
به گزارش مشرق ،"عليرضا قزوه" شاعر مطرح کشورمان که پيش از اين چندين شعر را در محکوميت حوادث سال 88 و سران فتنه سروده بود، در جديدترين شعر خود به حوادث 25 بهمن پرداخته است. قزوه را بعضي با شعرهاي سپيد سياسياش ميشناسند و ميپسندند، بعضي با غزلهاي انتظارش، بعضي با شعرهاي مذهبياش و بعضي هم با دوبيتيهاي سادهاش. قزوه در اين شعر که در وبلاگ شخصي خود منتشر کرده، به محکوميت ميرحسين موسوي و مهدي کروبي پرداخته و نوشته است:
تو پشيمان ميشوي
و گريه خواهي کرد
روزي که دير شده ست
به مير... افهم هم نخواهم گفت
که دير شده ست برايش...
افهم! يا شيخ افهم...
نه مصريان به خانه باز نميگردند
که خانه تمامي آنان ميدان التحرير است
بمبي به نام فيس بوک گذاشتند
خنثي شد
بمبي به نام تويتر
ترکيد
بمبي به نام تو و مير
بمبي به نام ?? بهمن
ترکيديد
در سطل آشغال!
حالا دنبال بمبهاي ديگرند
اما دوستان محمد عبده
و جمال عبدالناصر
و خالد اسلامبولي
نياز به فيس بوک ندارند
و مصر
بدون اينترنت هم اموراتش را ميگذراند
و بينياز به شيخ فضول و مير ذلول
همچنان که غزه و لبنان
با آن شعار مبارک پسندتان تا حال
ايستاد
و حالشان را گرفت
و مصر
هيچ نيازي به شيخ فتنه گر ندارد
خلاف راي شما
مصر به انقلاب ايران افتخار کرد
آقاي سيد ابراهام السلطنه
آقاي اسرائيل زاده
آقاي مهملباف
صداي مرا داريد؟
و از شجاعت ايران تعريف کرد
حتي گفت امام خامنهاي
اما نگفت خرت به چند شيخ بيسوات
ديدي
خلاف راي شما
نصرالله تنها با يک سخنراني
اشک سعد حريري را درآورد
و سارکوزي و شما را
سرجايش نشاند.
حالا در مصر
تنها بايد لانه خرس و زنبور اشغال شود
وگرنه دستگاههاي جاسوسي
کارشان را ميکنند
بايد مواظب سفير انگلستان باشند
در تمام جهان
مواظب بيبي سي
وگرنه سي سال عقب ميافتند
اگرچه مصر فهيم
مصر بزرگ
تمام اين چيزها را ميداند
«من تيغ رويارو زنم...»
شما هيچ غلطي نميتوانيد کرد
نه با هزار نفر
نه با صد هزار نفر
نه حتي با يک ميليون نفر
که ما شصت ميليون نفريم
و از لجتان سانديسهاي ايراني ميخريم و ميخوريم
اما به پپسي کولا راي نخواهيم داد
و هيچ نيازي به مک دونالد و کي اف سي نداريم
و هيچ نيازي به بيبي سي و صداي امريکا
شما شب را در استوديوي بيبي سي بخوابيد
و صبحانهتان را در استوديوي صداي امريکا بخوريد
شما براي خنده ما خوبيد
گيرم که برلوسکني فاحشههايش را فرستاد
محملباف دوستان بازيگر امريکايياش را
نوريزاده خواهران اسرائيلياش را
گيرم که به نفع شيخ کروبي
خانوم هيلاري لشکر کشيد
گيرم که با دروغ
طفلان معصوم را به خيابان کشيديد
باز هم شما کمتريد
نه مولاي ما به شما باج خواهد داد
نه ما
حسين (ع) با يک جبهه جنگيد
علي (ع) با دو جبهه
مولاي ما با چهار جبهه ميجنگد
اما باکي نيست
من ديدهام پسران رهبر را
يک لاقبا و ساده
در ميان همين مردم
و ديدهام بچههاي فتنه گران را
سوار اسب و يله در انگلستان و دوبي
و ديدهام کدام شيخ
از شهرام خان پول گرفت
و دختر کدام شيخ
مربي اسکي و اسب داشت
و در محله ليان شانپو راي ميخريدند
من تمام اينها را ديدهام
و فرش کهنه و ساده خانه آقا گواه است
و شامهاي ساده آقا را ديده بودم
در کرمان
من ديدهام کدامتان راست ميگوييد...
**
امشب ولنتاين نازنازي هاست
بادا بادا مبارک بادا
آن روز هم عاشورا بود
و والانتيان شيخ و تو بود
شيخ و گوگوش
مير و سروش
والانتين است
شيمون پرز و نوريزاده
خانوم هيلاري و فائزه
مريم قجر با آن يکي شيخ فتنه گر
والانتين است و همه دست بزنند
جنگ سانديس و کوکاکولاست
لطفا دست بزنيد
باشد شما با شمشيرها و سلاحهاي عجيب غريب هاليوود بياييد
ما با همين ني سانديس ميآييم
و با همين بچههاي بسيجي
و با موتورهاي دو ترک و سه ترک ساخت وطن
و با همين پيرزنان و پيرمرداني که هر سپيده شما را نفرين ميکنند
افهم يا شيخ مهدي ديروز
افهم يا شيخ ميني جوبها و گوگوشها
يا شيخ گوگوش و داريوش
تو پشيمان ميشوي
و گريه خواهي کرد
روزي که دير شده ست
به مير افهم هم نخواهم گفت
که دير شده ست برايش...