای بسیجی جای داده شدند.
[۲] - قسمت سوم اردوگاه " ملحق" نامیده می شد وازنظرشکل ساختمانها با قسمتهای دیگرمتفاوت بود.
۳- جالب اینجا بود که نیروهای بسیج را "( البته به آن معنایی که درارتش مرسوم است) نظامی نمی دانستند.

*سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس