کد خبر 293442
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۹

سعید بیابانکی از کمتر دیده نشدن شعر و ادبیات علی رغم افزایش رسانه‌های مکتوب و مجازی خبر داد و گفت: استاد مشفق کاشانی، حلقه اتصال شعر دیروز و شعر امروز است.

به گزارش مشرق - هفتمین عصرانه ادبی فارس به پاسداشت از عباس کی‌منش، مشهور به «مشفق کاشانی» اختصاص داشت که ساعتی پیش با حضور سیدنظام‌الدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس، و نویسندگانی نظیر «مصطفی محدثی خراسانی»، «سیدمحمود دعایی»، «محمود دست‌پیش»، «جلال رفیع»، «عباس باقری»، «حسین آهی»، «سعید بیابانکی»، «محمدعلی گودینی»، «محمدرضا سهرابی‌نژاد»، «یاور همدانی»، «رضا اسماعیلی»، «مصطفی رنجبران» و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب در سالن اجتماعات خبرگزاری فارس برگزار شد.
 
در این مراسم سعید بیابانکی،‌ شاعر پیشکسوت کشورمان، بیان داشت: استاد مشفق کاشانی، حلقه اتصال شعر دیروز و شعر امروز است و بالاخص غزل دیروز و غزل امروز است.
 
وی اضافه کرد: بنده زمانی که نوجوان بودم و تازه با شعر آشنا شده بودم، شعرهایی در مطبوعات خواندم و بسیار با آنها ارتباط برقرار کردم که از جمله آنها غزلیات استاد مشفق کاشانی بود که در مطبوعات جوانان و اطلاعات هفتگی و روزنامه اطلاعات منتشر می‌شد.
 
بیابانکی ادامه داد: آن زمان همانند امروز وفور نعمت نبود که این همه مجله و روزنامه وجود داشته باشد اما آثار ادبی بیشتر به چشم می‌آمد علی رغم افزایش رسانه‌های مکتوب و مجازی در دنیای امروز، که شاید شعر و ادبیات کمتر به چشم می‌آید.
 
وی با بیان خاطره‌ای از استاد مشفق کاشانی، گفت: بنده در سال‌های 67 تا 71 در دانشگاه اصفهان دانشجو بودم، سال 68 یا 69 استاد مشفق به دعوت دانشگاه اصفهان به آن استان سفر کردند و یک شب شعر بسیار باشکوهی در آن مکان برگزار می‌شد که در آن زمان قادر طهماسبی (فرید) در دانشگاه اصفهان جلسات هفتگی شعر داشت و بسیار هم آن جلسات مؤثر بود و در آقای فرید همان جا شهرتش خیلی بیشتر از آنی بود که اکنون در تهران حضور دارد.
 
بیابانکی ادامه داد: بنده در آن جا یک غزلی گفته بودم که فکر می‌کنم جایی هم آن را نخوانده بودم و بعدها در جاهای مختلف منتشر شد که به این شرح است:
 
هر روز با انبوهی از غم‌های کوچک

گم می‌شوم در بین آدم‌های کوچک
 
سرمایه احساس من مشتی دوبیتی است
 
عمری است می‌بالم به این غم‌های کوچک
 
گلبرگ‌ها هم پاکی‌ام را می‌شناسند
 
مثل تمام قطره شبنم‌های کوچک
 
با آن که بیهوده است اما می‌سپارم
 
زخم بزرگم را به مرهم‌های کوچک
 
پیچیده بوی محتشم مثل نسیمی
 
در سینه‌هامان این محرم‌های کوچک
 
غم‌هایمان اندازه صحرا بزرگند
 
ما را نمی‌فهمند آدم‌های کوچک
 
وی افزود: در اوج جوانی به آن جلسه دعوت شدم، و در آن زمان کسی هم ما را نمی‌شناخت و بیشتر جوان جویای نام بودیم. اما زمان شعرم برای خواندن در آن شب شعر تأیید شده بود و زمانی که برای خواندن رفتم، هم صدام و هم دست و پایم می‌لرزید چون اساتیدی همانند استاد فرید، استاد مشفق کاشانی و استاد شاهرخی بودند، استاد مشفق بر روی سن نشسته و درباره هر یک از اشعار اظهار نظر می‌کردند، تقریباً هر شعری در آن مکان خوانده می‌شد، می‌گفتند که این شعر هیچ نسبتی با شعر امروز ندارد و فاصله دارد اما وقتی بنده غزل فوق را خواندم، استاد مشفق فرمودند که منظورم از غزل امروز، همینی است که جوان خواند.
 
این شاعر گفت: استاد مشفق کاشانی بنده را بسیار تشویق کردند و همان تشویق، در زندگی من بسیار مؤثر بود یعنی واقعاً به نظریه تصادف معتقد هستم، به نوعی خداوند گاهی انسان‌های بزرگ را سر راه انسان‌ها قرار می‌دهد که مسیر زندگی آدم را عوض کند.
 
وی اضافه کرد: استاد مشفق کاشانی، نقشی در زمینه ادبیات آهنگین ما و موسیقی و ترانه داشتند که مقداری این سال‌ها با افزایش موسیقی پاپ به نظرم کمتر دیده و شنیده شده است؛ ترانه‌هایی که استاد در دهه 70 ساختند و بخش زیادی از آنها هم توفیق بسیار زیادی پیدا کرد اینها هنوز برای ما در ادبیات آهنگین، متر و معیار است و اینکه هنوز هم در این سن بازگشت این سال‌ها، احساس می‌کنم استاد بیشتر باید در زمینه تصنیف کار کنند یعنی اعتقادم این است که کناره‌گیری استاد مشفق از این بخش، لطمه‌های زیادی را به موسیقی ما وارد کرده است به خاطر اینکه جنس کلامی که در استاد مشفق و سبزواری است، متر و معیارهای ما است که می‌تواند الگویی برای جوانان باشد.
 
بیابانکی درباره کتاب «خلوت انس»، بیان کرد: این کتاب، یک دایرةالمعارف ادبی است یعنی بخش زیادی از عمر با برکت استاد مشفق، صرف تدوین این مجموعه شده است و آقای رضا اسماعیلی هم زمان زیادی را برای این کار کشیده‌اند.
 
وی افزود: در این کتاب بیشتر با حال و هوای شاعر آشنا می‌شوید که باید گفت تاکنون کتاب‌های دایرةالمعارف کمتر به توفیق رسیده‌اند اما جلد اول و دوم کتاب «خلوت انس» از مخاطبان خوبی برخوردار بوده است.
 
بیابانکی در پایان گفت: افتخار من این است که شاعری که جوانی دوست داشتم او را از نزدیک ببینم، چرخ زمانه به گونه‌ای چرخید که شاگرد و همکار استاد مشفق شدم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس