کد خبر 30155
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۷

سيد محمدعلي ابطحي، رئيس دفتر رئيس‌جمهور اصلاحات و عضو مجمع روحانيون مبارز با انتقاد از خاتمي و اين مجمع گفت، مجمع روحانيون مبارز به رياست خاتمي در شب بيست و پنجم بهمن جلسه داشت اما فقط درباره مصر اظهارنظر شد.

به گزارش مشرق، سيد محمدعلي ابطحي، رئيس دفتر رئيس‌جمهور اصلاحات و عضو مجمع روحانيون مبارز در يادداشتي با عنوان "نقد دروني " به تحليل حادثه 25 بهمن‌ماه پرداخته است.

متن کامل اين يادداشت به اين شرح است:

از قديم ضرب المثلي شنيده بودم که آدم بد باشه و بگويد بهتر از اين است که فلان باشه و نگويد.

بعد از اتفاقات سال 88 و برخوردهايي که صورت گرفت، دو نکته اساسي در درون جبهه اصلاحات مغفول شد، يکي اينکه فاصله خواست و توقع خيلي از کساني که خود را مخاطب جنبش سبز معرفي مي کردند و خواستهاي اعلام شده رهبران جنبش سبز بسيار زياد شده بود و متأسفانه نه کساني که توقع سقوط نظام را داشتند و نه رهبراني که خواستار اجراي قانون اساسي بودند و ادعاي تبعيت از خط نوراني امام را مي کردند، صادقانه مرزهاي خود را از يکديگر جدا نکردند و آنرا و لوازم آن را تبيين نکردند.

نکته ديگر هم اين بود که کساني که هزينه هاي دردناکي براي اهداف رهبران جنبش سبز داشتند نفهميدند که خواست مشخص آنان چيست و بهترين راه براي رسيدن به آن خواسته ها چيست.

اگر قرار باشد بي رودربايستي و صادقانه تحليل کنيم: اعتراضات از نتايج انتخابات رياست جمهوري شروع شد. خواست اوليه بررسي نتايج انتخابات بود. کساني که به تجربه تاريخي رفتار حاکميت را مي شناختند به خوبي ميدانستند و پيش بيني ميکردند که اين نظام با پشتوانه نيروهاي وفادارش پهن شدن در خيابان و مبارزات خياباني را بر نمي تابد. تجربه عملي در روزهاي عاشورا و 22 بهمن 88 هم نشان داده بود که جز آسيب جوانان و هتک حرمت هاي فراوان به همه مقدسات نتيجه ديگري ندارد و مهمتر اينکه اين رفتارها با خواست اجراي فانون اساسي و بازگشت به خط امام هيچ تناسبي نداشت. در اين ميان تکليف دو دسته خيلي روشن بود. يکي کساني که رسما و بي رودربايستي خواستار سقوط نظام جمهوري اسلامي بودند و ديگر کساني که پاي انقلاب اسلامي و دفاع از آرمانهاي اوليه آن محکم ايستاده بودند. اين دو طيف فاصله زمين تا آسمان را با يکديگر در مباني بايد داشته باشند. مخلوط شدن اين دو طيف با اين همه فاصله همه آرمانها و زندگي نسل فعلي را درهم ريخت.

دعوت به راهپيمايي 25 بهمن هم يکي از اين اتفاقات پر تناقض بود. که آشنايان به سياست مي توانستند با توجه به تجربه گذشته نتايج تلخ آن را پيش بيني کنند. وقتي چند ماه قبل آقاي خاتمي صحبت از شرکت در انتخابات -با شرائطي که اعلام کردند- را مي کند و يا تشکل بزرگي مثل مجمع روحانيون مبارز با حضور و رياست آقاي خاتمي در شب بيست و پنجم بهمن تشکيل جلسه مي دهد و فقط در مورد حوادث مصر اظهار نظر مي کند، نشانه اين است که بخش مهمي از اين جريان واقعيت هاي درست يا نا درست حاکميت و جامعه را درک کرده است.

نقد مسؤولان حکومتي بارها در برخورد با اين حوادث از سوي طيف هاي مختلف مطرح شده است اما اگر ما به نقد دروني جبهه اصلاحات در اين حوادثي که اثرات دراز مدت آن براي نسل معاصر بسيار دردناک است نپردازيم، همواره در معرض آسيب و حذف شدن و به دست نياوردن هيچ دست آوردي محکوم خواهيم بود.
در اين يادداشت به نکات نقد آميزي از اين اتفاقات و تناقضات درحوادث روز 25 خرداد مي پردازم. گرچه ميدانم در اين فضاي غبار آلود نوشتن اين ها که آن را حقيقت ميدانم سخت است و عکس العمل‌هايي را بر مي‌انگيزد به همين دليل براي شنيدن هر نقد منصفانه‌اي آماده‌ام:

1- ماجرا از دعوت آقايان کروبي و موسوي براي راهپيمائي حمايت از مردم مصر شروع شد. در دل همين دعوت نهقته است که سرنوشت ساير ملت ها براي آنان مهم است و نمي توان تنها به سرنوشت ملت ايران بسنده کرد. طبعا اگر سرنوشت ساير ملل پر اهميت است، سرنوشت مردم فلسطين که مظلوم ترين مردم نيم قرن اخير هستند داراي اهميت فراوان تري است. طبيعتا مرز آشکاري بين اين ايده و تفکر کساني که شعار نه غزه نه لبنان را دادند وجود دارد. ضمن اينکه هيچ کس انکار نمي کند که جنس انقلاب مردم مصر از جنس انقلاب اسلامي است که مردم ايران در سال 57 آن را تجربه کردند و در آن خواستار تغيير نظام و رفتن شاه و حاکميت شاهنشاهي بودند.

2- اگر ادعا شود که دعوت به راهپيمائي براي حمايت از مردم مصر و تونس بهانه‌اي براي دعوت مردم به خيابانها بوده است، بلافاصله اين سئوال مطرح ميشود که هدف از کشاندن مردم به خيابانها چه ميتواند باشد؟ حضور پرجمعيت مردم در اعتراض به شيوه انتخابات در 25 خرداد 88 نمونه بارزي است که پشت اين دعوت ها، هدف قابل اجرائي وجود نداشت. رهبراني که همچنان ادعاي حفظ نظام، پايبندي به قانون اساسي، تبعيت از خط نوراني امام خميني را ميکنند و دنبال اصلاح و نه انقلاب هستند و حتما نظام را قابل اصلاح ميدانند که مخاطبان خود را به انقلاب و از بين بردن اصل نظام دعوت نميکنند، راه حل خياباني که مسير انقلاب و سقوط هر نظامي است با اين شعار ها کاملا متناقض است. راه حل اصلاح در همه دنيا گفتگو و تعامل با دست اندرکاران حاکميت هاست و نه مشابه سازي با حرکت هائي مثل حرکت مردم مصر که رسما خواستار سقوط نظام بودند

3- استقلال از ميان شعارهاي اوليه انقلاب اسلامي، بنا به پذيرش همه تحليل‌گران داخلي و خارجي پر رنگ‌تر و جدي‌تر در طول سالهاي 32 ساله بعد انقلاب در ايران عملي شده است. غرور تاريخي مردم ايران هم همين اقتضا را داشته است که در هر شرائط از دخالت قدرتهاي خارجي متنفر و بيزار باشند. در حوادث بعد از انتخابات دهم بارها اين استقلال با دخالت هاي مستقيم قدرتهاي خارجي و منجمله در حوادث 25 بهمن مورد هجمه قرار گرفته است. به عنوان يک ايراني و به عنوان يک وطن دوست، نميشود در برابر اين دخالت هاي تحقير آميز بي تفاوت بود. مسائل داخل کشور با اختلاف سليقه هاي گوناگون، اگر راه را بر دخالت قدرتهاي خارجي باز کند حتما بايد در برابر آن موضع گرفت. عموم مردم امروز ايران حتي کساني که به شدت از عملکرد مجريان ناراضي هستند، از اعلام حمايت و رضايت اتحاديه اروپا و رئيس جمهور و وزير خارجه آمريکا و راه طي شده سلطنت طلبان و همراهان دشمن بعثي احساس تحقير و ذلت ميکنند.

4- نسلي که انقلاب اسلامي را به وجود آورده است، وقتي مشکلات را مي بيند، حتي اگر نسل هاي بعد بخواهند انقلاب جديدي بکند، نمي توانند و حق ندارند که به عنوان شريک آن نسل خود را قلمداد کنند. انقلاب اسلامي ثمره تلاش نسل ما است. خوبي و بدي آن را بايد نسل ما بپذيرد و اگر ميتواند بدي‌ها را اصلاح کند. فرصت طلبانه‌ترين کار اين است که نسل انقلاب 57 خود را رهبر و شريک نسلي بداند که احيانا خواست‌هاي متفاوتي دارند. بي‌شک کساني در جامعه هستند که يا اصل انقلاب اسلامي را قبول ندارند و يا مباني اساسي آن را، اگر با اين نسل بي رودربايستي حرف بزنيم و با آنان صادق باشيم بايد با صراحت به آنان بگوئيم که نسل ما انقلاب کرد و براي حفظ آن تلاش کرد و عليرغم اعتراض به شيوه‌هاي اجرائي از مباني آن دفاع ميکند، ايستادن در جايگاه رهبري کساني که به هر دليل اين مباني و يا اصل انقلاب را نمي خواهند از سوي معتقدان به حفظ نظام هم ظلم به نفس است و هم ظلم به آنها.

5- در صورت شفاف نبودن مواضع ما و به خصوص با توجه به تجربيات گذشته، در وضعيت موجود، استفاده ابزاري از اين نسل و قرباني کردن آنان که خواست‌هاي متفاوتي دارند و در پرده ابهامي که ما به وجود مي آوريم، گمان ميبرند خواست مشترکي با ما دارند، خيانت نابخشودني محسوب ميشود و جامعه جوان کشور را به ياس تاريخي بي دليلي ميکشاند که صدها برابر از خواست هاي مقطعي ما براي اين نسل دردناکتر است. فراموش نکنيم که نسل جوان در آغاز زندگي است و مثل ما در بخش پاياني زندگي قرار ندارد و حق دارد که از زندگي بهره بگيرد.

6- رودربايستي‌هائي که رهبران مخالفان فعلي با جامعه دارند، آيند‌ه‌اي مبهم و تلخ را براي نسل جوان کشور رقم ميزند. در تجمعات روز 25 بهمن، بنا به روايت همه تحليلگران، تجمع کنندگان خواستار حذف رهبري نظام بودند. اين خواست با اصرار به عمل به قانون اساسي که در آن ولايت مطلقه فقيه وجود دارد و يا با پايبندي به خط امام منافات دارد. چرا اين مرز را روشن نميکنيم؟ کساني که در تجمعات 25 بهمن شعار حذف رهبري و اصل نظام را دادند يا تصور ميکنند که رهبران دعوت کننده نيز چنين خواستهائي دارند و يا ميدانند که نظر آنها اين نيست و از رهبران به عنوان يک سپر استفاده ابزاري ميکنند. اين سو هم اگر شجاعتر بود يا صادقانه همين شعارها را مي داد و يا رسما اعلام ميکرد که نميخواهند ابزار باشند و تکليف اين نسلي که همه هزينه ها مثل گوشت قرباني بر عهده آنان است، روشن مي‌شد. واقعيت هم اين است که اگر به اصلاحات باور هست، نمي‌شود اين خواست‌هاي ساختار شکن را رد نکرد و اگر فکر ميکنند اين نظام، اصلاح پذير نيست بايد رسما براي سقوط آن تلاش کرد و هزينه‌ها را هم خود بپذيرند و کساني که به اين فکر باور دارند. وضع موجود شتر سواري دولايي است که با هيچ منطقي قابل قبول نيست.

7- اتفاق تلخ‌تر حادثه روز 25 خرداد [ظاهراً منظور نويسنده بهمن است]، ورود خشونت سازمان يافته به درون مردم بود که حداقل دو نفر کشته شدند. دستگاههاي اطلاعاتي از نفوذ منافقين خبر مي دهند. اين يک فاجعه است. وقتي چنين امکاني هست، در چنين وضعيتي بايد براي دعوت مردم به خيابان اين محاسبات را هم کرد.

8- افراطيون هميشه دشمن بزرگ مردم بوده‌اند. راه نجات آينده کشور هم از دالان دوري از افراطيون و اعتقاد به اصلاح مستمر غيرساختاري و صف بندي در برابر بيگانگان ودوري از خشونت و پايبندي به قانون ميگذرد. کساني هستند که بر اين باور نيستند، به حذف حداکثري و جذب حداقلي بر خلاف نظر رهبر انقلاب مي‌انديشند و ابزار کافي هم دارند. ما نبايد راه را براي غلبه اين مجموعه باز کنيم.

باور کنيم: وحدت، همدلي، همکاري براي رفع نواقص و مفاسد، پرهيز از انتقام جوئي، دوري از تهمت و اتهام و فحاشي، حفظ استقلال و مرزبندي با قدرتهاي خارجي، حفظ کرامت و آزاديهاي مصرح در قانون اساسي و فراخوان به اصلاح در زير سقف نظام و رهبري ضرورت فعلي کشور ماست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس